کتاب اصول و مباحث برنامه‌ریزی درسی (تعلیم و تربیت دوره‌ی دبستان)

کتاب اصول و مباحث برنامه‌ریزی درسی (تعلیم و تربیت دوره‌ی دبستان)

207,200 تومان

تعداد صفحات

150

شابک

978-622-378-471-2

عنوان صفحه
فصل 1 9
مبانی و مفاهیم آموزش و آموزش ‌و‌ پرورش 9
مفهوم آموزش 9
نظریه‌های آموزش 14
تاریخ آموزش 15
آموزش نوین 15
برخی از تعاریف آموزش و پرورش 16
فلسفه آموزش و پرورش 17
تاریخچه نظریات پیرامون آموزش و پرورش 17
تاریخ آموزش و پرورش 18
آموزش در جوامع بدوی 18
آموزش در قدیمی‌ترین تمدن‌ها 19
آموزش در‌ایران باستان 19
آموزش در دنیای اسلام 21
آموزش و پرورش نوین 22
آموزش مدرن در‌ایران 22
اثرات سیاسی 23
تعريف آموزش و پرورش دوره ابتدايي 23
اهداف آموزش و پرورش ابتدايي 25
چشم‌انداز برنامه درسی پایه ابتدایی(اهداف، اصول و سیمای کلی) 33
نقش معلمان، والدین و مدیریت مدارس در برنامه درسی ابتدایی 37
نقش مدیریت مدارس در برنامه درسی ابتدایی 38
فصل 2 39
مبانی و مفاهیم برنامه‌ریزی 39
فلسفه برنامه‌ریزی 39
ضرورت برنامه‌ریزی 39
تعریف برنامه‌ریزی 40
برنامه‌ریزی مدیریت بر مبنای هدف و نتیجه 41
محدودیت‌های برنامه‌ریزی 44
راه‌های کاهش محدودیت‌های برنامه‌ریزی 44
انواع برنامه‌ها 45
فنون برنامه‌ریزی 50
طرح‌ریزی آموزش وپرورش 55
برنامه‌ریزی نیروی انسانی 55
برنامه‌ریزی آموزش وپرورش 55
برنامه‌ریزی از نظر عمل 55
برنامه‌ریزی از نظر حیطه و دامنه‌ی عمل 56
برنامه‌ریزی از نظر چگونگی عمل 56
فصل 3 57
برنامه‌ریزی درسی مقطع ابتدایی 57
تاریخچه و بررسی برنامه‌ریزی درسی مقطع ابتدایی در‌ایران 57
برنامه‌ریزی درسی مدارس ابتدایی 58
کتاب‌های درسی در مقطع ابتدایی 59
روش‌هاي تعليم در دوره دبستان 60
روشهاي آموزشي دوره ابتدايي 61
روش‌هاي تعليم در دوره دبستان 63
ساخت شناختي و ارتباط آن با روش پيش سازمان دهنده 64
محاسن و معايب روش آموزش برنامه‌اي 65
پرورش مفاهيم اساسي در دوره ابتدايي 67
اهميت خلاقيت و روش‌هاي عملي پرورش آن 70
اهميت خلاقيت و روشهاي عملي پرورش آن- دروني کردن ارزشها 71
عوامل خلاقيت 72
روش‌هاي پرورش خلاقيت 73
برنامه‌ریزی درسی دوره ابتدایی 74
موارد مهم درارزشیابی مقطع ابتدایی 94
ویژگی‌های روش تدریس در دوره‌ی ابتدایی 96
فصل4 103
الگوهاي طراحي آموزشي 103
انواع الگوهای تدریس سیستم آموزشی 116
الگوی آموزشی مدارس ابتدایی 129
محاسن و محدوديت‌هاي روش ايفاي نقش 131
محاسن و محدوديت‌هــاي الگوي پيش‌سازمان‌دهنده 134
محاسن روش الگويي حل مسأله 140
منابع و مآخذ 149

 

 

آموزش در قدیمی‌ترین تمدن‌ها

تمدن در خاورمیانه، در بین رودهای دجله و فرات و در مصر، حدود ۳۰۰۰ سال قبل از میلاد شروع شد. تمدن عمده بعدی هزار و پانصد سال بعد در شمال چین زاییده شد. انتقال فرهنگ در‌این جوامع پیچیده، «نوشتن» را ضروری کرد. البته در هیچ زمانی در دوران باستان، بیش از ۲۰ تا ۳۰ درصد مردان بالغ و تقریباً ۱۰ درصد کل جمعیت نمی‌توانستند بخوانند و بنویسند.

 

آموزش در‌ایران باستان

در فلات‌ایران، دست کم از پانزده هزار سال پیش، انسان زندگی می‌کرده‌است. درباره چگونگی آموزش و پروش مردمانی که پیش از آریایی‌ها در‌این سرزمین زندگی می‌کردند آگاهی چندانی در دست نیست.

نزدیک به چهار هزار سال پیش، آریایی‌ها و از آن جمله مادها، پارسی‌ها و پارتی‌ها به سرزمین‌ایران مهاجرت کردند. مادها در غرب و پارسی‌ها در جنوب و پارتی‌ها در شرق فلات‌ایران ماندگار شدند و حکومت‌هایی تشکیل دادند.

مادها در حدود هفصد سال پیش از میلاد در سرزمین‌های غرب‌ایران چیره شدند و دولت ماد را بنیان گداشتند. در دوره مادها، کودکان و نوجوانان راه و رسم زندگانی و کار و جنگاوری را در خانه و‌ایل می‌آموختند. آموزش رسمی‌مخصوص روحانیان بود. روحانیان، گذشته از خواندن و نوشتن، اصول و مراسم دینی، اخترشناسی و شیوه‌های پیشگویی سرنوشت دیگران را در مراکز دینی فرا می‌گرفتند. مردم دیگر از خواندن و نوشتن بی‌بهره بودند. مادها خطی شبیه خط میخی داشتند.

