149,800 تومان
تعداد صفحات | 107 |
---|---|
شابک | 978-622-5950-52-8 |
انتشارات |
فهرست
عنوان صفحه
فصل 1 9
مقدمه 9
فصل 2 17
سازهی راهبردهای مقابلهای 17
شیوههای مقابله 18
آموزش تدابیر مقابله 21
تعريف مقابله و روشهای مقابلهای 26
تدابير و منابع مقابلهاي 26
انواع مقابله 27
مشکلات روانشناختی 34
تعریف تابآوری 38
سیر تاریخی و فرآیند تحولی تابآوری 41
موج مطالعات تحولی تابآوری 42
الگوهای نظری تابآوری 49
مکانیسمهای تابآوری 55
نظریه ایجاد و توسعه هیجان مثبت و تابآوری 59
فصل 3 63
روش 63
فصل 4 73
یافتهها 73
فصل 5 89
پایان 89
منـابع 99
مشکلات روانشناختی
دوره نوجواني محدوده سنين 21-11 سال است. شروع دوره اوليه نوجواني با آغاز مراحل بلوغ جنسي است كه ممكن است با سنين مدرسه ادغام شود. نوجواني زمان ايجاد تغييرات براي نوجوانان و خانوادهها و مرحله گذر از دوره كودكي به بزرگسالي است. در طي اين گذر تغييرات جسمي، شناختي، رواني و جنسي براي نوجوان اتفاق ميافتد كه ممكن است هيجان زا و در عين حال ترساننده باشد. از ویژگیهای دوره نوجواني میتوان به شکلگیری رشد عاطفي، اجتماعي و شناختي اشاره كرد. بر اساس گفته محققان دوره نوجواني، دوره آشوب دروني و انقلاب شخصيتي است. در اين دوره، نوجوان در وضعيتي بين دو مرحله كودكي و بزرگسالي و زير فشار و انتظارات اين وضعيت پيچيده و مبهم قرار میگیرند. حالت هيجاني در دوره بلوغ غنیتر میگردد و گاهي به صورت حساسيت و هيجان شديد درمیآید زودرنجي، افسردگي، اضطراب و پرخاشگري از پدیدههای شايع در نوجوانان است.
شيوع اختلالات رواني در دوره پيش از نوجواني بسيار نادر بوده و در هر دو جنس تفاوتي ندارد درحالیکه در دوره نوجواني با شيب بسيار تندي رو به فزوني رفته و در اين ميان دختران نسبت به پسران از شيوع بالاتر اختلال رواني برخوردار بوده كه نسبت به عوامل مختلف رواني و اجتماعي آسیبپذیرتر میباشند. به طوری که نسبت درگيري دختران نسبت به پسران 3/1 به 1 میباشد. استرس، افسردگي و اضطراب از شایعترین اختلالات در اين دوران بوده كه اين سه اختلال با يكديگر مرتبط میباشند. از دلايل اين اختلاف میتوان به عوامل بيولوژيكي و نقش جنس و استرسهای محيطي و محدود بودن منبع رضايت و همچنین محدوديت مشاركت اجتماعي دختران در جامعه اشاره كرد. وجود اختلالات رواني در اين دوره علاوه بر مشكلاتي در زمينه بهداشت و سلامت جامعه با پيامدهاي جدي ديگري از جمله اختلال در روابط اجتماعي، ضعف در عملكرد مدرسه، نارضايتي از تصوير ذهني، نارضايتي از خود و بیماریهای جسمي مانند سندرم متابوليك، درد مزمن همراه میباشد.
