کتاب افسردگی در جوانان

کتاب افسردگی در جوانان

شناسه محصول: 30572

165,200 تومان

تعداد صفحات

118

شابک

978-622-378-617-4

ناموجود

فصل 1 7
افسردگی چیست؟ 7
افسردگی چه علائمی دارد؟ 7
نشانه‌های افسردگی 10
ویژگی ها درمان ها و باورهای پیرامون افسردگی در قرون مختلف 10
اولین گزارش های افسردگی 10
تبیین های بیولوژیکی و پزشکی 14
درک امروز ما از افسردگی 16
دیدگاه‎ های افسردگی 17
نظريه اصالت وجودي 25
مدل رفتاري لوينسون در خصوص افسردگي 25
نظريه شبكه تداعي 31
مدل تكرار غيرارادي خود نظم بخش 35
مدل سبك هاي پاسخي به افسردگي 35
مدل شناختي جديد بك از افسردگي 36
مدل زير سيستم هاي شناختي متعامل 38
علائم افسردگی اساسی 42
تأثیر افسردگی بر بدن 47
ارتباط افسردگی و بیماری‌های جسمی 50
درمان افسردگی برای بهبود سلامت جسمانی 51
فصل2 53
انواع افسردگی 53
شاخص‌های افسردگی 60
فصل 3 63
درمان افسردگی 63
روش‌های روانشناختی برای معجزه درمان افسردگی 63
درمان افسردگی با نوروفیدبک 65
فواید نوروفیدبک بر افسردگی 66
درمان افسردگی در خانه 67
روان درمانی پویشی برای افسردگی: سفری به اعماق ناخودآگاه 69
روش‌های دارویی برای درمان افسردگی 70
روش‌های ترکیبی برای درمان افسردگی 73
روش های ترکیبی درمان افسردگی 73
فصل 4 81
افسردگی در جوانان 81
انواع مختلف اختلال افسردگی 82
علائم افسردگی در دوران نوجوانی 83
تمایز بین افسردگی و حالت‌های عاطفی معمولی 84
مقایسه افسردگی با سایر اختلالات 85
روش‌های تشخیصی برای افسردگی 85
فصل 5 87
درمان افسردگی جوانان 87
عوامل تحریک کننده افسردگی 89
درمان افسردگی در روانشناسی 92
بهترین مرکز برای درمان افسردگی نوجوانان 94
نقش والدین در درمان افسردگی جوانان 95
علائم هشدار دهنده خودکشی در نوجوانان افسرده 96
فصل6 105
تاثیر افسردگی جوانان در جامعه 105
عوامل افسردگی نوجوانان که گاها منجر به خودکشی 106
عدم عقاید و باورهای یکسان با اطرافیان و خانواده 108
تجربه یک اتفاق سخت و دردناک در افسردگی جوانان ایرانی 109
تحقیر نژادی و گروهی 110
منابع و مآخذ 111

 

 

 

