۲۶۱,۸۰۰ تومان Original price was: ۲۶۱,۸۰۰ تومان.۲۲۲,۵۳۰ تومانCurrent price is: ۲۲۲,۵۳۰ تومان.
تعداد صفحات | 187 |
---|---|
شابک | 978-622-378-481-1 |
انتشارات |
کتاب شناسایی گروتسک در ادبیات معاصر ایران و فرانسه اثری پژوهشی و تحلیلی است که به بررسی مفهوم گروتسک بهعنوان یکی از پربحثترین و چندوجهیترین عناصر هنری و ادبی در متون معاصر ایران و فرانسه میپردازد. این کتاب با رویکردی تطبیقی، رابطه و تأثیرات این عنصر بر روایتها، شخصیتها و ساختار ادبی دو فرهنگ را بررسی میکند.
گروتسک، بهعنوان مفهومی هنری که مرز میان کمدی و تراژدی را کمرنگ میکند، جایگاه ویژهای در ادبیات معاصر ایران و فرانسه دارد. این کتاب تلاش میکند با تحلیل نمونههایی از آثار نویسندگان برجسته هر دو فرهنگ، شباهتها، تفاوتها و نقش این عنصر را در شکلدهی به داستانها و پیامهای ادبی بررسی کند. نویسنده با تسلط بر ادبیات تطبیقی، زبانی روان و دقیق برای تشریح این مفهوم استفاده کرده است.
اگر به دنبال کشف عمق مفاهیم هنری و ادبی در فرهنگهای مختلف هستید، کتاب شناسایی گروتسک در ادبیات معاصر ایران و فرانسه شما را به سفری جذاب در میان دو جهان ادبی دعوت میکند. مطالعه این کتاب دریچهای جدید به درک ادبیات معاصر خواهد گشود.
فصل 1 9
گروتسک 9
تعریف لغوی گروتسک 14
تعریف اصطلاحی گروتسک 14
تاریخچهی گروتسك 15
تفاوت گروتسک با سایر تکنیکهای ادبی 23
فصل 2 26
گروتسک در هنر 26
گروتسک در ادبیات 30
فصل 3 39
گروتسک در ایران 39
فصل 4 53
گروتسک در ادبیات فرانسه 53
ویکتور هوگو 59
مفاهیم کتاب گوژپشت نتردام 60
خوانایی کتاب گوژپشت نتردام 61
فصل 5 62
تحلیل عناصر ساختاری گروتسک در برخی داستانهای فارسی و خارجی 62
ویژگی¬های سبک گروتسک و نمونه¬های آن در ادبیات داستانی 64
فصل 6 78
جلوههای گروتسک در آثار بهرام صادقی و اوژن یونسکو 78
بررسی عناصر گروتسک در آثار بهرام صادقی و اوژن یونسکو 82
فصل 7 91
مغازه خودکشی 91
خلاصه کتاب مغازه خودکشی 92
عدم اعتقاد به نظام احسن خلقت 103
مغازه خودکشی و فضای آخرزمانی 104
گفتمانهای قدرت در شازده احتجاب گلشیری 104
فلش بک ویژگی اصلی رمان شازده احتجاب 105
بررسی شاخصههای گروتسک در خیمه شب بازی چوبک 106
بازتاب اروتیک در داستان عذرا 110
گل¬های گوشتی و چندگانگی احساس و سردرگمی مخاطب 112
بازتاب وارونگی تضاد و تناقض در داستان عدل 115
بروز حقایق و دردهای پنهان جامعه در زیر چراغ قرمز 116
تجلی طبیعت نابهنجار و واقعیت خشن در داستان مردی در قفس 117
پیراهن زرشکی و درگیری مخاطب با وحشت و ترس برای رستگاری 119
فصل 8 122
تلفیق احساسات ناهمگون و متضاد (گروتسک) در طنز و مطایبه 122
زمینههای گروتسک در ادبیات فارسی 123
گذری بر زمینههای گروتسک در کاریکلماتور 127
شگردهای گروتسک در کاریکلماتورهای پرویز شاپور 132
بهرهگیری از همزاد و متضاد 135
مهمترین مضامین گروتسک در کاریکلماتورهای شاپور 136
فصل 9 140
بررسی تطبیقی گروتسک در داستان¬های بهرام صادقی و غلامحسین ساعدی؛ با تأکید بر نظریه فیلیپ تامسون 140
رابطه گروتسک با طنز و فانتزی 141
نگاهی به جهان داستانی صادقی و ساعدی از منظر گروتسک 143
گروتسک در داستان¬های صادقی و ساعدی 145
فصل 10 154
بررسی عناصر گروتسک در رمان خوف اثر شیوا ارسطویی 154
مسخ شدگی و وجه نمادین و اسطورهای یافتن 156
خلق شخصیت¬های داستانی با ویژگی¬های شیطانی یا عفریت گونه 159
منابع و مآخذ 170
ادبیات فرانسه مجموعهای از آثار مکتوب به زبان فرانسوی است که توسط نویسندگانی از فرانسه تولید شده است. مردم فرانسه به زبان و سنت دیرینه خود در شعر، نثر و نمایش افتخار میکنند. زبان ناب و فرم کامل به طور سنتی در ادبیات فرانسه ارزشمند بوده است. این فصل بر ادبیات فرانسه تمرکز دارد.
