کتاب استراتژی توسعه در فدراسیون ترای اتلون

کتاب استراتژی توسعه در فدراسیون ترای اتلون

172,200 تومان

تعداد صفحات

123

شابک

978-622-5572-51-5

 

عنوان صفحه
مقدمه 9
فصل 1 15
استراتژی 15
استراتژی سازمان 15
تاريخچه استراتژی 16
دستهبندی استراتژی 17
وظايف استراتژيک در سطح سازمان 17
مولفه¬های موفقیت استراتژی 18
برنامهريزی استراتژيک 18
تدوين استراتژی در ساختار صنعت و سازمان¬ها 19
مدیریت استراتژیک 20
استراتژیهای تحقیق و توسعه 20
تحقیق و توسعه 27
تحقیق و توسعه در صنعت 29
اهمیت تیم تحقیق و توسعه برای سازمان 31
فصل 2 33
کسب و کار 33
مدل کسب وکار از گذشته تاکنون 35
ﻃﺒﻘﻪﺑﻨﺪي ﻣﺪل ﻛﺴﺐ و ﻛﺎر 46
گستره کسب وکارها در ورزش ایران 50
اهمیت مدل کسب وکار در ورزش 50
چالش کسب وکارهای ورزشی 51
آینده کسب وکارهای ورزشی 51
فصل 3 53
فدراسیونهای ورزشی 53
فدراسیون ترای اتلون 54
ترای‌اتلون در ایران 54
راهبردهای اولویت بندی شده فدراسیون ورزش ترای اتلون 55
فصل 4 57
مطالعات 57
فصل 5 65
جمعیت¬شناختی نمونه¬های بخش کیفی(مصاحبه¬ها) 65
فصل 6 101
منابع 113

 

 

 

مدل کسب وکار از گذشته تاکنون

مدل کسب وکار ساختار ساده­ای از واقعیت است، همچنین کسب وکار اساسا با ایجاد ارزش و کسب ارزش مرتبط است. نکته مهم در تعریف مدل، مشخص کردن هدف قبل از تعیین مشخصات آن است. این موضوع بدین معناست که درک واقعیت یا حذف جزئیات غیر ضروری و ایجاد مدلی از شرایط و مشخصات مدنظر، ممکن است.

تعریف مدل کسب وکار، غالبا با دشواری همراه است زیرا در زمینه­های متفاوت کسب وکار، معانی متفاوتی از آن برداشت می­شود. تعاریف ارائه شده از مدل کسب وکار، بر اساس دیدگاه­های ارائه دهندگان تعاریف، متفاوت است و در ادبیات موجود، تعاریف ارائه شده برای مدل کسب وکار فرق کلی ندارد. در زیر برخی از مهمترین تعاریف ارائه شده آمده­است. برخی از تعاریف، بیان کننده اهدافی هستند که یک مدل کسب وکار دنبال می­کنند. برخی دیگر بر اجزای اصلی مدل­های کسب وکار و شاید به نوعی بر ارتباطات درونی این اجزاء متمرکز شده­اند. در دایره المعارف ویکی پدیا آمده است، مدل کسب وکار چارچوبی برای خلق پول و ثروت است. این چهارچوب نشان می­دهد که یک بنگاه چه مجموعه فعالیت­هایی را چگونه و درچه زمانی می­باید انجام دهد تا مشتریان از آنچه که از بنگاه انتظار دارند بهرمند شوند و بنگاه نیز به سود دست یابد. شیوه­ای که شرکت، بنگاه یا سازمان برای تولید سود و سرپا نگه داشتن خود انتخاب می­کند. پارک و شین[1] (2009) در تحقیقات خود متوجه شدند که برخی از مطالعات درصدد هستند تا مفهوم مدل کسب وکار را تعریف نمایند و یا حداقل اجزای اصلی آن را بشناسند.

