فهرست
عنوان صفحه
مقدمه 7
فصـل اول 11
مهاجرت و هویت افاغنه 13
مهاجرت و تبعیض نژادی 14
هویت 17
ابعاد هویت (فردی و اجتماعی) 21
نظریات روانشناسان دربارۀ هویت 26
سبکهای هویت برزونسکی 35
مقایسۀ سبک های هویت میان دانشجویان افغانستانی و ایرانی 42
فصل سوم 45
استرس 45
انواع استرس 48
علائم استرس 48
دیدگاه های نظری دربارۀ استرس 51
بررسی استرس از زویای مختلف توسط نظریه پردازان 54
پاسخ های روانشناختی به استرس 56
فصل چهارم 58
استرس تحصیلی 58
پیامد استرس تحصیلی 61
استرس و مهاجرت 61
استرس در دانشجویان بین المللی 62
مقایسۀ استرس تحصیلی میان دانشجویان افغان و دانشجویان ایرانی 64
فصـل پنجم 65
سبک های مقابله با استرس 65
سبک های مقابله و نقش آن در بروز بیماری ها 70
عوامل مؤثر بر انتخاب سبک های مقابله 73
استرس و توانایی های انسان برای مقابله 82
شیوه های مقابله در مکتب اسلام 85
مقایسۀ سبک های مقابله با استرس میان دانشجویان افغان و دانشجویان ایرانی 89
فصل ششم 90
فرهنگ پذیری و استرس 90
نظریه های مقابله، فرهنگ پذیری و سازگاری 94
منـابع و مآخـذ 103
مهاجرت فقط تحرک و جا به جایی مکانی نیست، بلکه مجموعۀ پیچیده ای از عوامل و پیامدهای مختلف را شامل می شود. این پیچیدگی هم در سطح فردی در فرآیند تصمیم گیری، امر بسیار خطیر و پرهراسی است؛ هم در بعد اجتماعی دارای پیامدهای خواسته و ناخواسته ی متعددی است (کستلزومیلر، 1396).
مهاجرین در جامعۀ میزبان را می توان به دو دستۀ سنتی (کلاسیک) و معاصر طبقه بندی کرد. کلاسیک ها که بیش از یک قرن از حضور آنها در کشور میزبان می گذرد و یا در آن کشور متولد شده اند، و مهاجرین معاصر به کسانی می توان گفت که کمتر از نیم قرن در کشور میزبان حضور دارند. مهاجرین افغانستان در ایران هم جزء مهاجرین کلاسیک و هم معاصر هستند.
افغانستان به عنوان یکی از معدود کشورهایی است که کاهش شدید جمعیت خود را مشاهده کرده است بیش از سه دهه است که آشفتگی سیاسی افغان ها را هم در داخل مرزهای افغانستان و هم از خارج به کشورهای همسایه و دیگر کشورهای خارجی آواره کرده است. مهاجرت افغانستان نشان دهنده بزرگترین جمعیت پناهجو در تاریخ معاصر است.
درواقع مهاجرت مردم افغانستان به کشورهای همسایه از نوع مهاجرت اضطراری یا اجباری ناسالم توأم با تخریب است. عامل اصلی این نوع مهاجرت، جنگ و نا آرامی های داخلی افغانستان و پیامدهای ناشی از آن بوده است. ناآرامی ها و جنگهای متعدد داخلی در افغانستان و نیز هجوم و حملۀ دولت های خارجی سبب بی ثباتی اوضاع در این کشور بوده است. در هر دوره عده ی زیادی از مردم این کشور به سرزمین های دیگر مهاجرت کرده اند و شماری نیز به کشورهای مجاور به ویژه ایران و پاکستان روی آورده اند. پدیده ی مهاجرت مردم افغانستان به کشورهای همسایه، به ویژه ایران، یکی از اشکال مهاجرت بین المللی می باشد که در دهه های اخیر، روند صعودی داشته است. این نوع مهاجرت از آن نظر که زائیدۀ عوامل اجتماعی، سیاسی و اقتصادی متعدد می باشد قابل توجه است (جمشیدی ها و عنبری،1383).
بعد از امنیت و شغل، یکی از جاذبه¬های کشور ایران برای مهاجرت، بی¬شک تحصیلات می-باشد. مسئله تحصیل مهاجران، به عنوان یکی از نگرانی¬های اصلی دولت ایران و افغانستان همیشه با فراز و نشیب¬هایی همراه بوده است. از قرار معلوم، ایجاد فشار برای بازگرداندن خانواده¬ها به افغانستان محکمترین دلیل ایجاد مانع برای محصلان مهاجر در ایران بوده؛ اما تجربه این سال¬ها نشان داده است که به دلایل امنیتی و اقتصادی و بخصوص فرهنگی، مهاجران حاضر به ترک ایران نبوده و اگر دولت ایران مانعی برای تحصیل آنها ایجاد کند، راه¬های جایگزین به سرعت خود را نشان می¬دهند (میرزایی، 1397).