زبان فرانسه یکی از پنج زبان اصلی رومی بود که در نتیجه اشغال رومیان اروپای غربی از لاتین توسعه یافت. زبان فرانسه در دهه 800 شروع به توسعه کرد. در سال 813 کلیسا به کشیشهای خود دستور داد که به جای زبان لاتین کلاسیک از “زبان رومی روستایی” یا لاتین که توسط مردم در زندگی روزمره صحبت میشود، استفاده کنند تا مردم بتوانند موعظهها را بفهمند. از این رو، زبان فرانسه در شمال فرانسه، به شکل فرانسوی مدرن توسعه یافت.
ژوئل اگلوف
گاهی داستانی که «ژوئل اگلوف» تعریف میکند یک تله است؛ یعنی آدمهای معمولی را برای ما روایت میکند که در یک بحران اسیر شدهاند؛ اما چون با زبانِ طنز همراه است، میتواند هر نوع خوانندهای را راضی نگه دارد.
«ژوئل اگلوف » متولد 1970 و یکی از نویسندگان جوان و معاصر فرانسه است. در رشته سینما تحصیل کرده، دستیار کارگردان بوده و در کارهای دیگر مربوط به سینما شرکت داشته است.
پس از آن به فیلمنامهنویسی روی آورده است، اما از سال 1999 با نوشتن رمان «ادموند گانگلیون و پسر» رماننویسی را آغاز کرد و بیشتر رمان مینویسد. البته این اواخر دوباره نوشتن فیلمنامه را از سرگرفته است.
با همین رمانِ اول، نظر منتقدان، علاقهمندان و مخاطبانِ جدی ادبیات را به خودش جلب کرد. این رمان برنده جایزه «آلن فورنیه» شد و یک نویسنده جدید را به ادبیات فرانسه معرفی کرد. آثار اگلوف تحتتاثیر نویسندگانِ بزرگ فرانسوی مثل بوریس لیون و ساموئل بکت و همچنین نویسندگانی دیگر چون کافکا بود. ژوئل اگلوف رمانهای دیگری نیز نوشته است. از جمله آنها، رمان «منگی» که در سال 2005 جایزه ادبی «لیورانتر» را دریافت کرد. رمان «آنچه اینجا نشسته روی زمین انجام میدهم»، رمان «عوضی» و آخرین رمانش به «نام تحقیق میکنم» از جمله آثار اوست. آثار او به زبانهای زیادی ترجمه شدهاند و او یکی از معروفترین نویسندگان معاصر فرانسه است.
ژوئل اگلوف سبک نوشتاری خاص خودش را دارد. یک نوع طنز آمیخته به ابزورد در آثار اگلوف مشاهده میشود. معمولا شخصیتهایش آدمهای خیلی معمولی و حاشیهای اجتماع هستند؛ اما با یک ویژگی خاص! یعنی آدمهای معمولی که یک ویژگی خاص آنها را منحصر به فرد میکند و این باعث میشود که فضای رمانهای اگلوف خیلی منحصر به فرد باشد. او میتواند خوانندگان عام را راضی نگه دارد، چراکه خواندنِ کارهایش بسیار لذتبخش و خیلی روان است، از طرف دیگر علاقهمندان جدی ادبیات، منتقدان و آنهایی که دنبال چیزی بیشتر از سرگرمی هستند، در رمانهای او با آثار عمیقی روبهرو میشوند که پر از نقد اجتماعی است. آثارش پر از مضامین جهانشمولی است که به رغم سادگی که دارد، به سوالهای هستیشناسانه انسان جواب میدهد. به همین دلیل کارهای او به زبانهای زیادی ترجمه شده است. در نوشتارش جملهها خیلی با دقت نوشته شدهاند و کلمهها خیلی با دقت انتخاب میشوند. آثارش همیشه یک نوع موسیقی دارد.
