کتاب رابطه علم و فرهنگ در جامعه مهدوی

کتاب رابطه علم و فرهنگ در جامعه مهدوی

186,200 تومان

تعداد صفحات

133

شابک

978-622-378-494-1

نویسنده:

مقدمه 9
فصل 1 15
علم زیربنای تمدنها 15
زیربنای تمدن ها 16
سر آغاز علم جدید 20
بحث علم در تمدن دینی 21
علم قدسی و دینی 24
علم در فلسفه های پست مدرن 27
فصل 2 29
ایجاد جامعه مهدوی بر اساس علم دینی و انسانهای فطرتگرا 29
رابطه بین علم وفرهنگ 30
تربیت انسان و جامعه بر اساس علم دینی 31
شناخت علم دینی از نظر عرفانی 35
روش رسیدن به شهود عرفانی 36
معضلات جامعه سکولار 38
کشف و شهود در نظریات علمی 39
فصل 3 45
علم دینی از دیدگاه ولایی 45
سرآغاز مدرینته و علم جدید 46
تحول نظریه های مکانیکی علم 47
معنای جدید ابژکتیو 48
تحلیل رابطه علم و فرهنگ از منظر فلسفه نظام ولایت 53
پایه جدایی دانشگاه و حوزه 54
نقصان روش علمی حوزه و دانشگاه 56
بن بست تولید علم به علت نقصان معرفت شناسی 58
تاثیر قطعی معرفت شناسی بر علم شناسی 59
تاثیر نظام اراده برنظام اندیشه 60
مفهوم و ساز و کار تولید علم 61
نهضت نرم افزاری 63
رویکرد تولید علم دینی 64
تقسیم بندی انسانها در روایات بر اساس علم 66
علم دینی در آثار پیشینیان 67
علم دینی در آثار غزالی 69
نسبت بین علم وفرهنگ در جوامع فکری مختلف 75
علم و رابطه بین علم و فرهنگ در جامعه پست مدرن 77
رابطه بین علم و فرهنگ در جامعه دینی 78
علم دینی در جامعه قبل از انقلاب اسلامی 80
جایگاه نظریه در تعلیم و تربیت 81
تعامل عقل با حس و وحی 83
تدوین علم دینی در حکومت اسلامی ایران 84
رابطه علم و فرهنگ از دیدگاه جامعه شناسی علم 91
فصل 4 101
علم اخلاق چیست 107
سابقه طرح نظریات شبیه اعتباریات در غرب 109
نظریه فطرت استاد مطهری 116
فصل 5 123
رابطه علم و فرهنگ در جامعه مهدوی 123
دعای امام صادق راهی بر اثبات ولایت فقیه 124
خر دجال از منظر عرفانی و علمی دینی 127
منابع و مآخذ 131

 

 

ایجاد جامعه مهدوی بر اساس علم دینی و انسانهای فطرت­گرا

مدینه فاضله ای که پیامبر وعده داده است بر اساس شناخت این علم که در حواس انسان شکل می گیرد و شخصیتهایی فطرت گرا که نمونه ان رادر هشت سال دفاع مقدس شاهد بوده ایم شکل میگیرد در نگاه فلسفه ولایت فهم انسان بر اساس ولایت و تولی پیدا می شود و به لحاظ هستی شناسی هیچ کس جزیره ای فکرنمی کند و یا دردستگاه حق می فهمد و یا در دستگاه باطل و هر گدام از این دو جریان زبان فرهنگ و تاریخ متناسب داشته باشد و در بسط و توسعه ان امدا د میشود (میر باقری) شهید مطهری برای مهار تاثیر فرهنگ به فطرت متوسل می شودبه تعبیری ابزاری که به وسیله ان می توانیم فهم خود رادر حوزه هاییکه می تواند تحت تاثیر فرهنگ قرار بگیرد پالایش کرده و فهم صحیح تر را انتخاب کند فطرت است فلاسفه دیگری نیز برای این منظور به عقل پناه اورده اند (جوادی املی 1378) از نگاه فلسفه و لایت دو جریان اصلی ولایت خدا و طاغوت در عالم برقرار است الله ولی الاذین امنو یخرجهم من الظلمات الی الانور و الذین کفرو اولیاهم الطاغوت یخرجونهم من النور الی الظلمات اولئک اصحاب النار هم فیها خالدون

