۱۱۹,۰۰۰ تومان Original price was: ۱۱۹,۰۰۰ تومان.۱۰۱,۱۵۰ تومانCurrent price is: ۱۰۱,۱۵۰ تومان.
تعداد صفخات | 51 |
---|---|
شابک | 978-622-5950-95-5 |
انتشارات |
کتاب میخواهم زنده بمانم روایتگر سفری پر از سختی و تلاش است که قهرمان داستان را از تاریکی ناامیدی به روشنایی زندگی هدایت میکند. این رمان، تصویری از اراده انسانی برای غلبه بر موانع و چالشهای زندگی است و به خواننده الهام میبخشد که هیچگاه تسلیم نشود.
این داستان درباره شخصیتی است که با بحرانی بزرگ در زندگیاش روبرو میشود؛ بحرانی که همه چیز را از او میگیرد و او را در مسیر تازهای قرار میدهد. کتاب میخواهم زنده بمانم، روایتگر جستجوی شخصیت اصلی برای پیدا کردن امید، معنا و شجاعت ادامه دادن است. در طول داستان، قهرمان با آدمها و اتفاقاتی روبرو میشود که به او یاد میدهند چگونه زندگی را از نو آغاز کند.
اگر به دنبال داستانی هستید که شما را به تفکر درباره اهمیت زندگی و مقاومت در برابر چالشها دعوت کند، کتاب میخواهم زنده بمانم انتخابی عالی است. این رمان برای کسانی که به دنبال الهام و انگیزه در زندگی هستند، تجربهای ارزشمند و تأثیرگذار خواهد بود.
برای خرید کتاب میخواهم زنده بمانم و آغاز سفری پر از درسها و الهامها، به بخش فروشگاه سایت مراجعه کنید یا با ما تماس بگیرید. این کتاب به شما نشان میدهد که چگونه حتی در سختترین لحظات نیز میتوان برای زندگی جنگید و ادامه داد.
داشتن مادربزرگ نعمتی بزرگ برای هر انسان است. شاید خیلی از آدمها مادربزرگشان را از دست داده باشند اما آدمها همیشه با یاد و خاطرات آنها زندگی میکنند.
مادربزرگ همیشه میگفت: قلبت که بینظم زد بدان که عاشق شدی وقتی نگاه به چهرهی شکسته مادربزرگ میکنم تمام تنم میلرزد با خود فکر میکنم چطوری تحمل این سختیهای زندگی را داشته نگاه مهربان و لبخند زیبایش حال آدم را دگرگون میکند وقتی دستهایش را در دست میگیرم ناخودآگاه به یاد خاطراتش میافتم گویی که من هم در آن زمان با او زیستهام.
زیرچشمی نگاهی به صورتش میاندازم رنگش پریده آمبولانس با بوقهای پیدرپی خود را به یکی از بیمارستان ای تهران میرساند. پرستارها بهسرعت خود را به کنار آمبولانس میرسانند و مادربزرگ را داخل برانکارد قرار میدهند و او را به بخش مراقبتهای ویژه یا همان آی سی یو میبرند. در این بخش، بیماران را بهطور لحظهای و شبانهروزی تحت مراقبت قرار میدهند. من که خیلی شوکه شدهام در حیاط بیمارستان با حال آشفته قدم میزنم. بالاخره طاقت نمیآورم و خود را با سرعت به بخش میرسانم و از پرستار خواهش میکنم که اجازه بدهد مادربزرگ را ببینم یکی از پرستارها که انگار دلش برایم سوخت و از حال پریشانم باخبر شده نزدیک میآید و آرام در گوشم زمزمه میکند، لطفاً آرام باشید، اگر بیست دقیقه صبر کنی اجازه میدهم تا کنار مادربزرگت باشی………
تعداد صفخات | 51 |
---|---|
شابک | 978-622-5950-95-5 |
انتشارات |