از نظر آماري یکپنجم جمعيت جهان را نوجوانان تشكيل میدهند كه 85 درصد از اين جمعيت 2/1 ميلياردي ساكن كشورهاي درحالتوسعه میباشند. برقراري روابط اجتماعي ناکارآمد منجر به پيدايش استرس، اضطراب و افسردگي در نوجوانان میشود. يكي از مشكلات نوجوانان، ناکارآمدی در برقراري و حفظ روابط سازنده با ديگران است كه تأثير بازدارنده بر کارآمدی نوجوانان دارد. همچنين اين امر از شکلگیری هويت سالم، شكوفايي استعدادها و قواي فكري و عاطفي آنان جلوگيري میکند. مطالعهای كه توسط Meadus براي تعيين وضعيت افسردگي، اضطراب و مواجهه با استرسهای مزمن در نوجوانان انجام شد، نشان داد كه عوامل فوق با فرايند اجتماعي شدن، ارتباطات اجتماعي و پيشرفت تحصيلي آنها ارتباط مهمیدارد. فتاح در مطالعهای با عنوان «بررسي اثربخشي آموزش مهارتهای زندگي بر كاهش علائم افسردگي دانش آموزان پسر دبيرستاني» نشان داد كه آموزش مهارتهای خودشناسي، ارتباطي و تصمیمگیری و حل مسأله پس از يك هفته بر ميزان افسردگي در مقياس سلامت عمومي تأثيرگذار است. افسردگي يكي از مواردي است كه به صورت يك خلق افسرده ثابت مشخص میگردد. اين خلق افسرده به صورت كاهش علاقه يا دلخوشي، كاهش انرژي كه حداقل به مدت 2 هفته طول بكشد، كاهش اعتمادبهنفس، ملامت كردن خود، احساس گناه يا تمايل به خودكشي، كاهش توانايي در فكر كردن و تمركز كردن، تغيير در فعاليت حسي حركتي و اختلال در خواب و اشتها شرح داده میشود، (معیار (ICD10 اضطراب و استرس رابطه مهمي با يادگيري دانش آموزان دارد. استرس واكنش نامطلوب افراد در برابر فشارهاي شديد يا انواع موارد ديگري است كه بر نوجوانان تحميل میشود Palmer و Gyllensten نيز تعريف شناختي را از استرس مطرح نمودند. تعريف آنها بر درك شخص از يك واقعه تأكيد میکند كه استرس زماني رخ میدهد كه فشار ایجادشده از حد توانايي فرد براي سازگاري بيشتر باشد. اضطراب يك احساس ناخوشايند و ناصحيح بيم از آينده است كه اغلب با علائم فيزيولوژيك همراه است. ترس هم يك پديده جهاني است و میتواند علائم ظاهري اضطراب را نشان دهد، اما برخلاف اضطراب علت ترس مشخص و قابلفهم است. اضطراب تجربهای است كه در رفتارهاي فرد، پاسخهای فيزيولوژيك و در گزارشهای ذهني ديده میشود. بيم، ترس و هوشياري شديد به يك منبع خطر نامشخص از علائم اضطراب میباشد. فرد در مقابل يك واقعه غيرمترقبه پاسخهای خفيف تا شديد اضطرابي را از خود نشان میدهد. در اضطراب خفيف فرد هوشيار است و بیشازحد توانايي محيط اطرافش را تحت نظر دارد. در اضطراب متوسط شخص نسبت به تحريكاتي كه خارج از ميدان نگراني هستند، به صورت انتخابي بیتوجه میشود. يادگيري میتواند در اين سطح از اضطراب هم انجام شود. اين در حالي است كه وقتي شخص اضطراب شديد يا هراس را تجربه میکند، يادگيري بههیچوجه صورت نمیگیرد؛ مگر اینکه اضطراب كم شود، چرا كه در اين شرايط كاهش درك تحريكات اتفاق میافتد. اضطراب طبيعي در جمعيت عادي شايع است. در حقيقت بدون اضطراب، انسانها توليدكننده يا خلاق نمیشوند. درواقع اين اضطراب متناسب با تهديد میباشد و موجب هوشياري فرد نسبت به آن موضوع میشود، اما اضطراب بيمارگونه متناسب با تهديد نيست و میتواند فلجکننده زندگي فرد شود. اين مورد به طور متوسط حدود 3 درصد از جمعيت انسان را تشكيل میدهد. اضطراب و استرس توأم با افسردگي را در 30 تا 75 درصد دوره پيش نوجواني و بين 25 تا 50 درصد در دوره نوجواني گزارش كردند. Noble و McGrath عنوان نمودند كه در 10 تا 20 درصد كودكان سن مدرسه علايمي به شكل محروميت اجتماعي، اضطراب، استرس، انزوا، حساسيت بالا و افسردگي بروز میکند. سازمان بهداشت جهاني نيز افسردگي را يكي از دلايل ناتواني عمده تا سال 2020 پیشبینی نمود. گزارشها نشان دادند كه حدود9 درصد نوجوانان دورهاي از افسردگي را تجربه میکنند. بهعلاوه نوجواناني كه اين تجربه را میکنند، احتمال ابتلاي آنها به افسردگي در سالهاي بعد نيز بيشتر است.