افسردگی چیست؟
افسردگی نوعی اختلال خلقی و رفتاری است که سبب می‌شود فرد مبتلا در کوتاه‌مدت یا بلندمدت احساس غم و اندوه و همچنین از دست دادن علاقه را تجربه کند. این اختلال را همان‌طور که در ابتدا نیز اشاره مختصر کردیم با عنوان افسردگی بالینی نیز معرفی می‌کنند. این اختلال روانی بر رفتار و تفکر بیمار تأثیر مخربی می‌گذارد، هرچه این بیماری تشدید شود و تبدیل به افسردگی شدید شود و نسبت به کنترل آن اقدام تخصصی صورت نگیرد ممکن برخی مبتلایان به افسردگی گاهی حتی توانایی انجام امور معمولی و آسان روزانه خود را نیز از دست می‌دهند. این بیماری درصورتی‌که تحت درمان قرار نگیرد، حال بیمار را رو به وخامت می‌برد و در ادامه شخص احساس می‌کند زندگی ارزش زندگی کردن ندارد و هر چیزی برایش معنایی جز پوچی نخواهد داشت.
افسردگی چه علائمی دارد؟
به خاطر بسپارید که اگر علائم افسردگی در شما پدیدار شد نباید تصور کنید که تنها هستید و باید مخفیانه خودتان با آن مبارزه کنید و حتی ممکن است که فکر کنید دچار افسردگی مقاوم به درمان شده‌اید. افسردگی بیشتر از یک احساس ناخوشایند زودگذر است و شما نمی‌توانید به‌سادگی از آن خارج شوید. افسردگی ممکن است نیاز به درمان طولانی‌مدت داشته باشد، اما ناامید نشوید چراکه اکثر افراد مبتلا با کمک داروی افسردگی و روان‌درمانی به‌راحتی می‌توانند از این برهه ناخوشایند عبور کنند.
اگرچه افسردگی امکان دارد تنها فقط یک‌بار در زندگی هر کسی رخ دهد، اما بسیاری هستند که این تجربه تلخ چندین بار در زندگی‌شان رقم می‌خورد. در طول دوره‌ها متوالی، علائم افسردگی در بیشتر روزها رخ می‌دهند و ممکن است شامل موارد زیر باشد. بسیاری از علائم افسردگی با انجام انواع تست افسردگی قابل شناسایی است.
احساس غم عمیق
یکی از علائم افسردگی احساس غمی عمیق است. بیمار شاید بدون دلیل یا تنها به یک دلیل خیلی جزئی احساس غم شدیدی داشته باشد، مرتباً گریه کند، احساس پوچی و ناامیدی بر او چیره شود.
از دست دادن احساس علاقه
گاهی یا اغلب مواقع بیمار کاملاً علاقه خود نسبت به انجام هرگونه فعالیتی را از دست می‌دهد. او حتی نسبت به انجام معدود فعالیت‌هایی که خوشحالش می‌کنند نیز احساس خوشایندی ندارد. به‌عنوان‌مثال از رابطه جنسی با همسر خود امتناع می‌کند، سرگرمی‌هایی که دوست دارد را دنبال نمی‌کند و دیگر ورزش موردعلاقه خود را انجام نمی‌دهد.
کند شدن
یکی دیگر از علائم افسردگی کند شدن فرد در انجام کارهای خود است. منظور از کند شدن در اینجا به این معناست که فرد هم‌زمان در تفکر کردن و صحبت کردن بسیار کند می‌شود و نمی‌تواند در زمان مناسب واکنش لازم را نشان دهد. فرد مبتلا به افسردگی حتی در حرکات بدن نیز کندی مشهودی دارد و به‌مرورزمان اگر بیماری درمان نشود این علامت تشدید می‌شود.
خستگی شدید
آیا روزهاست که احساس می‌کنید خسته هستید و انرژی کافی برای انجام فعالیت‌های هرچند سبک ندارید؟ خوب است بدانید که احساس خستگی و کمبود انرژی مداوم یکی از شایع‌ترین علائم افسردگی است. البته باید بگوییم که تفاوت خستگی فرد افسرده با کسی که به دلایل دیگر خسته است، این است که حتی برای انجام کارهای خیلی جزئی نیز باید مدت‌زمان زیادی تلاش کند.
خشم عمیق
بیمار شاید مرتباً در خود طغیان خشم را احساس کند و یا اینکه این حالت را در او ببینید. او بسیار تحریک‌پذیر است و هم‌زمان احساس ناامیدی شدیدی دارد. حتی بر سر مسائل کوچک نیز خیلی زود ناامید می‌شود و هم‌زمان خشم عمیقی را تجربه می‌کند
دشوار تمرکز و تصمیم‌گیری
بیمار مبتلا به افسردگی در فکر کردن، تمرکز کردن، تصمیم‌گیری و به خاطر سپردن هر چیزی مشکل دارد. این علامت در او با اضطراب و استرس یا قرار گرفتن در موقعیت‌های خاص تشدید می‌شود.