در «ادموند گانگلیون و پسر» نوعی لحن طنز بر داستان مسلط است؛ که این با موضوعِ داستان (مراسم خاکسپاری و مرگ…) منافات دارد. صفت گروتسک را میشود به خیلی از آثار اگلوف داد. طنزی که اگلوف در کارهایش دارد، چون یک فکر پشت سرش هست، طنز خیلی سادهای نیست که شبیه یک بذلهگویی و فقط برای خنداندن باشد. یک ایده و فکر پشت سر این سوژه خنده هست که باعث میشود این خنده به گروتسک نزدیک شود.
خودش میگوید شخصیتهای من شبیه دلقکها هستند. دلقکهایی که ما را میخندانند ولی در عین حال توجه ما را به یک موضوع مهم جلب میکنند. از این نظر، کارهای اگلوف را با آثار بکت و کافکا مقایسه میکنند؛ که در آثار این دو نویسندهِ بزرگ هم بعضی از مسائل مطرح میشود که در ظاهر خنده دارد، ولی پشتش یک درد و رنج انسانی پنهان شده است؛ ولی هیچکدام از این دو نویسنده (بکت و کافکا) نمیخواهند همه چیز را عیان کنند؛ یعنی اصلا اصراری ندارند که حرف فلسفی بزنند؛ اما پشت این فضای ساده و در واقع طنزآلود، مضمونهای عمیقی پنهان شده و هر خوانندهای بسته به نوع تفکر خودش و بسته به نگاهش به دنیا، میتواند بعضی از این مضمونهای پنهان در آثار این نویسندهها (که اگلوف هم یک نمونه معاصر از این دست نویسندگان است) را کشف کند و این کشف در عین حال که همراه با خنده است، میتواند حتی همراه با رنج باشد. اگلوف در بسیاری از کارهایش از مسائلی مثل هویت، جایِ درست در زندگی و تاثیر محیط روی ما حرف میزند.
در رمان «منگی»، ما یک شخصیت معمولی داریم که یک شغل خیلی معمولی دارد؛ اما فضایی که در آن زندگی میکند، اصلا فضای معمولی نیست. یک فضای پر از مه، پر از کثیفی و در حاشیه شهر.
این شخصیت، کارگر کشتارگاه است. بیرون شهر در کنار همان کشتارگاه زندگی میکند، یک طرف محل تخلیه زباله است که طرف فرودگاه است و یک طرف محلی برای تصفیه آب و تیرکهای برق فشار قوی است.
در چنین محیطی، اگلوف روزمرگی این آدم را برای ما روایت میکند و در این روزمرگی، اتفاقهای خیلی بامزهای رخ میدهد؛ اما ما به آرامی در همین محیطی که بر فضا حاکم است، فرو میرویم و تازه چشمانمان به مه عادت هم میکند و چیزهای بیشتری میبینیم؛ یعنی درد و رنجهایی را میبینیم که آنقدر عادی شدهاند که همه به آن عادت کردهاند و کاراکتر اصلی مدام میگوید که من زندگیم را در اینجا به آخر نمیرسانم و یک روز از اینجا میروم، حتی اگر بگویند که همه جا مثل هم است و جاهای دیگر هم خبری نیست.
یعنی بر خلاف همه که به یک وضعیت عادت کردهاند؛ یک نفر نمیخواهد عادت کند و میخواهد فضای دیگری را تجربه کند. در حالی که هیچ فضای دیگری جز این فضایی که در آن به دنیا آمده، بزرگ شده و کار میکند را نمیشناسد؛ اما همین آگاهی که یک نفر نمیخواهد مثل همه بشود، در واقع رنجی را به دنبال دارد. رنجی که دیگران ندارند، دیگران به همین محیط عادت کردهاند. از این نظر خیلی از کارهای اگلوف جنبه نمادین هم پیدا میکند.
