130,200 تومان
تعدادصفحات | 93 |
---|---|
شابک | 978-622-378-597-9 |
فصل 1 7
مقدمه 7
فصل 2 11
سجده بر خاک از دیدگاه فقهای امامیه 11
فلسفه و پیشینه سجده در فقه امامیه 11
ماهیت سجده از دیدگاه فقه امامیه 15
فلسفۀ مُهر در فقه امامیه 19
پیشینه سجده 22
دورههاى چهارگانۀ سجده 23
نظر فقهای امامیه درباره محل سجده 26
دیدگاه مشهور فقهای امامیه درباره سجده بر زمین 26
اختلاف نظر فقهای متقدم در شرايط محل سجده 27
دلايل قول مشهور فقهاي اماميه 29
دیدگاه فقهای متأخر امامیه درباره شرايط محل سجده 32
وجه اشتراك قول مشهور فقهای متقدم و متأخر 33
فرق بين «مسجودٌله» و «مسجودٌ عليه» 33
وجوب سجده بر زمین از دیدگاه صحابه و تابعین 35
سخنان صحابه 35
فتاوا و سخنان تابعين 39
روایات امامیه در ارتباط با وجوب سجده 46
وجوب سجده بر زمین در روایات 46
دلايل فقهای شیعه در زمينۀ سجده برخاك و اجزاى زمين 49
روایات خنك كردن سنگريزه 52
روايات نهی سجده بر گوشۀ عمامه 56
فصل 3 61
سجده برخاک از دیدگاه فقهای اهل سنت 61
دیدگاه فقهای اهل سنت 61
دیدگاه فقهای اهل سنت درباره سجده 62
ديدگاه مالكيه 62
ديدگاه حنفيه 65
ديدگاه شافعيه 65
ديدگاه حنابله 68
وجوه اشتراک و افتراق 69
دسته بند کلی اقوال و آراء فقهای مذاهب اربعه 69
وجوه اشتراک و افتراق فقهای امامیه و اهل سنت 71
روایات وارده از اهل سنت در باب سجده 74
وجوب سجده بر خاک از دیدگاه اهل سنت 74
روایات خنك كردن سنگريزه 77
فصل 4 81
خاتــمه 81
منابع و مآخذ 87
فلسفه و پیشینه سجده در فقه امامیه
اسلام، عقيده و شريعت است و عقيده، ايمان به خدا و روز قيامت و پيامبران اوست و شريعت هم احكام و دستورهاى الهى است كه زندگى بهتر را براى بشر تأمين مىكند و سعادت دنيوى و اخروى را براى او به ارمغان مىآورد.
شريعت اسلامى [در مقايسه با ديگر شرايع آسمانى] از اين امتياز برخوردار است كه گستردگى و شمول دارد و براى همۀ مشكلاتى كه انسان در عرصههاى مختلف زندگى با آن رو به رو مىشود، راه حل هايى قرار داده است. خداوند سبحان مىفرمايد: «الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ وَ أَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتِي وَ رَضِيتُ لَكُمُ الْإِسْلامَ دِيناً ؛ امروز دين شما را كامل كردم و نعمت خود را براى شما تمام نمودم و اسلام را به عنوان آيين شما پذيرفتم».
مسائلى فقهى وجود دارد كه ديدگاه فقها به دليل اختلافي كه در روايات نقل شده از پيامبر اكرم (صلی الله علیه و آله و سلم) دارند، متفاوت شده است .
از آنجا كه حقيقت، زادۀ بحث است، سعى شده كه آن مسائل را در اين سلسله از مباحث مطرح کرده و امید است كه طرح اين گونه مباحث، وسيلهاى براى وحدت كلمه و نزديكى انظار در اين باره باشد؛ چرا كه اين گونه اختلافات، اختلافاتى در جوهر و اصول دين نيست تا موجب دشمنى و كينه نسبت به همديگر شود، بلكه اختلافي است در آنچه از پيامبر اكرم (صلی الله علیه و آله و سلم) نقل شده است و در مقابل مسائل فراوانى كه مورد اتفاق همۀ مذاهب اسلامى است، ناچيز و اندك است.