تعریف تابآوری
تعاریف اخیر از تابآوری متغیر و مشکلزا هستند. برخی تابآوری را به عنوان یک صفت یا ویژگی مشخص تعبیر کردهاند، بعضیها آن را به عنوان يك صفت يا ويژگي مشخص تعبیر کردهاند، درحالیکه دیگران آن را به عنوان يك فرآیند تحولی فرا رونده كه سازگاري مثبت در شرایط سخت و دشوار را باز مینمایاند تلقی کردهاند. ترشی و كيلر (2005) بروكس[1] (2005) تابآوری را به عنوان «ظرفیت کودک در مدارای مؤثر با استرس و فشار مقابله با چالشهای روزمره، بازگشت از ناامیدیها، اشتباهات، ضربهها و مصائب به ایجاد توسعه اهداف روشن و واقعگرایانه، حل مسائل، تعامل راحت با دیگران و رفتار توأم با احترام و وقار با خود و دیگران و نیز به عنوان “توانایی برخورد با چالشهای زندگی همراه با اطمینان، هدفمندی، مسئولیتپذیری، همدلی و امید و متفکّرانه ” تعریف کردهاند.
یک متغیر مهم در نظریه پیشگیری متمرکز بر عوامل خطرساز در سالهای اخیر تمرکز بر تابآوری است. تابآوری به عنوان یک مفهوم مرتبط با حوزههای پیشگیری در رشد نوجوانان در مطالعات طول گارمزی و استرتیمن (1974) و مایکل راتر (1979) و سایر پژوهشگران مطرح شد که ویژگیهای رشدی کودکان و نوجوانان را موردبررسی قرار دادهاند.
ماستین[2] (2001) پس از مطالعات گسترده در حوزه تابآوری در کودکان و نوجوانان به این نتیجه رسید که برنامههای پیشگیرانه در حوزه سلامت روان که بر بعد مثبت آن تمرکز داشته باشد. علاوه بر ارتقاء سلامت روان افراد میتوان ارتقاء سلامت جامعه را بهطورکلی نیز در برداشته باشند.
دولین[3] (1995) تابآوری را به عنوان انطباق موفق و سازگارانه علیرغم وجود خطرات و ناملایمات تعریف میکند.
ماستن، بست و گارمزی (2005) تابآوری را به عنوان فرآیند، ظرفیت یا نتیجه انطباق موفق با وجود شرایط چالش یا تهدید کند. اسمیت[4] (2006) “تابآوری را به عنوان فرایندی که به آگاهی قوی و محکم ” منجر میشود تعریف کرده است؛ اما تابآوری روانشناختی ممکن است به صورت عملیاتی به عنوان آگاهی قوی و محکم تعریف شود، یعنی این باور که فرد میتواند با استقامت تکالیف مربوط به هدف را در میان چالشهای متغیر و موقعیتهای دشوار و ناگوار پیگیری کند و انجام دهد. وینسلو، ساندلر و ولیچیک[5] (2006) تابآوری را “دستیابی کودک به نتایج تحول مثبت و اجتناب از نتایج غیر انطباق در شرایطی که به طور قابلملاحظه دشوار و فلاکتبار است ” تعریف کردهاند.