رابطه بین علم وفرهنگ

تعاریف پوزیتیوستی از علم رابطه علم و فرهنگ رایک رابطه بیرونی تعریف کرده و عمل رامبرا از تاثیرات فرهنگی میدانسته است اما تحقیقات و تاملات متعددی که در زمینه جامعه شناسی وفلسفه علم انجام شده نشان دهنده حضور موثر فرهنگ در محتوای علوم حتی در علوم فنی و دقیقه است پارادایم های پست مدرن با پذیرش چنین تاثیری علم را اساسا مقوله ای فرهنگی دانسته و سه گونه رابطه علم و فرهنگ را تشریح میکند که منجربه نسبیت مطلق معرفتی و تولید جبری علم تحت فرهنگ میشود بر اساس هر دو پارادایم تلاش برای نیل به عرصه دینی به عنوان ابزار ساخت تمدن اسلامی بی معناست. از سوی دیگربرخی نحله های فکری نیل به علم دینی رامنوط به تحقق عالم و جامعه اسلامی دانسته دست یابی به علم دینی به عنوان ابزار تحقق تمدن اسلامی را به دلیل دوران غلبه مدرنیته غیر ممکن میدانند اما بر اساس فلسفه نظام ولایت اولا تاثیر فرهنگ برعلم بر خلاف نگاه اثباتی پذیرفته می شود و بر خلاف پارادایم پست مدرن دارای معیار تشخیص فرهنگ حق از باطل است بر این اساس تولید علم فرآیندی تاریخی و امر تاریخی است که تحت نظام های ولایت تاریخی اجتماعی محتوائی می یابد در چنین زمینه ای میتوان علوم دینی (اسلامی) را علومی می دانست که تحت تاثیر فرهنگ اسلامی شکل میگیرد و جامعه را از وضع موجود به سمت وضع مطلوب (که اسلامی تر است) مستقل نموده و منجر به تحقق تمدن اسلامی می شود (مقاله عباس جهان بخش رابطه علم و فرهنگ ص 1) …تمدن اسلامی بر اساس علمی شکل می گیرد که این علم الهی است و از وحی نشات می گیرد

رابطه بین تفکر و فرهنگ و تمدن چگونه است

نسبت تفکر و فرهنگ و تمدن در مطالعات تمدنی جایگاه ویژه ای داردگاهی ممکن است بستر حرکت انسان الهی نباشد ولی روش و مبانی و اهداف مستند به دین شده باشند ودر واقع به این معنا که انسان در جاده کج مستقیم حرکت کند که قطعا نتیجه مطلوب به دست نمی دهد گاهی یک مجتهد و عالم دینی و محقق اسلامی در بستر خاصی ازروابط و نظامهای اجتماعی غرب حرکت می کند که در این صورت نتیجه پژوهش هایش باز تولید فرهنگ غرب خواهد بود به هر جهت هنگامی که یک تفکر اعم از باورهای قلبی و ادراکات عقلی و فرهنگی شد و در یک جامعه رسمیت یافت و عقلانیت جامعه را تسخیر کرد صورت عقلانی واحدی بر جامعه تسلط می یابد و همان عقلانیت درمراتب بعد حوزه فرهنگ و تمدن را تحت تاثیر خود قرار می دهد (متولی امامی ص 36)