مدل کسب وکار بیان می­کند که چگونه سازمان برای تولید محصول یا ارائه خدمت ایجاد ارزش افزوده می­کند. به بیان دیگر این مدل­ها که در واقع چارچوبی برای پول سازی هستند، به سه پرسش کلیدی در مورد شرکت­ها پاسخ می­دهند: کدام فعالیت­ها چگونه و چه وقت باید انجام شوند؟ پاسخ صحیح به این پرسش­ها منجر به عملکرد مناسب شرکت­ها و ارائه مزایای مطلوب به مشتریان شده و در نهایت سود را برای شرکت به ارمغان می­آورد. با مرور تحقیقات موجود در خصوص مدل­های کسب وکار مشاهده می­شود که تعاریف بسیار زیادی در خصوص این مفهوم ارائه شده­است، ولی با توجه به دیدگاه­های ارائه کنندگان این تعاریف، کانون توجه تعاریف با هم متفاوت است. در یک نگاه کلی این طبقه بندی­ها را از نظر کانون توجه می­توان به سه رویکرد اقتصادی، عملیاتی و استراتژیک که در هر کدام متغیرهای تصمیم­گیری وجود دارد تقسیم ­نمود.

— رویکرد اقتصادی: در بیشتر سطوح اولیه مدل کسب وکار تنها به عنوان مدل اقتصادی بنگاه در نظر گرفته می­شود. توجه اصلی در اینجا منطق سوددهی است. دیگر متغیر های تصمیم­گیری شامل منابع درآمدی، روش شناسایی قیمت‌گذاری، ساختار هزینه، حاشیه سود و ارزش مورد انتظار می­باشد. اساساً این رویکرد درآمدزایی و حفظ موجودیت و بقا را در کانون توجه خود دارد.

— رویکرد عملیاتی: بر فرایندهای داخلی شرکت و زیر ساختارهایی که امکان ایجاد ارزش را برای شرکت فراهم می­نمایند، توجه دارد. متغیرهای تصمیم آن شامل روش­های ارائه محصول یا خدمت، فرایندهای مدیریتی و اداری، جریان­های منابع، مدیریت دانش و جریان­های پشتیبانی می­باشد.

— رویکرد استراتژیک: تعاریف در سطح استراتژیک بر جهت گیری کلی در موقعیت­یابی بازار شرکت، تعامل در محدودیت­های سازمانی و رشد فرصت­ها تاکید دارد. در این سطح مزایای رقابتی و ماندگاری از اهمیت برخوردار است. عناصر تصمیم گیری شامل تعیین ذینفعان، خلق ارزش، تمایز، تصویر، ارزش­ها، شبکه­ها و ارتباطات می­باشد.

به دلیل اهمیت موضوع، برخی تعاریف از “مدل کسب وکار” را از سال 1996 تاکنون ارائه می­کنیم.

مدل کسب وکار عبارت است از کلیاتی در مورد انتخاب مشتریان، انجام وظایف و برون­سپاری، ترکیب منابع، رفتن به بازار، ایجاد مطلوبیت برای مشتریان و تسخیر سود.

مدل کسب وکار، نوعی معماری برای جریان محصول، خدمات یا اطلاعات است که بازیگران و نقش آن­ها در صحنه تجارت، شرحی از منافع بالقوه­ای که برای بازیگران ایجاد می­شود و شرحی از منابع درآمد را شامل می­شود.

مدل کسب و کار باید تاکیدی بر موارد زیر داشته باشد:

— نوآوری در محصول: شرکت چه نوآوری درمحصول داشته و چه ارزشی ارائه می­نماید.

— ارتباط با مشتری: مشتریان شرکت چه کسانی هستند، کانال­های توزیع کدام­ها هستند و چگونه می‌توان با آن­ها روابط حسنه­ای ایجاد کرد.

— مدیریت زیرساخت: یک شرکت چطور موضوعات مربوط به پشتیبانی و زیرساخت را به طور مؤثری اجرا می­کند؛ با چه کسانی و با چه نوع شرکت مجازی.