این تعریف سه مفهوم اصلی مصیبت یا فلاکت، نتایج مثبت و منابعی که دستیابی به نتایج مثبت را تحت شرایط سخت و دشوار فراهم میکند را شامل میشود. مصیبت یا شرایط سخت به رابطه بین کودکان و محیط شان اطلاق میشود که در آن ارضای نیازهای اساسی و تحقق اهداف بنیادی تهدید میشود یا انجام موفقیتآمیز تکالیف تحول مناسب با سن مختل میشود. مصائب با شرایط سخت میتواند در حوزههای فردی و مانند آسیبهای خانوادگی مانند طلاق، سازمانی و جامعه مانند (فقر، تبعیض، بینظمی و خشونت) اتفاق بیفتد بخشی از مطالعات تابآوری بر شناسایی منابعی که وقوع و حصول نتایج مثبت و منفی به صورت بههمپیوسته و مرتبط به هم مفهومسازی شده است که تحقق و انجام موفق تکالیف تحولی و نیز اجتناب از مشکلات و مسائل هیجانی- رفتاری و اختلالهای ذهنی را شامل میشود. منابع در حوزههای فردی، خانوادگی، سازمانی و جامعه از طریق بهبود و ارتقاء فرایندهای انطباق مؤثر و نیز کاهش مواجهه کودک با شرایط سخت و مصائب موجب تسهیل نتایج مثبت میشوند. منابع فردی، مهارتهای شناختی- هیجانی و رفتارهای مانند توانایی شناختی بالا، خود تنظيمگری و تلاشهای مقابلهای مؤثر را شامل میشود. این منابع حفاظتی مهم همراه با منابع خانوادگی و اجتماعی نقش اساسی در تأمین سلامت و افزایش تابآوری افراد در مواقع فشارزا ایفا میکنند.
سیر تاریخی و فرآیند تحولی تابآوری
کودکان و نوجوانانی که تحولشان توسط فقر، طرد، بدرفتاری، جنگ، خشونت، یا مواجهه با سرکوب نژادپرستی و تبعیض تهدید میشود چگونه موفق میشوند، وقتی که والدین آنها توسط سوءمصرف مواد، بیماری روانی یا بیمار جسمی جدی و بیکاری و فقر شدید ناتوان میشوند، چه چیزهای از آنها محافظت میکنند؟ و پدیده تابآوری را در مورد کودکانی که با وجود چالشهای جدی و شدید در تحولشان موفق میشوند چگونه تبیین کنیم؟ برای پاسخ به این پرسشها و احتمالاً پرسشهای دیگر مطالعه علمی تابآوری حدود 4 دهه پیش زمانی شکل گرفت که پژوهشگران پیش رو به پدیده انطباق در میان گروههای از کودکان که به عنوان افراد در معرض خطر پدید آیی آسیبشناسی روانی بعدی بهحساب آورده شده بودند توجه کردند.
موج مطالعات تحولی تابآوری
موج اول
از یک نظرگاه تاریخچهای اولین موج بررسی تابآوری بر تغییر الگو از توجه به عوامل خطرزایی که منجر به مشکلات روانشناختی شده به شناسایی تواناییهای یک فرد متمرکز بود. ویژگی و فرض تابآوری این است که افراد تواناییهای را دارا هستند که به آنها کمک میکند تا علیرغم شرایط ناگوار به بقاء خود ادامه دهند. اینکه تابآوری نوعی یادگیری است یا بخشی از ماهیت ژنتیکی فرد است، موضوعی است که محققان در حال بررسی آن هستند، ویژگیهای تابآوری همچنین به عنوان عوامل محافظتی و داراییهای تحولی نیز در نظر گرفتهشده است. در اين ارتباط مطالعه اولیهای که در اکثر ادبیات تابآوری مورداشاره قرار میگیرد کاری است که توسط ورنر و اسمیت[6] (1992) انجام شد و طی آن یافتههای یک مطالعه بلندمدت 30 ساله گزارش گردید. ورنر مطالعه خود را در سال (1955) در میان کودکانی آغاز کرد که در معرض چهار گروه از عوامل خطرزایی محیطی قرار داشتند. تقریباً 200 نفر از 700 نفر که موردمطالعه در معرض فشار قبل از تولد فقر بیثباتی روزانه و مشکلات شدید سلامت روان بودند وی مشاهده کرد که 72 نفر از 200 کودک علیرغم عوامل خطرزا کارکرد مناسبی داشتند در این ارتباط ورنر ویژگیهای تابآوری که با این افراد کمک کرده بود که علیرغم تجربه عوامل خطرزا بودن مشکل باقی بمانند دستهبندی کرد.