امپراتوری‌ایران باستان توسط کوروش کبیر در سال ۵۵۹ قبل از میلاد تأسیس، و توسط مسلمانان در سال ۶۵۱ میلادی منقرض شد. از ویژگی‌های عمده تمدن‌ایران باستان که به‌ایرانیان احساسات ماجراجویی و ملّی گرایی می‌داد می‌توان تأکید بر توانایی‌های فیزیکی و بدنی، مذهب فعال زرتشتی و اخلاقیات آن، و جنگاوری و توسعه‌طلبی را نام برد. در زمان حکومت کوروش و جنشینانش، آموزش تحت تأثیر اخلاقیات زرتشتی و نیازهای نظامی‌جامعه بود. چهار طبقه اجتماعی نیاز‌هایشان را توسط آموزش بر طرف می‌کردند: روحانیون، جنگجوها، کشاورزان و بازرگانان. اخلاقیات زرتشتی آموزش را در جهت پرورش افکار خوب، کلام خوب و کارهای خوب می‌دید. تعلیم و تربیت در‌این دوران تأکید زیادی روی پیوندهای خانوادگی و احساسات گروهی، پذیرش حکومت پادشاه، تعلیمات مذهبی، و آماده‌سازی‌های نظامی‌داشت.

آموزش در دوران هخامنشی به صورت دولتی انجام نمی‌شد و آموزش‌های اولیه در خانه انجام می‌پذیرفت. فرزندانی که به طبقات بالا متعلق بودند می‌توانستند در سن هفت سالگی به مدارس در دیوان‌ها بروند. در مراحل بالا‌ی آموزشی به دانش‌آموزان قوانین و حقوق، پزشکی، ریاضی، جغرافیا، موسیقی، و نجوم یاد می‌داند. مدارس نظامی‌خاصی هم موجود بود.

با فتح‌ایران توسط اسکندر کبیر، روشهای آموزشی یونانی جای روشهای آموزشی در دوران هخامنشی را گرفت. ‌این رویه در دوران حکومت پارتی‌ها نیز ادامه یافت. ولی با به روی کار آمدن سلسله ساسانی در‌ایران، نحوه آموزش سنتی‌ایرانی مجدد احیا شده، توسعه و تکمیل شد. اخلاقیات زرتشتی عملکرد مشابهی مانند دوران هخامنشی داشت، با‌این تفاوت که در دوران ساسانی تأکید بیشتری روی نیروی کار (مخصوصاً کشاورزی)، قداست ازدواج و خانواده، و احترام به قانون و نخبه گرایی داشت. آموزش در آن دوران پایگاه‌های قوی اخلاقی، اجتماعی و ملّی داشت. موضوع درسی سیستم آموزشی شامل تمرینات بدنی و رزمی، خواندن خط پهلوی، نوشتن، ریاضی و هنر بود.

بزرگترین دستاورد آن دوران تأسیس دانشگاه گندیشاپور بود که نقش عمده‌ای در توسعه آموزش پیشرفته داشت. در گندیشاپور فرهنگ‌ها و علوم‌ایرانی، هندی، یونانی و رشته‌های علمی‌مختلف گرد هم آمده بودند. دانشجویانی از سر تا سر دنیا برای تحصیل به گندیشاپور می‌آمدند. بعدها گندیشاپور نقش مهمی‌در دسترسی مسلمانان به علوم یونانی و رومی‌بازی کرد و از طریق مسلمانان بسیاری از آثار مجدد از عربی به لاتین ترجمه شد.

آموزش در دنیای اسلام

آموزش در اسلام از ارزش زیادی برخوردار بوده‌است. با مسلمان شدن مردمان از نژادها و جوامع مختلف، آموزش نقش مهمی‌در تشکیل یک اجتماع به هم پیوسته و جهانی‌ایفا کرد. تا اواسط قرن نهم میلادی، تقسیم‌بندی مشخصی از دانش انجام شده بود: علوم به سه دسته تقسیم شده بودند: علوم اسلامی، علوم فلسفی و طبیعی و علوم ادبی هنری. علوم اسلامی به بررسی منابع اسلامی‌مانند قرآن، احادیث و تفاسیر آن می‌پرداخت. علوم اسلامی‌از نظر فرهنگی از همه با ارزشتر به حساب می‌آمد؛ فلسفه و علوم طبیعی به اندازه علوم اسلامی مهم دیده می‌شد ولی کم فضیلت‌تر دیده می‌شد.

سیستم آموزش اسلامی‌در ابتدا تأکید زیادی روی فنون و امور عملی مانند توسعه سیستم‌های آبیاری، ابداعات کشاورزی، خیاطی، تولید محصولات با آهن و فولاد، محصولات چرمی، تولید کاغذ و باروت، گسترش تجارت زمینی و دریایی، و ساختن اشیاء سفالی داشت. به تدریج و از قرن ۱۱ میلادی به بعد، علاقه به علوم مذهبی به صورت عمده‌ای جای علوم دیگر را گرفت. علوم یونانی و فلسفه دیگر تنها به صورت خصوصی و به عده کمی‌تدریس می‌شد و هنرهای ادبی به شکل عمده‌ای رو به کاهش نهادند. از آزادی فکری داده شده به اندیشمندان و نخبگان کاسته شد. علوم غیر دینی و بررسی‌های پژوهش گرایانه غیر دینی دیگر تحمل نمی‌شدند. ‌این نحوه سیستم آموزشی از ازبکستان امروزی در شرق تا مصر در غرب در طول سال‌های ۱۰۵۰ تا ۱۲۵۰ میلادی گسترش پیدا کرد.