— مسائل مالی: مدل درآمدی شرکت چیست (مبادلات، تعهدات/ عضویت، تبلیغات، کمیسیون و فرانشیز)؟

در کشور ما طی سال­های اخیر تحقیقاتی در این زمینه صورت گرفته و محققان مدل­هایی را ارائه داده‌اند. البدوی و ساعدی، مدل کسب وکار را مجموعه­ای از مدل­ها در نظر می­گیرند که آنچه در حال انجام است و هرآنچه که در یک سازمان باید به انجام برسد را نشان می­دهد. یک مدل کسب وکار به عبارت بسیار ساده یک طرح یا یک نقشه معماری است. با یک مدل کسب وکار می­توان فهمید که یک سازمان چگونه کار می­کند و برای چه هدفی تلاش می­کند. آن­ها معتقدند که هر مدل کسب وکار از دو بخش اصلی تشکیل شده است: مدل رفتاری کسب وکار و مدل ساختاری کسب وکار که در زیر به طور خلاصه بیان می­شوند .

مدل رفتاری کسب وکار: مدل رفتاری کسب وکار به همه جوانبی از یک کسب وکار توجه دارد که توصیفگر رفتار آن کسب وکار است، نظیر: فرآیندهای کسب وکار، قوانین، روش­ها، حالات، سیاست­ها و استراتژی­­های کسب وکار. هر مدل رفتاری کسب وکار می­تواند حداقل در سه سطح راهبردی، تاکتیکی و عملیاتی ارائه شود.

مدل ساختاری کسب وکار: مدل ساختاری کسب وکار به همه جوانبی از یک کسب وکار توجه دارد که توصیفگر ساختار آن کسب وکار است. نظیر: عناصر کسب وکار (قابلیت­ها و مهارت­ها، پول، ماشین آلات، کارکنان قبلی و موجود، مدیران، رقبا، مشتریان و به طور کلی همه منابع سازمان، روابط بین این عناصر روابط کاری، سازمانی، قراردادی و …) و نقش­هایی که هر یک از عناصر کسب وکار در هر یک از روابط با عناصر کسب وکار دیگر دارد نظیر نقش” ریاستی ” که یک مدیر در رابطه با کارمندان دارد و یا نقش” رقابتی “که یک سازمان در رابطه با رقبا دارد. هر مدل ساختاری کسب وکار نیز می­تواند حداقل در سه سطح راهبردی، تاکتیکی و عملیاتی ارائه شود.

مفهوم شناسی مدل کسب وکار

مدل­های کسب و کار  برای آشکار نمودن ارزش پنهان فناوری­های موجود یا جدید اهمیت اساسی دارند. فناوری به تنهایی واجد ارزش اقتصادی نیست و یا ارزش غایی محسوب نمی­شود، بلکه ارزش اقتصادی فناوری زمانی مشخص می­شود که از طریق مدل کسب و کار  خاص توسعه داده شده و تجاری شود. لذا این مدل‌های کسب و کار  هستند که نقش اصلی را در شرکت‎های کوچک (و به ویژه شرکت‎های با فناوری پایین و متوسط) ایفاء می­کنند و نه فناوری. حتی می­توان ادعا نمود شرکت می‌تواند از قابلیت­های فناوری درونی برخوردار نباشد اما با به کارگیری مدل کسب و کار  جدید، از ارزش­های تجاری فناوری­های موجود در بیرون از خود برخوردار شود. لذا مدل کسب و کار، مبین روشی است که بر اساس آن شرکت‎ها در ازای دریافت سود، ارزشی را به مشتریانشان ارائه می­دهند. مفهوم اولیه مدل کسب و کار  با اصطلاح منطق غالب[2] مطرح شد. منطق غالب را به عنوان مجموعه­ای از هنجارها و اصول می­دانند که باید توسط مدیران برای سازماندهی درست شرکت‎ها و جستجو و استفاده از فرصت­هایی به کار رود که در بازار به وجود می­آیند. این رویکرد، که بر عقلانیت در عملیات شرکت‎ها تاکید دارد، ایجاد قواعدی خاص برای مدیریت شرکت را ضروری می­داند. پس از طرح منطق غالب، این موضوع توجه زیادی را در تحقیقات کسب و کار  به خود جلب نمود. شافر و همکاران[3] (2005) معتقدند مدل کسب و کار  بر منطق ایجاد و حفظ ارزش استوار است. لیندر و کانترل[4] (2000) بیان می­کنند کسب و کار می­تواند به عنوان منطق اساسی مورد استفاده توسط سازمان در حین ایجاد ارزش تعریف شود. مدل کسب و کار را به عنوان منطق اکتشافی تعریف می­کنند که پتانسیل فناوری را با تحقق ارزش اقتصادی ترکیب می­کند. مدل کسب و کار، ابزاری مفهومی ارائه می­دهد که شامل مجموعه­ای از عناصر و روابط بین آن­ها است، که نشان­دهنده منطق عملیات شرکت در یک حوزه خاص است. همچنین استدلال می­کند که مدل کسب و کار  روشی است که باید توسط شرکت به منظور تامین ارزش برای گروه خاصی از مشتریان اتخاذ شود. نوگالسکی[5] (2009) آن را به عنوان شکل پیشرفته مدل سازمانی مدیریت شرکت تعریف می­کند، و نشان می­دهد که این مدل، ایده نظام­مندی از مسیرهای مورد نیاز (فعالیت­های کسب و کار) برای توسعه شرکت ارائه می­دهد. بنابراین، می­توان فرض کرد که به طور کلی، مدل کسب­وکار با منطق عملیات، شناسایی می­شود؛ مسیری که باید طی شود، یا روشی عملیاتی که باید در شرکت اجرا شود.