راهنماى در اين راه، اين كلام خداوند است: «وَ اعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللّهِ جَمِيعاً وَ لا تَفَرَّقُوا وَ اذْكُرُوا نِعْمَتَ اللّهِ عَلَيْكُمْ إِذْ كُنْتُمْ أَعْداءً فَأَلَّفَ بَيْنَ قُلُوبِكُمْ فَأَصْبَحْتُمْ بِنِعْمَتِهِ إِخْواناً … ؛ و همگى به ريسمان الهى چنگ زنيد و پراكنده نشويد و نعمت خدا را برخود به ياد آريد كه چگونه دشمن يكديگر بوديد و او ميان دلهاى شما الفت ايجاد كرد و به بركت نعمت او، برادر شديد…»
شيخ صدوق با اسناد خود از حسين بن يزيد بن عبد علي از عبدالله بن حسن از پدرش از حضرت امام حسن (عليهالسّلام) روايت كرده است كه روزي حضرت رسول اكرم (صلىاللهعليهوآله) در ميان مردم خطبه خواندند و بعد از حمد و ثناي خدا گفتند : اي مردم! گويا زمان مرگ من نزديك شده و بايد دعوت حقّ را اجابت كنم: «وَ إِني تَارِكٌ فِيكُمُ الثَّقَلَيْنِ كِتابَ اللهِ وَ عِتْرَتِي أَهْلَ بَيْتِي، أَما إن تَمَسَّكُتُمْ بِهِما لَنْ تَضِلُّوا، فَتَعَلَّمُوا مِنْهُم وَ لاَ تُعَلِّمُوهُم فَإنَّهُمْ أَعْلَمُ مِنكُمْ. لاَ تَخْلُو الارضُ مِنْهُمْ وَ لَوْ خَلَتْ لانْساخَتْ بِأهْلِهِا ؛ و من در ميان شما دو چيز پر اهميّت و گران قيمت باقي ميگذارم: كتاب خدا و عترت من كه اهل بيت من هستند. اي مردم تا وقتي كه شما به آن دو تمسّك جستيد ابداً گمراه نخواهيد شد. شما از اهل بيت من دانش را بياموزيد و به آنها چيزي ياد ندهيد و تعليم نكنيد، آنها از شما داناترند. هيچگاه زمين از آنها خالي نخواهد بود و اگر فرضاً خالي شود تمام اهل خود را در كام خود فرو خواهد كشيد».
اين حديث شريف نشانگر آن است كه كتاب خدا و ذريّۀ پيامبر عظيم الشأن اسلام، هر دو لازم و ملزوم هم هستند و هرگز از همديگر جدا نمىشوند، نه اينكه قابل تفكيك و جدا شدن هستند، اما جدا نمىشوند؛ يعنى كتاب خدا بدون عترت و عترت پيامبر اكرم، بدون كتاب خدا، نه تنها معنا و مفهومى نخواهد داشت بلكه اساسا قابل تصور نيست؛ زيرا اين دو، مبيّن و معرّف يكديگرند.
ائمۀ معصومين قرآن ناطق و مفسّر قرآن كريم هستند و كتاب خدا نيز بدون آنان، براى كسى، قابل فهم و درك نخواهد بود. در طول تاريخ اسلام، كسانى كه از روى عمد و يا به خطا از اهل بيت دورى گزيده و خويشتن را از اين فيض محروم ساختند گرفتار مشكلات و نابساماني هاى فراوانى شده و از حقيقت، بسيار فاصله گرفتند نتيجه آن شد كه به گواه تاريخ، بدعت ها، سنّت و سنت ها بدعت گرديد و آنانى را كه با تمسّك به كتاب و عترت، راه خود را يافته و ادامه دادند، منحرف ناميده و اعمال آنان را شرك دانستند كه از آن جمله است تبرك جستن به آثار رسول و اهل بيت گراميش و سجده كردن بر تربت پاكيزه به ويژه تربت مقدس امام حسين (عليه السّلام).
تلاش در زدودن اوهام از چهرههاى حقايق و نشان دادن واقعيتها و اينكه چه اعمالى سنّت و چه اعمالى بدعت مىباشند وظيفۀ عالمان راستين و آگاه به كتاب و سنّت مىباشد كه در طول قرنهاى گذشته و در حال حاضر دست بدين كار زده و به انجام وظيفۀ الهى خود قيام نمودهاند.