مهاجرت و هویت افاغنه
هرگونه جابه جایی مردم در سرزمین های جدید پیوند آنها را با هویت بومی و فرهنگی خود کمرنگ و تضعیف کرده و یافتن هویتی جدید نیز به زمان مناسب نیاز دارد؛ با این توضیح که عوامل اقتصادی و مادی نیز بر گسترش مهاجرت ها تأثیر می گذارد.
فرد مهاجر با جابه جایی از مکانی به مکان دیگر هم خود، هم مکانی که از آن مهاجرت کرده است و هم مکانی که به آن مهاجرت می کند را تحت تأثیر قرار می دهد؛ به طوری که با افزایش تعداد مهاجران در دنیا، کشورهای مبدأ و مقصد مهاجرت، به میزان بیشتری از این پدیده متأثر می شوند (جانتن و همکاران، 1394).
مهاجر افغان نیاز دارد تا احساس روشنی از هویت خود داشته باشد و این یعنی شناختن ارزش ها و استانداردهای زندگی و آگاه بودن از نقاط قوت و ضعف، نیازها، ترس ها، انگیزش ها و اهداف خود، نه آنچه را که دیگران انتظار دارند. همچنین به معنای آگاه بودن از چیزی است که مستعد هستند به آن تبدیل شوند. آگاهی از میراث فرهنگی قومی و هویت جنسی و جنسیت، مؤلفه های اصلی احساس هویت هستند.
اگر نوجوانان اقلیت های قومی، از لحاظ روانشناختی و اجتماعی حمایت شوند مسائل دوگانگی هویت را حل می نمایند. نوجوانانی که پیشینه ی کم ارزش (گروه اقلیت) دارند، طی دوره های شکلگیری هویت بار سنگینی را متحمل می شوند. در میان این گروه ها حمایت کلی اجتماعی بر اثر اکتشاف فعال کم است و این برای کسب هویت مانع می باشد. نوجوانان دارای پیشینۀ قومی اقلیت، دارای منابع کمکی (رسانه های جمعی و…) اندکی هستند و با تعارضات روانشناختی بزرگ تری رو به رو می شوند.(شهرآرای، 1384).
کشور ایران و افغانستان سال ها پیش یک کشور واحد با اشتراکات فرهنگی، مذهبی و حتی زبانی بوده است، که به علت مناسبات سیاسی از یکدیگر جدا شده اند. بسیاری از مهاجرین افغان که سالهاست در ایران سکونت دارند با فرهنگ ایرانی عجین شده و احساس ایرانی بودن دارند، لذا وجود اشتراکات فرهنگی می تواند در بسیار در پذیرفتن افتراقات فرهنگی از جانب مهاجرین افغان ذهنیت مثبتی ایجاد کند.
در صورت حمایت و شرایط مطلوب استمرار همسان نمودن فرهنگ در گسست های مختلف زمانی، می تواند موجب درونی شدن فرهنگی شود که شخص خود را با آن همسان نشان می دهد.
مهاجرت و تبعیض نژادی
نژاد به عملکرد اجتماعی طبقه بندی افراد بر اساس ویژگی های فیزیکی و/یا زبان اشاره دارد؛ تجلی رفتاری نژادپرستی، تبعیض نژادی، در نقطه تلاقی قدرت و تعصب است. تبعیض نژادی ترکیبی از ایدئولوژی برتری نژادی (نژادپرستی) و ساختارهای اجتماعی و رفتارهای بین فردی مرتبط با تسلط و ظلم است (پیترز و پاول 2016). افراد، نهادها و فرهنگ مسلط نژادپرستی و تبعیض نژادی را به طرق مختلف بیان میکنند و نژادپرستی در سطوح بین فردی، نهادی و فرهنگی رخ میدهد.
کارتر و همکاران. (2016) تبعیض نژادی (که در سطح فردی، نهادی یا فرهنگی رخ می دهد) را به سه نوع دسته بندی می کند:
1) اجتنابی که در آن افراد به دلیل نژادشان طرد یا نادیده گرفته می شوند.
2) خصومت که در آن اعمال کلامی و غیرکلامی برای تحقیر، ارعاب، یا انتقال وضعیت پست به آنها بر اساس نژادشان انجام می شود.
3) دشمن ستیزی، که در آن فرد با موانعی به شکل کمبود فرصت یا محیط خصمانه مواجه می شود.