گرابوسکا[6] (2015) هسته­های اصلی تعریف مدل کسب­وکار بر اساس منطق غالب را ایجاد و حفظ ارزش، در محدوده ارزشی مشتری قرار داشتن، موفق بودن در مجموعه خاصی از ابتکارات و نوآوری­ها، دستیابی به منطقه سود، استفاده از فرصت­های کسب­وکار، و ایده مسیرهای توسعه شرکت می­داند و سه جریان تحقیقاتی اصلی برای مفهوم­شناسی مدل کسب­وکار شناسایی می­نماید. اولین جریان، گروه تعاریفی است که به مفهوم زنجیره ارزش اشاره دارند. در این حوزه، مفاهیم مدل کسب­وکار بر روش ایجاد و تامین ارزش برای مشتریان و سپس بر روش تبدیل پرداخت­های مشتریان به سود تمرکز دارد. این رویکرد، معماری سازمانی و مالی عملیات شرکت را مشخص می‌کند. گروه دوم شامل تعاریفی است که منعکس کننده رویکرد منبع محور است و اشاره به فعالیت‌ها و منابع مورد نیاز برای ارائه محصولات و خدمات به مشتریان نهایی دارد. گروه سوم بر ایجاد کسب­وکار در طول ایجاد و حفظ ارزش تمرکز دارند. البته باید به تحقیقاتی نیز اشاره شود که رویکردی جامع اتخاذ می­کنند. به عنوان مثال این مسئله با فعالیت­ها و یا طرح­های شرکت و روش­ها و زمان انجام این فعالیت­ها هنگام استفاده از منابع کافی به منظور ایجاد بالاترین ارزش ممکن برای مشتری (با توجه به هزینه­های کم و یا برجسته محصولات) و حصول اطمینان از موقعیت شرکت برای کسب ارزش مرتبط است. این تفسیر از مدل کسب­وکار با تاکید بر مولفه ارزش، دو کارکرد عمده مدل کسب­وکار را نشان می­دهد: نخست آنکه مدل کسب­وکار باید روش خلق ارزش توسط شرکت را تبیین نموده و سپ چگونگی کسب بخشی از آن ارزش را توصیح دهد.