فلسفه سجده از دیدگاه فقه شیعه، سر بر آستان قدس ربوبي سائيدن است و چشم از خويشتن بستن، رأس بر خاك نهادن و خود را حقير شمردن، روح سجده رهايي دل از امور مادي فاني وقطع اميد از علائق دنيوي است و حقيقت سجود اتصال به معبود است و وصال به مقام محمود. نزديكترين حالت عبد به مولي و بهترين حالت قرب به خداست كه آن ذات قدس فرمود: «واسْجُدْ واقْتَرِبْ ؛ سجده كن و تقرب جوي» چون قُرب در سجود نهفته است و به همين دليل ميتوان ادعا كرد كه: نشانه تكميل مخلوق تطويل در سجود است؛ و در روايت آمده است كه: «خداوند حضرت ابراهيم را در اثر سجده هاي طولاني به مقام «خليل اللهي» رساند» .
سرّ سجده، آن چنان که از روايات شیعه بر مي آيد اين است كه انسان در مقابل معبودش ادعاي هرگونه تكبر و خودبيني را نفي و همه عظمت و كبريائي را از آن او مي داند. خود را وابسته و خداي خويش را ذاتي مستقل به حساب مي آورد. با اين حالت به خدا گويد كه بندگي هيچ قدرتي بر گردنم نيست و در مقابل هيچ قدرتمندي جز تو خضوع نكرده و سر فرود نميآورم. عبوديت ديگران را از خود نفي و روح بندگي تو را در سردارم.
و بنابر اسرار نهفته در سجده است كه هيچ سجده اي بدون رفعت در مقام بندگي نيست و هرگز زيان نبرد آنكه حقيقت آن را درك نمود و گفته شد كه: «اگر نمازگزار بداند در حال سجده چه اندازه مشمول جلال الهي است هرگز راضي نميشود كه سر از سجده بردارد» .
از امام صادق (عليه السلام) روايت است كه مردي پيش پيامبر (صلي الله عليه وآله وسلم) آمد و گفت: «يارسول الله! گناهان من بيشمار است و عمل نيك من اندك». پيامبر گرامي اسلام (صلي الله عليه وآله وسلم) فرمود: «سجده فراوان بجاي آور زيرا سجده گناهان را دور ميسازد چنان چه باد برگ درخت را مي ريزاند» .
هرگاه نمازگزار به سجده رود خداوند به فرشتگان گويد: « اي ملائكه من آيا نمي بينيد كه چگونه بنده ام بعد از ارتقاء تواضع مي كند و براي من مي گويد: اگر تو صاحب جلالت و مكنت در دنيا هستي پس من خوار در نزد تو هستم خداوند مي فرمايد: «به زودي او را از طريق حق بالا مي برم و بوسيله او باطل را دفع مي كنم».
خلاصه كلام در اين باب، اين است كه از علي (علیه السلام) درباره فلسفه سجده سئوال شد فرمودند: «سجده اوّل به اين معناست كه خدايا اصل ما از خاك است و معناي سر برداشتن از سجده اين است كه خدايا! ما را از خاك خارج كردي؛ و معناي سجده دوم اين است كه خدايا دوباره ما را به خاك بر مي گرداني و سربرداشتن از سجده دوم به معناي اين است كه خدايا يك بار ديگر در قيامت از خاك بيرونمان خواهي كرد» . پس سجده به معناي يادآوري و تذكر نفس به مبدأ و معاد است و ترك آن به معناي فراموشي و دوري از مبدأ و معاد.
ماهیت سجده از دیدگاه فقه امامیه
بدون شك، سجده از واجبات نماز است. هر دو فرقۀ شيعه و اهل سنّت از ابن عباس روايت كردهاند كه رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود: «أُمرتَ أن أسجدُ عَلَى سَبعَةً أعظَم: عَلَى الجَبهَة وَ اليَدَيْنِ وَ الرَكَبَتَيْنِ وَ أطرَافِ القَدَمَيْنِ ؛ مأمور شدهام كه بر هفت استخوان سجده كنم: برپيشانى، دو دست، دو زانو و نوك دو پا».
با اين حال، حقيقت سجده و واقعيت و مقوّم آن، قرار دادن پيشانى بر زمين است و موارد شش گانه ديگر، بيشتر شبيه شرايط سجده است [تا اينكه در حقيقت آن نقش داشته باشد]. دليل اين مطلب، كلام صاحبان كتب لغت است؛ زيرا آنان در تعريف سجده، جز قراردادن پيشانى بر زمين، چيز ديگرى را ذكر نكردهاند؛ بنابراين، گويى ديگر موارد، از شرايط سجده است كه شارع آن را واجب و به حقيقت لغوى و عرفي سجده، افزوده است.