تربیت انسان و جامعه بر اساس علم دینی

مکاتب تربیتی براساس ملاکهای که برای تعلیم و تربیت تعیین کرده اند مشخص می شود و این ملاکها همان نیازهایی که نظام تعلیم و تربیت بر اساس ان پی ریزی می شوند ایندو ملاک جامعه وانسان هستند و این دو که یکی اصالت فرد ودیگری اصالت جامعه خوانده می شدند از هم منفک نبوده انددر فلسفه اصالت جامعه جامعه مجموعه ای از افرادش نیست بلکه مرکب می باشد؛ یعنی واقعیتی است که قائم بالذات است که افراد انسانی سلولهای ان بشمارمی رود و چنین تلقی یی از جامعه دارای نیازهاو مصالح و قوانین رشدمستقلی از فرد دارد و چه بسا مغایر اومی باشد. در فلسفه اصالت فرد این فرد است که اصالت دارد و جامعه وجود اعتباری است و این دو جبهه هریک دارای ارزش وضعفی هستند در مکتب اصالت جامعه همه چیزدر خدمت اجتماع است و رها کردن صلاح جامعه رها کردن صلاح افراد است تامین صلاح فردی منجر به لیبرالیسم غربی میشود و ودر مکتب اصالت جامعه یکی از زیباترین ارزش های انسانی به ضعف می گرایدو در جبر قربانی می شود و ان شکوفائی ورویش آزادو متنوع استعداد های انسانی است و تبدیل انسان به مهره های ریخته شده یک انسان خوب همیشه یک عضو خوب نیست زیرا جامعه یک عنصر متعادل و منظم و مطیع و محافظه کار و متعصب و پشت کاردار راورزیده را بهتر می پسندد تا یک روح پر تپش عصیانگری در هیچ قالبی نمی گنجدمی بینیم دراصالت فرد جامعه قربانی می شود و در اصالت جامعه فرد قربانی می شود. درمسیر تحول و تکامل جامعه ها بسوی مدرنیسم انسانها تنها تر می شوندو از برون اجتماعی تر …تعیین یکی از این دو ملاک جامعه یا انسان برای کسانی که به تعلیم تربیت می اندیشند ضروری است در فلسفه تعلیم تربیت غربی جامعه موضوع اصلی است و در فلسفه تعلیم و تربیت اسلامی انسان. تعلیم و تربیت غربی به دنبال قدرت وتعلیم و تربیت اسلامی به دنبال حقیقت است در غربی سود و در اسلامی ارزش در غربی اموزش و در اسلامی پرورش در غربی رفتار اجتماعی و در اسلامی اخلاق اجتماعی در غربی انسان وسیله است ولی در اسلامی انسان هدف است ودر غربی شعار اسایش و سعادت و در اسلامی شعار زیبائی و کمال درغربی هدف سوددر انسان ولی در اسلامی هدف فضیلت در انسان است در غربی جهت آزاد است و در اسلامی جهت گیری متعهد است در غربی واقع گرائی و در اسلامی ایده ال گرائی در غربی توجیه نظام در نظام جامعه و دراسلامی توجیه در نظام خلقت است در غربی گرایش بسوی تمدن است و در اسلامی گرایش به سوی فرهنگ است در رابطه بین علم و فرهنگ از دیدگاه دینی این رابطه تسحیل می شود و یک جامعه متمدن دینی بر اساس علمی شکل می گیرد که این علم هم انسان ساز است و هم جامعه ساز است علمی که فلسفه شکل گیری جامعه است علم کشفی وعلم دینی است در دو پارامتر جامعه و تاریخ دوجریان گرایش به دنیا و گرایش به حق وجود دارد که دو گرایش علم و تمدن متناسب با خودشان را تولید میکنند اماقطعا تمدن دینی عمیق تراست چون می خواهد تصرفات عمیق تری را وارد حیات بشر ی کند و ماندگارتر است و تولید علم و فرهنگ درهر یک از این گرایشها مراحل خاص خود را باید طی ند و این یک نمونه در فلسفه تاریخ است. تاریخ شیعه دورانهای زیادی راتجربه کرده است اززمان صدراسلام تاصفویان وزمان کنونی اگر در تاریخ انقلاب اسلامی دقت کنیم و دهه های مختلف رابا هم مقایسه کنیم میتوان به ظرفیتهای جوامع در شکل گیری حرکتهای دینی و انقلابی پی برد و می