کتاب تاثیر ویژگی هاي شخصیتی مدیران مالی بر تامین منابع مالی

کتاب تاثیر ویژگی هاي شخصیتی مدیران مالی بر تامین منابع مالی

235,200 تومان

تعداد صفحات

170

شابک

978-622-378-029-5

نویسنده:

عنوان صفحه
فصـل اول 11
تعریف مدیریت 13
اهمیت مدیریت 14
انواع مختلف ساخت سازمانی 23
عوامل مؤثر در حیطه نظارت گسترده 29
هماهنگی 29
مکانیزم های هماهنگی 31
بررسی های اساسی در سازماندهی 35
الگوهای جدید سازماندهی 36
محاسن و معایب مدیریت بر مبنای هدف 41
معرفی اجمالی مکاتب و تئوریهای مختلف در مدیریت 42
الف) مکتبهای مدیریت 42
انواع مدیریت 46
1) مدیر کل 47
2) مدیریت استراتژیک 48
3) مدیریت بازاریابی 50
4) مدیریت فروش 51
5) مدیریت روابط عمومی 53
6) مدیریت مالی 54
7) مدیریت منابع انسانی 61
انواع تیپ‌های مدیریتی 63
ویژگی های شخصیتی مدیران موفق 65
معيارهاي انتخاب مدير 70
شخصیت شناسی مدیران 74
تعارض میان تیپ های شخصیتی و چرخه عمر سازمان 78
فصـل دوم 81
مدل 5 عاملی شخصیت مک کري و کوستا(BIG , NEO-5) 84
تاریخچه و تعریف شخصیت 84
تاریخچه مدل 5 عاملی شخصیت 87
مدل 5 عامل شخصیت 88
وظیفه شناسی 89
توافق پذیری 92
برون گرایی 94
تجربه گر 96
روان رنجوری 97
پایداری 5 صفت شخصیتی 99
تفاوت های جنسیتی 101
نتایج رفتاری ویژگی های شخصیتی 102
روابط و ویژگی های شخصیتی 102
روان‌نژندیN و زیرمقیاس‌های آن در الگوی پنج عاملی Neo 104
برونگرایی E و زیرمقیاس‌های آن در الگوی پنج عاملی Neo 106
بازبودن ذهن O و زیرمقیاس‌های آن در الگوی پنج عاملی Neo 108
توافق‌پذیری A و زیرمقیاس‌های آن در الگوی پنج عاملی Neo 110
وجدانی بودن C و زیرمقیاس‌های آن در الگوی پنج عاملی Neo 113
محدودیت های پنج بزرگ 115
تاریخچه تست نئو 116
آزمون NEO PIR شامل چه مواردی است؟ 118
تست ۵ عاملی نئو برای ارزیابی چه چیزهایی انجام می‌شود؟ 119
نتایج تست نئو چگونه ارائه می‌شوند؟ 120
فصـل سوم 123
مدیریت مالی؛ تعاریف و مفاهیم 125
تاریخچه مدیریت مالی 126
محدوده و عناصر کلیدی مدیریت مالی 128
اهداف مدیریت مالی 129
عملکردهای مدیریت مالی 129
نقش فناوری در مدیریت مالی؛ ظهور فین تک‌ها 131
نقش مدیر مالی از گذشته تا حال 134
نقش مدیر مالی در حوزه های مختلف 134
وظایف و مسئولیت های مدیر مالی 134
انتخاب شغل و ویژگی های شخصیتی 135
ویژگی‌های شخصیتی مدیر موفق مالی 136
وظایف مدیر مالی 138
تامین مالی 141
روشهای تامین مالی 142
تامین مالی از منابع داخلی بنگاه (ابزارهای سرمایه ای) 143
تامین مالی از منابع خارج از بنگاه (ابزارهای بدهی) 146
وظایف اصلی در مدیریت منابع مالی 149
هدف مدیریت مالی 150
محدوده و عناصر کلیدی مدیریت مالی 150
تجزیه و تحلیل های مالی 151
امور قسمت مالی شرکت 152
سایر عملکردهای شرکت 153
تاثیر ویژگی هاي شخصیتی مدیران مالی برتامین منابع مالی 154
نتیجه‌گیری 161
منـابع و مآخـذ 163
منابع فارسی 164
منابع غیر فارسی 167