اختلال در خواب
اختلال در خواب یکی از شایع‌ترین علائم افسردگی به‌شمار می‌رود. اکثر بیماران مبتلا به افسردگی بالینی از این نشانه رنج می‌برند. بیمار یا بیش از حدود نرمال می‌خوابد و یا اینکه در طول شب بیدار می‌ماند که اصطلاحاً به آن بی‌خوابی می‌گوییم.
مشکلات فیزیکی
گاهی بیمار مبتلا به افسردگی مشکلات فیزیکی غیرقابل توضیحی را تجربه می‌کند. به‌عنوان‌مثال بدون اینکه دلیلی داشته باشد دچار سردرد یا کمردرد می‌شود.
کاهش و افزایش وزن
این نشانه در افراد افسرده متغیر است و دسته‌ای در اثر افسردگی دچار افزایش وزن می‌شوند و دسته‌ای کاهش وزن. بیمار افسرده ممکن است کاملاً اشتهای خود را از دست بدهد و حتی از خوردن غذاهای موردعلاقه امتناع کند. از طرفی برخی مبتلایان به دلیل عصبانیت ممکن است به خوردن مواد غذایی در حجم زیاد و پرخوری عصبی رو بیاورند.
اضطراب
اضطراب و نگرانی به مقدار خیلی کم چندان نگران‌کننده نیست و افراد را نسبت به خطرات و موقعیت‌های آسیب‌زا هوشیار می‌کند. اما اگر اضطراب برای مدت طولانی به طول بیانجامد و سبب بی‌قراری و پریشان‌حالی فرد شود، می‌تواند آن را علامتی از بروز افسردگی تلقی کرد.
احساس بی‌ارزشی
بیمار مبتلا به افسردگی مرتباً خود را سرزنش می‌کند، شکست‌های گذشته را مرور می‌کند. در نتیجه احساس بی‌ارزشی و گناه بر بیمار چیره می‌شود.
افکار مسموم
افکاری هستند که در ذهن فرد مبتلا به افسردگی مرتباً تکرار می‌شوند. حتی گاهی برای مدت طولانی بیمار به مرگ فکر می‌کند. او افکار خودکشی، اقدام به خودکشی و پایان دادن به زندگی را مرتباً در ذهن خود مرور کرده و زنده نگه می‌دارد.
به گفته وب‌سایت mayoclinic، افسردگی در همه سنین رخ می‌دهد ولی افراد با سنین ۲۰-۳۰ سال بیشتر در معرض افسردگی هستند. همچنین زنان بیشتر از مردان برای درمان افسردگی اقدام می‌کنند، اما به این معنی نیست که زنان بیشتر از مردان دچار افسردگی می‌شوند.
نشانه‌های افسردگی
برای بسیاری از افراد مبتلا به افسردگی، علائم و نشانه‌های افسردگی معمولاً آن‌قدر شدید است که باعث ایجاد مشکلات قابل‌توجه حتی در انجام فعالیت‌های روزمره عادی می‌شود. فرد به‌راحتی نمی‌تواند بر روی وظایف شغلی خود تمرکز کند. اگر بیمار کودک یا نوجوان باشد تمرکز و توانایی لازم برای فراگیری دروس در مدرسه را نخواهد داشت.
او نمی‌تواند به‌راحتی در فعالیت‌های اجتماعی شرکت کند و یا اینکه کاملاً از حضور در گروه‌ها و اجتماعات اجتناب می‌کند. بیمار مبتلا به افسردگی در ارتباط برقرار کردن با دیگران شدیداً دچار مشکل می‌شود و آن واحد ممکن است احساسات مختلفی مانند ترس، اضطراب و شرم به او حمله‌ور شوند. معمولاً بیمار مبتلا به افسردگی بدون اینکه حتی خودش هم بداند احساس ناراحتی، بدبختی و بی‌ارزشی دارد.
ویژگی ها درمان ها و باورهای پیرامون افسردگی در قرون مختلف
در حالی که کشف افسردگی به هیچ فردی قابل استناد نیست، متفکران بزرگی وجود دارند که ایده های آنها در دانش فزاینده ما درباره این که این بیماری چیست، نقش داشته است. به منظور درک بهتر تفکر محققان، پزشکان و روانشناسان در مورد این شرایط، می توان به پیشینه افسردگی، نظر داشت.
اولین گزارش های افسردگی
اولین روایت های مکتوب از آنچه اکنون به عنوان افسردگی شناخته می شود، در هزاره دوم قبل از میلاد در بین النهرین ظاهر شد. در این نوشته ها، افسردگی به عنوان یک وضعیت روحی و نه جسمی مورد بحث قرار گرفت. اعتقاد بر آن بود که افسردگی مانند سایر بیماری های روانی، ناشی از تملک اهریمنی است. بدین ترتیب، کشیش ها به جای پزشکان با آن برخورد می کردند.
ایده افسردگی ناشی از شیاطین و ارواح شیطانی در بسیاری از فرهنگ ها از جمله در یونان باستان، رومی ها، بابلی ها، چینی ها و مصری ها وجود داشته است. به همین دلیل، در تلاش برای بیرون راندن شیاطین، غالباً با روش هایی مانند ضرب و شتم، مهار بدنی و گرسنگی درمان می شد.

