۱۴۹,۰۰۰ تومان Original price was: ۱۴۹,۰۰۰ تومان.۱۲۶,۶۵۰ تومانCurrent price is: ۱۲۶,۶۵۰ تومان.
تعداد صفحات | 87 |
---|---|
شابک | 978-622-378-017-2 |
انتشارات |
کتاب بهزیستی روانشناختی و کیفیت زندگی در دهکهای اقتصادی پایتخت؛ تحلیل جامع از تأثیر اقتصاد بر رفاه روانی
کتاب “بهزیستی روانشناختی و کیفیت زندگی در دهکهای اقتصادی پایتخت” به بررسی ارتباط میان وضعیت اقتصادی و کیفیت زندگی افراد در دهکهای مختلف اقتصادی کلانشهر تهران میپردازد. این اثر پژوهشی، با نگاهی عمیق به عوامل اقتصادی، روانشناختی و اجتماعی، نشان میدهد که چگونه تفاوتهای اقتصادی میتوانند بر سلامت روان و کیفیت زندگی افراد تأثیر بگذارند.
تهران بهعنوان پایتخت ایران و یکی از پرتراکمترین شهرهای کشور، شاهد تفاوتهای عمیق اقتصادی و اجتماعی در میان ساکنان خود است. این کتاب با تحلیل دادههای گسترده از دهکهای اقتصادی مختلف، به مطالعه کیفیت زندگی، رفاه روانی و عوامل تأثیرگذار بر آنها میپردازد. نویسنده تلاش کرده است تا با استفاده از ابزارهای علمی و تحلیلی، تصویری واقعی از وضعیت بهزیستی روانشناختی و کیفیت زندگی در این شهر ارائه دهد.
برای تهیه کتاب “بهزیستی روانشناختی و کیفیت زندگی در دهکهای اقتصادی پایتخت” و آشنایی با تحلیلهای دقیق و کاربردی این موضوع مهم، به بخش فروشگاه سایت مراجعه کنید یا از طریق تماس با ما سفارش خود را ثبت کنید.
این کتاب فرصتی است برای شناخت عمیقتر از چالشهای اقتصادی و روانشناختی در تهران و یافتن راهکارهایی برای بهبود کیفیت زندگی در این کلانشهر پیچیده.
عنوان صفحه
مقدمه 8
فصـل اول 15
کلیات 15
اهمیت و ضرورت مطالعه 18
هدف اصلی مطالعه 19
اهداف فرعی 19
فرضیه 19
تعریف مفهومی و عملیاتی متغیرها 20
فصـل دوم 23
کیفیت زندگی 23
دیدگاه صاحبنظران در ارتباط با کیفیت زندگی 24
ابعاد کیفیت زندگی 30
ابعاد عینی کیفیت زندگی 32
ابعاد ذهنی کیفیت زندگی 33
ترکیب ابعاد عینی و ذهنی کیفیت زندگی 34
شواهد تجربی از ابعاد ذهنی و عینی کیفیت زندگی 35
عوامل مؤثر بر کیفیت زندگی 37
مؤلفههای کیفیت زندگی 39
مدلهای کیفیت زندگی 41
از بهزیستی ذهنی تا کیفیت زندگی 43
شیوههای بهبود کیفیت زندگی 44
تعریف بهزیستی روانشناختی 45
مؤلفههای بهزیستی روانی 47
نظریات در خصوص بهزیستی روانی 49
نظریهی ریف 49
نظريهی فرانکل 52
نظریهی ويسينگ و وان دان 52
عوامل مؤثر بر بهزیستی روانشناختی 53
تفاوتهای جمعیتشناختی و ابعاد بهزیستی روانشناختی 54
مطالعات پیشین 55
مطالعات داخلی 55
مطالعات خارجی 57
جمعبندی 58
فصـل سوم 61
روششناسی 61
طرح مطالعه 61
جامعه و نمونه 61
روش نمونهگیری 62
ابزار مطالعه 62
پرسشنامهی بهزیستی روانشناختی ریف فرم کوتاه 62
پرسشنامهی کیفیت زندگی سازمان بهداشت جهانی 26 سؤالی (WHOQOL-BREF) 64
روش جمعآوری دادهها 66
روش تجزیهوتحلیل دادهها 67
فصـل چهارم 69
تحلیل دادههای آماری 69
توصیف آماری 69
استنباط آماری 71
فصـل پنجم 73
بحث و نتیجهگیری 73
محدودیتها 75
پیشنهادها 75
منـابع و مآخـذ 77
منابع فارسی 77
منابع غیرفارسی 82
پیوستها 85
از سال 1948، زمانی که سازمان بهداشت جهانی ، سلامتی را این گونه تعریف کرد که «سلامتی تنها فقدان بیماری و ناتوانی نیست، بلکه سلامتی عبارت است از رفاه جسمی، روانی و اجتماعی» موضوع کیفیت زندگی در قسمت بالینی و تحقیقاتی، مراقبت بهداشتی اهمیت بسیاری پیدا کرده است و استفاده از ابزار کیفیت زندگی به عنوان تکنیکی برای تحقیقات بالینی از سال 1973 افزایش یافت (تستا و سیمونسون ، 1996).