سجود از افضل اعمال بدنى است و از امام صادق (عليه السّلام) روايت شده كه فرمود نور را در دو چيز يافتم، در گريه و سجده و روايت شده كه به حضرت صادق (عليه السّلام) گفته شد چرا خداوند متعال حضرت إبراهيم را خليل خود گردانيد، حضرت فرمود: بخاطر بسيارى سجدۀ او بر زمين.
در كتاب مصباح الشريعة از امام صادق (عليه السّلام) روايت شده كه فرمود:
«زيان نكرده كسى كه حقيقت سجده را بجاى آورد و لو در تمام عمر يك مرتبه و روى رستگارى نبيند آنكه با خدايش خلوت كند و سر بسجده نهد، ولى در اين حال مكر و فريب شيطان او را بخود مشغول دارد واز آنچه كه خدا براى سجده كنندگان مهيا نموده و انس عاجل و نزديك و راحتى در آينده كه بآنان وعده داده غافل بماند و هرگز از خدا دور نشود كسى كه تقرب و نزديكيش را بخدا در حال سجده نيكو گرداند و هرگز بخدا نزديك نشود و بجوار قرب حضرت حق دست نيابد كسى كه رعايت ادب محضر پروردگار را ننمايد و با تعلق خاطر بغير او در حال سجده حرمتش را ضايع گرداند؛ پس چون كسى باش كه متواضع در برابر خدا و ذليل در پيشگاه او است و مىداند كه خداوند او را از خاكى كه مردمان آن را لگد مىنمودند بيافريد و از نطفهاى كه همه آن را نجس مىدانستند خلق كرد و خداوند معناى سجود را سبب تقرب دل و سر و روح آدمى بخود دانسته است و آن كس كه به خدا نزديك شود از غير او دور خواهد شد، آيا همين ظاهر را نمىبينى كه انسان به سجده كه ميرود به همه چيز پشت ميكند و آنچه كه ديده مىشود از نظر او پنهان مىگردد، امر باطن هم همين گونه است، بنابراين كسى كه در نمازش بغير خدا مشغول باشد به آن چيز نزديك و از حقيقتى كه خدا از نماز او اراده نموده به دور خواهد بود».
از دیدگاه فقه امامیه سجود واژه عام و فراگیری است که در انسان ها، حیوانها و جمادات به طور عموم هست و بر دو نوع است:
1. سجود از روی اختیار: این سجود اختیاری تنها برای انسان معنا دارد و او به وسیله آن استحقاق ثواب می یابد چنانچه در قرآن به آن اشاره شده است:
«فَاسجُْدُواْ لِلَّهِ وَ اعْبُدُوا ؛ اكنون كه چنين است براى خدا سجده كنيد و او را بپرستيد».
2؛ اما سجودی که قهری و طبیعی است: هم برای انسان و هم برای حیوانات هست. آیه زیر بر همین معنا دلالت می کند:
«وَ لِلَّهِ يَسْجُدُ مَن فىِ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضِ طَوْعًا وَ كَرْهًا وَ ظِلَالُهُم بِالْغُدُوِّ وَ الاَْصَالِ ؛ همه كسانى كه در آسمانها و زمين هستند از روى اطاعت و تسليم و يا از روى كراهت و همچنين سايههاى آنها، هر صبح و شام، براى خدا سجده مىكنند».
منظور از سجده موجودات در اين گونه موارد به معنى خضوع و نهايت تواضع و تسليم است، منتهى گروهى سجده و خضوعشان تنها جنبه تكوينى دارد، يعنى در برابر قوانين عالم هستى و آفرينش خاضعند، ولى گروهى علاوه بر سجود تكوينى سجود تشريعى نيز دارند يعنى با ميل و اراده خود در برابر خداوند سجده مىكنند.
تعبير به «طَوْعاً وَ كَرْهاً» ممكن است اشاره به اين باشد كه مؤمنان از روى ميل و رغبت در پيشگاه پروردگار به سجده مىافتند و خضوع مىكنند، اما غير مؤمنان هر چند حاضر به چنين سجدهاى نيستند تمام ذرات وجودشان از نظر قوانين آفرينش تسليم فرمان خداست چه بخواهند و چه نخواهند.
