کتاب معمای زندگی

کتاب معمای زندگی

172,200 تومان

تعداد صفحات

123

شابک

978-622-378-473-6

مؤلف:

دکتر مصطفی محمود

ترجمه:

آرمان فرحانی اصل

 

فصل 1 11
معما 11
فصل 2 19
درخت ممنوع 19
فصل 3 25
دراکولا به نام ویروس 25
فصل4 33
گیاه بمب هسته‎ای خود را کشف کرد 33
فصل 5 41
اعلیحضرت 41
فصل 6 47
جلوی خانه مورچه 47
فصل 7 53
زبان زنبور عسل 53
فصل 8 59
ما و میمون‎ها 59
فصل 9 67
جنین و رسوایی داستان 67
فصل 10 71
گاف نظریه داروین 71
فصل 11 83
بعد از تکامل 83
فصل 12 91
مرکزی بزرگ بنام مغز 91
فصل 13 99
روان و سخن فروید 99
فصل 14 107
علامت سؤال 107
فصل 15 113
آیا تصادفی بود 113
فصل 16 118
کلید معما 118

 

 

فصل 3

دراکولا به نام ویروس

همه ما با نام دراکولا آشنا هستیم. … آن مرد شیطان صفتی که در طول روز مانند مردگان در تابوت خود می‎خوابد و با فرا رسیدن شب برای مکیدن خون انسان‎ها، جستجوی خود را برای یافتن قربانی خود آغاز می‎کند. .. به محض اینکه دندان‎هایش گردن زنی را لمس کند، زن بین بازوهای آن ذوب لذت و عشق می‎شود و خود را تسلیم می‎کند و خونش تا آخرین قطره مکیده می‎شود. و دروکولا از قربانی به قربانی دیگری منتقل می‎شود و به شکل ظاهری شبیه مرد و گاهی به شکل یک خفاش سیاه ترسناک به شکار کردن آدمها ادامه می‎دهد. شب جولانگاه او است، اما روز را اهریمن و خورشید را هیولا می‎داند، که توان مقابله با آنها را ندارد. با نمایان شدن اولین پرتوهای نور سپیده دم، با وحشت، شتابان به تابوت خود برمی‎گردد تا در طول روز آرام و سرد به شکل یک جسد بی‌روح بخوابد. و دوباره زنده نمی‎شود مگر با شکل گرفتن اولین ریسمان‎های تاریکی و اولین جرعه خون زنده و گرمی را که می‎مکد.

بارها این شخصیت افسانه‏ای و زشت را با ترس و لرز روی پرده سینما تماشا نمودیم و با وحشت نفس‎گیری حرکت‏های آن را دنبال کردیم، که چگونه با چابکی بر قربانی خود فرود می‎آمد. اما وقتی برمی‎گشت و درتابوت به شکل جسم بی‌جانی قرار می‎گرفت و میان سنگ‎های تابوت گم می‎شد، نفسی راحت می‎کشیدیم و آرام می‏گرفتیم.

به هنگام برگشت به خانه، درخیابان گام‎های لرزان برمی‎داشتیم و وقتی پشت سر خود را نگاه می‎کردیم از خود می‎پرسیدیم: آیا آن شبح دور که زیر چراغ ایستاده است خودِ دراکولا است؟ آیا برای مکیدن خون گردن به سوی ما خواهد پرید؟ ترس و وحشت شدیدی بر ما چیره می‎شد و فرار می‎کردیم. و به محض حس کردن بال زدن یک خفاش درتاریکی، از شدت ترس از جای خود می‎پریدیم. … دراکولا…. دراکولا. …

آیا ممکن است که آن خفاش دراکولا باشد؟ !

آیا این دراکولا واقعا وجود دارد، یا یک افسانه است؟

آن مُرده‎‎ی زنده که هزاران سال زندگی می‎کند، دوره جوانی آن در اثر خونی که می‎مکد تکرار می‎شود، بدون اینکه پیر یا نابود گردد. علاوه براین، به تعداد قربانی‎ها، موجودادتی را مانند خود می‎سازد. زیرا خون هرکس را بمکد آن فرد بعد از مرگ به دراکولای دیگر تبدیل می‎شود.

