کتاب می‌خواهم زنده بمانم

کتاب می‌خواهم زنده بمانم

119,000 تومان

تعداد صفخات

51

شابک

978-622-5950-95-5

داشتن مادربزرگ نعمتی بزرگ برای هر انسان است. شاید خیلی از آدم‌ها مادربزرگشان را از دست داده باشند اما آدم‌ها همیشه با یاد و خاطرات آن‌ها زندگی می‌کنند.

مادربزرگ همیشه می‌گفت: قلبت که بی‌نظم زد بدان که عاشق شدی وقتی نگاه به چهره‌ی شکسته مادربزرگ می‌کنم تمام تنم می‌لرزد با خود فکر می‌کنم چطوری تحمل این سختی‌های زندگی را داشته نگاه مهربان و لبخند زیبایش حال آدم را دگرگون می‌کند وقتی دست‌هایش را در دست می‌گیرم ناخودآگاه به یاد خاطراتش می‌افتم گویی که من هم در آن زمان با او زیسته‌ام.

زیرچشمی نگاهی به صورتش می‌اندازم رنگش پریده آمبولانس با بوق‌های پی‌درپی خود را به یکی از بیمارستان ای تهران می‌رساند. پرستارها به‌سرعت خود را به کنار آمبولانس می‌رسانند و مادربزرگ را داخل برانکارد قرار می‌دهند و او را به بخش مراقبت‌های ویژه یا همان آی سی یو می‌برند. در این بخش، بیماران را به‌طور لحظه‌ای و شبانه‌روزی تحت مراقبت قرار می‌دهند. من که خیلی شوکه شده‌ام در حیاط بیمارستان با حال آشفته قدم می‌زنم. بالاخره طاقت نمی‌آورم و خود را با سرعت به بخش می‌رسانم و از پرستار خواهش می‌کنم که اجازه بدهد مادربزرگ را ببینم یکی از پرستارها که انگار دلش برایم سوخت و از حال پریشانم باخبر شده نزدیک می‌آید و آرام در گوشم زمزمه می‌کند، لطفاً آرام باشید، اگر بیست دقیقه صبر کنی اجازه می‌دهم تا کنار مادربزرگت باشی………

تعداد صفخات

51

شابک

978-622-5950-95-5