پدیدهشناسی ورنر شامل ویژگیهای فردی از قبیل مؤنث، تنومند، از نظر اجتماعی مسئول، سازگار و متحمل بودن، پیشرفت گرایی، قدرت کلامی و عزتنفس بود. وی همچنین براین اعتقاد است که یک محیط مراقبتی (بیرون و درون خانواده) به فرد کمک میکند تا شرایط ناگوار را راحتتر پشت سر بگذارد. همچنین راتر (1979، 1985) نیز مطالعاتی همهگیر شناختی را در شهر لندن و جزایر اطراف انجام داد. دریافت که یکسوم افراد علیرغم تجربه عوامل خطرزا تاب آور بودند. برخی از ویژگیهای تابآوری که راتر طی مطالعات خود به آنها دستیافت عبارت بودند از داشتن خوی[7] نرم، مؤنث بودن، فضای مثبت مدرسه، تسلط[8] بر خود، خودکار ایی، مهارتهای برنامهریزی و یک رابطه گرم و نزدیک با بزرگسال. در همین ارتباط نورمن و گارمزی (1991) و همکارش مطالعاتی را بهمنظور بررسی کژ کاری در کودکان دارای والدین اسکیزوفرنیک از سال (1971 تا 1982) انجام دادند. این پژوهشگران دریافتند که این کودکان نه تنها ناسازگار نشدند بلکه افرادی گرم و صلاحیتدار شدند. معیار اطمینان گارمزی عبارت بود از مؤثر بودن در کار، بازی، دوست داشتن، انتظارات بالا، دیدگاه مثبت، اعتمادبهنفس، کانون کنترل درونی خود نظم دهی[9] مهارتهای مشکلگشایی، مهارتهای تفکر انتقادی و شوخطبعی سه عنصر تابآوری از دیدگاه گارمزی عبارت بود از آمادگی شخصیتی، محیط خانوادگی حمایتی و سیستم حمایتی خارجی. پس از گارمزی و تحت نظر بنسون (1997) یک مؤسسه پژوهشی پیمایش را بر روی 350000 دانشآموز پایه 6 تا 12 ساله در 600 محله طی سالههای 1990 تا 1999 انجام داد. این گروه ابتدا 30 دارای تحولی شناسایی کرده که افراد جهت کارکرد بهینه در زندگی دارا بودند. ولی با تداوم مطالعات این داراییها تحولی به 40 عدد رسیدند این داراییها به دو گروه تقسیم شدند. عوامل بیرونی شامل دریافت حمایت (از خانواده، بزرگسال، همسایهها و مدرسه) یک حس قدرت و اختیار دادن (ارزشگذاری) آگاهی از مرزها و انتظارات و استفاده سازنده از زمان عوامل و داراییهای درونی شامل تعهد آموزشی (انگیزش پیشرفت) ارزشهای مثبت (مراقبت، صداقت، مسئولیت، امانت) شایستگیهای اجتماعی و یک هویت مثبت (عزتنفس، حس هدفمندی و کانون کنترل درونی). در همین ارتباط برنارد[10] (1997) پس از یک بررسی جامع پیشینه پژوهش تابآوری بیان میدارد که پژوهشهای انجامشده در سراسر دنیا نشانگر این موضوع هستند که حداقل 50 درصد و معمولاً 70 درصد از کودکان در معرض عوامل خطرزا در آینده نه تنها از نظر شاخصهای اجتماعی موفقند بلکه افرادی هستند مطمئن شایسته و مراقب.
