۹۹,۰۰۰ تومان Original price was: ۹۹,۰۰۰ تومان.۸۴,۱۵۰ تومانCurrent price is: ۸۴,۱۵۰ تومان.
تعداد صفحات | 15 |
---|---|
شابک | 978-622-378-659-4 |
انتشارات |
فاطمهخانم با همکلاسيهايش مشغول ساخت کاردستي براي پدر شهيدش بود. از کلاس براي شستن دست و صورتش خارج شد. بعد از خروج فاطمه از کلاس بچهها گفتند: «دلمان به حال فاطمه سوخت، ما هم ناراحت شديم، اي کاش باباي فاطمه هم بود تا هديهاش را به پدرش تقديم ميکرد، اي کاش.»
خانم معلم ميگفتند هر کسي کاردستياش را در منزل درست کند و يا اصلاً درست نکنيد و در مورد اين قضيه صحبت ميکردند.
خانم معلم گفت: «بچهها مگه چي شده؟»
بچهها گفتند: «آخه باباي فاطمه شهيد شده، باباي فاطمه نيست.»
خانم معلم با ناراحتي گفت: «خداي من اطلاعي نداشتم. اي کاش روز اول آشناييمون در مورد پدرها و مادرهاتون اطلاعاتي را کسب ميکردم. ببخشيد بچهها من تازه چند روزه با شما آشنا شدم، قصدم اين بود اين زنگ هديهاي براي پدرهاي خوبتون و زنگ بعدي هديهاي براي مادرهاي مهربونتون درست کنید.
فاطمه درب کلاس را زد و با اجازه خانم معلم داخل کلاس شد.
خانم معلم فاطمه را در آغوش کشيد و با مهرباني و عشق گفت: «فاطمهجان حالت خوبه دختر گلم؟»
فاطمه گفت: «بله خانم معلم. من ياد گرفتم چطوري حالمو خوب کنم. آب اشکها و ناراحتيها را ميشوره.»
خانم معلم فاطمه را بوسيد و گفت: «احسنت دختر باهوشم. شما بهترين الگوي من هستيد. حال خوشگلم روي صندليت بنشين که در مورد موضوعي ميخواهم صحبت کنم. سؤالي دارم از شما دختراي گل. دختراي ناز و باهوشم، آيا اگر کسي پدر و مادرش کنارش نباشد و از اين دنيا به جهاني زيباتر، به جهاني بهتر، نزد پروردگار بسيار مهربان رفته باشد، ديگر آگاه به اعمال ما نيست؟ يا او زنده است و از خوبيها و بديهاي ما اطلاع پيدا ميکند و خوشحال و ناراحت ميشود.
نسترن گفت: «اجازه خانم معلم، بابابزرگ ما گفتند آنها زندهاند خصوصاً شهيدان عزيز که زندهتر از هر زندهاي هستند، آنها براي ما هم دعا ميکنند.»
فاطمه گفت: «اجازه خانم، باباي من شهيد شده. باباي من سه ساله کنارم نيست، اما در خوابها ميبينمشان. باباي من خيلي مراقبمه، خيلي حواسش به من هست. هر وقت هر خواستهاي براي خودم و ديگران ميخواهم، پدرم کمک ميکند اجابت بشود. هر کسي براي رسيدن به خواسته قلبياش به باباي بنده متوسل شده، خدا خواستهاش را تقديم مينمايد. باباي من هست.
تازه، من دو تا بابا دارم. حضرت سيد علي خامنهاي رهبر ما، باباي ديگر من است. من ايشان را خيلي دوست دارم. ايشان خيلي مهربان هستند، مثل پدر واقعي من هستند. ايشان در ديدار با فرزندان شهدا با آنها صحبت ميکنند، آنها را ميبوسند و همانطور که ايشان ما را بسيار دوست دارند، ما هم ايشان را بسيار دوست داريم و عکس ايشان در منزل ما هست و اين برايم بهترين احساس دنياست.»
تعداد صفحات | 15 |
---|---|
شابک | 978-622-378-659-4 |
انتشارات |