نکته
در حالی که بسیاری معتقد بودند شیاطین عامل اصلی افسردگی است، اما تعدادی از پزشکان یونان و روم باستان نیز معتقد بودند که افسردگی یک بیماری بیولوژیکی و روانی است.
پزشکان یونانی و رومی برای درمان بیماران خود از روش هایی زیراستفاده می کردند:
1. ژیمناستیک
2. ماساژ
3. رژیم
4. موسیقی
5. حمام
6. داروهایی حاوی عصاره خشخاش
7. شیر خر
8. فلسفه یونان و روم باستان
بقراط، پزشك یونانی بر آن بود که كه افسردگی (كه در ابتدا “مالیخولیا” نامیده می شد) ناشی از عدم تعادل در مایعات بدن است که مزاج نامیده شده بود: صفرا زرد، صفرا سیاه، بلغم و خون. او فکر می کرد که مالیخولیا ناشی از صفرا بیش از حد سیاه در طحال است. درمان های انتخابی بقراط شامل خونریزی، حمام، ورزش و رژیم غذایی بود. در مقابل، یک فیلسوف و دولتمرد رومی به نام سیسِرو معتقد بود که مالیخولیا دلایل روانی مانند خشم، ترس و اندوه دارد. در سالهای گذشته قبل از میلاد مسیح، علی رغم برخی اقدامات در جهت اعتقاد به وجود علل جسمی و روانی افسردگی، هنوز هم یک باور بسیار رایج حتی در بین رومیان تحصیل کرده وجود داشت که افسردگی و سایر بیماری های روانی ناشی از شیاطین و خشم خدایان است.
دوران میلاد مسیح
در دوران میلاد مسیح، بسیاری از درمان های وحشیانه و ابتدایی افسردگی، یک امر عادی بود. گزارش شده است که کورنلیوس سلسوس (25 قبل از میلاد تا 50 میلادی) درمان های بسیار سخت گرسنگی، بندها و ضرب و شتم را در موارد مختلف بیماری روانی توصیه کرده است.
با این وجود یک پزشک ایرانی به نام رازز (865–925 م) بیماری روانی را ناشی از مغز می دانست. وی درمان هایی مانند حمام و شکل بسیار اولیه ای از رفتار درمانی را توصیه کرد که شامل پاداش های مثبت برای رفتار مناسب بود.
در طول قرون وسطی، دین، به ویژه مسیحیت، بر تفکر اروپایی در مورد بیماری روانی مسلط بود، مردم مجددا بیماری را به شیطان یا جادوگران نسبت می دادند. جن گیری، غرق شدن و سوزاندن از روش های درمانی رایج آن زمان بود. بسیاری از مردم، اصطلاحا در “پناهگاه های دیوانه” حبس شده بودند. در حالی که برخی از پزشکان همچنان به دنبال دلایل جسمی افسردگی و سایر بیماریهای روانی بودند، اما در اقلیت بودند.
در دوره رنسانس که در قرن 14 در ایتالیا آغاز شد و در طول قرن 16 و 17 در سراسر اروپا گسترش یافت، شکار جادوگران و اعدام بیماران روانی هنوز کاملاً رایج بود. با این حال، برخی از پزشکان در حال بررسی مجدد بیماری روانی بودند که علت آن بیش از یک علت طبیعی است.
در سال 1621، رابرت برتون “آناتومی مالیخولیا” را منتشر کرد که در آن به بیان دلایل اجتماعی و روانشناختی افسردگی (مانند فقر، ترس و تنهایی) پرداخت.
مرتن در این کتاب توصیه های زیر را برای درمان افسردگی ارائه داده است:
1. رژیم غذایی
2. ورزش
3. مسافرت
4. مواد پاک کننده (برای پاکسازی سموم از بدن)
5. خونگیری
6. گیاهان
7. موسیقی درمانی
8. عصر روشنگری
در طول سده های 18 و 19 که عصر روشنگری نیز نامیده می شود، افسردگی به عنوان یک ضعف در مزاج تلقی می شود که به ارث رسیده است و قابل تغییر نیست. نتیجه این اعتقادات این بود که باید از افراد مبتلا به این شرایط دوری کرد یا آن ها را حبس کرد.
در اواخر عصر روشنگری، پزشکان شروع به طرح این ایده کردند که پرخاشگری ریشه این بیماری است.