با شروع قرن بیستم در اکثر کشورها به خصوص کشورهای صنعتی هم زمان با استفاده از اقدامات پیشگیری و درمان برای بیماریها، تغییرات زیادی در مراقبتهای بهداشتی به منظور بهبود وضعیت سلامت و بهداشت صورت گرفت که این تغییرات باعث افزایش متوسط طول عمر و ارتقای کیفیت زندگی مردم شد پس تمایل به بررسی کیفیت زندگی به عنوان یکی از فرایندهای درمانی در طول دهههای گذشته افزایش یافت (حسن پور دهکردی و همکاران، 1396).
کیفیت زندگی یکی از بنیادی ترین مفاهیم مطرح در روانشناسی مثبت نگر (تغییر تمرکز از آسیب شناسی روانی به نقاط قوت انسان) است. تغییر عقیده از این که تنها پیشرفتهای علمی، پزشکی و تکنولوژی میتواند منجر به بهود زندگی شود، به این باور که بهزیستی فردی، خانوادگی، اجتماعی و جامعه از ترکیب این پیشرفتها به همراه ارزشها و ادراکات فرد از بهزیستی و شرایط محیطی به وجود میآید، از منابع اولیه گرایش به کیفیت زندگی است (اسکالوک و همکاران، 2002).
دیدگاه صاحبنظران در ارتباط با کیفیت زندگی
کیفیت زندگی ، حدود 40 سال پیش در آمریکا معرفی شد و علوم اجتماعی پرچمدار طرح و سنجش آن شدند. با گذشت زمان و خصوصاً در دهه گذشته، تلاشهای زیادی برای ارزیابی کیفیت زندگی در علوم پزشکی بر روی افراد مختلف صورت گرفت. در سال 2001 در تعریفی که ویور ارائه داد و مورد قبول بسیاری از صاحب نظران میباشد، کیفیت زندگی عبارت است از برداشت هر شخص از وضعیت سلامت خود و میزان رضایت از این وضعیت (کینگ و همکاران، 2006).
کیفیت زندگی یک مفهوم چند بعدی است و به عنوان احساس نشاط و رضایت از زندگی تلقی میشد. در واقع نشاط و بهزیستی نوعی ارزشیابی ذهنی از تجارب فردی در حیطههای مختلف زندگی است. حیطهها شامل تأهل، خانواده، اشتغال، دوستان، تحصیلات، سلامت و … میباشند (گولیک ، 1997).
کیفیت زندگی عبارت است از ساختار چند بعدی که با نشاط اجتماعی، روانی و جسمی مشخص میشد و لغات متعددی به جای آن استفاده میشد؛ مانند رضایت از زندگی، اعتماد به نفس، بهزیستی، سلامتی، شادی، تطابق مفاهیم و ارزشها در زندگی و وضعیت عملکردی (کانام و آکرون ، 1999).
تستا و سیمونسون (1996) کیفیت زندگی را چنین تعریف مینمایند: حیطههای اجتماعی، روانی و جسمی سلامت که متأثر از تجارب، باورها، ادراکات و انتظارات فرد میباشند.
