کتاب تاثير اعتياد اينترنتي بر اضطراب و خلاقيت دانش آموزان

کتاب تاثير اعتياد اينترنتي بر اضطراب و خلاقيت دانش آموزان

149,000 تومان

تعداد صفحات

104

شابک

978-622-5572-65-2

عنوان صفحه
فصل 1 11
مقدمه 11
فصل 2 17
تاريخچه شبکه‌هاي اجتماعي اينترنتي 17
شبکه‌هاي اجتماعي و اينترنت، مهمترين رسانه 18
شبکه‌هاي اجتماعي دروازه جهنم 19
کارکردهاي منفي شبکه‌هاي اجتماعي 23
شبکه‌هاي اجتماعي و سلطه فرهنگي 24
آسيب رساندن به زبان فارسي 26
کاهش اقتدار سيستم امنيتي و اطلاعاتي 26
آموزش‌هاي مخرب 27
تاثير فضاي مجازي در نارضايتي‌هاي خانوادگي 27
گسترش ارتباطات نامتعارف ميان جوانان 28
شکاف نسل‌ها 28
گسست ميان نسلي 29
ايجاد مطالبات جديد اجتماعي 29
تهديد بنيان‌هاي خانواده 29
شکل‌گيري خرده فرهنگ‌هاي مختلف 29
انتشار مطالبات قومي و منطقه‌اي و افزايش تحريک پذيري قوميت‌ها 30
افسردگي و انزوا 30
انحرافات اخلاقي و جنسي 30
شبکه‌هاي اجتماعي واينترنت 32
نظريه كنش ارتباطي هابرماس 32
نظريه كلي و ولخارت در مورد تأثير گروه 33
محيط‌هاي شبه تعاملي 34
تئوري‌هاي ارتباط جمعي 34
نظريه يادگيري اجتماعي 35
نظريه کنترل اجتماعي 35
اضطراب 39
علل بروز و ريشه‌هاي اضطراب 40
آثار و علايم اضطراب 40
انواع اضطراب 44
اضطراب طبيعي 44
نقش اضطراب 45
ترس و اضطراب 45
رابطه اضطراب با جنس 46
ديدگاه‌هاي نظري درباره اضطراب 47
ديدگاه روان تحليلگري 47
ديدگاه رفتارگرايي 48
ديدگاه وجودي 49
ديدگاه زيست شناختي 49
خلاقيت 50
ضرورت و اهميت خلاقيت 51
فرآيند خلاقيت 52
عوامل موثر برخلاقيت 53
مهارت‌هاي لازم براي تفکر خلاق و اثر بخش 54
ويژگي‌هاي افراد خلاق 56
تاثير خلاقيت فردي روي سازمان 56
خلاقيت گروهي 57
موانع خلاقيت 58
مطالعات 60
فصل 3 67
روش  مطالعه 67
فصل 4 73
سرقت خودرو 73
فصل 5 85
نتیجه گیری 85
منابع 91
پرسشنامه 99

 

اضطراب

اضطراب يك احساس منتشر، بسيار ناخوشايند و اغلب مبهم دلواپسي است كه خبر از خطري ناگهاني و قريب‌الوقوع مي‌دهد و شخص را براي مقابله با تهديد آماده مي‌سازد و نيز عبارت از يك ناراحتي دردناك ذهني درباره پيش‌بيني يك تهديد و ناخوشايندي در آينده است.

همچنين به عنوان يكي از حالت‌هاي هيجاني يا عاطفي شناخته شده است (راجرز به نقل از سرمد، 1382) كه پاسخي عاطفي و فيزيولوژيكي به احساس خطر همه جانبه دروني مي‌باشد.

چاپ سوم فرهنگ و بستر اضطراب را چنين تعريف مي‌كند: حالت مضطرب بودن يا احساس تركيبي نيرومند يا مستولي از عدم يقين، بيتابي، بيم و ترس ريشه دارد و عميق درباره يك اتفاق احتمالي و بالاخره از نظر روانپزشكي اضطراب عبارت است از: ناآرامي، هراس و ترس ناخوشايند و منتشر با احساس خطر قريب الوقوع كه منبع آن قابل شناختن نيست (راو به نقل از وهاب زاده 1380) و در آن عامل مبهمي از ترس ناشي از پيش‌بيني حوادث نامطبوع در آينده وجود دارد.اين حالت در فرد حتي قبل از آنكه محرك واقعي ترس زا حضور داشته باشد اتفاق مي‌افتد.

