145,600 تومان
تعداد صفحات | 104 |
---|---|
شابک | 978-622-378-593-1 |
انتشارات |
در کتابی که الان دارید می¬خونید من به عنوان یک زن آمدم تجربه¬های زندگیمو به زبان ساده براتون می¬نویسم. نه به صورت پزشکی و روانشناسی نه به صورت جملات فلمبه سلمبه و خوشحال می¬شوم وقتی که یان کتاب را تمام کردی، تو هم تغییر و رشد رو تو خودت ببینی و اینجوری به رشد و دانش و آگاهی جمعی کمک کنیم. چون اگر هر کدام ما بتوانیم حتی روی 1 نفر تأثیر بگذاریم و این چرخه روی کره زمین بچرخد آن وقت که مردم با واقعیت صلح و آرامش کنار هم زندگی می¬کنند و همدیگر را درک می-کنند. نوشته¬های این کتاب بیشتر از تجربه¬های درونی و تراوشات ضمیر نیمه آگاه و آگاه یک زن است و محتوای این کتاب مجموعه¬ی کسب شده از مطالعه منابع مختلف، سفرهای مختلف و … دیدار با افراد مختلف و … است؛ و این کتاب ادامه دارد…
داستان زندگی ما از تولد شروع می¬شود که ما متقاضی آن نبودیم در سرزمینی، در شهری، نژادی، زبانی که ما از قبل آن را انتخاب نکرده¬ایم و در خانواده¬ای متولد می¬شویم که آنها را از قبل نمی¬شناختیم. و فرصت کوتاهی داریم برای زندگی کردن و شاد زیستن. درست است که برای آمدن به این دنیا هیچ انتخابی نداشتیم ولی برای چگونه زیستن و به اهداف رسیدن دارای انتخاب¬های بسیاری است و این معمای زندگی است. ساعت¬های عمر ما چه بخواهیم چه نخواهیم به سرعت دارد پیش می¬رود. پس باید خیلی زودتر و جدی-تر اهدافمان را جلوی رویمان بگذاریم و درست و منطقی پیش برویم. ما بازیگران این صحنه زندگی هستیم. که باید قواعد بازی در زندگی را بلد باشیم. بازی زندگی مثل همه¬ی بازی¬ها، قانون خودش را دارد که اگر طبق آنها پیش بروی حتما تو این مسیر برنده خواهی شد. مثلا وقتی برنده¬ی واقعی هستی که «خودت باشی» یعنی تو نمی¬توانی نقش دیگری یا نقشه دیگه¬ای را بازی کنی و راه و رسم زندگی خودت را خودت انتخاب نکنی. اگر این کار را نکنی و نقش خودت را بازی نکنی، مثل این است که تو نقش دیگری را بازی می¬کنی و خودت چیزی نمی¬شوی، پس اول باید یاد بگیریم چطور فکر کنیم، انتخاب کنیم و به سمت هدف برویم. بعد یاد بگیریم چگونه روی پای خود بایستیم و یاد بگیریم دیگرانی که وارد بازی زندگی ما می¬شوند چگونه دوستی و تعامل داشته باشیم و احترام بگذاریم و در آخر چگونه از زندگی و همه¬ی کارهایمان لذت ببریم، شاد باشیم و به آرامش برسیم. و مانند انسان¬های بزرگ با قواعد و قانون بازی زندگی را کنار بزنیم، انسان¬های بزرگ تصادفی و بر اساس یک سرنوشت از پیش تعیین شده از قبل به موفقیت و شادکامی دست پیدا نکردند. انسان¬های بزرگ خودشان انتخاب می¬کنند و تصمیم می¬گیرند که موفق و سلامت باشند و مهم¬تر از همه اینکه بیشتر لحظاتزندگیشان تلاش برای آن زندگی موفق و درست است. انسان¬های بزرگ بازی زندگی را با برنامه¬ریزی دقیق و منظم از اهداف خود شروع می¬کنند و نقشه¬ی راه خود را می¬چینند و در آن نقشه برنامه¬¬ی لحظه لحظه¬ی زندگی خود را برنامه¬ریزی می¬کنند و یک برنامه¬ی هدفمند به سمت تجسم نقشه¬ی راه و هدفشان پیش می¬برند و این افراد انقدر مطمئن و با جدیت پیش می¬روند که باور آنها تبدیل به یقین می¬شود.