کارلسون، برگلین و لارسون (2000) معتقدند که مفهوم کیفیت زندگی فاقد یک تعریف مشخص میباشد. یکی از تعاریف موجود این مفهوم را چند بعدی دانسته و شامل جنبههای مختلف زندگی فرد میداند. اگرچه توافق مشترکی روی تعریف کیفیت زندگی وجود ندارد ولی اغلب تعاریف در حول و حوش رضایت از زندگی متمرکز است. در واقع اغلب آنان، کیفیت زندگی را به صورت رضایت از زندگی در گذشته، حال و آینده تعریف کنند.
کیفیت زندگی را مجموعهای از رضایت که به زندگی فرد ارزش میدهد، چگونی احساس و یا عمل فرد در زندگی روزانه میداند (آلدریچ 1986، به نقل از فریش ، 2006).
کیفیت زندگی یک فرایند قضاوت آگاهانه است که به صورت ارزیابی کلی از میزان رضایت از زندگی فرد بر طبق معیارهای انتخابی وی میباشد (کانام و آکرون، 1999).
تستا و همکاران (1998) پیشنهاد کردند قضاوت در مورد این که به چه میزان افراد از زندگی رضایت دارند بر پایه مقایسه با استانداردهایی بوده است که هر فرد برای خودش طراحی کرده است. با وجودی که برخی از مردم سلامتی، استخدام شدن، تفریح، زندگی شخصی و شهرت را به عنوان ارزش قبول دارند ولی برخی افراد دیگر ارزشهای دیگری برای خود دارند؛ بنابراین به طور کلی کیفیت زندگی عبارت است از اندازه گیری رضایت از کل زندگی تا این که رضایت تنها از برخی ابعاد زندگی باشد.
سازمان بهداشت جهانی کیفیت زندگی را به مفهوم درک و برداشت هر فرد از موقعیت خود در زندگی با توجه به شرایط فرهنگی و نظام ارزشی اجتماعی که در آن زندگی میکرد معنا مینماید و این درک در ارتباط با اهداف اصلی، ادراکات و برداشتهای فرد از حیات، مفهوم مییابد. این واقعیت دارای محدوده گستردهای است که به طرق مختلف تحت تأثیر وضعیت جسمانی، روانی، باورهای فردی و ارتباطات اجتماعی فرد قرار دارد (شهاب جهانلو و همکاران، 1396).
کیفیت زندگی یک مفهوم وسیع و پیچیده است که با داشتن احساس خوشحالی و رضایت شناسایی میشد. شخصیت سالم آمیزهای از تجربیات فردی در طول زندگی و عوامل وراثتی میباشد که این دو با هم تصور ذهنی فرد از خوب یا ضعیف بودن کیفیت زندگی را میسازند. احساس امنیت، تعارضات هیجانی، عقاید شخصی و اهداف و میزان تحمل ناکامیها، همگی در تعیین نوع درک فرد از خود (احساس خوب بودن و یا احساس ناخوشی) تأثیر دارند و زمانی که فرد در زندگی احساس رضایت و خوشحالی کرد، سالم تر است و کیفیت زندگی بهتری خواهد داشت (حیدری و همکاران، 1396).
واژه کیفیت زندگی و یا به طور اختصاصی تر کیفیت زندگی مرتبط با سلامت، اشاره به ابعاد جسمی، روانی واجتماعی سلامت دارد که توسط تجربیات، عقاید، انتظارات و درک بیمار تحت تأثیر قرار میگیرد. هر کدام از این حوزهها از دو بعد میتواند اندازه گیری شود: ارزیابی عینی عملکرد و یا وضعیت سلامت و درک ذهنی از سلامت. اگرچه بعد عینی در تعریف درجه سلامتی بیمار مهم میباشد، اما درک ذهنی و انتظار از وضعیت سلامت و توانایی تطابق با محدودیتها و ناتوانیها میتوان تأثیر زیادی بر درک فرد از سلامت و رضایت از زندگی داشته باشد، دو فرد با وضعیت سلامتی مشابه ممکن است کیفیت زندگی متفاوتی داشته باشند (تستا و سیمونسون، 1998).
