کتاب نگار

حراج!

کتاب نگار

شناسه محصول: 24576

Original price was: ۲۲۲,۶۰۰ تومان.Current price is: ۱۸۹,۲۱۰ تومان.

تعداد صفحات

159

شابک

978-622-5572-44-7

انتشارات

کتاب نگار – روایتی از عشق، امید و پیچیدگی‌های زندگی

کتاب نگار داستانی پر از احساسات عمیق انسانی است که شما را به سفری در دنیای عشق، چالش‌ها و تصمیمات بزرگ می‌برد. این رمان با تمرکز بر زندگی و تجربیات شخصیت اصلی خود، نگاهی تازه به مفاهیم عشق، ازخودگذشتگی و انتخاب ارائه می‌دهد.

درباره کتاب نگار

داستان درباره دختری به نام نگار است که درگیر چالش‌های پیچیده‌ای در زندگی خود می‌شود. نگار با انتخاب‌هایی روبه‌رو است که می‌توانند مسیر زندگی او را به کلی تغییر دهند. او در این مسیر با عشق‌های از دست‌رفته، امیدهای تازه و آزمون‌های دشوار زندگی روبه‌رو می‌شود. روایت کتاب، بازتابی از قدرت انسانی در مواجهه با بحران‌ها و یافتن راهی برای ادامه مسیر است.

موضوعات کلیدی کتاب

  • عشق و احساسات: بررسی عشق به‌عنوان نیرویی که زندگی را تحت تأثیر قرار می‌دهد.
  • تصمیم‌گیری و سرنوشت: پرداختن به نقش تصمیمات در شکل‌دهی مسیر زندگی.
  • قدرت و اراده: نشان دادن تلاش برای غلبه بر مشکلات و یافتن معنا در میان سختی‌ها.
  • امید و بازگشت: تأکید بر امکان یافتن راهی تازه حتی در اوج ناامیدی.

ویژگی‌های برجسته کتاب نگار

  • داستان‌پردازی احساسی: نویسنده با مهارتی خاص، دنیایی پر از احساسات واقعی خلق کرده است.
  • شخصیت‌پردازی قوی: نگار و دیگر شخصیت‌ها به‌گونه‌ای طراحی شده‌اند که خواننده بتواند با آن‌ها همذات‌پنداری کند.
  • زبان روان و دلنشین: روایت کتاب با زبانی ساده و زیبا نوشته شده که خواندن آن را لذت‌بخش می‌کند.
  • پیام‌های انسانی: کتاب حاوی پیام‌های عمیق و الهام‌بخش در مورد امید و قدرت انسان‌ها برای غلبه بر سختی‌ها است.

چرا کتاب نگار را بخوانید؟

اگر به دنبال رمانی هستید که شما را با داستانی احساسی و پر از چالش‌های انسانی درگیر کند، کتاب نگار بهترین گزینه است. این کتاب برای خوانندگانی که علاقه‌مند به داستان‌هایی از جنس زندگی واقعی، عشق و مبارزه هستند، تجربه‌ای ماندگار خواهد بود.

مخاطبان کتاب نگار

  • علاقه‌مندان به داستان‌های عاشقانه و احساسی.
  • کسانی که به دنبال رمان‌هایی با پیام‌های امیدبخش هستند.
  • خوانندگانی که به روایت‌هایی از زندگی واقعی و پیچیدگی‌های آن علاقه دارند.

سفارش کتاب نگار

برای خرید کتاب نگار و تجربه سفری پر از احساسات و پیام‌های عمیق انسانی، به بخش فروشگاه سایت مراجعه کنید یا با ما تماس بگیرید. این کتاب می‌تواند شما را به تأملی تازه در مورد زندگی و عشق دعوت کند.

 

در ادامه بخشی از مطالب این کتاب قابل مشاهده است:

این حق ما نبوده دنیا … چشمای ما کبود دنیا … ما عاشق­های بی­نشونیم … می­خواستیم با هم بمونیم…

جنازه رو از غسالخانه تحویل گرفتند … بازماندگانش بودند … اقوام و آشنایان و دوستان امین … آرام آرام آماده­ی تشییع­ش کردند … ترمه­ی قهوه­ای رنگ با ریشه­های سبزی که داشت رو باز کردند و روی بدن بی­جان امین کشیدند.

سه تا یا حسین گفتند و جنازه­ی امین رو از روی زمین بلند کردند و به سمت آرامگاه (خانه­ی ابدی­ش) حرکت دادند و به دوش کشیدند.

لااله­الاالله محمّد رسول­الله   لااله­الاالله لااله­الاالله

صدای نحیف و نازک نگار که بر اثر شیون و ناله­ی زیاد به این شکل درآمده بود، از لای جمعیت زنان به گوش می­رسید.