در رمان «گانگلیون و پسر» یک داستان ظاهری داریم. قصه کارمندان یک بنگاه کفن و دفن؛ که در شهری که دیگر کسی در آن نمیمیرد و بازار آنها کساد شده است، کار میکنند و بعد از مدتها مُردهای پیدا میشود و ماجراهای دفن و انتقال این جسد از جایی به جای دیگر و دفنش برای ما روایت میشود.
جزئیات بسیار خنده آورند؛ اما در عین حال شخصیتهای متفاوتی نسبت به این ماجرا داریم؛ یعنی ما دو کارمند این بنگاه را داریم. یکی پیر و یکی جوان که رویکردهای متفاوتی به ماجرا، شغلشان و به این وضعیت دارند؛ و این دو نفر میتوانند نماد دو دسته آدم در مواجهه با یک وضعیت انسانی باشند. درباره نثر آثار اگلوف گفته شده که آثارش ابزورد هستند. در واقع ابزوردیتهای که در کارهای اگلوف وجود دارد، خیلی شبیه به ابزوردیته آثار بکت است. یکی از ویژگیهای فضای ابزورد این است که بر خلاف رمانهای کلاسیک یا نمایشنامههای کلاسیک که ما از یک نقطه سکون شروع میکنیم، وارد بحران میشویم، در این بحران شخصیتها در مواجهه با بحران تغییر میکنند و در آخر داستان یا نمایشنامه، آدمها دیگر آن آدمهای قبلی نیستند! بسیاری از رمانهای کلاسیک یا نمایشنامههای کلاسیک چنین وضعیتی دارند؛ اما در اثار اَبزورد ما از همان ابتدا با بحران مواجه هستیم و در آخر دوباره به بحران میرسیم! در واقع در دایره بحران گیر کردن شخصیتها مطرح است. اگر به خاصیت دایره توجه کنید، در دایره شما از هر نقطهای شروع کنید، آن نقطه هم میتواند آغاز باشد و هم پایان! یعنی شما وقتی حرکت دایرهای طی میکنید، از یک جایی شروع میکنید و دوباره به همانجا میرسید. بسیاری از آثار بکت هم چنین وضعیتی دارند. مثل نمایشنامه معروفش «در انتظار گودو» که ما دو شخصیت داریم که از ابتدا منتظر گودو هستند! بدون اینکه بدانند گودو کیست و یا چیست؟ و بدون اینکه نمایشنامه به مخاطب بگوید این استراگون و ولادیمیر (شخصیتهای در انتظار گودو) که منتظر گودو هستند اصلا چی کسی هستند؟
برخلاف آثار کلاسیک، این نمایشنامه به این سئوال جواب نمیدهد. نمایشنامه که با وضعیت انتظار شروع میشود و با همان هم تمام میشود و ما شاهد وضعیت انتظار هستیم. بسیاری از رمانهای اِگلوف هم، چنین وضعیتی دارند؛ یعنی آخر کتاب ما به همان جایی میرسیم که اول کتاب هستیم! در همین «ادموند گانگلیون و پسر» و در دیگر آثارش نیز همینطور است. البته زبان در اینجا خیلی مهم است و نثر خیلی اهمیت دارد. همانطور که برای بکت و آثارش چه در رمانها و چه نمایشنامهها، زبان و موسیقی کلام خیلی اهمیت دارد؛ یعنی زبان دیگر فقط یک وسیلهای برای انتقال معنا نیست. در حالیکه دارد آن معنا را انتقال میدهد، خود شخصیت مستقلی هم پیدا میکند. یکی از ویژگیهای آثار ابزورد این است که گاهی زبان دارد فضا را میسازد به جای اینکه معنا را انتقال بدهد! برای همین است که به آثار ابزورد، آثار معناگریز یا معنا باخته هم میگویند.