 

مکتب روابط انسانی

نهضت رفتارگرایی یا اصول روابط انسانی در امریکا تحت رهبری «التون مایو» (40) شروع شد. نهضت روابط انسانی با بررسیهای وسیع در کارخانه «هارتون » (41) وابسته به شرکت «وسترن الکتریک » در اواخر دهه 1930- 1920 تا اوایل دهه 1940 در شیکاگو پدید آمد. این آزمایشها به منظور تعیین ارتباط شرایط فیزیکی کار با مقدار تولید آغاز شد و نتایج زیر را در پی داشت:

1- تاثیر هنجارهای اجتماعی و انگیزه های روانی بر تولید، بیشتر از مشوقهای اقتصادی است.

2- کارگران برای رویارویی با تصمیمهای یکجانبه مدیریت از سازمان غیر رسمی بهره می گیرند.

3- تخصص بتنهایی کارایی را افزایش نمی دهد.

4- افراد، انسانهای فعال هستند و همچون ماشین بیجان عمل نمی کنند.

5- ارتباط بین اعضا و گروهها بسیار مهم است و رهبران غیر رسمی از توانایی خوبی برخوردارند.

6- مؤثرترین روش رهبری برپایه مشارکت و رعایت انصاف و توجه به زیردستان استوار است

3- نظریه های نوین مدیریت:

الف) نگرش نظام گرا

مدیریت نظام گرا در بردارنده کاربرد نظریه سیستمی در اداره نظامهای بزرگ و کوچک است که با استفاده از کارهای انجام شده، در ازای کارهای داده شده ماموریت کل سازمان را بر حسب مدل سیستمی داده، پردازش و بازده از دیدگاه بهبود بخشیدن به عملیاتشان تحلیل می کند.

ب) مدیریت اقتضایی

کاربرد نگرش اقتضایی نیازمند آن است که مدیران بتوانند موقعیتهای گوناگون را بدرستی تشخیص داده وضعیت کنونی سازمان را با آن هماهنگ کنند; بعبارت دیگر، هرآنچه مدیر در عمل انجام می دهد به مجموعه شرایط موجود وابسته است.

ج) نظریه نقشهای مدیری:

این نظریه مینتز برگ است، و با مطالعه منظم فعالیتهای پنج مدیر اجرایی به این نتیجه رسید که برنامه ریزی، سازماندهی، هماهنگی و کنترل، جزء وظایف مدیر نیست; بلکه مدیر به فعالیتهای دیگری می پردازد که عبارتند از:

(1- ج) نقشهای متقابل شخصی: مانند رئیس تشریفات و رابط

(2- ج) نقشهای اطلاعاتی: گیرنده، نشردهنده، سخنگو

(3- ج) نقشهای تصمیم گیری: سوداگری، آشوب زدایی، تخصیص منابع، مذاکره

انواع مدیریت

مدیریت یک رشته‌ی بسیار تخصصی هست و شاخه‌های متعددی دارد. یکی از شاخه‌های مدیریت بررسی انواع مدیریت هست. اگر تا به حال چیزی در مورد انواع مدیریت نشنیدید، این آموزش را کامل بخوانید تا با جدیدترین علم روز دنیا در حوزه‌ی مدیریت آشنا بشید.