در مفهوم ذهنی فرض میشد که کیفیت زندگی توسط فاکتورهای شخصی (مثل خوش بین بودن، بدبین بودن، انزوا، خود ارزشمندی و عصبانی بودن) تحت تأثیر قرار میگیرد و در مفهوم عینی تصور میشد که کیفیت زندگی توسط فاکتورهای وضعیتی و محیطی مثل خانواده، شغل، همسایهها، جامعه و رضایت از زندگی تحت تأثیر واقع میشد. در مفهوم عینی، کیفیت زندگی افراد از طریق بررسی ابعاد مهم زندگیشان از قبیل حمایت اجتماعی، فعالیتهای اوقات فراغت و استانداردهای کل زندگی به دست میآید. راضی بودن و یا ناراضی بودن از زندگی بر ذهنیت افراد در مورد احساس خوب بودن تأثیر میگذارند؛ بنابراین، هر چقدر رضایت فرد از زندگی استاندارد خویش بیشتر باشد، رضایت از زندگی نیز بیشتر خواهد بود (هانستد و آلبرتسن ، 1991).
کیفیت زندگی با درک فرد از وضعیت زندگی ارتباط دارد. رضایت از زندگی که توسط فرد در حیطههای جسمی، اجتماعی، روانی و فعالیتی گزارش میشد معرف سطوح بالاتر کیفیت زندگی است. کیفیت زندگی درک فرد از وضعیت خود در حیطههای ارزشی و فرهنگی است که در آن زندگی میکرد و در واقع نوعی ارتباط با اهداف، انتظارات، استانداردها و نگرانیهاست. کیفیت زندگی شامل عملکرد فرد در نقش مورد نظر، میزان و درک کیفیت زندگی اجتماعی، تعاملات، نشاط روانی و جسمی، شادی، رضایت از زندگی و ارضاء نیازهاست (لوکارین ، 1998).
کیفیت زندگی تصویر ذهنی متفاوت در افراد مختلف است، دید ما نسبت به کیفیت زندگی متأثر از یک سری ارزشهای پایهای است که دارای سلسله مراتب نیستند و هر فرد بر اساس تجارب و فرهنگی که در آن زندگی میکرد، آن را اولویت بندی مینماید. این ارزشهای پایهای شامل احساس ایمنی، تعلق، مشارکت اجتماعی، فعالیتهای مهم در زندگی و تمامیت جسمی است (پاور ، 2003).
کیفیت زندگی درک منحصر به فرد است و به عبارت دیگر راه ویژه جهت بیان احساس فرد در مورد وضعیت سلامت و جنبههای دیگر زندگی فرد است. اغلب اندازه گیریهای کیفیت زندگی در تحقیقات بالینی، هدف نادرستی را دنبال میکردند، در حالی که کیفیت زندگی ممکن است به طور مناسب فقط به وسیله تعیین عقاید بیمار و توسط ابزارهای استاندارد شده توسط کارشناسان تعیین شود (گیل ، 1994).
فریش (2006) کیفیت زندگی را سه جزء مرتبط که شامل توانایی اجرایی فعالیتهای روزانه و همچنین وضعیت عاطفی، هوشی و اجتماعی است، میداند.
تستا و سیمونسون (1998) کیفیت زندگی را ترکیبی از رضایت از زندگی، نشاط جسمی و ذهنی، ارتباطات مناسب با دیگران، توانایی انجام فعالیتها، تکامل فردی، شکوفایی و خلاقیت میداند.
تعریف کانام و آکرون (1999) بر اساس 5 معیار میباشد: حس بهزیستی و رضایت از زندگی، وضعیت جسمی و عاطفی و عملکرد هوشی و رضایتی که از اجرای نقشهای اجتماعی کسب مینماید (تستا و سیمونسون، 1998).
تستا و سیمونسون (1998) کیفیت زندگی را شامل 5 جزء سلامت ذهنی و عاطفی، درک کلی سلامت، نشاط در فعالیتهای روزمره، عملکرد جنسی، علائم و نشانههای جسمی میداند. مشخص است که رسیدن به تعریفی مشترک روی کیفیت زندگی، به دلیل وجود دیدگاههای متفاوت مشکل میباشد، بنابراین کیفیت زندگی یک مفهوم پیچیده و چند عاملی است.
در ارزیابی کیفیت زندگی اصول زیر مهم میباشد:
• عوامل ذهنی و شرایط عینی زندگی و ارتباط بین آنها را مورد بررسی قرار داد.
• ارتباط ساختاری و در صورت امکان ارتباط علی عوامل وابسته به هم را جستجو کرد.
• کیفیت زندگی را به عنوان یک پدیده فرایند پویا مورد مطالعه قرار داد.