اخیراً نیز در ادبیات پژوهش روانشناسی مقالاتی ارائهشده است که توصیفکننده توانمندیها و ویژگیهای مشخصکننده حالات سلامت روانی هستند. در این ارتباط یکی از شمارههای مجله روانشناسی آمریکا (2000) به توصیف ویژگیهای بهینه یا آنچه حالات تابآوری نامیده میشود پرداخته است. کیفیات تابآوری که در این شماره توصیفشده است عبارتاند از شادکامی (بوس[11]، 2000) آسایش ذهنی (نبز[12]، 2000) و خوشبینی (پیرسون[13]، 2000). فعالیتهای ارزشمندی که طی موج اول بررسی تابآوری صورت گرفت به شناسایی ویژگیهای تابآوری منجر گردید که به افراد کمک میکند تا از شرایط ناگوار بدون آسیب خارج شوند. فهرست ویژگیهای حالات، شرایط و امتیازاتی که به تابآوری منجر میشوند در ادبیات پژوهشی بیشمار هستند پسازاین جهت پژوهشی از شناسایی به پرورش این ویژگیها تغییر کرد.
موج دوم
بررسی تابآوری تلاشی بود جهت پاسخ به این پرسش که حالات تابآوری چگونه کسب میشوند. فلاج[14] (1988، 1997) به نقل از ریچاردسون[15] (2002) بر این عقیده است که حالات تابآوری طی یک فرایند شکست و انسجام مجدد به دست میآید. یک فرایند با جزئیات بیشتر در زمینه کسب حالات تابآوری به عنوان کارکردی از انتخاب هشیار و ناهشیار بهوسیله ریچاردسون و همکاران 1990 مطرح گردید. ریچاردسون مدلی را ارائه میدهد که طی آن فرد یا گروه از میان مراحل تعادل زیستی روانی معنوی تعامل با فوریتهای زندگی از هم گسیختگی، آمادگی برای انسجام مجدد و انتخاب برای انسجام مجدد به صورتی تابآورانه، برگشت به تعادل یا فقدان میگذرد.
بهموجب مدل تابآوری، افراد این فرصت را مییابند که از میان از هم گسیختگی برنامهریزیشده یا واکنش به رخدادهای محیطی بهصورت هشیار یا ناهشیار پیامدهای از هم گسیختگی را خود انتخاب میکنند. انسجام مجدد تابآورانه به انسجام مجدد یا تطابقی گفته میشود که بر رشد و آگاهی درک خود و قدرت افزایشیافته حالات تابآوری منجر میشود. توصیف تابآوری وقتی شروع میشود که فرد در نقطهای از زمان خود با موقعیتش در زندگی تطابق داده است استفاده از واژه تعادل زیستی روانی معنوی بهمنظور توصیف حالات تطابق یافته ذهن، بدن و روح است. تعادل زیستی روانی معنوی زمانی است که فرد به صورتی جسمی، روانی و معنوی خود را با مجموعهای از شرایط خوب یا بد تطابق داده است.
انسجام مجدد تابآورانه عبارت است از تجربه بینش و رشد از طریق از هم گسیختگی این یک فرآیند تجربه درون نگرانه در شناسایی، دستیابی و پرورش حالات تابآوری است. انسجام مجدد تابآورانه به شناسایی و تقویت حالات تابآوری منجر میگردد. انسجام مجدد ناکارآمد وقتی رخ میدهد که فرد به موارد رفتار تخریبی یا سایر ابزارهای ناکارآمد فوریتهای زندگی پناه میبرد. برخی از این نظامهای انطباقی در حوزه روانشناسی تحولی بهخوبی موردمطالعه قرارگرفته است؛ که تحول روابط دلبستگی، تحول اخلاقی، نظامهای خودتنظیم گری برای میزان کردن و تنظیم هیجان، برانگیختگی و رفتار نظام انگیزش و نظامهای عصبی رفتاری و پردازش اطلاعات که مهمترین آنها هستند، تأثیر نظریه نظامهای تحولی در مدلهای چند علتی و پویا از تابآوری که مشخصه موج دوم کارهای مطالعاتی است، روشن است. موج دوم نظریه و پژوهش در زمینه تابآوری اغلب زمان نظریه تحولی سیستمها را شامل میشود؛ و با مفاهیمی مانند مسیرهای تحولی و روندهایی که مدلهای پویا، تعاملی، متقابل، چند علیتی و چند سطحی که در نظریه تحولی سیستمهای معمول هستند، سروکار دارد
تعداد صفحات | 107 |
---|---|
شابک | 978-622-5950-52-8 |
انتشارات |