چون خیلی وقتها شخصیتها حرفهایی میزنند که معنا ندارد. پس چرا این حرفها را میزنند؟ برای اینکه ما با آن حرفها به حال آدمها پی ببریم. در حالی که خودشان هم نمیدانند، یعنی خودشان نمیدانند چه چیزی در درونشان میگذرد و چون خودشان هم نمیدانند، پس نمیتوانند با جملههای معنادار آن را بیان کنند. پس اینجا بیانِ این جملهها تبدیل به شبه جمله میشود؛ یعنی کاراکتر یا شخصیت حرف میزند که با این فعل حرف زدن، حالی را به نمایش بگذارد، نه اینکه معنایی را انتقال بدهد. این ویژگی در آثار اِگلوف هست و در رمانِ «ادموند گانگلیون و پسر» نیز وجود دارد.
شخصیت مولو گاهی وراجی میکند، فقط برای اینکه از سکوت میترسد یا سکوت اذیتش میکند و حرفهایی که میزند بیمعنی است و مقابل او شخصیت ژرژ را داریم که بسیار کم حرف است؛ یعنی تقابل این دو آدم، انگار تقابل دو رویکرد به یک وضعیت است. یکی رویکردِ سکوت و رویکرد دیگر به زبان آوردن کلمات بدون اینکه معنایی داشته باشند. اِگلوف معمولا در نوشتن خیلی روی کلمات و جملهها کار میکند. آثارش بسیار موسیقیایی هستند و خودش در جایی گفته که من برای گوش مخاطب مینویسم؛ یعنی مخاطب باید جملههای مرا بشنود و خودم موقع نوشتن بارها جملاتم را با صدای بلند میخوانم تا موسیقی کلام درست باشد. پس اینجا نویسنده به چیزی بیشتر از انتقال معنا از طریق کلمات فکر میکند.
این داستان در واقع به سه قسمت تقسیم شده، بخش اول درباره شرکت گانگلیون، شخصیتها و جغرافیای داستان، بخش دوم مراسم خاکسپاری، کفن و دفن؛ و در نهایت بخش سوم، اتفاق شوکهکننده پایانی! هر کدام از اینها در واقع میتواند یک داستانک مجزا و البته جذاب باشد.
در واقع این سه قسمت، سه مرحله است که ما وارد یک دنیا بشویم. در قسمت اول، نویسنده فضاسازی میکند و آن روستا را خیلی خوب برای ما به تصویر میکشد. در واقع دقیقا مثل یک نقاش، نقاشی میکند. نقاشی که با خطوط ساده، کلیت یک اثری را که میخواهد نقاشی کند، اول طراحی میکند تا بعد به جزئیات بپردازد. اگلوف هم از شروع و از همان جمله اول با جملات خیلی ساده یک فضا، یک جغرافیا و یک مکان را برای ما طراحی میکند. مکانی که به ظاهر شبیه هر روستایی در فرانسه یا کشورهای دیگر اروپایی است؛ ولی خیلی زود میفهمیم که این روستا ویژگی منحصر به فرد خودش را دارد. انگار یک روستای فراموش شده است. انگار همه آدمها مردهاند و زندگی جریان ندارد؛ اما بلافاصله بعد متوجه میشویم که اتفاقا زندگی بیشتر از هرجای دیگری در آنجا جریان دارد و اینجا اصلا مرگ پایش را نمیگذارد و آدمها دیگر نمیمیرند! پیرترین آدمها هنوز خیلی سالم دارند به زندگیشان ادامه میدهند و این برای موسسه کفنودفنی که در این روستا قرار دارد باعث بحران شده است.
از طرفی دیگر باز با همان خطوط ساده که در طراحی اشاره کردم، خطوط ساده انسانی را طراحی میکند. با نقل عادتهای روزانه شخصیتها، اگلوف طرح کلی شخصیتها را میزند و ما با شخصیتها و با طرح کلی آدمهای مهمی که در قصه نقش ایفا خواهند کرد، آشنا میشویم. سه نفر که رئیس و کارمندان این موسسه هستند و بعد شخصیتهای دیگری که از این روستا انتخاب شدهاند، مثل کشیش و خادم کلیسا و دیگران. این قسمت اول ماجرا است.