توان دریافت که چگونه معارف دینی جوامع مانند یک سپرازانواع تهاجمهای فکری جلوگیری کرده است و جوامعی که از این معارف خالی بوده اند چقدر دستخوش حوادثهای مختلف شده است در این میان این فرضیه در ذهن شکل می گیرد که پس عامل نگهدارند ه اسلام میتواند یک جامعه دینی باشد در واقع رسمیت یافتن یک تفکر و تسلط بر قلوب آحادجامعه باعث میشود که یک اندیشه و یا یک باور صورت فرهنگی و اجتماعی پیدا کند و بر حساسیت های جامعه انسانی اثر گذر شود ابعاد عینی و سخت افزاری جامعه هم متاثر شده وظهورات تمدنی فرهنگ بتدریج دیده شود مناسک جمعی و رفتارهای اجتماعی اگرغناو جوشش یابد بی شک منجربه ظهورات تمدنی می شودبنابر این توجه نسبت بین تفکرو فرهنگ و تمدن میتوانددرک عمیقی از وضعیت فرهنگی و تمدنی جامعه مدرن ارائه کند البته باید توجه داشتکه امکان جدا افتادگی میان تفکر فرهنگ و تمدن وجود داردگاه یک تفکر توانائی ظهور و بروزعملی و فرهنگی ندارد و در همان لایه های فکری باقی می ماند از سوی دیگرامروزه مسلمین ذیل فرهنگ و تمدنی غربی زندگی می کنند هر چند هنوزوفاداربه تفکر به باورهای دینی هستند حتی گاهی اتفاق می افتدکه تفکری که زمینه ساز شکوفائی یک فرهنگ و تحقق یک تمدن شده است به تدریج ودر طول زمان از بین می روداما تمدن ان باقی می ماندو قدرت نمائی می کندامروزه غرب دروضعیت پست مدرن در چنین شرائطی زندگی می کند اندیشه هائی که فلسفه غرب وتمدن جدید رارقم زده است امروزه دچار تشتت و از اساس مورد نقد قرار گرفته اما تمدن غربی هنوزبه پیش می رود و البته تمدنی که زمینه های معرفتی و ریشه های فرهنگی خویش رااز دست داده باشد بی شک دوام و بقای چندانی نخواهد داشتولی اگر رابطه درستی بین علم و فرهنگ باشد و مانعی برای بوجود امدن یک فرهنگ دینی از طریق رسوخ علم دینی در تمام مناسبات جامعه بوجود اید ان تمدن پایا خواهد شد و وبهترین ره اوردها را برای مسلمانان به ارمغان خواهد اورد. درتمدن دینی بر اساس علم دینی میتوان به مدینه فاضله ای دست یافت که انبیا ترسیم کرده اند و در قران بشارت داده شده است (متولی امامی ص 51) علوم مدرن از سوئی مبانی اهداف و روش های خویش را به ایرانیان عرضه میکنند و از سوی دیگر علوم اسلامی در ان چه درسنت ایرانیان شایع بود گونه ای دیگر ازتعلیم و تربیت را دنبال میکند (ص 98 همان) یکی از مشکلاتی که امروزه ایران اسلامی با آن دست و پنجه نرم میکند عدم ثبات و مرکزیت نهاد علم است هنگامی که الگوهای متعارض توسعه و پیشرفت در دست مدیران باشد وتمایزی میان این الگوها ی متعارض توسعه و پیشرفت دردست در ایران باشد و تمایزی میان الگوها نباشدبرنامه شخصی برای انتقال جامعه ایرانی از وضعیت بحران به دوره شکوفائی به دست نمی آید (ص 99 همان).

مشکل محوری نظام علمی کشور ناسازگاری علم غربی ودین در عمیقترین لایه های معرفتی و هستی شناسی اند و می بایست این مراحل رشد و تربیت طی شود تا بتوانیم به بوجود اوردن علم دینی بر مبنای اخلاق نزدیک شویم. اولا دو نهاد علمی حوزه و دانشگاه احساس نزدیکی نمایندو محتوای علوم در وحدت و مبانی و روش و غابت دقت پیدا کنندبرای تاسیس یک نهاد علمیکه سرچشمه تولید علم و طراحی الگوی پیشرفت باشدهم در سطح تعاملات نهادی حوزه و دانشگاه تامل کرد و هم در سطحی عمیقتر رابازنگری کرد و حرکت علوم را درتناسب با دین و آموزه های وحیانی سرپرستی کرد.

تعداد صفحات

133

شابک

978-622-378-494-1