اضطراب همان آگاهي نسبت به كشمكش‌هاي حل و فصل نشده ميان عوامل ساختاري شخصيت است. براي نمونه، كشمكش ميان تمايلات ناخودآگاه و هنجارهاي سركوبگر، تضاد ميان تمايلات متفاوتي كه هر يك سعي دارد بر شخصيت فرد مسلط شود، ميان عوالم خيالي و تجربه جهان واقعي، ميان روندهاي معطوف به بزرگي و كمال و تجربه حقارت و كوچكي و نقص خويش، ميان آرزوي پذيرفته شدن از جانب ديگران جامعه، يا جهان هستي و احساس طرد شدن از جانب ديگران، ميان اراده معطوف به بودن و سنگيني بار وجود كه براي فرد غيرقابل تحمل مي‌نمايد و آرزوي آشكار يا پنهان نبودن را بر مي‌انگيزد. تمام اين كشمكش‌ها، اعم از ناخودآگاه و نيز نيمه خودآگاه، تصديق شده يا نشده، در لحظات ناگهاني يا مداوم اضطراب بروز مي‌كند.

علل بروز و ريشه‌هاي اضطراب

در مورد علل ايجاد اضطراب نمي‌توان با قاطعيت سخن گفت، شواهدي وجود دارد كه استعداد به اضطراب در دوران رشد قبل از تولد پيدا مي‌شود. اوتورانك[1] ضربه تولد را علت اوليه اضطراب تلقي مي‌كرد. نظريه روانكاوي بر مسئله جدا شدن از مادر به عنوان منبع اضطراب تاكيد مي‌كند. ضربه هيجاني حاصل از جداييها نيز منبع اصلي اضطراب تلقي شده است. پاسخ اضطراب را برخي از محققان به عنوان پاسخي ياد گرفته تلقي مي كنند.

اما آنچه كه مسلم به نظر مي‌رسد سن، جنس، موقعيت اجتماعي، اقتصادي، شرايط خاص زماني و مكاني، فرهنگ عمومي و خرده فرهنگ و ده‌ها عامل ديگر در اين پديده دخالت دارد. از سوي ديگر، هر چند در تمدن امروزي تشويش به افزايش ورم مفاصل و بيماري‌هاي مشابه و كاهش خلاقيت منجر مي‌شود، در حالي كه تعارض خفيف به پيشرفت فكر بشر  كمك مي‌كند، (راجرز به نقل از سرمد 1384) اما واقعيت اين است كه اولاً عوامل مؤثر در پيدايش حالات عاطفي و طرز ابراز عواطف به رشد رواني و فعاليت‌هاي عضلاني يا حسي – حركتي افراد با يكديگر تفاوت فاحش دارد، علل ابتلاي آنها به اضطراب نيز نمي‌تواند يكسان باشد. ثانياً يك حالت عاطفي نظير اضطراب نمي‌تواند رد نزد همه يكنواخت عمل كند بلكه با توجه به پيشينه، تربيت، خصوصيات خلقي و تجربيات فردي و همچنين شرايط و موقعيت‌هاي خاص مربوط به اولين تجربه‌ها. شيوه انطباق يافتن عاطفه تغيير مي‌كند به اين دليل شايسته است بر خلاف برخي از حالات عاطفي كه فقط يك علت يا لااقل يك علت مسلط دارند، در مورد اضطراب به دنبال علت بگرديم.

آثار و علايم اضطراب

اضطراب هم جسم و هم ذهن انسان را تحت تأثير قرار مي‌دهد. در واقع،  اعم از اينكه اضطراب به كودك با بزرگسال،  مرد يا زن، انسان شاغل يا بيكار، و مانند آن مربوط باشد، آثار و علايم آن تقريبا در نزد همه يكسان است با اين تفاوت كه هر كس با توجه به ويژگي‌هاي شخصيت خود در ابراز اين علايم با ديگري تفاوت دارد. بعضي از افراد فقط عكس‌العمل‌هاي رفتاري نشان مي‌دهند. مثل مواظبت بيش از حد، تحريك‌پذيري، بيقراري، وابستگي مفرط، اشتغال خاطر يا محدود شدن فعاليت و تمركز حواس و بعضي‌ها بيشتر واكنش‌هاي احشايي در يك يا چند دستگاه بدني دارد.