آموزش و پرورش نوین

در بیش‌تر کشورها، گذراندن دوره مقدماتی برای کودکان پنج و شش ساله و گذراندن دوره متوسطه برای نوجوانان سیزده ساله اجباری است.

آموزش مدرن در‌ایران

شروع آموزش به نحوه مدرن در‌ایران با تأسیس مدرسه دارالفنون در تهران و به همت امیر کبیر رقم خورد. در دار الفنون علوم فنی، علوم طبیعی و همچنین کمی‌علوم انسانی توسط اساتید خارجی، و تحت نظارت رضا قلی خان، تدریس می‌شد. تأسیس‌این مدرسه باعث ترجمه آثار مختلفی از زبان‌های اروپایی به فارسی شد.

رضا شاه مسبب ایجاد تغییرات عمده‌ای در سیستم آموزشی‌ایران می‌باشد. به عنوان بخشی از برنامه غربی‌سازی  مدرن‌سازی و تمرکز اداره امور، او مکتب‌خانه‌ها را بر چید. مکتب‌ها جاهایی بودند که در آنها به تمامی‌دانش‌آموزان در هر سنی که بودند در یک اطاق توسط یک آخوند آموزش داده می‌شد. رضا شاه دستور داد که تمامی‌افراد جامعه، دختر و پسر، بصورت اجباری به مدارس دولتی بروند، و‌اینکه محتوای کتابهای درسی به روز و مدرن شوند. او محلی برای تربیت معلمین‌ایجاد کرد و همچنین دانشگاه تهران را بنا نهاد. چند سال بعد رضا شاه دستور در اختیار گرفتن و دولتی کردن تمامی‌مدارس خارجی تبلیغی مسیحی (میسونری) را داد. بیشتر مدرسه‌های عالی آن زمان، مانند دارالمعلمین عالی(دانشسرای عالی)، مدرسه حقوق و علوم سیاسی(دانشکده حقوق) و مدرسه عالی طب(دانشکده پزشکی) در شمار دانشکده‌های‌این دانشگاه در آمدند. با تأسیس دانشگاه تهران دانش‌آموزان توانستند، پس از به پایان رساندن دوره دبیرستان، در رشته‌های ادبیات و فلسفه وعلوم تربیتی، پزشکی، حقوق، علوم طبیعی و ریاضی، علوم معقول و منقول و مهندسی به تحصیل بپردازند. بعدها دانشگاه تهران گسترش یافت و دارای دانشکده‌ها و رشته‌های درسی دیگری شد. آموزش و پرورش در‌ایران آموزش و پرورش در‌ایران بیشتر متمایل به روش پیاژه می‌باشد ولی در عمل شیوه‌هایی که پیاژه بر آن تاکید کرده است عملی نمی‌شود آموزش در‌ایران بیشتر معلم محور بوده و کودک در جریان یادگیری بیشتر نقش انبار کنده دارد در سالهای اخیر سازمان ن آموزش و پرورش‌ایران در پی‌این بوده است که تغییراتی اساسی در شیوه آموزش کودکان به وجود آورد ولی‌این تغییرات بیشتر جنبه کمیتی داشتهو کمتر به کیفیت اموزش توجه شده است

اثرات سیاسی

رهبران سیاسی تأثیر زیادی بر سیستم‌های آموزشی گذاشته‌اند. به طور مثال در شوروی نظام آموزشی تحت نظارت شدید حزب کمونیست شوروی قرار گرفت. پس از به قدرت رسیدن جوزف استالین او تاکید ویژه‌ای بر آموزش علوم، ریاضیات و‌ایدئولوژی کمونیست داشت همزمان مراکز علمی‌شوروی تعداد زیادی از شهروندان دیگر کشورها را جذب مراکز آموزشی خود کردند. این نظام آموزشی پس از فروپاشی شوروی اصلاح شد و اختیارات دولت‌های محلی در‌این امر افزایش پیداکرد.

در نظام آموزشی‌ایالات متحده آمریکا در اوایل قرن بیستم تبعیض نژادی برعلیه افراد سیاهپوست وجود داشت که دولت آمریکا با تصویب قوانینی سعی برحذف آنها کرد همچنین قوانین برای دادن امتیازات بیشتر از سفید پوستان به سیاهپوستان موسوم به تبعیض مثبت، تصویب شد.

تعريف آموزش و پرورش دوره ابتدايي

در جوامع بدوي، مجموعه ميراث فرهنگي بسيار اندک بوده و سطح دانش و مهارت‌ها آن چنان وسيع نبود، در نتيجه نيازي به نظام آموزشي منسجم با سبک برنامه خاص احساس نمي شد. آموزش، بيشتر از طريق خانواده‌ها انجام مي شد و جنبه غير رسمي داشت. با گذشت زمان در کشورهاي مختلف، نظام‌هاي آموزشي رسمي با ساختار بسيار منظم و برنامه ريزي شده، شکل گرفت

در ايران با وجود تاريخ و تمدن کهن، سيستم آموزشي در طول تاريخ دچار تحول گرديده و تحولات بسيار وسيعي در مقاطع مختلف رخ داده است؛ البته دوره ابتدايي با اين اسم، در نظام آموزشي ايران وجود نداشت. قبل از تشکيل نظام آموزشي نوين، در ايران بيشتر مکتب خانه و مدارس ديني وجود داشت، افراد روحاني، مکتب خانه را اداره مي کردند و دروس قرآن و ادبيات فارسي به کودکان آموخته مي شد.

