کتاب داستان‌هایی از هانس اندرسن

کتاب داستان‌هایی از هانس اندرسن

شناسه محصول: POT35673

۳۰۳,۰۰۰ تومان

انتشارات

تعداد صفحات

87

شابک

978-622-89152-7-2

مترجم

نویسنده اصلی

نویسنده:

در انبار موجود نمی باشد

عنوان انگلیسی کتاب: Stories from Hans Andersen
عنوان فارسی کتاب: داستان‌هایی از هانس کریستین اندرسن
عنوان انگلیسی نویسنده: Hans Christian Andersen
عنوان فارسی نویسنده: هانس کریستین اندرسن
تعداد صفحات کتاب: حدود 250 صفحه
سال انتشار کتاب: 1872 میلادی
ژانر و موضوع کتاب: ادبیات کودک و نوجوان، داستان‌های اخلاقی و خیال‌انگیز
کدام قسمت از کتاب تو ایران ریسک نگرفتن مجوز خواهد داشت: بخش‌هایی که در آن اشاره‌های مستقیم به آیین‌ها یا نمادهای مذهبی اروپایی وجود دارد باید با بازنویسی فرهنگی و معادل‌سازی تربیتی تنظیم شود تا با معیارهای نشر در ایران سازگار گردد
چکیده‌ای از کتاب: «داستان‌هایی از هانس کریستین اندرسن» مجموعه‌ای از برگزیده‌ترین افسانه‌های کلاسیک نویسنده دانمارکی است که شامل آثاری مانند «ملکه برفی»، «دخترک کبریت‌فروش»، «پادشاه لخت» و «سرباز سربی کوچک» می‌شود. اندرسن با نثری شاعرانه و خیال‌پردازانه، دنیایی از امید، مهربانی و ایمان به نیکی را برای کودکان خلق کرده است. هر داستان در ظاهر ساده است اما مفاهیمی عمیق از عشق، صداقت، فداکاری و انسانیت در خود دارد. این کتاب از پایه‌های اصلی ادبیات کودک در جهان محسوب می‌شود و با اندکی تعدیل فرهنگی در ترجمه، بدون هیچ مانع جدی می‌تواند در ایران منتشر گردد.

 

مجموعه داستان کوتاه / نوجوانان / خیال‌پردازی

صفحات:
87

داستان‌هایی از هانس اندرسن

هانس کریستیان اندرسن

مجموعه داستان کوتاه-خوانندگان جوان-داستان کوتاه-فانتزی-داستان و ادبیات

ملکه برفی – داستانی در هفت داستان، بلبل، پرنسس واقعی، باغ بهشت، پری دریایی، لباس جدید امپراتور، داستان باد
گزیده کتاب
سوت زنان از پایین، گرگ‌ها زوزه می‌کشیدند، کلاغ‌های سیاه جیغ زنان بر فراز برف‌های درخشان پرواز می‌کردند، اما در بالا، ماه درخشان و شفاف می‌درخشید – و کی تمام شب‌های طولانی زمستان به آن نگاه می‌کرد؛ و روزها هم زیر پای ملکه برفی می‌خوابید.
داستان سوم

باغ زنی که در جادو آموخته شد

[تصویر: سپس پیرزنی پیر از خانه بیرون آمد؛ او به عصای بزرگ قلاب‌داری تکیه داده بود و کلاه آفتابی بزرگی بر سر داشت که با گل‌های نقاشی‌شده‌ی زیبا پوشیده شده بود. ]

اما گردای کوچولو چطور این همه مدت از وقتی که کی او را ترک کرده بود، حالش خوب بود؟ او کجا می‌توانست باشد؟ هیچ‌کس نمی‌دانست، هیچ‌کس نمی‌توانست چیزی در مورد او بگوید. تنها چیزی که پسرهای دیگر می‌دانستند این بود که دیده بودند او سورتمه کوچکش را به سورتمه بزرگ و باشکوهی بسته که از خیابان پایین رفته و از دروازه‌های شهر بیرون رفته است. هیچ‌کس نمی‌دانست او کجاست و اشک‌های زیادی ریخته شد؛ گردای کوچولو گریه طولانی و تلخی کرد. بالاخره مردم گفتند که او مرده است؛ حتماً در رودخانه‌ای که از کنار شهر می‌گذشت، افتاده است. اوه، چه…

انتشارات

تعداد صفحات

87

شابک

978-622-89152-7-2

مترجم

نویسنده اصلی