نکته
در عصر روشنگری پزشکان بر این باور شدند که در مورد مشکلات خود با یک دکتر صحبت کنید.
پزشکان دیگر افسردگی را نتیجه تعارض درونی بین آنچه شما می خواهید و آنچه شما می دانید درست است می دانستند. و در عین حال دیگران به دنبال شناسایی علل جسمی این بیماری بودند. درمان ها در این دوره شامل غوطه وری در آب (ماندن برای مدت طولانی در زیر آب بدون غرق شدن) و استفاده از یک مدفوع چرخان برای قرار دادن محتوای مغز در موقعیت های صحیح خود بودند.
درمان های اضافی عبارت بودند از:
• تغییر رژیم غذایی
• اسب سواری
• استفراغ
بنجامین فرانکلین در این مدت شکل اولیه ای از الکتروشوک درمانی را ایجاد کرده است.
قرن نوزدهم و بیستم
در سال 1895، روانپزشک آلمانی امیل کراپلین اولین کسی بود که شیدایی افسردگی را تشخیص داد، آن چه که اکنون آن را اختلال دو قطبی می شناسیم، به عنوان یک اختلال جدا از زوال عقل (اصطلاح اسکیزوفرنی در آن زمان) است.
تقریباً در همین زمان، نظریه روان پویایی و روانکاوی نوعی روان درمانی مبتنی بر این نظریه ساخته شد.
تبیین های روانکاوی
در سال 1917، زیگموند فروید درباره سوگواری و مالیخولیا نوشت، او مالیخولیا را پاسخی به فقدان واقعی (به عنوان مثال مرگ) یا نمادین (مانند عدم دستیابی به هدف مورد نظر) عنوان کرد. فروید در ادامه اعتقاد داشت که خشم ناخودآگاه فرد به یک فقدان، منجر به نفرت از خود و رفتارهای خود تخریبی می شود. وی معتقد بود روانکاوی می تواند به فرد کمک کند تا این تعارضات ناخودآگاه را حل کند و افکار و رفتارهای خودتخریبی را کاهش دهد. گرچه پزشکان دیگر افسردگی را نوعی اختلال مغزی می دانستند.

تبیین های رفتاری
مکتب رفتارگرایی در روانشناسی به شکل گیری این ایده که رفتارها از طریق تجربه آموخته می شوند کمک کرده است. رفتارگرایان این عقیده را که افسردگی ناشی از نیروهای ناخودآگاه است رد کردند و در عوض اظهار داشتند که یک رفتار آموخته شده است.
همانطور که رفتارهای افسردگی آموخته شده اند، می توانند یاد گرفته نشوند. از اصول یادگیری مانند تداعی و تقویت می توان برای ایجاد و تقویت رفتارهای سالمتر و موثرتر استفاده کرد.
تبیین های شناختی
در طول دهه های 1960 و 1970 نظریه های شناختی افسردگی ساخته شد. آرون بک، نظریه پرداز شناختی بر آن بود که شیوه ای که افراد رویدادهای منفی را تفسیر می کنند می تواند در بروز علائم افسردگی نقش داشته باشد. به گفته بک، افراد افسرده تمایل دارند به طور خودکار وقایع را به روشهای منفی تفسیر کنند و خود را درمانده و نالایق ببینند.
مارتین سلیگمن اظهار داشت که درماندگی آموخته شده می تواند در رشد افسردگی نقش داشته باشد. طبق این نظریه، مردم اغلب از تلاش برای تغییر وضعیت خود منصرف می شوند زیرا احساس می کنند با هیچ کاری تغییری ایجاد نمی شود. این عدم کنترل احساس ناتوانی و ناامیدی در افراد ایجاد می کند. ظهور این مدل های شناختی افسردگی نقش مهمی در رشد درمان شناختی رفتاری (CBT) داشت که اثبات شده در درمان افسردگی موثر است.
تبیین های بیولوژیکی و پزشکی
در مواردی که تصورات قدیمی افسردگی بر نقش تجربیات اولیه تأکید می کرد، رویکردهای جدید به طور فزاینده ای بر مدل زیست روانشناختی تاکید می کند که در آن بر عوامل بیولوژیکی، روانشناختی و اجتماعی که در افسردگی نقش دارند، متمرکز است.
در طول دهه 1970، مدل پزشکی اختلالات روانی ظهور کرد و بر آن بود که اختلالات روانی عمدتاً ناشی از عوامل فیزیولوژیکی است. مدل پزشکی شرایط سلامت روان را مانند سایر بیماری های جسمی مشاهده می کند، به این معنی که چنین شرایطی را می توان با دارو نیز درمان کرد.
تبیین های بیولوژیکی افسردگی بر عواملی مانند ژنتیک، شیمی مغز، هورمون ها و آناتومی مغز متمرکز است. این دیدگاه نقش مهمی در ایجاد و افزایش استفاده از داروهای ضد افسردگی در درمان افسردگی دارد.
درمان های قرن 19 و 20
در اواخر قرن 19 و اوایل قرن 20، درمان های افسردگیِ شدید، برای کمک به بیماران، کافی نبودند. ناامیدی از تسکین، بسیاری از افراد را به لوبوتومی رهنمون ساخت که شامل جراحی هایی برای تخریب لوب پیشانی مغز است. اگرچه مشهور است که لوبوتومی ها اثر “آرام بخشی” دارد، اما اغلب باعث تغییر شخصیت، از دست دادن توانایی تصمیم گیری، قضاوت ضعیف و حتی گاهی مرگ می شوند.
الکتروشوک درمانی (ECT)، یک شوک الکتریکی است که به منظور ایجاد تشنج به پوست سر وارد می شود و گاهی اوقات برای بیماران مبتلا به افسردگی نیز استفاده می شود.
در دهه های60 و 1950، پزشكان افسردگی را به زیر مجموعه های زیر تقسیم بندی کردند:
• درون زا
• روان رنجور
• واكنشی
تصور می شد که افسردگی درون زا ناشی از ژنتیک یا نقص جسمی دیگر باشد، در حالی که اعتقاد بر این بود که نوع روان رنجوری یا واکنشی افسردگی، نتیجه برخی از مشکلات بیرونی مانند مرگ یا از دست دادن شغل است. دهه 1950 دهه مهمی در درمان افسردگی بود. پزشکان متوجه شدند داروی سل به نام ایزونیازید برای درمان افسردگی در برخی افراد مفید است.
به عبارت دیگر می توان گفت درمان افسردگی که فقط بر روی روان درمانی متمرکز بود، اکنون درمان های دارویی شروع به رشد نمود و به ترکیب درمانی، اضافه شد. یکی از اولین داروهایی که برای درمان افسردگی ظهور کرد، توفرانیل (ایمی پرامین) بود که بعداً توسط داروهای دیگری که به عنوان ضد افسردگی های سه حلقه ای (TCAs) دسته بندی می شوند، تداوم یافت. چنین داروهایی بسیاری از افراد مبتلا به افسردگی را تسکین می دهد اما اغلب با عوارض جانبی جدی همراه است که شامل اضافه وزن، خستگی و احتمال مصرف بیش از حد آن است.