این روزها دیگر قرار نیست که یک نفر، بعنوان مدیر انتخاب بشود و همه‌ی کارها را آن یک نفر انجام بدهد. چرا؟ به این دلیل که دنیا به سمت تخصصی شدن پیش میرود و این باعث میشود که هر شخص در جایگاه خودش، با توجه به تخصصی که دارد، سمت مدیریتی دریافت کند. دیگر هیچ مدیر کلی، نمیتواند به طور مستقیم وارد مسائل مالی بشود و نیاز هست که حتما یک مدیر مالی وارد کار بشود. یا برای جذب نیرو و بالا بردن تعاملات، این نکته لازم هست که ما حتما از یک مدیر منابع انسانی استفاده کنیم و اینجاست که بحث انواع مدیریت مطرح می شود.

انواع مدیریت، به نوعی تقسیم بندی کارها و تعامل در رویکردهای کلی یک شرکت با استفاده از برتری تخصص هست. این روزها به این دلیل که کسب و کارها و اصولا سیستم اقتصادی دنیا، مدام در حال گسترده تر شدن هست، نیاز هست که هر بخش از یک مجموعه، مدیریتی داشته باشد که منظره‌ی کلی اهداف مجموعه را به خوبی ترسیم کند و آنها را عملی کند.

1) مدیر کل

مدیر کل، رایج ترین واژه و پرکابردترین نقش حوزه‌ی انواع مدیریت در تمام دنیاست. هر مجموعه‌ای بلا استثنا نیاز به یک مدیر کل دارد. اگر بخواهم برایتان یک تعریف از مدیر کل ارائه بدهم باید بگویم که مرکز مطالعات تجاری دانشگاه هاروارد در این باب گفته است که:

” هر کسی که مسئول هدایت برنامه‌های بنیادی یک مجموعه و ایجاد ارتباطی موثر میان نیروی کار و طراح استراتژی‌های آتی در یک مجموعه را به عهده می‌گیرد، یک مدیر کل محسوب میشود “. هر چند که این تعریف کامل و بی نقص است، اما اگر بخواهم مقداری برایتان توضیح بدهم باید گفته شود که:

” مدیر کل، چارچوب کاری یک مجموعه را تعیین میکند و تلاش میکند که با تعاملی که بین نیروی کار و مدیران مجموعه ایجاد می‌کند، هدف‌های کوتاه مدت و بلند مدت را اولا طرح ریزی و بعد به سرانجام برساند. از طرفی دیگر، مدیر کل ناظر بر تمامی اسناد و استراتژی‌ها و اصول یک مجموعه محسوب میشود. “

اصولا مدیران کل، در همه‌ی حوزه‌های مدیریت، سر رشته‌ای هر چند کوچک دارند. چرا که باید در برهه‌های مختلف، نظارت دقیقی بر روی کار تک تک مدیران و نیروها داشته باشند. اما در یک حالت کلی، اگر بخواهیم چارچوب کاری یک مدیر کل را بگوییم، میتوانیم به مقاله نشریه‌ی اقتصادی اینستوپدیا رجوع کنیم، جایی که یک مدیر کل، برای بهبود کارآیی و افزایش سود مجموعه، کارکرد کلی مجموعه و به طور ویژه مدیریت بخش‌های کلان و خرد را زیر نظر می‌گیرد.

وظایف یک مدیر کل در یک نگاه کلی، مدیریت کارکنان، نظارت بر موارد مالی و استفاده از استراتژی‌های بازاریابی در مسیر درست به منظور کسب هدف‌های برنامه ریزی شده مجموعه است.

مدیر کل، مسئولیت رخداد هر گونه بحران، مشکل و چالش در مجموعه‌اش را می‌پذیرد و برای هر کدام وظیفه دارد که راه حلی پیدا کند.

مدیر کل، مسئولیت بررسی و نظارت داده‌های مدیران خرد را بر عهده دارد و در صورت نیاز باید به مدیران کلان، گزارش عملکرد خود را ارسال کند.