طبق دیدگاه مفسرین درباره این آیه سجود در لغت به معناى خضوع بیان شده است و در اصطلاح چون نهايت خضوع نسبت به شخص مورد خضوع افتادن در خاك است لذا سجدهى نماز با وضع شرعى سجود ناميده شده و چون خضوع عبارت از شكستن انانيّت در مقابل كسى است كه براى او خضوع شده است.
پس هر مقدار كه اين معنا تمامتر باشد خضوع كاملتر مىشود و چون جميع موجودات نسبت به خداى تعالى داراى انانيّتى نيستند، بلكه همهى آنها حكم اسميّت و عدم نفسى بودن را دارند و نفسيّت همه انّيّت حقّ تعالى را دارد.
براى سجده فضيلتهاى بسيارى بيان شده است از جمله آمده است كه جمعى از رسول خدا (صلّى اللّه عليه و آله) خواستند كه از طرف خداوند بهشت را براى آنها تضمين كند، حضرت فرمود به اين شرط كه مرا به طول سجده يارى كنيد آنان پذيرفتند حضرت هم بهشت را براى آنها ضمانت فرمود.
بنابراین همهى موجودات اعم در آسمان ها و زمين، صاحبان علم و شعور و… همه براى خدا سجده مىكنند زیرا هيچ يك از موجودات نسبت به خداى تعالى انانيّتى ندارند و بيشتر سجده كنندگان آگاه از روى ميل و رغبت سجده مىكنند مانند همهى انواع فرشتگان و بعضى از انسانها و جنها؛ ولى برخى از آنها جز با اكراه و اجبار سجده نمىكنند مانند بعضى از انسانها و بعضى از جنّيان و آن كس كه بدون واسطه با رغبت و ميل سجده نمىكند، به واسطهى مظاهر خدا با رغبت سجده مىكند، چه نفوس آنها از ناحيهى فطرى تعلّق و وابستگى دارد و اگر وابستگى به خدا پيدا نكند به غير از خدا از مظاهر او وابستگى پيدا مىكند از قبيل ستاره و بت و … و حداقل به درهم ها و دینارها (پول) وابسته مىشوند و مواليد سهگانه با صورتها و نفس هايشان به طور تكوينى، ميل و رغبت خداى را سجده مىكنند و با عناصرشان به صورت اكراه و اجبار سجده مىكنند، زيرا كه عناصر بنابر امتزاج به صورت بىاراده و جبرى در مواليد هستند.
بنابراين آوردن (من) كه براى صاحبان عقل است يا از باب تغليب است و يا به اعتبار اين است كه سجده به آنها منسوب است. زيرا كه سجود جز از صاحبان شعور محقّق نمىشود و از آنجا حكم سجده به نفس آسمانها و زمين سرايت مىكند.
فلسفۀ مُهر در فقه امامیه
در اينجا سؤالى باقى مىماند كه برادران اهل سنّت، بسيارى اوقات آن را مطرح مىكنند و آن اينكه چرا شيعيان در سفر و غير سفر، به هنگام نماز، در مقابل خود مُهر مىگذارند و بر آن سجده مىكنند؟ و چه بسا انسانهاى ساده توهّم كنند شيعيان براى مُهر سجده مىكنند، نه بر آن؛ يعنى سنگ و خاك را عبادت مىكنند! اين توهّم از آنجا ناشى مىشود كه اين بيچارگان، بين سجده بر مُهر و سجده براى مُهر فرق نمىگذارند.
به هر حال پاسخ اين سؤال روشن است؛ زيرا توجه و اهتمام شيعه به اين است كه آنچه بر آن سجده مىكنند، خاكِ پاك باشد و فرقى نمىكند كه آن خاك از چه زمين و جايى باشد. اين التزام شيعيان، شبيه التزام آنان به طهارت بدن، لباس و محل نمازگزار است، اما التزام و تقيّد آنان به مُهر، از اين لحاظ است كه اطمينان به طهارت زمينى كه انسان بر آن وارد مىشود و مىخواهد در آن نماز بخواند، در هر جايى حاصل نمىشود.
چگونه اين اطمينان حاصل شود، در حالى كه قشرهاى مختلف مردم، اعم از مسلمان و غير مسلمان و كسانى كه مقيّد به طهارت هستند و غير اينها، در اين اماكن رفت و آمد مىكنند؟! به دست آوردن چنين اطمينانى، موجب مىشود مسلمانان در نمازهايشان با سختيهاى زيادى رو به رو شوند.
تعدادصفحات | 93 |
---|---|
شابک | 978-622-378-597-9 |