شاید بعضی¬ها بگویند من گم شده¬ام در زندگیم، یا اصلا نمی¬دونم هدف اصلی یا فرعی من چیه، یا تو مرحله¬ی گیجی و گم گشتگی در زندگی هستیم و هنوز نتوانستم جهت درست و زندگی کردن را پیدا کنم. اول از هر چیز فکر کردن در مورد اهدافمان شروع کنیم و بعد تصمیم¬گیری و انتخاب هدف، که اولین اتفاق بزرگ در زندگی شروع می-شود که تصویری شفاف از هدف¬های کوچک یا بزرگ زندگی است. وقتی با باور قبلی شروع به حرکت به سمت اهدافمان می¬کنیم و این راه را به تنهایی و یا با خانواده، همراهان، دوستان و … طی می¬کنیم آن چیزی نیست به نام امید. باید با باور قلبی، منطقی، عقلی، و روحی ما در حرکت به سمت اهداف ما باشد.
شادی و شعف را با سبک فکری و قدم¬هامون انتخاب می-کنیم. در دنیا عشق و زیبایی وجود دارد و همونطور که قبلا گفتم خوشی و سعادت در دو چیز بیشتر پیدا می¬شود خانواده و هنر…
ما انقدر مشغول زندگی هستیم که به خودمان زحمت نمی-دهیم راجع به معنای زندگی فکر کنیم، دلیل واقعی وجود ما در این زندگی عشق است، این عشق است که ما را به دیگران، به زنده¬ها، به رفتگان و به آیندگان گره می¬زند…
زندگی زمانی برای من ارزشمنده که اراده کنم برای ارزشمندتر کردنش تلاش کنم، حقیقت زندگی نه زشت است نه زیبا. حقیقت زندگی را ما تعیین می¬کنیم.
اگر خوب و سلامتی و می¬توانی نفس بکشی و روی پاهای خودت بایستی شکرگزار باش و سپاس خود را نثار زمین و آسمان و آفتاب و ماه کن.
حتی اگر زندگی غیر از معنای لحظه¬های زیبایی نداشته باشد، باز هم کافی است. قدم زدن زیر باران، احساس نسیم خنک خیره شدن به آسمان و برف در زیر نور آفتاب یا تماشای ستاره¬ها در شب همه¬ی اینها می¬تواند دلیلی باشد برای زندگی. ما نباید اجازه بدیم خوشبختی یک سره منوط به شهرت رفاه، سلامتی، فرزند … باشد بلکه باید قادر باشد در هر یک از اینها زمینه¬ای برای رضایت و شادمانی خاطر خودش را بسازد. قرار نیست برای زندگی کردن رویاها معروف و مشهور بود. همه¬ی ما در دنیای کوچک خود برای خود معروف و مشهور هستیم و خود را آنگونه که لایقش هستیم تشویق می¬کنیم.
دنیا یه تابلو نقاشیه که ما هر کداممان نقاش آن هستیم همیشه از خودتون بپرسید چه نقاشی دارین می¬کشین، چه طرح و رنگی می¬زنین؟ و اون نقشه و طرح و رنگ و خودتون قرار بدین ….
و اینگونه خودتو اذیت نکن نیازی نیست تو همه چیز موفق باشی یکی تو موسیقی موفقِ یکی تو نقاشی، یکی تو معماری یکی تو آشپزی …. پس خودتو اذیت نکن اگر تو هر کدام از این موارد موفق نبودی
شما نیامدی به این دنیا که فقط بخوری و بخوابی و بعد هم بروی از دنیا،
تمام لحظه¬های زندگی اگر دقت کنی پر از نشانه است و این نشانه¬ها کلید زندگی ما هستند.
زندگی یک آسانسور نیست که دکمه را بزنیم و به بالا برویم زندگی مانند پله است باید پله پله گذراند …
هیچ وقت راهزن امیدت نباش ولی امید کاذب هم نداشته باش، که اگر به آن چیزی که در آن لحظه تصورش را داشتی نرسیدی کلا ناامید شوی.
«پرسشگری»
ما چه کسی هستیم؟
باید هممون قبول کنیم که سخته به این سؤال جواب بدیم. نه فقط برای من بلکه برای تمام انسان¬هایی که دنبال تغییر و رشد و آگاهی هستند سخت است. ولی به هر حال چه بهتر که در زندگی پرسشگر باشیم و باید برویم دنبال جواب سوال¬هایی که شاید از بچگی تا به حال در دل و ذهنمون بوده ولی پیگیر آن نشده¬ایم و بی¬خیال و بی¬تفاوت از آن¬ها گذشته¬ایم.
تعداد صفحات | 104 |
---|---|
شابک | 978-622-378-593-1 |
انتشارات |