این‌ها شاکله‌ی کلی کار یک مدیر کل هستند که هر مدیری باید آنها را بداند. اما این نکته را هم من اضافه کنم که برای موفقیت در سمت مدیر کلی، باید سه چیز، یعنی تجربه، توان و تحصیل را هم داشته باشیم تا بتونیم یک موفقیت بی نظیر کسب کنیم.

2) مدیریت استراتژیک

هر مجموعه‌ای در حوزه‌ی کسب و کار از بدو تاسیس، با یک هدف و یک برنامه‌ای کارش را شروع می‌کند. اما هر چقدر که مجموعه‌ها بزرگ تر می شوند و کارشان گسترش پیدا میکند و یا حتی چالش‌های مسیرشان بیشتر میشود، برنامه هایشان هم بزرگ تر، زیاد تر و پیچیده تر می شود.

اینجاست که هر مجموعه‌ای نیاز به یک مدیر دارد که در حوزه‌ی چیدن استراتژی‌ها فعالیت کند و بتواند در برابر حجم زیادی از استراتژی‌ها، یک بازخورد خوب بگیرد. پس یکی دیگر از انواع مدیریت که ما باهاش در حوزه‌ی مدیریت سر و کار داریم، بحث مدیریت استراتژیک هست.

اما اگر بخواهیم بر اساس تعریفی که مرکز مطالعات تجاری هاروارد عرضه کرده، مدیریت استراتژی را تعریف کنیم باید بگیم که: ” مدیر استراتژی در هر مجموعه‌ای، مسئولیت رسم دور نمای کاری یک مجموعه به لحاظ برنامه‌های تولید، فروش و تحول را دارد. در حقیقت، مدیریت استراتژی، نقشه‌ی راه کوتاه مدت و بلند مدت یک مجموعه را رسم می‌کند. “.

خب با این تعریف میتوانیم بگوییم که وجود یک مدیر استراتژی‌ها در یک مجموعه کاری میتواند خیال تیم مدیریتی را راحت بکند که مسیری که قراراست حداقل در طی سه تا پنج سال آتی طی بشود، مسیر مطمئن و حساب شده‌ای هست.

مسئولیت‌های مدیر استراتژی‌ در زمینه‌ی مدیریت استراتژیک

اینجا جا داره که به سری به نشریه‌ی اینستوپدیا بزنیم که یکی از بزرگترین نشریات حوزه‌ی سرمایه گذاری، مدیریت و کسب و کار در تمام دنیاست و ببینیم که شرح وظایف یک مدیر استراتژی دقیقا چیه؟

یک مدیر استراتژیک، در هر مجموعه‌ای، وظیفه دارد که برنامه‌های میان مدت و بلند مدت یک مجموعه را بر اساس ساز و کارهای تعیین شده توسط مدیران ارشد، تدوین کند.

مدیریت استراتژیک هر مجموعه این وظیفه را دارد که مسئولیت انعطاف پذیری برنامه‌های یک مجموعه را به عهده گیرد و شرایط را برای به ثمر رسیدن این برنامه‌ها تسهیل کند.

یک مدیر استراتژیک، مسئولیت نظارت بر درست و صحیح انجام شدن برنامه‌های کلی و ارائه شده از سوی مدیران ارشد را نیز بر عهده دارد.

پس اگر بخوایم یه جمع بندی کنیم، باید بگیم که یک مدیر استراتژیک، میتونه مغز متفکر و نقشه‌ی راه یه مجموعه در رسیدن به تارگت‌های تجاری باشه. و این نکته رو هم فراموش نکنیم که یک مدیر استراتژیک باید از آزادی عمل زیادی برخوردار باشه تا بتونه پروسه‌ی نظارت و اجرای برنامه‌ها رو با دستی باز و با ایده‌های خلاقانه به ثمر برسونه.

3) مدیریت بازاریابی

یکی دیگر از انواع مدیریت در جهان، شامل مباحث مربوط به مدیریت بازاریابی می شود. در مورد مدیریت بازاریابی و پروسه‌ی بازاریابی، مقاله‌های زیادی را برایتان آماده کردیم که میتوانید همه را بخوانید و یک دوره کامل بازاریابی رو کاملا رایگان پشت سر بگذارید.

