۲۲۴,۰۰۰ تومان
تعداد صفحات | 160 |
---|---|
انتشارات | |
شابک | 978-622-378-778-2 |
در انبار موجود نمی باشد
شاید اگر زندگی معمولی تری داشتم خیالم راحت تر بود!
مثل بقیه آدمهای معمولی توی یک خونه معمولی با اقوام معمولی زندگی میکردم. تو مدرسه یک دانش آموز معمولی با نمرات معمولی و لباس و مدل موی معمولی بودم. اما سرنوشتم با کلمه “معمولی” رقم نخورده.
البته منم تا چند وقت پیش جزو همین آدمهای معمولی بودم اما…
همه این چیزهای غیرمعمولی از شب تولد دخترعمویم الین شروع شد. از ساعت 5 شروع کردم به حاضر شدن و ساعت 5:30 راه افتادیم. چون تا اون روز همه تولد های الین و اریکا خیلی معمولی بودند. درنتیجه بعد از گذشت چند سال بالاخره تصمیم گرفتم این بار لباس سادهای بپوشم و الکی زمانم را برای چنین جشنی نگذارم.
تا خانهشان حدود 30 دقیقه راه بود و اگر ترافیک را در نظر بگیریم حدود 6:10 دقیقه به خانهشان رسیدیم. خانهای که وقتی از درش وارد شدم گویی خانهای از جنس طلا و کریستال دیدهام!
عمو به من و مامان و بابام نگفته بود اونقدر پولدار شده و چنین خونه ای دارند. پیش خودم به حال الین و اریکا غبطه خوردم. وقتی آن لوستر پرزرقوبرق و کریستالی و اون همه زیورآلات زن عمو را دیدم از خدا خواستم با معجزه هم که شده نوع لباسم را عوض کند! لباسم در برابر آن خانه و لباسهای عمو و زن عمو مثل بدلیجات رنگی رنگی و ارزان در برابر طلای اصل 24 عیار بود.
الین حتی زحمت استقبالم را هم به خودش نداده بود و داشت با دوستای جدیدش صحبت میکرد. اریکا هم داشت انواع و اقسام عکس و فیلم میگرفت و با گوشی آخرینمدلش که تا حالا جایی ندیده بودم برای همه میفرستاد. صبر کن! اریکای 16 ساله تا 2-3 ماه پیش گوشی نداشت. آنها خیلی کمپول داشتند پس چرا…؟!
اگر بخواهم لباسهایشان را توصیف کنم باید بگویم که لباس اریکا زیبا و خواستنی و خوشرنگ و لباس الین باشکوه بود. خیلی دلم میخواست تا آخر جشن کت گرم و ضخیم قرمز و خوشرنگم تنم بماند اما به خاطر هیجانات زیاد بهشدت گرمم شده بود و مجبور بودم آن را دربیاورم.
با استرس و اکراه کتم را درآوردم. لباسم شبیه لباسهای کوزت و شاید حتی بدتر از آن بود. رنگ و رو رفته، بدرنگ و ساده بود. رنگی بژ داشت و میدانستم این رنگ در مقابل لباس قرمز پف پفی الین و پیراهن بلند زیبای بنفش کمرنگ اریکا هیچ است درنتیجه در دلم هر چه میتوانستم به خود گفتم. اما بعد اوضاع بدتر شد…
بعدازاینکه اریکا سر ما را با صحبتهای خودخواهانهاش برد تصمیم گرفتند….
تعداد صفحات | 160 |
---|---|
انتشارات | |
شابک | 978-622-378-778-2 |