بعد از انقلاب مشروطه در سال ١٢٩٠ هجري شمسي، قانون معارف براي اولين بار تصويب شد، در نتيجه آموزش ابتدايي را به عنوان اولين مرحله ساختار نظام آموزشي نوين ايران معرفي نمود و لزوم بسط و گسترش آموزش ابتدايي نوين در تاريخ ايران، براي اولين بار مطرح شد. در سال ١٣٢٢ طبق قانون تعليمات اجباري، آموزش ابتدايي به عنوان يک دوره آموزش عمومي و تعليمات اجباري، مطرح و همگاني شد. طبق ماده دوم قانون تعليمات اجباري، طول دوره آموزش ابتدايي، شش سال تعيين شد، ولي در سال ١٣٤٥ هجري شمسي، مدت اين دوره به پنج سال تقليل پيدا کرد.

اهميت آموزش ابتدايي

آموزش ابتدايي، به عنوان اولين مرحله آموزش همگاني مطرح است؛ البته آموزش پيش دبستاني به علت کمبود امکانات، همگاني نمي باشد. از آنجا که برخي از خانواده‌ها، از امکانات کافي مادي و فرهنگي براي آموزش محروم مي باشند، آموزش ابتدا مرحله در ساختار نظاميي موجب کاهش نابرابري‌هاي فرهنگي مي گردد.

آموزش ابتدايي، کودکان را براي مقاطع بالاتر آماده مي کند و چنانچه از نظر کمي و کيفي در سطح بالاتري ارائه شود، افت تحصيلي و ترک تحصيل در مقاطع بعدي، کمتر مي شود. اگر آموزش ابتدايي در سطح گسترده اي صورت بگيرد و اکثريت يا تمام کودکان واجب التعلم ايراني را تحت پوشش قرار بدهد، مي تواند، بي سوادي را در کشور ريشه کن کند در سال ١٣١٣ نظام نوين آموزشي ايران گسترش پيدا کرد، دانشسرا و تربيت معلم در ايران، به نام ” دارالمعلمين ” و ” دارالمعلمات” و سپس دانش سراي مقدماتي تأسيس شد.

تا سال ١٣٤٥ نظام آموزشي ايران داراي سيستم شش سال ابتدايي، سه سال دوره اول دبيرستان و سه سال دوره دوم دبيرستان بوده است. از سال ١٣٤٥ طول دوره ابتدايي از شش سال به پنج سال کاهش يافت. بدين ترتيب، دانش‌آموزان براي ورود به سه سال دوره راهنمايي آماده مي شوند تا استعداد آنها دقيقاً شناسايي شده و بر مبناي استعدادهايشان، در دوره متوسطه، در رشته خاصي ادامه تحصيل بدهند. در حقيقت، نظام آموزشي ايران در سال ١٣٤٥ به صورت کلي تغيير کرد و از مهر ماه سال ١٣٥٠ دوره اول راهنمايي تحصيلي شروع شد.

بسياري از متخصصان تعليم و تربيت معتقدند که سن تقويمي نبايد تنها شرط ورود کودک به دوره ابتدايي باشد، بلکه کودک بايد از طريق آمادگي، مورد ارزيابي قرار گيرد. هدايت تحصيلي فقط به دوره راهنمايي تحصيلي محدود نمي شود، بلکه مي توان زمينه مشاهده منظم و علمي کودک را از دوره ابتدايي به وجود آورد و از اين طريق، زمينه‌هاي استعداد و علائق کودک را شناسايي نمود. به نظر مربيان تعليم و تربيت، مشاوره و راهنمايي تحصيلي در دوره ابتدايي، بايد به طور سيستماتيک صورت گيرد و مشاهده سيستماتيکي از کودکان، به منظور تشخيص استعدادهايشان مي باشد.

هدف عمده آموزش دوران ابتدايي، پرورش استعدادها و قابليت‌هاي بالقوه کودکان مي باشد؛ لذا اين آموزشها در تمام دنيا، تحت عنوان آموزشهاي عمومي در نظر گرفته مي شوند.

اهداف آموزش و پرورش ابتدايي

1- مهمترين هدف در دوره ابتدايي، پرورش استعدادهاي کودکان مي باشد. منظور از استعداد، توانايي و قابليتهاي بالقوه دانش‌آموزان است. استعدادها دو دسته عمومي و خاص مي باشند. استعدادهاي عمومي، بايد در همه افراد جامعه شکوفا شوند وگرنه، افراد قادر به مشارکت در فعاليتهاي گروهي و اجتماعي نيستند. براي مثال، در اين زمينه مي توان به پرورش قواي تفهيم در کودکان اشاره کرد. در دوره ابتدايي، بايد بين افراد تفاهم و توافق عمومي ايجاد شود؛ چون اين امر سبب تقويت وجوه تشابه افراد مي گردد. استعدادهاي خاص، استعدادهايي هستند که در همه افراد به يک اندازه وجود ندارند و افراد، از نظر استعدادهاي خاص متفاوت هستند. برخي از افراد در يک استعداد خاص از بقيه بالاترند و عده اي در استعداد خاص ديگري، مانند استعداد رياضي، موسيقي، نقاشي برتر هستند.

پرورش استعداهاي خاص، در دوره دبيرستان صورت مي گيرد. هر چند که زمان بروز برخي از استعدادهاي خاص در اواخر سالهاي دبستان مي باشد، اما اکثر آن استعدادها از دوره راهنمايي به بعد شکوفا مي شوند و زمينه شکوفايي آنها در دوره دبيرستان فراهم مي شود. به عبارت ديگر دوره راهنمايي، زمان تشخيص استعدادهاي خاص، از طريق مشاهده منظم و پرسشنامه است، ولي دوره متوسطه، زمان پرورش استعدادهاي خاص مي باشد.