يك كودك كم تجربه خيلي ساده‌تر از يك بزرگسال با تجربه اضطراب خود را آشكار مي‌سازد علاوه بر تجربه عوالم متعددي در كتمان يا اظهار اضطراب دخالت دارد. براي روان شدن مطلب، آثار و علايم اضطراب را از سه زاويه بررسي مي‌كنيم. گفته‌اند اضطراب كودك به شكل‌هاي مختلف ظاهر مي‌شود: خوابيدن بدون احساس خستگي، گوشه‌گيري و پناه بردن به خيالبافي، دست زدن به اعمال كودكانه پايين‌تر از سن خود، تشويش و ناتواني در تصميم‌گيري، رنجاندن بي دليل ديگران و احساس عدم شايستگي.

بدون شك اين آثار و علايم در نزد همه كودكان يكسان ديده نمي‌شود حتي در ادوار مختلف كودكي در نزد همه كودكان يكسان نيست و در يك كودك واحد هم تفاوت دارد، پسر و دختر به يك اندازه هر كدام از اين واكنش‌ها را نشان نمي‌دهند و خلاصه تفاوت‌هاي فردي كودكان مانع از آن است كه بتوان چنين علايمي را كلي تلقي كرد. به علاوه در مورد نوجوانان و تجلي اضطراب در نزد آنها فراوان سخن گفته و نوشته‌اند.

اما آنچه مهم است اينكه اين دوره علايم و خصوصيات خاص خود را دارا مي باشد كه آن را از ديگر سطوح زندگي كاملاً متمايز مي كند.

علايم جسماني

اضطراب اغلب با يك يا چند مورد از احساس‌هاي جسمي همراه مي‌گردد. مثل احساس خالي شدن سردل، تنگي قفسه سينه، تپش قلب، تعريق، سردرد،  ميل جبري ناگهاني براي دفع ادرار، بيقراري و ميل براي حركت، لرزش، درد عضلاني،  كشش در عضلات، خشكي دهان، سرگيجه، ناراحتي معده، لرزش دست و بدن و دل درد از جمله علايم جسمي شايع در اضطراب مي‌باشند.

همچنين اضطراب باعث به وجود آمدن تغييرات فيزيولوژيك در بدن مي‌گردد كه ضمن آن بدن خود را گوش به زنگ و آماده براي فعاليت شديد جسماني مي‌نمايد. در طول اضطراب بعضي از فرآيندهاي بدني تحريك و بعضي ديگر مهار مي‌شوند. دستگاه قلب و عروق تحريك مي‌شود، قلب تندتر مي‌زند، فشارخون ثابت مي‌ماند و يا براي راندن خون بيشتري به عضلات افزايش مي‌يابد. كبد قند ترشح مي‌كند و غدد فوق كليوي اپي نفرين توليد مي‌كنند. دستگاه معدي روده‌اي مهار مي‌شود و ترشحات و فعاليت دودي آن كاهش پيدا مي‌كند. اين تطابق‌هاي بدني موجود زنده را آماده فعاليت مي‌سازد. خوني كه موقتاً از دستگاه‌هاي ديگر بيرون رانده شده در اختيار دستگاه عضلاني قرار مي‌گيرد. تظاهر بدني يا حرمتي – احشايي اضطراب نتيجه پاسخ‌هاي فيزيولوژي دستگاههاي مختلف بدن به افزايش اپي نفرين است. پاسخ پوستي شامل رنگ پريدگي، تعريق، راست شدن موها و لرزيدن عضلات سطحي مي‌باشد. پاسخ قلبي عروقي معمولاً شامل تاكيكاردي و تپش قلب،  افزايش فشار خود سيستوليك و انقباض‌هاي قلبي زودرس است. گاهي عكس‌العمل سيستم قلبي عروقي از نوع كاستي فعاليت است كه منجر به ضعف و سستي مي‌شود. در پاسخ گوارشي، خشكي دهان به علت مهار غدد بزاقي وجود دارد، علاوه بر اين احساس مزة بد در دهان، بي اشتهايي،  تهوع، استفراغ، زور و پيچ، اتساع معده و احساس چيزي متحرك در معده، اسهال يا يبوست ممكن است عارض گردد. پاسخ تنفسي ممكن است شامل تنفس تند و سريع، آه كشيدن يا تهويه سريع باشد. پاسخ ادراري تناسلي شامل فوريت براي ادرار كردن، تكرار ادرار، ناتواني جنسي و درد لگني مي‌باشد و واكنش عضلاني استخواني ممكن است به صورت رعشه عضلاني،  گشادي سوراخ‌هاي بيني، سر درد تنشي كششي ، انقباض و كشيدگي پشت گردن، لرزش صدا، شكايت از ورم مفاصل يا آرتريت يا درد مفاصل و يا انواع علايم ديگر در عضلات و مفاصل نمايان گردد واكنش مردمك چشم گشادي آن است.