جنازه­ی امین انگار که بال درآورده بود، پروازکنان به سوی خانه­ی ابدی­ش می­شتافت. با همان صدای نحیفش می­گفت: «نبریدش … انقدر تُند نبریدش … آروم حرکت کنید … من­و کیهان به اون نیاز داریم … بذارید بیشتر … یه کم بیشتر کنارمون باشه … ». دو تا خواهر نگار هم زیر دستان او را گرفته بودند و همزمان با خواهرشان می­گریستند … مادر نگار که از غم دخترش یک شبه پیر شده بود، فقط توی سرش می­زد و می­گفت: «امین­و نبرید … بذارید پیش نگار باشه … نگار بدون اون می­میره … به نگار رحم نمی­کنید به کیهان رحم کنید … اون پدر می­خواد … پسر سه ساله چی از مرگ پدر می­فهمه؟!»

حسن آقا، پدر نگار که حالِ روحی خوبی نداشت و شوکه شده بود، جلوی جنازه رو با تمام قدرت گرفته بود و نمی­گذاشت به سمت قبر، امین را ببرند. اصلاً متوجه حال و روز خودش نبود … مثل بچه­ها التماس می­کرد که نگار من بدون امین می­میره … امین پاشو … هنوزم دیر نشده … پاشو بابا ببین نگار داره جوون میده … پاشو ببین کیهان با این که سه سالشه از الان غمِ بی­پدری توی صورتشه … پاشو امین … جانِ کیهان پاشو … .

همه التماس امین را می­کردند که تکانی به جانش بدهد و آن­ها را از شوک درآورد ولی بدن بی­جانِ امین آماده­ی رفتن و جدا شدن بود … آماده­ی آرام گرفتن در دلِ خاکِ سرد و نامهربون.

همین موقع بود که دو برادر امین جلو آمدند که زیر جنازه­ی برادرشان را بگیرند …

حسن آقا بابای نگار، با تمام مهربونی که داشت، با تمام جوانمردی که داشت، طاقت نیاورد. جلویشان را گرفت و گفت: «نه نه، اینجا دیگه عذابش ندین … زیر جنازه­ی امین­و نگیرید … دیگه فایده­ای نداره … این امین مُرده … همون امین مظلوم­و بی­کسی که بارها و بارها به شما پناه آورد و درِ خونه­تون رو به روش باز نکردید … دیگه دیره … عذابش ندین … شما که فراموشش کرده بودین … حالا هم فراموشش کنید … نوش­دارو پس از مرگِ سهراب؟!»

برادران امین که وضعیت نامناسب حسن آقا، بابای نگار رو دیدند، برای حفظ آبرویشان از جنازه­ی امین فاصله گرفتند و به سمت پدر و مادرشان رفتند. مادر امین کنار پدرش بالای سر قبر خالی فرزندشان که دگر خانه­ی ابدی جگرگوشه­شان بود زانو زده بودند و بُهت­زده فقط نگاه می­کردند.

جنازه را روی زمین، کنار قبر گذاشتند. آرام سر و پای کفن­شده­ی امین را گرفتند و از توی تابوت بلند کردند و داخل قبر قرار دادند … مداح شروع به خواندن تلقین کرد … نگار که این لحظه را طاقت نیاورده بود، بیهوش شد و نیمه­جان روی شانه­ی خواهرش سر خَم کرده بود … مادر نگار که بی­تابیش این لحظه بیشتر شده بود، دوان دوان به سمت قبر امین رفت و دستِ دوستِ امین که در حال ریختن خاک داخل قبر بود گرفت و گفت: «آقا مرتضی قَسَمت می­دم به روح رسول­الله، خاک نریز روی امین … ». آقا مرتضی که فقط می­گریست، گفت: «مادر من­و قَسم نده … به خدا که تمام تنم به ناله دراومده ولی مراسم تدفین باید کامل انجام بشه … نمیشه که خاک نریزیم … ». مادر نگار همان لحظه کنار پای آقا مرتضی زانو زد و گفت: «آخه با ریختن خاک روی امین، امید نگارم برای همیشه قطع میشه … کیهانم بی­بابا میشه … من بی­پسر میشم … امید نگارو قطع نکنید ». همون موقع دستش را به سمت نگار نشانه گرفت و گفت: «ببین! ببینید توانِ بچم رفت … طاقت نیاورد … رمق جونش رفت … سایه­ی سرش­و توی قبر گذاشتن … پدر بچش­و توی قبر گذاشتن … بچم دووم نمیاره … نگارم دووم نمیاره … ».

تعداد صفحات

159

شابک

978-622-5572-44-7

انتشارات