پرورش استعدادهاي خاص، در همه افراد صورت نمي گيرد، نيازي به پرورش همگاني نيست و فقط بايد در برخي از افراد که داراي استعدادهاي خاص هستند، تحقق يابد. اين استعدادها به آساني شکوفا نمي شوند و شناسايي و پرورش آنها، به سهولت صورت نمي گيرد. استعدادهاي خاص، باعث تقويت وجوه تمايز در افراد مي گردند، برعکس استعدادهاي عمومي که سبب تقويت وجوه تشابه در افراد مي شوند.

2- آشنا نمودن دانش‌آموزان با معارف ديني: در دوره ابتدايي، بايد دانش‌آموزان را متناسب با هوش و توانايي‌هايشان با رموز خلقت، زندگي پيامبران، ائمه معصومين و آيه‌هاي ساده قرآن آشنا نمود. در آموزش اين مسائل، بايد با ساده گويي و ارايه مثالهاي عيني، اقدامات لازم انجام گيرد.

3- تقويت حس نظم، مسووليت پذيري و رعايت حقوق ديگران: در اين دوره، بايد نظم و انضباط، حس مسووليت پذيري، احترام به حقوق ديگران و کنترل خود را به کودک ياد داد تا خود مداري و خود محوري کودک، به تدريج تعديل گردد. در اينجا بايد تناسب اصل سنديت و اقتدار نيز رعايت شود.

4- ايجاد بينش کافي نسبت به تمدن: در دوره ابتدايي، بايد کودکان را با علومي چون تاريخ، جغرافيا و اجتماعي آشنا نمود. هدف از آموزش چنين علومي در اين دوره، اين است که کودکان با زمان و مکان پيرامون خود ارتباط برقرار کرده و نسبت به تمدن کشور خود، احساس تعلق کنند.

5- آموزش اطلاعات بهداشتي، ايمني، قوانين و هنجارهاي اجتماعي: کودکان در اين دوره، از نظر فکري قادر به درک قواعد هستند، در نتيجه مي توان هنجارهاي اجتماعي، آموزشهاي بهداشتي و ايمني را به آنها ارايه نمود.

مدرسه در دوران ابتدايي، از طريق آموزش هنجارها و ارزشهاي اجتماعي به کودکان، به آنها مي فهماند که لازمه زندگي اجتماعي، رعايت حقوق ديگران است.

ويژگيهاي کودک در دوره ابتدايي عبارتند از:

1- رشد جسماني کودک: در دوره ابتدايي، تارهاي عصبي، ” ميه ليني ” مي شوند، در نتيجه، رشد جسماني کودک در اين دوره، بسيار مهم است. ميه ليني شدن تارهاي عصبي، در مقطع دبستان، به سطوح بالاتر و تکامل مي رسد و سبب هماهنگي کامل حس و حرکت کودک مي گردد. هماهنگي حسي – حرکتي در اين دوره از رشد بالايي برخوردار است. کودک در اثر تکامل مراکز عصبي و تجارب جسماني خود، قادر به تعبير و تفسير پيامهاي دريافتي حواس خود بوده و مي تواند بدانها پاسخ صحيحي بدهد. تفاوت رشد جسماني کودک دبستاني و پيش دبستاني، از اين جنبه است.

2- کاهش خود مداري: در دوره دبستان، خودمداري کاهش مي يابد. کودک در اين مرحله، در صورت قرار گرفتن در يک محيط مناسب، مدرسه مطلوب و آموزگاران ماهر، به تدريج مي تواند به حقوق ديگران توجه و آن را رعايت نمايد؛ حتي گاهي اوقات نيز مي تواند، از حق خود بگذرد و ديگران را در نظر بگيرد. از طريق فعاليتهاي گروهي، بيشتر مي توان به اين ويژگي توجه نمود.

3- معقول‌تر شدن پيوندهاي عاطفي کودک: در اين مرحله، کودک ارتباط عاطفي شديدي با خانواده خود برقرار مي کند. در دوره دبستان، اين پيوندها معقول مي شوند و او مي تواند چند ساعتي دور از آنها، جدا از آنها بماند، بدون اينکه خلأ عاطفي احساس کند. اين ويژگي، در رشد عاطفي کودک و هدف آموزش و پرورش که همانا استقلال عاطفي کودکان است، بسيار مهم مي باشد. در دوره دبستان، پيوندهاي عاطفي سست نمي شوند و از بين نمي روند، بلکه در صورت برخورداري کودک از محيط گرم خانوادگي، مادري کاردان و جذابيت محيط آموزشي، به تدريج مي تواند به استقلال دست يابد.

4- تغيير شکل کنجکاوي کودک: کنجکاوي کودک در دوره دبستان، بر خلاف دوره پيش دبستاني که بي هدف بود، هدفمند و جهت دار مي شود. در دوره دبستان، با استفاده از دروسي مثل علوم، مي توان مفهوم عليت را در کودک پرورش داد.

5- تغيير شکل مشاهدات کودک: کودک دبستاني در هنگام مشاهده، به بررسي علل پرداخته، چرايي مسائل را جستجو کرده و به چگونگي فرايندها توجه مي کند.

6- حرکت از تخيل به سوي واقعيت: کودک دبستاني بيش از حد از تخيل دور شده و به واقعيت نزديک مي شود. يکي از ويژگيهاي مهم اين دوره، کاهش تخيلات است.