اما اگر بخواهیم به طور مختصر از مدیریت بازاریابی صحبت کنیم، باید بریم سراغ تعارفی که جوامع بین المللی در مورد مدیریت بازاریابی ارائه داده اند. وبگاه مرکز کاریابی در آمریکا، مدیریت بازاریابی را این طوری تعریف کرده که:

” مدیریت بازاریابی در هر مجموعه به پروسه‌ای گفته می شود که طی آن محصولات و خدمات از تولید به مرحله‌ی عرضه میرسند. در واقع، به بیان شفاف تر، حد فاصل تولید و فروش در هر مجموعه‌ای، شامل بازاریابی میشود.

یک مدیر بازاریابی، باید تمامی مراحل شناسایی مشتری، جذب مشتری، رفتار شناسی مشتری و کنترل بودجه برای تبلیغات و عرضه‌ی محصول را بر عهده بگیرد. در نتیجه یک مدیر بازاریابی، شرایط بازار را برای یک فروش بهتر آن هم برای یک مجموعه در برهه‌های مختلف فراهم میکند. “.

این تعریف به ما نشان میدهد که چیزی که ما را به فروش خوب می رساند، هیچوقت به طور مستقیم در پروسه‌ی فروش خلاصه نمیشود. چرا که ما باید اول از همه بازار هدف خودمان را پیدا کنیم و از داخل بازار هدف خودمان، تارگت‌هایی برای مشتری یابی داشته باشیم و بعد کاری کنیم که مخاطب را به مشتری تبدیل کنیم و مشتری را به خریدار.

وظایف مدیر بازاریابی

مدیر بازاریابی وظیفه دارد سیاست‌های تبلیغاتی یک مجموعه را ساماندهی کند.

مدیر بازاریابی وظیفه دارد کانال‌های استراتژی بازاریابی در حیطه‌ی کاری خود را رصد کند و در صورت نیاز با آن‌ها ارتباط کاری برقرار کند.

مدیریت بازاریابی در هر مجموعه مسئول کنترل بودجه برای امور تبلیغاتی است.

مدیریت بازاریابی مسئولیت سنجش افکار مشتریان و آزمون و خطاهای لازم در باب عرضه یک محصول است.

مدیریت بازاریابی وظیفه دارد با رسانه‌ها ارتباط بگیرد.

مدیریت بازاریابی باید تمامی مبانی سئو و پروموشن شبکه‌های اجتماعی را برعهده گیرد.

وظیفه‌ی آموزش نیروهای حوزه‌ی بازاریابی و پیشنهاداتی در زمینه‌ی تولید به صرفه نیز به عهده‌ی مدیریت بازاریابی است.

در نتیجه، مدیریت بازاریابی یکی از شاخه‌های اصلی انواع مدیریت هستش که هر تیمی باید بر روی آن تمرکز زیادی داشته باشد، چرا؟ به این دلیل که هر بازاری، بیشتر از عرضه محصولات، نیاز به یک شناخت دارد و مسئله‌ی شناخت کار کسی نیست جز مدیریت بازاریابی.

4) مدیریت فروش

آخرین مرحله از کار هر مجموعه‌ای، فروش محصولات و خدمات هست. اما مسئله اینجاست که ما چطوری باید فروشمان را مدیریت کنیم و چطور می‌توانیم فروش بهتری داشته باشیم؟ خیلی‌ها این اشتباه را می‌کنند که فروش دست مدیریت بازاریابی هست، اما باید بگوییم که نه، بلکه فروش به مسئله‌ی کاملا جداگانه است.