قسمت دیگر از جایی شروع میشود که بالاخره یک جسد پیدا میشود؛ که طبیعتا برای این موسسه کاری پیدا میشود و آنها جسد را باید ببرند و در جایی خارج از روستا دفن کنند. ما با شخصیتهای اصلی در اینجا و در جریان حمل جسد با یک ماشین بیشتر آشنا میشویم. در اینجا با جزئیات شخصیتها و جهانبینی آنها و نگاهشان به کارشان و برخورد متفاوت آنها در برابر اتفاقهای کوچک و بزرگ روبهرو هستیم. در قسمت سوم و بخش پایانی یک اتفاق خیلی شوکآور و ناگهانی و عجیب میافتد که من در اینجا به آن اشاره نمیکنم تا لذت آن برای خوانندگان محفوظ بماند. اتفاق آخر را نویسنده طوری نوشته که ما دوباره برمیگردیم به همان جای اول…
«منگی» معروفترین کار اگلوف تا به امروز است و به خیلی از زبانهای دنیا ترجمه شده است و بسیاری او را با این رمان میشناسند. «عوضی» رمانی است که بیشتر از کارهای دیگر اگلوف به کافکا نزدیکتر است. در این رمان کاراکتری داریم که آدمهای دیگر، بدون هیچ منطقی، او را با کسانی دیگر عوضی میگیرند! نویسنده از ظاهر این شخصیت چیزی به ما نمیگوید. او اسم ندارد و گویا خودش هم نمیداند کیست؟ تنها آدمی که او را میشناسد، زنی پیر (عمه یا خاله) در آسایشگاه است که او هم دچار فراموشی است. این عوضی گرفتنها باعث ایجاد موقعیتهای خندهداری میشود و گاهی هم البته دردسرساز میشود.
در این رمان مضمون اصلی که نویسنده روی آن تاکید دارد این است که ما کی هستیم؟ آیا ما آن چیزی هستیم که خودمان فکر میکنیم؟ یا چیزی هستیم که دیگران درباره ما فکر میکنند و آیا اگر در برابر فکری که دیگران درباره ما میکنند بایستیم، میتوانیم هویت داشته باشیم؟ یا اینکه هویت ما اساسا همان چیزی است که دیگران فکر میکنند؟
اگلوف در همه کارهایش یک تم اصلی دارد که رمان را بر پایه آن میسازد؛ مثلا در «منگی» تم اصلی آن است که ما چقدر در واقع میتوانیم مکان زندگیمان را انتخاب کنیم و چقدر مکان زندگی بر زندگی ما تاثیر دارد؟ آیا ما آگاهی داریم به مکانهای دیگر برای زندگی؟ یا این فقط یک خیال است.
در همه کارهای اگلوف تقریبا این وضعیت را میبینیم؛ یعنی در نگاه اول، روایت زندگی یک آدم معمولی، بدون هیچ امتیاز خاصی؛ ظاهر رمان این است؛ اما بعد کشف میکنیم که این رمان روی یک فکر و مضمون کلی ساخته شده و همه این جزئیات در واقع دور همین مضمون اصلی شکل میگیرند. ولی خود اگلوف خیلی نویسنده بیادعایی است و کارهایش هم بی ادعا هستند. شاید بعضی آثارش را بخوانند و فقط بخندند و لذت ببرند اما برای کسانی که کمی دقیقتر ادبیات را دنبال میکنند، مسلما چیزهای زیادی برای کشف وجود دارد.
ویکتور هوگو (با نام ویکتور ماری هوگو، متولد ۲۶ فوریۀ سال ۱۸۰۲، وفات ۲۲ می سال ۱۸۸۵ پاریس)، نویسنده، شاعر و نمایش نامه نویس نامداری است که یکی از مهم ترین نویسندههای داستانهای عاشقانۀ فرانسوی است.
با اینکه هوگو شهرت اولیهاش را مدیون نمایش نامههایش است اما در سال ۱۸۳۱ با رمان تاریخی خود نتردامِ پاریس[1] شهرت بیشتری به دست آورد.
این کتابِ ویکتور هوگو را یکی از عقیدههای بزرگ ادبی قرن نوزدهم میدانند. متعاقباً، یکی دیگر از عناصر ادبیات گوتیک که نقش کلیدی در گوژپشت نتردام دارد، تمرکز آن بر مکان است. در رمانِ هوگو، محل توجه به وضوح عنوان کلیسای جامع است. در واقع هدف هوگو از زمانی که شروع به نوشتن «گوژپشت نتردام» کرد، روشن کردن چیزی بود که به اعتقاد خودش ارزش معماری گوتیک بود و به وضوح میدید که در حال تخریب است تا جایی برای ساخت و سازهای جدید و مدرن ایجاد شود.