7- دوره نهفتگي: تحقيقات نشان داده، بر خلاف دوره پيش دبستاني که کودک از لحاظ جنسي تا حدي فعال است، در مرحله دبستاني، تمايلات جنسي به دوره پوشيدگي و کمون مي رسد، بدين دليل، از اين نظر مشکل خاصي نخواهد داشت، در نتيجه، اين حالت به آرامش وي کمک کرده و او را آماده درک مطالب درسي مي کند. اين دوره، براي ارايه آموزشها بسيار مناسب است. کودک در اين دوره بسيار مهم تسن دايي تارهاي عصبي، ميه ليني مي شوند و در نتيجه رشد جسماني کودک در اين دوره بسيار مهم تسن تعلق اوج گيري حافظه: از حدود نه سالگي به بعد، قوه حافظه کودک به سرعت رشد مي کند و قادر است، مطالب مورد علاقه‌اش را به راحتي حفظ کند. البته اوج گيري حافظه، نکته منفي نيز دارد، زيرا کودک بيش از حد متکي به حافظه‌اش مي باشد، معلومات وي بيشتر جنبه حفظي پيدا مي کند و اين امر، به جنبه‌هاي ديگر رشد او لطمه خواهد زد.

8- ظهور استعدادها: سن نه سالگي، سن ظهور استعدادهاي مختلف، از قبيل استعداد موسيقي مي باشد. به منظور ظهور استعدادهاي کودک، بايد او را در معرض فرصتهاي يادگيري متنوع قرارداد و کودک را در برنامه‌هاي مختلف فوق برنامه، از قبيل فعاليتهاي علمي، هنري، ورزشي و موسيقي شرکت داد. در اين برنامه‌ها، فرصتهاي يادگيري متنوعي در اختيار کودک قرار مي دهند تا مربيان متوجه استعدادهاي برجسته وي شوند و آنها را پرورش دهند.

به منظور بروز استعدادها، بايد از به کارگيري روشهاي تدريس يکسان در مورد دانش‌آموزان اجتناب نمود، زيرا اين امر سبب کسالت کودک و گريز وي از مدرسه مي شود. معلمان بايد تلفيقي از روشهاي تدريس، از جمله روش سخنراني، توضيحي، پرسش و پاسخ و… را به کار گيرند تا به نتايج و بازدهي بالايي دست يابند.

9- الگوپذيري: دانش‌آموز دبستاني از بزرگسالان الگو مي گيرد. يکي از جنبه‌هاي مهم شخصيت وي، تقليد است. کودک از افرادي که در نظر وي مهم و ارزشمند هستند، تقليد مي کند. وقتي معلم درباره ارزشها صحبت مي کند، خودش حاصل ارزشها مي شود. معلمان بايد سعي کنند که تناقضي بين رفتار و گفتارشان وجود نداشته باشد و به ارزشها پايبند باشند.

به طور کلي، بر اساس ويژگيهاي مذکور دوره دبستان، بايد به چند مسأله توجه نمود. يکي از فعاليتهاي بسيار مهم اين دوره، بازي است. در اين مرحله، بازيهاي بي هدف و بي قاعده دوره پيش دبستاني به بازيهاي هدفمند تبديل مي شوند. مربي بايد دانش‌آموزان را از بازيهاي بي هدف به بازيهاي همراه با کار سوق دهد، به اين ترتيب، کودک با اتمام کار، مي تواند به ارضاء روحي برسد.

نکته ديگر در اين دوره، هماهنگي خانه و مدرسه است. والدين بايد در محيط خانه شرايط استقلال عاطفي کودک را فراهم نمايند. مربيان نيز بايد محيط جذابي را فراهم کنند تا کودک نگرش مثبتي نسبت به مدرسه داشته باشد. هر چه ارتباط بين والدين و مربيان بيشتر باشد، بهتر مي توان در جهت اهداف آموزشي گام برداشت.

در دوره دبستان، مربيان بايد برخورد مطلوبي با اشتباهات و خطاهاي کودکان داشته باشند، هيچگاه کودک را در حضور جمع شرمسار نکنند، براي تغيير رفتارهاي نامطلوب کودک از روشهاي اصلاح رفتار بهره جويند و رفتار نامطلوب او را توسط تقويت رفتارهاي درست تغيير بدهند. مربيان بايد آگاه باشند که ضعف درسي کودک بنا به دلايل بسياري از جمله ناتواني يادگيري، مشکلات عاطفي، شخصيتي و زماني و ضعف محيط و روش‌هاي آموزشي صورت مي‌گيرد.

ملاک‌هاي گزينش مواد درسي در دوره ابتدايي-برنامه ريزي درسي دوره ابتدايي

ملاکهاي گزينش مواد درسي دوره ابتدايي چيست؟ ما بر اساس چه ملاکهايي، مواد درسي از قبيل انشاء، املاء، رياضيات، ادبيات، علوم تجربي و… را برمي گزينيم؟

اولين ملاک گزينش مواد درسي، اهداف تعليم و تربيت مي‌باشد. يکي از اهداف آموزش و پرورش، شکوفايي استعدادهاي عمومي است.

برنامه‌هاي درسي بايد با مراحل رشد کودک هماهنگ باشند. کودک در اين دوره، ويژگي‌هاي جسمي، رواني، عاطفي و فکري خاصي داشته و تفکر محسوسي دارد. مواد درسي دوره ابتدايي، بايد با توجه به ميزان رشد جسمي، ذهني، عاطفي و اجتماعي کودک برگزيده شود، متناسب با مدت تحصيل وي باشد و به اندازه کافي انعطاف پذير باشد تا معلم بتواند در انتخاب روش و رعايت ويژگي‌هاي فردي دانش‌آموز، فعاليت درستي انجام بدهد. معلم بايد در انتخاب مواد درسي، دانش و مهارتها آزاد باشد تا بتواند، ويژگيهاي فردي دانش‌آموزان را در نظر بگيرد.

