۹۹,۰۰۰ تومان Original price was: ۹۹,۰۰۰ تومان.۸۴,۱۵۰ تومانCurrent price is: ۸۴,۱۵۰ تومان.
تعداد صفحات | 15 |
---|---|
شابک | 978-622-378-659-4 |
انتشارات |
کتاب “به نام پدر شهیدم”
کتاب “به نام پدر شهیدم” یک اثر برجسته در حوزه ادبیات کودک و نوجوان است که بهطور ویژه به موضوعات ایثار، فداکاری و ارتباط عاطفی میان پدران شهید و فرزندانشان پرداخته است. این کتاب با استفاده از زبان ساده و قابل فهم برای نوجوانان، داستانی تاثیرگذار و آموزنده درباره رشادتها و فداکاریهای پدران شهید را روایت میکند.
داستان کتاب در مورد نوجوانی است که بهواسطه پدر شهید خود با مفهوم ایثار و شهادت آشنا میشود. او در مسیر زندگی خود، با خاطرات و ارزشهای پدر شهیدش آشنا شده و از این تجربیات برای تقویت شخصیت خود استفاده میکند. کتاب بهطور زیبا و محترمانه به تلاشهای پدران شهید و تأثیر آنها بر زندگی فرزندانشان پرداخته و جایگاه ویژه شهدای ایران را در ذهن نوجوانان تثبیت میکند.
کتاب “به نام پدر شهیدم” یک اثر پرمعنا و تاثیرگذار است که با موضوعاتی چون ایثار، عشق به میهن و ارزشهای انسانی، به نوجوانان کمک میکند تا از فداکاریهای پدران شهید الهام بگیرند و در مسیر رشد و پیشرفت فردی خود گام بردارند. این کتاب میتواند نقشی اساسی در ترویج فرهنگ شهادت و فداکاری در میان نسل جوان ایفا کند و یادآوریای باشد برای ارج نهادن به شهدای گرانقدر ایران.
فاطمه خانم با همکلاسيهايش مشغول ساخت کاردستي براي پدر شهيدش بود. از کلاس براي شستن دست و صورتش خارج شد. بعد از خروج فاطمه از کلاس بچهها گفتند: «دلمان به حال فاطمه سوخت، ما هم ناراحت شديم، اي کاش باباي فاطمه هم بود تا هديهاش را به پدرش تقديم ميکرد، اي کاش.»
خانم معلم ميگفتند هر کسي کاردستياش را در منزل درست کند و يا اصلاً درست نکنيد و در مورد اين قضيه صحبت ميکردند.
خانم معلم گفت: «بچهها مگه چي شده؟»
بچهها گفتند: «آخه باباي فاطمه شهيد شده، باباي فاطمه نيست.»
خانم معلم با ناراحتي گفت: «خداي من اطلاعي نداشتم. اي کاش روز اول آشناييمون در مورد پدرها و مادرهاتون اطلاعاتي را کسب ميکردم. ببخشيد بچهها من تازه چند روزه با شما آشنا شدم، قصدم اين بود اين زنگ هديهاي براي پدرهاي خوبتون و زنگ بعدي هديهاي براي مادرهاي مهربونتون درست کنید.
فاطمه درب کلاس را زد و با اجازه خانم معلم داخل کلاس شد.
خانم معلم فاطمه را در آغوش کشيد و با مهرباني و عشق گفت: «فاطمهجان حالت خوبه دختر گلم؟»
فاطمه گفت: «بله خانم معلم. من ياد گرفتم چطوري حالمو خوب کنم. آب اشکها و ناراحتيها را ميشوره.»
خانم معلم فاطمه را بوسيد و گفت: «احسنت دختر باهوشم. شما بهترين الگوي من هستيد. حال خوشگلم روي صندليت بنشين که در مورد موضوعي ميخواهم صحبت کنم. سؤالي دارم از شما دختراي گل. دختراي ناز و باهوشم، آيا اگر کسي پدر و مادرش کنارش نباشد و از اين دنيا به جهاني زيباتر، به جهاني بهتر، نزد پروردگار بسيار مهربان رفته باشد، ديگر آگاه به اعمال ما نيست؟ يا او زنده است و از خوبيها و بديهاي ما اطلاع پيدا ميکند و خوشحال و ناراحت ميشود.
نسترن گفت: «اجازه خانم معلم، بابابزرگ ما گفتند آنها زندهاند خصوصاً شهيدان عزيز که زندهتر از هر زندهاي هستند، آنها براي ما هم دعا ميکنند.»
فاطمه گفت: «اجازه خانم، باباي من شهيد شده. باباي من سه ساله کنارم نيست، اما در خوابها ميبينمشان. باباي من خيلي مراقبمه، خيلي حواسش به من هست. هر وقت هر خواستهاي براي خودم و ديگران ميخواهم، پدرم کمک ميکند اجابت بشود. هر کسي براي رسيدن به خواسته قلبياش به باباي بنده متوسل شده، خدا خواستهاش را تقديم مينمايد. باباي من هست.
تازه، من دو تا بابا دارم. حضرت سيد علي خامنهاي رهبر ما، باباي ديگر من است. من ايشان را خيلي دوست دارم. ايشان خيلي مهربان هستند، مثل پدر واقعي من هستند. ايشان در ديدار با فرزندان شهدا با آنها صحبت ميکنند، آنها را ميبوسند و همانطور که ايشان ما را بسيار دوست دارند، ما هم ايشان را بسيار دوست داريم و عکس ايشان در منزل ما هست و اين برايم بهترين احساس دنياست.»
تعداد صفحات | 15 |
---|---|
شابک | 978-622-378-659-4 |
انتشارات |