علايم رواني

علايم ادراكي اضطراب شامل نگراني، ترس، حواس پرتي، بيخوابي، بي‌حوصلگي، و تحريك‌پذيري مي‌باشد (احمدي 1380) و تظاهرات رواني اضطراب عبارتند از: احساس تشويش و درك اين ناراحتي توسط قشر مخ، بنابراين شامل شناخت پاسخ‌هاي فيزيولوژيك و نيز با خبر شدن از تشويق است.

اضطراب همچنين دگرگوني ادراك را در ارتباط با زمان و مكان و افراد و معاني حوادث تسهيل مي‌كند. اين دگرگوني‌ها با پايين آوردن سطح تمركز، كاهش فراخواني خاطرات و ايجاد اختلال در توانايي ربط دادن يك عبارت با عبارتي ديگر همراه است.

اضطراب بي شك در موارد شديد به تجلي احساس گناه نيز مي‌انجامد. يك وجه ديگر از تفكر هيجاني، از جمله تفكر مضطربانه، انتخابي بودن آن است. بيمار مضطرب مستعد انتخاب بعضي از اقلام در محيط خود و چشم‌پوشي از اقلام ديگر بوده و به اين ترتيب سعي مي‌كند ثابت كند كه در ترسناك تلقي نمودن يك موقعيت و ابراز واكنش متناسب با آن حق دارد و يا برعكس، اضطراب او نابجا و غير ضروري است، اگر او اشتباهاً ترس خود را توجيه نمايد، اضطراب‌هاي او به وسيله واكنش انتخابي شدت خواهد يافت و به اين ترتيب حلقه‌اي معيوب از اضطراب، دگرگوني ادراك و افزايش اضطراب به وچود خواهد آمد.

بهنجاري از اضطراب، مانند ديگر تنش‌هاي عاطفي مي‌تواند خود يك انگيزه براي رفتار باشد. مثلاً دانش‌آموزي كه درسي را خوب ياد نگرفته است ممكن است با اضطراب واكنش نشان دهد و همين اضطراب مانع از داوطلب شدن او براي پاسخگويي به درس در كلاس باشد، در عين حال اين اضطراب مي‌تواند او را برانگيزد تا درس را به خوبي ياد بگيرد تا بر آن حالت خويش غلبه كند.

اضطراب بيمارگونه

مثل درد جسماني، اضطراب مي‌تواند جنبه مرضي داشته باشد به اين ترتيب وقتي كه بدن علت معلوم و يا به سبب يك اتفاق جزئي و كوچك عارض گردد و بدون جهت پايا و شديد باشد. چنانچه اضطراب شديد باشد و تا مدت‌ها ادامه پيدا كند، به طور معمول حالت خاص عصبي ايجاد مي‌كند و در فعاليت طبيعي و روزمره زندگي اختلال مي‌كند. زيرا افراد مضطرب خطاهاي بيشتري مرتكب مي‌شوند. اضطراب ناهنجار به درجات مختلف و فراواني‌هاي متفاوت متجلي مي‌گردد اما در نهايت شامل احساسات و رفتاري است كه از كارآيي عمل شخص، جلوگيري به عمل مي‌آورد.  در اضطراب شديد و مزمن، شخص در يك حالت فشار و تنيدگي ناشي از تعارضات دروني قرار مي‌گيرد كه با وجود به كار گرفتن انواع مكانيزم‌هاي دفاعي نيز قادر به تخفيف آن نخواهد بود. چنين فردي معمولاً از سردرد، پشت درد و دل به هم خوردگي شكايت دارد و همه اوقات احساس خستگي مي‌كند و احساس شديدي از ناكامي دارد، بدون آنكه بداند از چه مي‌ترسد. اين حالت ترس مي‌تواند از چند دقيقه تا چندين روز و ماه دوام يابد.