آثارش، فضای سیاسی و اجتماعی وطن فرانسوی اش را در طول تاریخ برجسته میکند. با این حال، فراتر از ماهیت قانع کنندۀ داستانهای هوگو، در این داستانها آموزشی برای علاقهمندان به ادبیات رمانتیک و به طور خاص، ژانر گوتیک وجود دارد. علاوه بر کنار هم قرار دادن تحلیلهای شگفتانگیز و سبک گروتسک و اهمیت مکان وقایع رمان، هوگو نگاهی جذاب به برخی از عناصر ادبیات گوتیک انداخته و به طرز ماهرانهای در بیان این داستان معروف، آنها را به کار برده است. مثل دیگر داستانهای سبک گوتیک، این رمان خواننده را به سفری تاریک در کنار شخصیتهای مرموز و پر رمز و رازش میبرد.
این موضوع، آگاهی عمومی را تحت تأثیر قرار داد. داستان کتاب، در پاریس و طی قرن پانزدهم میلادی رخ میدهد و فضای وحشت گوتیک رمان، آدم را به یاد رمانهای کلاسیک قرن نوزدهم مثل فرانکشتاین، دراکولا و دکتر جک و هاید می اندازد. گوژپشت نتردام داستان عشق نافرجام مرد گوژپشتی است که ناقوسزن کلیساست و دلباختۀ زن کولی زیبایی میشود که عاشق شخص دیگری است؛ اما هوگو نویسندهای بسیار پیچیده بود که داستان بسیار پیچیده تری را به خوانندگان خود ارائه کرد. در آشکار شدن عشق «کازیمودو» به «اسمِرالدا»، یک درام تاریخی نهفته است که در سال ۱۴۸۲ اتفاق میافتد، زمانی که از بسیاری جهات منعکس کننده زمان و مبارزات سیاسی جهان قرن نوزدهمی هوگو بود. این رمان نه تنها در فضای خود بلکه در شخصیتهایش نیز یک عنصر معنوی را منتقل میکند. در این رمان کشیشی وجود دارد که راه معنوی خود را گم کرده است. مردی وجود دارد که از نظر جسمی بد شکل است که از او دوری میکنند و باید نه در دنیای مادی بلکه در اعماق درون خود آرامش پیدا کند؛ و زنی زیبا وجود دارد که بیگناهی را به تصویر میکشد و به دنبال شکل معنوی عشق میگردد. کلود فرولو، معاون اسقف کلیسای نتردام پاریس در نهان عاشق اسمرالدا میشود. او تلاش میکند با کمک «کازیمودو» ناقوسزن گوژپشت و بدشکل نوتردام، اسمرالدا را برباید. ولی با دخالت کاپیتان فوبوس دوشاتوپر ناکام میماند و «کازیمودو» دستگیر میشود. «کازیمودو» را در میدان اعدام با شلاق مجازات میکنند و تنها «اسمِرالدا» که قلبی مهربان دارد به او کمک میکند و جرعهای آب به او میدهد. همانجا «کازیمودو» دلباختۀ «اسمِرالدا» میشود و تصمیم میگیرد زندگیاش را وقف دختر کند. این رمان جامعهای را محکوم میکند که در آن شخصیتهای کتاب، فرولو (معاون اسقف) و فیبوس (سرباز)، بدبختی را بر سر «کازیمودوی» گوژپشت و «اسمِرالدا» دختر کولی آوار میکنند.
خواننده با خواندن این کتاب، رمان جذابی میخواند و با فضای پاریس و کلیسای جامع در قرن پانزدهم آشنا میشود. تعاملات تاریک، فکری و تنبیهی بین شخصیتهای پیچیده داستان است که خواننده را غرق این رمان میکند. توصیفات ذره به ذرۀ نویسنده و تصاویر وصف شدۀ خیابانهای پاریس چیزیست که خواننده را مجذوب قلم نویسنده میکند.
تعداد صفحات | 187 |
---|---|
شابک | 978-622-378-481-1 |
انتشارات |
.فقط مشتریانی که این محصول را خریداری کرده اند و وارد سیستم شده اند میتوانند برای این محصول دیدگاه ارسال کنند.
دیدگاهها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.