 

مدل کسب و کار

با تأسیس هر بنگاه تجاری، یک مدل کسب و کار خواه به صورت آشکارا (عینی، تشریعی) و خواه به صورت نهانی (ذهنی، تکوینی) (تیسه[7]، 2010) جهت طراحی ساختار تعاملات آن به کار گرفته می‌شود. اگر مدل کسب و کار را منطق اصلی شرکت و انتخاب های راهبردي آن برای ایجاد و جذب (سهم خواهی از) ارزش درون یک شبکه ارزش در نظر بگیریم، عدم تشخیص یک مدل کسب و کار مناسب، منجر به ناکامی سازمان­ها در دستیابی به اهداف آن می­شود. از زمان شکل گیری ادبیات مدل کسب و کار، شاهد آن هستیم که محققان متعددی به ارائه تعاریف مدل­های کسب و کار و ابعاد و اجزای آن پرداخته‌اند. ولی تا به امروز یک تعریف استاندارد از مدل­های کسب و کار شکل نگرفته است. شاید دلیل آن باشد که این محققان با رویکردها و اولویت های متفاوتی به ارائه تعریف مدل کسب و کار پرداخته­اند. در کنار این موضوع، ابعاد و اجزای متعددی نیز توسط محققان مختلف ارائه شده است. ﻣﺸﻜﻠﻲ ﻛﻪ ﺑﻴﺸﺘﺮ ﺗﺤﻘﻴﻘﺎت اوﻟﻴﻪ در زﻣﻴﻨﻪ ﺑﺮﺷﻤﺎري اﺟﺰاي ﻣﺪلﻫﺎي ﻛﺴﺐ و ﻛﺎر ﺑﺎ آن ﻣﻮاجه­اند، اﻳﻦ اﺳﺖ ﻛﻪ از ادراك ﻣﺤﻘﻖ ﺳﺮﭼﺸﻤﻪ ﮔﺮﻓﺘﻪاﻧﺪ. ﺗﻨﻬﺎ داﺷﺘﻦ ﻳﻚ ﻣﺪل ﻛﺴﺐ و ﻛﺎر ﻣﻄﻠﻮب در زﻣﺎن آﻏﺎز ﺑﻪ ﻛﺎر ﺷﺮﻛﺖ ﻣﻬﻢ ﻧﻴﺴﺖ ﺑﻠﻜﻪ آﻧﭽﻪ ﺣﻴﺎﺗﻲﺗﺮ اﺳﺖ، در اﺧﺘﻴﺎر داﺷﺘﻦ و ﺣﻔﻆ ﻳﻚ ﻣﺪل ﻛﺴﺐ و ﻛﺎر ﺑﻬﻴﻨﻪ در ﻃﻮل ﺣﻴﺎت ﻣﺆﺳﺴﻪ اﺳﺖ. ﺑﺎ ﻧﮕﺎﻫﻲ ﺑﺮ ﻣﺤﻴﻂ ﻛﺴﺐ و ﻛﺎر در ﺳﺎلﻫﺎي دور ﻛﻪ رﻗﺎﺑﺖ ﺷﺪﻳﺪ ﻧﺒﻮده و ﻣﺤﻴﻂ رﻗﺎﺑﺖ ﻧﻴﺰ دﭼﺎر آﺷﻔﺘﮕﻲ ﻛﻤﺘﺮي ﺑﻮد، ﻣﺪلﻫﺎي ﻛﺴﺐ و ﻛﺎر از ﭘﻴﭽﻴﺪﮔﻲ ﻛﻤﺘﺮ و ﺛﺒﺎت ﺑﻴﺸﺘﺮي ﺑﺮﺧﻮردار ﺑﻮدﻧﺪ، ﺑﻪ ﻃﻮري ﻛﻪ ﺑﺮاي ﻣﺪت ﻃﻮﻻﻧﻲﺗﺮي ﻣﻲﺷﺪ از ﻳﻚ ﻣﺪل ﻛﺴﺐ و ﻛﺎر ﻣﺸﺨﺺ اﺳﺘﻔﺎده ﻧﻤﻮد. وﻟﻲ ﺑﺎ ﭘﻴﭽﻴﺪهﺗﺮ ﺷﺪن ﻣﺤﻴﻂ ﻛﺴﺐ و ﻛﺎر و رﻗﺎﺑﺖ روزاﻓﺰون در ﻋﺮﺻﻪ ﻓﻌﺎﻟﻴﺖ، ﻳﻚ ﻣﺪل ﻛﺴﺐ و ﻛﺎر رﻗﺎﺑﺘﻲ ﻛﻪ در ﻣﺤﻴﻂ اﻣﺮوز ﻣﻠﻤﻮس و ﻣﻨﻄﻘﻲ اﺳﺖ، ﻣﻤﻜﻦ اﺳﺖ ﻓﺮدا ﻣﻨﻘﻀﻲ ﻳﺎ ﺑﻼاﺳﺘﻔﺎده ﺷﻮد؛ بنابراین ﺗﻮاﻧﺎﻳﻲ ﻃﺮاﺣﻲ و ﭘﻴﺎدهﺳﺎزي ﻣﺪل ﻧﻮآوراﻧﻪ ﻛﺴﺐ و ﻛﺎر ﺟﻬﺖ رﺷﺪ و ﺗﺪاوم ﻓﻌﺎﻟﻴﺖ ﻳﻚ ﺳﺎزﻣﺎن ﺣﻴﺎﺗﻲ ﺗﻠﻘﻲ ﻣﻲﺷﻮد. ﻣﺤﺮك و اﻧﮕﻴﺰه ﺷﺮﻛﺖﻫﺎ در اﻳﻦ ﺗﻼشﻫﺎ ﺑﻪ ﺧﺼﻮص در ﺳﺎزﻣﺎنﻫﺎﻳﻲ ﺑﺎ ﻗﺪﻣﺖ ﻃﻮﻻﻧﻲ، ﻳﻜﻲ از ﭼﻬﺎر ﻣﻮرد زﻳﺮ ﻣﻲﺑﺎﺷﺪ:

— وﻗﻮع ﺑﺤﺮان در ﻣﺪل ﻛﺴﺐ‌و‌ﻛﺎر ﻣﻮﺟﻮد؛

— ورود ﻓﻨﺎوري‌ﻫﺎ، ﻣﺤﺼﻮﻻت ﻳﺎ ﺧﺪﻣﺎت ﺟﺪﻳﺪ ﺑﻪ ﺑﺎزار؛

— ﺗﻌﺪﻳﻞ، ﺑﻬﺒﻮد ﻳﺎ دﻓﺎع از ﻣﺪل ﻣﻮﺟﻮد ﺑﻪ ﻣﻨﻈﻮر ﺗﻄﺒﻴﻖ ﺑﺎ ﻣﺤﻴﻂ در ﺣﺎل ﺗﻐﻴﻴﺮ؛

— آﻣﺎده ﺷﺪن ﺑﺮاي آﻳﻨﺪه ﺑﺎ ﻛﺎوش و آزﻣﻮدن ﻣﺪل‌ﻫﺎي ﻛﺴﺐ‌ و‌ﻛﺎر ﻣﺒﺤﺚ ﻛﺎﻣﻼً ﺟﺪﻳﺪي ﻛﻪ ﻣﻤﻜﻦ اﺳﺖ در ﻧﻬﺎﻳﺖ ﺑﺎ ﻣﺪل‌ﻫﺎي ﻣﻮﺟﻮد ﺟﺎﻳﮕﺰﻳﻦ ﺷﻮﻧﺪ.