همانطور که در مباحث پيش گفته شد، به طور کلي، دو نوع تفاوت بين انسانها وجود دارد:

تفاوت‌هاي درون فردي و بين فردي. انسانها داراي تواناييهاي يکساني نيستند. معلمان بايد با توجه به ويژگيهاي فردي (درون فردي) و متفاوت انسانها (بين فردي)، از قبيل آموزش برنامه اي و يادگيري در حد تسلط، به آموزش انفرادي روي بياورند.

روش‌هاي آموزشي خاصي نبايد به معلمان تحميل گردد؛ حتي به دانش‌آموزان نيز نبايد مواد درسي را تحميل کرد، بلکه ما بايد آن جمله از مواد درسي را انتخاب کنيم که دانش‌آموز به آن علاقمند مي باشد. مواد درسي، بايد با پيشرفت علوم و فنون هماهنگ باشد. بحران عميقي که در نظام آموزشي کنوني وجود دارد، عدم هماهنگي محتواي درسي با اطلاعات، دانش روز، تکنولوژي و علوم و فنون است.

مواد درسي بايد متناسب با نيازهاي کودک و جامعه بوده و جنبه کاربردي داشته باشد. پي بردن به نيازهاي دانش‌آموزان، از طريق انجام نياز سنجي علمي و دقيق، راهگشاي خوبي براي آموزش و پرورش است. تحقيقات نشان مي دهند که در تعليمات ابتدايي، نيازهاي علمي به درستي رعايت نشده، جنبه کاربردي ندارند و منجر به تحول عملي در شخصيت کودک نمي شوند.

واگذاري آموزش به معلمان، انتخاب محتواي درسي و روشهاي آموزشي، به سه طريق انجام مي شود:

1- انتخاب آزاد: معلم به طور کامل آزاد است که با توجه به نيازهاي خاص دانش‌آموزان، مواد درسي را تعيين کند

2- انتخاب مقيد: معلم از بين کتابهاي درسي تعيين شده، تعدادي را انتخاب مي کند.

3- انتخاب محدود: سازمان تأليف کتب درسي، کتابهايي را مي نويسد و معلم ناچار است که تمام محتواي کتاب را در طول سال به دانش‌آموزان ارايه دهد. تا سال ١٣٣٢ تأسيس نظام آموزشي نوين ايران – انتخاب آزاد، مطرح بوده و معلمان محتواي آموزشي را تعيين مي کردند، پس از آن تا سال١٣٤٥ انتخاب مقيد مطرح شد، ولي از سال ١٣٤٥ به بعد، انتخاب محدود جايگزين شده است.

به طور کلي، در مرحله ابتدايي، بايد تدريس کتاب‌ها کاهش يابد، متمرکز بر فعاليتهاي دانش‌آموز باشد و دانش‌آموز فعالانه در آموزشها شرکت کند.

تحقيقات نشان مي دهد که دوره ابتدايي، بهترين سن يادگيري زبان خارجي است و دانش‌آموزان در اين سن، زبان را با لهجه بهتري فرا مي گيرند.

برنامه ريزي درسي دوره ابتدايي

مرحله طراحی:

معلم به طراحي دوره مي پردازد، يعني چگونگي محتوا، ارايه، سازماندهي محتوا، ارزشيابي، روشهاي آن مشخص مي شوند. طراحي، برنامه از پيش تعيين شده اي براي اجرا و ارايه تعليم و تربيت است. در طراحي، اهداف رفتاري، روشهاي تدريس، شرايط و فضاي يادگيري، گروههاي يادگيري، منابع مادي و انساني، وسايل کمک آموزشي، انواع ارزشيابي و نحوه ارزشيابي مشخص مي‌گردند.

پس از مرحله اجرا، به ارزشيابي مي پردازيم. گام اول در برنامه ريزي درسي، تعيين هدف است. در برنامه ريزي درسي، اهداف کلي بايد مشخص شوند، از آنها به اهداف جزئي برسيم و اهداف جزئي را به اهداف رفتاري تبديل کنيم. منظور از اهداف رفتاري، اهدافي است که منظور معلم را از آموزش، به صورت رفتار قابل مشاهده و اندازه گيري مشخص مي کنند. به صورت دقيق، آن نوع رفتاري است که از افراد، در پايان درس انتظار داريم، يعني سطح توقع ما را از دانش‌آموز مشخص مي کنند پس از تعيين اهداف، مخاطب مورد توجه قرار مي گيرد. در مدرسه، مخاطب همان دانش‌آموزان، علائق و نيازهاي آنها مي باشد. در اين جا بايد به ميزان رشد ذهني، سطح تواناييها و سابقه خانوادگي آنها نيز توجه داشت.

پس از تعيين اهداف و مخاطب، بايد براي رسيدن به اهداف، محتواي خاصي را پيش بيني نمود و به سازماندهي محتوا پرداخت. ارتباط و ساز، ارزشيابي، روشهاي ارزشيابي مشخص مي شوماندهي برنامه درسي يا محتواي درسي، به دو شکل ارتباط افقي و ارتباط عمودي يا منطقي است.