انواع اضطراب

اگر چه در تعريف اضطراب مشكلاتي وجود دارد كه به سادگي نمي‌توان آن را حل كرد، اما در تقسيم‌بندي اضطراب تقريباً توافق همگاني وجود دارد. در واقع روان شناسان و ديگر متخصصان علوم رفتاري اضطراب و ساير حالات عاطفي را به دو نوع خفيف و شديد يا طبيعي و بيمار گونه تقسيم مي‌كنند.

اضطراب طبيعي

متخصصان عقيده دارند كه حالت خفيف هر يك از هيجان‌هاي انسان نه فقط الزاماً بد و مخرب نيست، بلكه مي‌تواند سودمند باشد. براي مثال گفته‌اند: هيجان‌ها در زندگي آدمي داراي اهميت فراواني مي‌باشد. به اين جهت وظيفة اصلي پرورش‌كاران، آموختن واكنش‌هاي هيجاني به ياد گيرندگان است.

با توجه به نكته اخير، بايد گفت كه به ندرت مي‌توان باور كرد كسي هيچوقت دچار اضطراب نشود، زيرا زندگاني در هر مرحله و دوره و مكان و زماني سرشار از انواع فراز و نشيب و مملو از تجربيات تلخ و شيرين و انتظارات مطلوب و دلواپسي‌هاي متعدد است كه هر كدام به دليل يا به طريقي مي‌تواند اضطراب آور باشد. به اين دليل، هر كس در هر زمان ممكن است تا حدودي دستخوش اضطراب شود و رفتارهايي گاه نامعقول از او سر بزند، اما هميشه به اين رفتار نابهنجار نمي‌گويند و چنين كسي را ناسازگار نمي‌خوانند. در واقع اين مسئله كه آيا اضطراب بهنجار است يا نابهنجار، بستگي به علت، شدت و مدت آن دارد.

اضطراب طبيعي و بهنجار شامل آن لحظات اضطراب آوري است كه براي مثال شخص قبل از ورود به جلسه امتحان تجربه مي‌كند يك احساس درماندگي كه هيچكس قادر نيست براي مشكل پيچيده و مبهم خويش راه حلي بيابد.

نقش اضطراب

اضطراب در پويايي تمام اعمال انطباق بشري مقام اصلي را اشغال مي‌كند به طوري كه:

  • اضطراب پاسخ طبيعي است در مقابل تهديد.
  • اضطراب نيروي محركه بسياري از اعمال تطابقي ماست. به عنوان مثال اضطراب ناشي از نگراني از امنيت مالي ممكن است:

الف) فردي را وادار به جمع كردن ثروت فراوان نمايد؛

ب) فردي ديگر را وادار به طرح واقع بينانه در سرمايه گذاري، بيمه و برنامه دوره بازنشستگي نمايد؛

ج) از طرفي در فردي ثالث موجب وابستگي كامل گردد.

  • الگوي پيدايش اضطراب هميشه موجود و امري فطري است. شاهد اين مدعا مشاهدات روانپزشكان اطفال پرداخته‌اند كه بطور طبيعي با وابستگي اتكايي به مادر همراه است.
  • مكانيسم‌هايي كه شخص به وسيله آنها از عهده اضطراب برآمده و در برابر آن از خود دفاع مي‌كند پايه و اساس پسيكو ديناميك و پسيكو پاتولوژي را تشكيل مي‌دهد.
  • استفاده مستمر از مكانيسم‌هاي دفاعي خاص، منتهي به ايجاد خصوصيات شخصيتي يا صفات منشي مي‌شود.

ترس و اضطراب

اضطراب يك علامت هشدار دهنده است، خبر از خطري قريب الوقوع مي‌دهد و شخص را براي مقابله با تهديد آماده مي‌سازد. ترس، علامت هشدار دهنده مشابه، از اضطراب با خصوصيات زير تفكيك مي‌شود: ترس واكنش به تهديدي معلوم، خارجي، قطعي، و از نظر منشي بدون تعارض است. اضطراب واكنش در مقابل خطري نامعلوم، دروني، مبهم و از نظر منشأ همراه با تعارض است. تفكيك بين ترس و اضطراب به طور اتفاقي صورت گرفت. مترجمين اولية آثار فرويد1 كلمة آنگست2 آلماني را كه به معني ترس است، به عنوان اضطراب ترجمه كردند. فرويد خود معمولاً اين تفكيك را كه اضطراب با موضوعي سركوب شده و ناخودآگاه و ترس با موضوعي معلوم و خارجي مربوط است، ناديده گرفته است و به وضوح، ترس نيز ممكن است به موضوعي ناخودآگاه، سركوب شده و دروني مربوط باشد كه به شيئي در دنياي خارج انتقال يافته باشد. مثلاً پسر بچه اي ممكن است از سگها بترسد، چون در واقع از پدر خود مي‌ترسد و به طور ناخودآگاه بين پدر خود و سگها تداعي ايجاد مي‌كند.