یکی دیگر از انواع مدیریت که باید بهش رسیدگی بشود، مبحث مدیریت فروش هست. در هر مجموعه‌ای، حضور یک مدیر، که به کارهای فروش نظارت داشته باشد، ضروری هست. اما اگر بخواهیم یک تعریف درست و حسابی از مدیریت فروش داشته باشیم باید یک سر به مرکز مطالعات تجاری هاروارد بزنیم.

 

بر اساس تعریف این مرکز: ” مدیریت فروش، به بخشی از یک کسب و کار گفته می‌شود که طی آن واحد مربوط مسئولیت دارد که بر اساس داده‌های دریافتی از سوی مدیران بازاریابی، مراحل گفتگو، متقاعد کردن و فروش را به عالی ترین شکل ممکن انجام دهد. هدف از حضور مدیریت فروش در یک مجموعه فروش حداکثری است. “.

اما می ماند یک سوال مهم و آن این هست که مدیریت فروش دقیقا باید چکار کنه؟ چون مسئله‌ی فروش یه مسئله‌ی بسیار کلی محسوب میشود، خیلی مهمه که ما بدونیم یه مدیر فروش باید دقیقا چه وظایفی را انجام بدهد تا مجموعه با یک رشد بهتری در زمینه‌ی مالی مواجه بشود.

نشریه‌ی ”مطالعات مدیریتی” مسئولیت‌های یک مدیر فروش رو طبق لیست زیر اعلام کرده:

مسئول فروش وظیفه دارد بر اساس داده‌هایی که از سمت مدیران ارشد و مدیران بازاریابی به دستش می‌رسد، بودجه بندی مربوط به جذب نیرو یا هر اقدام دیگری در زمینه‌ی فروش را انجام دهد.

مدیریت فروش مسئولیت بررسی اهداف را دارد و باید ببیند که آیا اهدافی که شرکت تعیین کرده با توجه به نیروهای موجود قابل دسترسی هستند یا نه؟ اگر نبودند، یک مدیر فروش مسئولیت دارد که برای رسیدن به اهداف، امکانات لازم را فراهم کند.

یک مدیر فروش باید استعداد یابی کند. هر کسی نمی‌تواند در حوزه‌ی فروش خوب عمل کند. بعضی‌ها در صحبت کردن خوب هستند، بعضی‌ها در متقاعد کردن و این‌ها همه به عهده‌ی مدیر فروش است که اشخاص مناسب را انتخاب کند.

مدیر فروش مسئول ارتقا برند است. پس در هر برهه زمانی، یک مدیر فروش می‌تواند برای بالا بردن فروش و ایجاد یک جذب بهتر، روی قیمت‌ها و یا برگزاری یک جشنواره نظر بدهد.

 

 

5) مدیریت روابط عمومی

مدیریت روابط عمومی در کشور ما خلاصه شده در تلفن جواب دادن و یا نهایت اینکه یه نامه‌ای به جایی زده بشه. اما مدیریت روابط عمومی خیلی کار گسترده تری می باشد و نباید اصلا با این دید بهش توجه کرد. یکی از تخصص‌های به شدت مورد اقبال در بحث انواع مدیریت در تمام دنیا بحث مدیریت روابط عمومی می باشد.

اگر بخواهیم یک تعریفی از مدیریت روابط عمومی ارائه بدهیم، باید بگوییم که: ” مدیریت روابط عمومی، پل ارتباطی میان مشتریان، کارمندان، رسانه‌ها و… با یک مجموعه است. در واقع، مدیر روابط عمومی مسئولیت دارد که تمامی نظرات، اطلاعیه‌ها، قرارهای کاری و هر چیزی که مربوط به حوزه ارتباطات مجموعه می‌شود را تحت نظر بگیرد. “.

تعداد صفحات

170

شابک

978-622-378-029-5

نقد و بررسی‌ها

هنوز بررسی‌ای ثبت نشده است.

.فقط مشتریانی که این محصول را خریداری کرده اند و وارد سیستم شده اند میتوانند برای این محصول دیدگاه(نظر) ارسال کنند.