ﺑﺮ اﺳﺎس ﻧﻈﺮ ﻣﺎرﮔﺮت[8] (٢٠٠٢) ﻳﻚ ﻣﺪل ﻛﺴﺐ‌ و ‌ﻛﺎر ﻣﻨﺎﺳﺐ، ﺗﻮاﻧﺎﻳﻲ آن را دارد ﻛﻪ ﺑﺎ ﭘﺎﺳﺦ ﺑﻪ ﺳﺆاﻻﺗﻲ در زﻣﻴﻨﻪ ﻣﺸﺘﺮي، ارزش ﻣﺸﺘﺮي و ﭼﮕﻮﻧﮕﻲ ﻛﺴﺐ درآﻣﺪ، زﻣﻴﻨﻪ ﻣﻨﻄﻖ اﻗﺘﺼﺎدي ﻓﻌﺎﻟﻴﺖ ﺳﺎزﻣﺎن را ﺗﻮﺿﻴﺢ داده و ﺷﺮح دﻫﺪ ﻛﻪ ﭼﮕﻮﻧﻪ ﻣﻲ‌ﺗﻮان ارزش ﻣﻮرد ﻧﻈﺮ ﻣﺸﺘﺮﻳﺎن را ﺑﺎ ﻫﺰﻳﻨﻪ ﻣﻨﺎﺳﺐ اراﺋﻪ ﻧﻤﻮد. ﺑﻨﺎﺑﺮاﻳﻦ، اﮔﺮﺳﺎزﻣﺎن‌ﻫﺎ ﻳﻚ ﻣﺪل ﻛﺴﺐ ‌و ‌ﻛﺎر ﻣﻨﺎﺳﺐ در اﺧﺘﻴﺎر ﻧﺪاﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﻨﺪ، ﻧﻤﻲ‌ﺗﻮاﻧﻨﺪ ﺑﺨﺶ ﻗﺎﺑﻞ ﺗﻮﺟﻬﻲ از ﺑﺎزار را ﺗﺼﺮف ﻧﻤﺎﻳﻨﺪ. ﻧﻮآوري ﻣﺪل ﻛﺴﺐ و ﻛﺎر ﻧﺴﺒﺖ ﺑﻪ اﻧﻮاع دﻳﮕﺮ ﻧﻮآوري، ﻛﻢ ﻫﺰﻳﻨﻪ‌ﺗﺮ، ﻛﺎراﺗﺮ و روﻳﻜﺮدي ﻣﻨﺎﺳﺐ در زﻣﺎن ﻛﻤﺒﻮد ﺳﺮﻣﺎﻳﻪ ﺑﺮاي ﻣﺜﺎل در زﻣﺎن رﻛﻮد اﻗﺘﺼﺎدي ﻣﻲ‌ﺑﺎﺷﺪ. از اﻳﻦ رو در ﻛﻨﺎر ﺑﺮرﺳﻲ راه‌ﻫﺎي ارزﻳﺎﺑﻲ ﻣﺪل‌ﻫﺎي ﻛﺴﺐ و ﻛﺎر، ﻣﻔﻬﻮم ﻧﻮآوري ﻣﺪل ﻛﺴﺐ و ﻛﺎر ﻧﻴﺰ ﺑﺮرﺳﻲ ﻣﻲ‌ﺷﻮد.