• به نقش محوری بیماران در ایجاد کیفیت زندگی تأکید داشت.
• ابزار سنجش کیفیت زندگی امکان بررسی را در فرهنگهای مختلف فراهم سازد.
• حیطههای حائز اهمیت که در حقیقت قبلی بدان توجه نشده است، جهت بررسی بیشتر در نظر گرفته شدند.
• تفاوتهای فرهنگی و ارزشی را در تعیین کیفیت زندگی در نظر گرفت.
• در تعیین چشم اندازها ارتباط کیفیت زندگی را با عوامل فرهنگی، سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و محیطی مورد توجه قرار داد.
• در ارزیابی کیفیت زندگی به محیط اجتماعی و بیوفیزیکی تأکید کرد.
• اطلاعات لازم را در اختیار ارگانهای تصمیم گیرنده اجتماعی قرار داد (زنجانی طبسی، 1383).
تمامی پژوهشگران بر سه اصل در ارتباط با کیفیت زندگی اتفاق نظر دارند:
1) کیفیت زندگی یک ارزشیابی ذهنی است و به قضاوت افراد راجع به کیفیت زندگی بستگی دارد.
2) کیفیت زندگی یک ماهیت پویا و دینامیک است، بدین معنا که کیفیت زندگی فرایندی وابسته به زمان بوده و تغییرات درونی و بیرونی در آن دخالت دارد.
3) کیفیت زندگی یک مفهوم چند بعدی است و باید از زوایا و ابعاد مختلف سنجیده شود. این ابعاد، اجزاء اصلی تحقیقات مربوط به کیفیت زندگی را تشکیل میدهند (کیبرت ، 1997).
لوکارین کیفیت زندگی را بر اساس مطالعات خود و یافتههای سایرین به عنوان نیاز بیان شده و رضایت عملی در یک تعداد از ابعاد اصلی زندگی با تمرکز خاص بر احساس خوب بودن تعریف می¬نماید (لوکارین، 1998).
ویسبنگ (1998) و وان دان (1994) به نقل از زنجانی طبسی (1383) کیفیت زندگی را یک سازه بهزیستی روانشناختی کلی معرفی کردند که به وسیله احساس انسجام و پیوستگی در زندگی، تعادل عاطفی و رضایت کلی از زندگی، مشخص و اندازه گیری میشد. آنان تأکید کردند که بهزیستی روانی، سازهای چند بعدی است و به صورت:
1. عاطفه: احساسات مثبت
2. شناخت: زندگی قابل درک و کنترل
3. رفتار: علاقه به کار و فعالیت
4. خود پنداره: توانایی اثبات خویشتن
5. روابط بین فردی: در تعامل اجتماعی بروز میکرد.
ریف (1995) کیفیت زندگی را شامل شش مؤلفه پذیرش خود، هدف داشتن در زندگی، رشد شخصی، تسلط بر محیط، خود مختاری و روابط مثبت با دیگران میداند.
1. پذیرش خود: به معنای احترام به نفس بر اساس آگاهی از نقاط قوت و ضعف خود است.
2. هدف داشتن در زندگی: با استفاده از هدف در زندگی، افراد میتوانند در مقابل سختیها و رنجها پایداری و مقاومت کنند.
3. رشد شخصی: به صورت شکوفا ساختن کلیه نیروها و استعدادهای خود، به دست آوردن تواناییهای جدید که مستلزم روبرو شدن با شرایط سخت و مشکلات است حاصل میشد.
4. تسلط بر محیط: فرد محیط را مطابق خصوصیات و نیازهای فردی خود شکل دهد و بتواند آن را به همان شکل نگه دارد. کنترل در زندگی چالشی است که انسان تا آخر عمر با آن روبرو است. این جنبه از کیفیت زندگی بر این نکته تأکید دارد که برای ایجاد و حفظ محیط کار و خانوادگی مطلوب هر شخصی، همواره به نیروی خلاقهای احتیاج است.
تعداد صفحات | 87 |
---|---|
شابک | 978-622-378-017-2 |
انتشارات |
.فقط مشتریانی که این محصول را خریداری کرده اند و وارد سیستم شده اند میتوانند برای این محصول دیدگاه ارسال کنند.
دیدگاهها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.