این نژاد ملعون از شیاطینِ تاریکی که بین گورها می‎خزد و هرجا باشد ویرانی را بوجود می‎آورد، آیا وجود او ممکن است؟

آنها می‎گویند؛ دراکولا افسانه است.

اما من می‎گویم؛ دراکولا وجود دارد. .. و نام آن ویروس است.

شاید هم در ذهن نویسنده این افسانه خطور نکند که قهرمانِ ساخته و پرداخته تصور و خیال او، حقیقتی است که در زمین سکونت دارد. زیرا به هنگام تدوین این افسانه قدیمی، ویروس شناخته نشده بود.

ولی به نظر من، هنرمند برای حس کردن، ابزاری خاص اما پنهان دارد. هنرمند چیزها را بوسیله میکروسکوپ یا تلسکوپ کشف نمی‎کند، حتی با عقل و یا با محاسبه و منطق دنبال کشف اشیاء نمی‎رود. بلکه او چیزها را با چشم باطنی،… از راه حس ششم، می‎بیند. .. این حس بینایی نیست، این همان بصیرت است.

نویسنده افسانه دراکولا هذیان نگفته است و آنچه تصور کرده بود یاوه‎گویی محض نبود. زیرا در جهان کنونی وجود دراکولا ثابت شد. آن موجود مُرده و زنده، آن موجود مرموز، همان موجودی است که « ویروس» نام گرفته است. تفاوت اصلی بین افسانه و واقعیت تنها این است که دراکولای ویروس یک موجود بسیار کوچک است و از میکروب‎های شناخته شده هم کوچکتر می‎باشد. دیدن آن با چشم غیر مسلح و حتی زیر میکروسکوپ معمولی ممکن نیست. جدا کردن ویروس از مایعاتی که آن را در بر می‎گیرند با فیلتر هم کار سختی است. مانند باد، همچون خلاء، از قوی‎ترین فیلترها هم می‎گذرد. ولی این موجود بسیار ریز، روزانه هزاران موجود زنده را می‎کشد و بر زمین می‎زند. آمارهای اخیر نشان می‎دهد که عامل 60% بیماری‎هایی که دچار آنها می‎شویم همان ویروس است. ویروس گیاهان را نیز درگیر می‎کند، همانطور که به حیوانات و انسان‎ها یورش می‎برد، و یا به شکل انگل بر میکروب‎ کوچک چیره می‎شود و آن را می‎کشد.

سرماخوردگی، آنفولانزا، آبله، حصبه،  هاری،  فلج اطفال،  صفرا، غده پاروتید،  التهاب مغزی،  مننژیت،  سرطان، تراخم و… ، همه و همه بیماری‎های ویروسی هستند. و مانند اینها و بیشتر از آن در جانواران و گیاهان بروز می‎کند.

براستی که ویروس هیولای لگام گسیخته‏ای است که زندگی را هر جا باشد تعقیب می‏کند. شکل و شمایل و چهره ویروس تا زمان اختراع میکروسکوپ الکترونی در سال‎های اخیر، مجهول مانده بود.

ولی با ساختن این میکروسکوپ برای اولین بار، این هیولا دیده شد. میکروسکوپی که توانایی دویست هزار (200،000 ) برابر کردن تصویر اشیاء را داشت.

آنچه زیر میکروسکوپ آشکار شد، میکروب در حال جنبش مانند میکروب اسهال خونی یا وبا و یا ملاریا نبود، حتی یک سلول با ویژگی‎های سلول‎های زنده شناخته شده، هم نبود. بلکه مانند چند بلور همچون بلورهای نمک طعام و یا شبیه دانه‎های شکر زیر چشم تیز میکروسکوپ برق زد. در واقع تنها یک ماده مرده پروتوئینی بود.