توجه
سایر داروهای ضد افسردگی بعداً پدید آمدند، از جمله پروزاک (فلوکستین) در سال 1987، زولوفت (سرترالین) در سال 1991 و پاکسیل (پاروکستین) در سال 1992. این داروها، معروف به مهارکننده های انتخابی بازجذب سروتونین (SSRI) هستند که سطح سروتونین را در مغز هدف قرار می دهند و معمولاً عوارض جانبی کمتری نسبت به اسلاف خود دارند.
داروهای ضد افسردگی جدید که در چند دهه گذشته ظهور کرده اند شامل داروهای ضد افسردگی غیر معمول مانند ولبوترین(بوپروپوین)، ترینتلیکس (ورتیو اکستین) و مهارکننده های جذب مجدد سروتونین-نوراپی نفرین (SNRIs) است.
درک امروز ما از افسردگی
اصطلاح اختلال افسردگی اساسی (MDD) اولین بار توسط پزشکان در ایالات متحده در طول دهه 1970 مطرح شد. این بیماری در سال 1980 رسماً بخشی از DSM-III شد. نسخه فعلی کتابچه تشخیصی DSM-5 است و یکی از ابزارهای اصلی است که در تشخیص اختلالات افسردگی استفاده می شود. در حالی که امروزه این شرایط بسیار بهتر از گذشته درک شده است، محققان هنوز در تلاشند تا درباره دلایل افسردگی بیشتر بدانند. در حال حاضر، پزشکان بر این باورند که افسردگی ناشی از ترکیبی از علل مختلف از جمله عوامل بیولوژیکی، روانشناختی و اجتماعی است.
دیدگاه های مدرن افسردگی شامل درک بسیاری از علائم این بیماری و همچنین تأثیر دوره ای علائم است. به عنوان مثال، افسردگی می تواند باعث اختلال در خواب، اشتها و سطح فعالیت شود. به نوبه خود، خواب کم، رژیم غذایی و ورزش می تواند علائم افسردگی را تشدید کند. علاوه بر در نظر گرفتن عوامل روانشناختی موثر در بروز افسردگی، پزشکان آگاه هستند که برخی شرایط پزشکی مانند کم کاری تیروئید ممکن است علائم افسردگی ایجاد کنند.

تعداد صفحات

118

شابک

978-622-378-617-4