رابطه اضطراب با جنس

هر چند تحولات متعدد قرن بيستم در اكثر الگوهاي ارتباطي تغييرات مهمي به وجود آورده و براي مثال نقش زن و مرد را در خانه و جامعه به يكديگر نزديكتر كرده، اما هنوز هم دنياي دو جنس مذكر و مؤنث يكسان نيست و تقريباً در كليه جوامع براي هر جنس، دنياي جداگانه اي وجود دارد. طبعاً هر چه از جامعه صنعتي و داراي زنان شاغل در كنار مردان و نيز داراي عده بسيار معدودي فرزند، به جوامع كمتر صنعتي و بيشتر سنتي با زنان بيشتر خانه دار و عده بسيار زيادتري فرزند نزديك شويم بين دو دنياي ياد شده فاصله زيادتري مشاهده مي شود تا در نهايت زن و مرد در دو قطب ديده شوند. به عنوان يك نمونه كوچك از اين طرز تفكر قطبي در جامعه خودمان مي توان به تركيب «جنس مخالف» اشاره كرد كه هر چند مثلاً در زبان انگليسي نيز عيناً همين تركيب وجود دارد، اما مفاهيم اين دو تركيب يكسان نيست. در واقع، هنگامي كه يك انگليس زبان اصطلاح «جنس مخالف» را به كار مي برد، فقط از لحاظ زن يا مرد بودن يك نفر را در طرف مخالف ديگري قرار مي دهد تا خواننده يا شنونده دقيقاً بداند به كدام جنس تعلق دارد. اما در زبان فارسي اصطلاح «جنس مخالف» فقط به عدم تشابه زن و مرد اشاره ندارد بلكه در اغلب مواقع مخالفت نقشها و رفتارهاي  دو جنس از آن مستفاد مي‌شود. همچنين در كتب روان شناسي نكته‌هايي از اين قبيل عنوان مي‌شود كه تحول عاطفي دختر متفاوت از پسر است. دختر جوان مدت زمان طولاني‌تري با روياهاي خود زندگي مي‌كند.

ولي معمولاً به ريشه‌هاي اين تفاوت اشاره نمي‌كنند يا صرفاً در برش عرضي زمان آن را مي‌بينند در حالي كه واقعيت اين است كه تفاوت‌هاي عاطفي دو جنس با توجه به سن آنها متفاوت است و عواطف كلاً يا اكثر به عوامل اجتماعي بستگي دارد.

با توجه به آنچه گذشت، مي‌توان گفت كه دو جنس از لحاظ عاطفي با يكديگر اختلاف دارند، اما اين اختلاف بيش از آنچه صرفاً به جنس مربوط باشد، معلول آموزش‌هايي است كه به فرزندان خود مي‌دهيم. ما چه در لباس پدر و مادر، چه در نقش معلم و چه به عنوان ديگر بزرگسالان جامعه، معمولاً تاكيد داريم الگوهاي عاطفي پسران دختران را بر اساس، آنچه از دختر يا پسر خوب يا ايده آل در ذهن داريم، شكل دهيم و اين فقط مخصوص جامعه ما نيست، به بيان ديگر تقريباً در همه جا به دخترها ياد مي‌دهند جهان را ترس‌آور ببينند همچنين اينكه آنها جنس ضعيف هستند و به هر جهت مردها از آنها حمايت خواهند كرد. تصادفا در خصوص آنچه به موضوع بحث ما مربوط مي‌شود يعني تفاوت اضطراب دو جنس نيز حكم كلي فوق كه به عاطفه به مفهوم عام كلمه مربوط مي‌شود صادق است و بررسي‌هاي انجام شده اين مطلب را تاييد مي‌كند.

تعداد صفحات

104

شابک

978-622-5572-65-2

نقد و بررسی‌ها

هنوز بررسی‌ای ثبت نشده است.

.فقط مشتریانی که این محصول را خریداری کرده اند و وارد سیستم شده اند میتوانند برای این محصول دیدگاه(نظر) ارسال کنند.