در بررسی‏ها روشن شد که این ماده همان پروتوئین هسته معروف به دی.إن.آ (DNA) یا اسید دزوکسی ریبو نوکلئیک می‎باشد. این ماده در هسته سلول زنده وجود دارد که متخصص کپی‌برداری از نمونه‎ها و ویژگی‎های ژنتیکی در سلول است. این مشابه فرمت چاپگر است که کارمند می‎توانست به وسیله آن میلیون‎ها نسخه به رونیکس یا روتوگراف بر اساس دستگاهی که داشت، چاپ کند. یا شبیه قالب گچی که مجسمه سازان طرح‎های مورد نظر خود را در آن می‎ریختند. یا همانند الگوهای خیاطی که هزاران نمونه لباس را بر اساس آن می‎دوختند.

اکنون برای دانشمندان ژنتیک شناس روشن است که درون هر سلول زنده الگویی ویژه وجود دارد که سلول‏های جدید بر اساس آن ساخته می‎شوند و به این شکل سلول، طبیعت خود را حفظ می‎کند، همچنین این موجود زنده ویژگی‎های خود را هنگام رشد نگه می‎دارد و بعد از مرگ به فرزندان ارث می‎رسد. این الگو از چنین ماده جادویی ساخته شده است.

این ماده خود نیز بسیار پیچیده و بغرنج است و در ساختن آن بیش از بیست نوع اسید آمینه شرکت می‎کنند، که درون هر موجود زنده،  مانند حروفِ یک رمز خاص به هم مربوط می‎شوند.

این رمز یا کد شیمیایی عامل شکل گرفتن شخصیت و سرشت ویژه هر موجود زنده است. این کد، الگویی است که موجود زنده را از بقیه متمایز می‎کند، دقیقا شبیه اثر انگشت انسان است. این ماده به مواد دیگر دستور می‎دهد، به طوری که می‎تواند هر چقدر بخواهد شبیه خود را کپی کند.

دانشمندان ژنتیک، موضوع را بیشتر می‎شکافند وقتی می‎گویند؛

درون هر سلول یک اصل و یک کپی از این الگو وجود دارد. اصل درون هسته، واقع است و از ماده دی. إن. آ می‎باشد، و کپی در مایع خارج از هسته قرار دارد و از ماده مشابهی بنام «آر. إن. آ» تشکیل می‎شود.  نسخه‎های جدید بر اساس کپی موجود درون مایع سلول به چاپ می‎رسد، در حالی که الگوی اصلی درون هسته سلول بایگانی می‎شود. آنچه در مورد ویروس شگفت انگیز به نظر می‎رسد، این است که ویروس از این دو ماده تشکیل می‏شود. اما گاهی یکی از این دو ماده به تنهایی ویروس را می‎سازد.

شکل ظاهری ویروس نیز متفاوت است. به صورت بلورهای خالص و گاهی بر این بلورها اضافه‎هایی مانند آنتن‎های یاگی قدیم تلویزیون دیده می‎شود. حالت‎هایی هم مشاهده شد که بلورها به وسیله کیسه‏ای شاخ دار از چربی یا پروتوئین محاط شده است.

ولی هرچه باشد ویروس یک ماده شیمیایی مرده فاقد ساختار سلولی و بدون بافت زنده است.

براستی که این همان دراکولایی که در تابوت خود مرده است، ولی به محض اینکه زاییده‎ها یا نیش‏های این دراکولای مرده، سلول زنده‎ای را لمس کند، به دیو وحشتناکی تبدیل می‎شود.

هنگام تماس با سلول، اولین کاری که این دراکولای وحشتناک انجام می‎دهد ماده « دی. إن. آ » را در سلول تزریق می‎کند و به این ترتیب وارد قلب سلول می‎شود اما غلاف و شاخه‎های خود را خارج از سلول رها می‎کند. و سلول در همان لحظات اولیه گیج می‎شود.