منظور از ارتباط عمودي، اين است که مواد درسي مرحله به مرحله، بطور سلسله مراتبي و گام به گام به دانش‌آموز آموزش داده شوند، هر مرحله پيش نياز مرحله بعد، و مرحله بعد نتيجه مرحله قبل باشد، براي مثال، چنانچه جغرافياي پايه پنجم با جغرافياي پايه چهارم مرتبط باشد، جغرافياي پايه چهارم نيز با جغرافياي پايه سوم در ارتباط است، اين ارتباط را ارتباط عمودي يا منطقي مي نامند. به عبارت ديگر، بايد بين مواد درسي پايه‌هاي مختلف تحصيلي، ارتباط و انسجام منطقي وجود داشته باشد.

منظور از ارتباط افقي، اين است که بايد بين دروس مختلف يا پايه تحصيلي ارتباط منطقي وجود داشته و مواد درسي از هم گسيخته نباشند. به عنوان مثال، بايد ارتباط منطقي بين دروس تاريخ، جغرافيا، ادبيات و رياضيات وجود داشته باشد و اين مواد درسي، در ارتباط با يکديگر تدريس شوند. براي مثال مثالهايي که هنگام تدريس رياضيات، مورد استفاده قرار مي گيرد، مي تواند مبتني بر تعليمات اجتماعي باشد. لازمه ارايه يک محتواي سازمان يافته و منسجم، اين است که ما در سازماندهي محتواي درسي دوره ابتدايي، نسبت به اين دو نوع ارتباط ارتباط افقي و عمودي – توجه کافي داشته باشيم.

اجرا:

پس از تعيين محتوا، وسيله مشخص مي شود. منظور از وسيله، وسايل کمک آموزشي يا سخت افزار تکنولوژي آموزشي است که بايد هنگام آموزش مورد استفاده قرار گيرند. جايگاه نياز سنجي در اين سلسله مراتب کجاست؟ آيا ابتدا بايد نياز سنجي شود و پس از آن، تعيين هدف، محتوا و… صورت گيرد يا اينکه ابتدا هدفها و سپس نياز سنجي و… را مشخص کنيم.

اهداف تعليم و تربيت، داراي منابعي هستند که يکي از آن منابع، نياز سنجي است. اهداف، بايد بر اساس نياز سنجي تعيين شوند. بنابراين، ما بايد نيازهاي افراد را صورت دقيق شناسايي کرده و بر اساس آن نيازها، اهداف تعليم و تربيت را مشخص کنيم. يکي از منابع تعيين نياز، دانش‌آموزان هستند، ولي از آنجا که در اين دوره، دانش‌آموزان نمي توانند نيازهاي خود را بيان کنند، نقش والدين و معلم در تعيين نيازها بسيار مهم است.

دانش‌آموزان در اين سن قادر به بيان نيازهاي آموزشي خود نمي باشند، در نتيجه بايد نيازها را به طرق مختلف کشف نمود. براي مثال، مي توان نظر متخصصان تعليم و تربيت، اولياء تعليم و تربيت، دست اندرکاران نظام آموزشي و معلمان را جويا شد يا از روش ” پيک نيک دلفاي ” استفاده نمود.

در روش “پيک نيک”، از يک نمونه جامعه معلمان دوره ابتدايي، نيازهاي آموزشي دانش‌آموزان را مي پرسيم، بر اساس نيازهاي مشخص شده توسط معلمان، پرسشنامه جديدي مي سازيم و از گروهي از افراد، مي خواهيم که نيازها را اولويت بندي نمايند.

پس از مشخص کردن وسايل آموزشي، بايد روشها را معين نمود، ارائه محتوا بايد به چه صورت باشند؟ معلم بايد از يک روش آموزشي يا از انواع روشها استفاده کند؟

بديهي است که معلم در آموزش خود، بايد از روشهاي متنوعي استفاده نمايد، زيرا يک روش خاص، پاسخگوي تعليمات ابتدايي نيست. انتخاب روش بايد مبتني بر اهداف، نيازها، مخاطبين، سن دانش‌آموزان و ميزان رشد ذهني آنها صورت گيرد.

ارزشیابی:

پس از طراحي و اجراي آموزش، ارزشيابي صورت مي گيرد. ارزشيابي، بايد بتواند تمامي اهداف را مورد سنجش قرار دهد، نه اينکه فقط مبتني بر محفوظات دانش‌آموزان باشد. ارزشيابي، بايد از تمام ابعاد شناختي شخصي انجام گيرد، نه اينکه فقط محدود به سطح دانش شود، بلکه بايد قوه فهم، تميز، کار بستن، تحليل، ترکيب، ارزشيابي و قضاوت دانش‌آموزان را نيز بسنجد.

چشم‌انداز برنامه درسی پایه ابتدایی(اهداف، اصول و سیمای کلی)

برنامه درسی پایه ابتدایی بایستی بتواند شرایطی را فراهم نماید که تمام کودکان بتوانند به عنوان انسانهای بی‌همتا ظاهر شوند، شخصیتشان توسعه پیدا نماید، استعدادها و هوش آنها نمود یابد. ‌این برنامه‌ها باید به فرد کمک کند روحیات، شناخت، عواطف، زیباشناختی و سایر ابعاد وجودی او رشد نماید.

برنامه درسی در‌این دوره بایستی کلیت کودک را در نظر بگیرد و چنان تنظیم گردد که متناسب با رشد او رشد پیدا نماید. جهت تحقق‌این امر، برنامه درسی باید زندگی کودک را غنا بخشد به گونه‌ای که در‌این دوره مبنای مناسبی برای آموزشهای بعدی کودک فراهم نماید.

تعداد صفحات

150

شابک

978-622-378-471-2

نقد و بررسی‌ها

هنوز بررسی‌ای ثبت نشده است.

.فقط مشتریانی که این محصول را خریداری کرده اند و وارد سیستم شده اند میتوانند برای این محصول دیدگاه(نظر) ارسال کنند.