تحقیقات در مورد سلامت روانی افغان ها و بسیاری از ملیت های پناهنده دیگر نشان داده است که این جمعیت ها به دلیل تجارب آسیب زا قبل از مهاجرت و عوامل پس از اسکان مجدد مانند از دست دادن حمایت اجتماعی، مشکلات سازگاری اقتصادی و فرهنگی و دشواری در فرآیندهای مهاجرت و پناهندگی بسیار مضطرب هستند.
تبعیض درک شده، به عنوان یک نوع عامل استرس زا ناشی از تجاوزات، ترس، و طرد شدن درک شده توسط گروه های برون نژادی و قومی تعریف می شود.
و تحقیقات نشان داده است که بر سلامت از طریق مسیرهای متعدد از جمله کاهش دسترسی به شغل، مسکن و آموزش که منجر به فرآیندهای عاطفی نامطلوب و آسیب شناسی روانی می شود، تأثیر می گذارد.
علاوه بر این، مدلهای استرس نشان میدهند که حالتهای هیجانی منفی ناشی از تجربیات تبعیضآمیز منجر به تغییرات ساختاری و عملکردی در سیستمهای فیزیولوژیکی متعدد میشود. همچنین مشخص شده است که ادراک رفتار ناعادلانه می تواند به عزت نفس و خودکارآمدی فرد آسیب برساند یا فرصت های فعالیت در حوزه های اجتماعی و اقتصادی را مختل کند. مهاجران خارج از کشور بیشتر در معرض تبعیض نژادی و قلدری قرار دارند.
سازگاری میان فرهنگی
در مورد نظریات سازگاری فرهنگی چهار جریان بزرگ همچون: مدل های فراگیری، مدل های مسافرت، مدل های تعادل و مدل های نظریۀ منحنی U وجود دارد. غالب ترین جریانی که در سی سال گذشته در قالب سازگاری میان فرهنگی وجود داشته، نظریۀ منحنی U بوده است (شی وانگ، 2014). نظریۀ منحنی یو در تبیین سازگاری میان فرهنگی بر این امر تأکید دارد که با توجه به شرایط محیطی و عوامل متفاوت اجتماعی، فرهنگی، سیاسی، اقتصادی در جامعه میزبان از دید فرد مهاجر همه چیز در ابتدا آسان به نظر می رسد. این مرحله برای مهاجر، ماه عسل یا مرحلۀ توریستی نامیده می شود؛ سپس، مرحلۀ بحران تنهایی و غم شروع می شود ایما در نهایت برخی مهاجرین بر آن غلبه می کنند و با ارزش های جامعۀ میزبان همنوا می شوند.
در دیدگاه اوبرگ (1960)، مرحلۀ بحران به نام «شوک فرهنگی» تحلیل شده است. زمانی که مهاجران در مراحل اولیۀ ورود به مکان یا سرزمین جدید قرار می گیرند، دچار احساس فشار، تنهایی، گیج شدن، اضطراب، خشم و احساس بیچارگی می شوند (پیه تیلا، 2012).، اما با دریافت و جامعۀ پذیری حوزه های فرهنگ جامعۀ میزبان با آن خو می گیرند. دید اصلی مدل های سازگاری میان فرهنگی، در مجموع فرآیند تجربۀ شوک فرهنگی و سپس غلبه بر آن و سازگاری با شرایط جدید است. مرحلۀ آخر که یک مهاجر در فراز و فرودهای فرهنگی به آن دست می یابد، مرحلۀ سازگاری، فرهنگ پذیری یا مرحلۀ دو فرهنگی است. در مدل منحنی W که شامل مراحل مشابهی با مدل منحنی U است، علاوه بر آن استرس بازگشت به خانه را نیز توضیح می دهد. وقتی مهاجران به کشور خود بازمی گردند، ممکن است همان فرآیند خانه، شوک ورود مجدد یا «شوک فرهنگی معکوس» نام دارد که این مفهوم از سوی جولاهورن (1963) مطرح شده است (هنیاوا، 2016). بین مهاجرین افغان در ایران شرایط منحنی W، همان شوک فرهنگی معکوس اتفاق افتاده است؛ زیرا برخی از گروه های مهاجرین افغانستانی، پس از خروج از ایران، دوباره به جامعۀ میزبان یعنی ایران، بازگشته اند.
تعداد صفحات | 123 |
---|---|
شابک | 978-622-5572-31-7 |
انتشارات |
.فقط مشتریانی که این محصول را خریداری کرده اند و وارد سیستم شده اند میتوانند برای این محصول دیدگاه ارسال کنند.
دیدگاهها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.