در این حالت سلول برای اولین بار با یک ماده شیمیایی رمزگذاری جدیدی روبرو می‎شود که فرمانروا هم هست. دستورهای شیمیایی همراه دارد که با دستورهای روزانه قبلی متفاوت است.

و تنها بعد از چند دقیقه سلول گمراه می‎شود و تصور می‎کند که این فرمان‎های شیمیایی از هسته خود صادر شده است. سلول هم جز اطاعت از فرمان‎ها و اجرای دستورات رسیده راه دیگری ندارد. پس کپی‌برداری و تکثیر هزاران نسخه از مهمان جدید را آغاز می‎کند و طی لحظاتی، دراکولا به هزاران دراکولا تبدیل می‎شود.

در واقع ویروس بدنه سلول را به عاریت گرفت و برای اجرای نقشه شوم و جهنمی خود، آن را تسخیر کرد. پس سلول اکنون باید با سرعت بالایی تکثیر شود. نه طبق برنامه و کدهای طبیعی خاص خود، بلکه مطابق نقشه و کدهای ویروس باید عمل کند. اکنون مجبور است میلیون‎ها نسخه دراکولا را بسازد.

دراکولا اکنون مزه خون را چشید و مرده آن زنده شد.

و سلول بیمار شده به این روش در حال تکثیر است و بزودی منفحر می‎شود و هزاران دسته از ویروس‎های آن خارج و پخش خواهند شد و سلول‎های بیشتری را آلوده خواهند کرد. که به دنبال آن آب شدن جسم آغاز می‎شود و جسم ضعیف می‎گردد. در مقابل ویروس مهاجم به یک ارتش تبدیل می‎شود، ارتشی که در تاریکی خنجر می‎زند.

و اما پدید آمدن اختلاف ناچیزی در آن کد شیمیایی، گاهی منجر به رشد سرطانی می‎شود. که اگر جسم به موقع متوجه این فریبکاری شود، تولید کردن و پاشیدن آنتی بیوتیک‎ها را آغاز می‎کند. و با فرستادن فرمان‎های شیمیایی جدیدی که براساس برنامه و کد اصلی و طبیعی بدن ساخته می‎شود، روش تولید مثل و تکثیر را مطابق نقشه خود به حالت طبیعی برمی‎گرداند.

دراکولا در برابر این بیداری ناگهانی هیچ راه فراری را نخواهد یافت و فرصت برگشت به تابوت خود نخواهد داشت. زیرا درون مخاط‎ و آبریزش‏های بدنِ بیمار زیر میکروسکوپ الکترونی دیده می‎شود. به شکل بلورهای مرده همچون نمک طعام بی‌جان، بدون حرکت، بدون تنفس، بدون توانایی تکثیر و بدون هرگونه حواس، آشکار می‎شود.

واقعا راز این موجود مُرده‎ی زنده چیست؟

چگونه ممکن است در یک ماده مرده و بی‌جان، قلب زندگی بتپد؟ !

چگونه ممکن است، از ماده فاقد حیات، زندگی جان بگیرد؟ !

همه چیز به هم ریخته و درهم و برهم به نظر می‎آید و مرز روشنی که بین بود و نبود زندگی وجود داشت دیگر وجود ندارد.

یافتن زندگی در ماده مرده و مرگ در خودِ زندگی، معنی پیدا کرد و امری مسلم گشت.

این معما از بزرگترین معماهایی که دانشمندان زیست‌شناسی اکنون با آنها روبرو هستند.

معمایی به نام ویروس. …

ولی من نام آن را می‎گذارم؛ دراکولا.

 

تعداد صفحات

123

شابک

978-622-378-473-6

نقد و بررسی‌ها

هنوز بررسی‌ای ثبت نشده است.

.فقط مشتریانی که این محصول را خریداری کرده اند و وارد سیستم شده اند میتوانند برای این محصول دیدگاه(نظر) ارسال کنند.