اﺟﺰاى ﻣﺪل ﻛﺴﺐ و ﻛﺎر

ﺑﺎ ﻣﺮور ادﺑﻴﺎت ﻣﺪل ﻛﺴﺐ و ﻛﺎر، ﺷﺎﻫﺪ آن ﻫﺴﺘﻴﻢ ﻛﻪ ﻣﺤﻘﻘﺎن ﻣﺨﺘﻠﻒ، اﺑﻌﺎد و اﺟﺰاي ﻣﺘﻔﺎوﺗﻲ را ﺑﺮاي ﻣﺪل ﻛﺴﺐ و ﻛﺎر ﺑﺮ ﻣﻲ‌ﺷﻤﺎرﻧﺪ. ﺑﺮاي ﺷﻨﺎﺳﺎﻳﻲ و ﺟﻤﻊ‌ﺑﻨﺪي اﺑﻌﺎد اﺟﺰاي ﻣﻜﻔﻲ و در ﻋﻴﻦ ﺣﺎل ﺟﺎﻣﻊ ﻳﻚ ﻣﺪل ﻛﺴﺐ و ﻛﺎر، ﺑﺎﻳﺪ ﺑﻪ اﺳﺎس ﺷﻜﻞ‌ﮔﻴﺮي ﻣﺪل ﻛﺴﺐ و ﻛﺎر آﮔﺎﻫﻲ ﻳﺎﻓﺖ. ﻳﻚ ﻣﺪل ﻛﺴﺐ و ﻛﺎر، ﻫﻤﺎﻧﻨﺪ ﻫﺮ ﺳﺎﺧﺘﺎر ﻣﻔﻬﻮﻣﻲ دﻳﮕﺮ، ﺑﺮ ﭘﺎﻳﻪ ﻳﻚ ﻣﻔﻬﻮم اﺻﻠﻲ ﺷﻜﻞ ﻣﻲ‌ﮔﻴﺮد. ﺑﺪون وﺟﻮد اﻳﻦ ﻣﻔﻬﻮم، ﻣﺪل ﻛﺴﺐ و ﻛﺎر ﺳﺎﺧﺘﺎر ﻧﻤﻲ‌ﻳﺎﺑﺪ و وﺟﻮد دﻳﮕﺮ ﻣﻔﺎﻫﻴﻢ ﺑﻲ‌ﻣﻌﻨﻲ ﺧﻮاﻫﺪ ﺑﻮد. از اﻳﻦ روﺳﺖ ﻛﻪ ﺑﺮاي ﺷﻨﺎﺳﺎﻳﻲ ﻣﻔﻬﻮم ﻣﻘﺪم در ﻳﻚ ﻣﺪل ﻛﺴﺐ و ﻛﺎر، ﺑﺎﻳﺪ ﻣﻔﻬﻮﻣﻲ ﻛﻪ از اوﻟﻮﻳﺖ ﺑﺮﺧﻮردار اﺳﺖ ﻣﺸﺨﺺ ﺷﻮد. ﺑﺎ اﻳﻨﻜﻪ ﻫﺪف ﻧﻬﺎﻳﻲ ﻫﺮ ﻛﺴﺐ و ﻛﺎري، ﻛﺴﺐ ﻣﻨﻔﻌﺖ اﺳﺖ وﻟﻲ ﭘﻴﺸﺘﺮ از آن ﻣﻲ‌ﺑﺎﻳﺴﺖ ارزﺷﻲ ﻗﺎﺑﻞ اراﺋﻪ ﺑﻪ ﻧﻬﺎدﻫﺎي دﻳﮕﺮ وﺟﻮد داﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﺪ ﺗﺎ ﺗﻮﺳﻂ آن ﺷﺮﻛﺖ ﺑﺘﻮاﻧﺪ ﺑﻪ ﺟﺬب ﻣﻨﻔﻌﺖ ﺑﭙﺮدازد. ﺑﻪ ﻋﻠﺖ ﺗﺼﻤﻴﻢ ﺷﺮﻛﺖ ﺑﺮاي اراﺋﻪ اﻳﻦ ارزش اﺳﺖ ﻛﻪ ﺗﻤﺎم ﻓﻌﺎﻟﻴﺖ‌ﻫﺎي ﺷﺮﻛﺖ ﺷﻜﻞ ﻣﻲ‌ﮔﻴﺮد و ﻫﻤﻜﺎري ﺑﺎ دﻳﮕﺮ ﻧﻬﺎدﻫﺎ ﺻﻮرت ﻣﻲ‌ﭘﺬﻳﺮد. ﻫﻴﭻ ﻣﻮﺿﻮع دﻳﮕﺮي در ﻳﻚ ﻣﺪل ﻛﺴﺐ و ﻛﺎر ﺑﺪون اﺷﺎره ﺑﻪ ارزش ﭘﻴﺸﻨﻬﺎدي ﻗﺎﺑﻞ اﺣﺴﺎس ﻧﻴﺴﺖ. ﺗﻘﺪم ارزش ﭘﻴﺸﻨﻬﺎدي ﻧﺎﺷﻲ از اﻳﻦ واﻗﻌﻴﺖ اﺳﺖ ﻛﻪ ﺗﻤﺎم اﺟﺰاي دﻳﮕﺮ ﻳﻚ ﻣﺪل ﻛﺴﺐ ﻛﺎر از اﻳﻦ ﻣﻔﻬﻮم ﭘﻴﺮوي ﻧﻤﻮده و ﺑﺪون آن، وﺟﻮد ﻧﺨﻮاﻫﻨﺪ داﺷﺖ ﻳﺎ دﺳﺖ ﻛﻢ دﻟﻴﻠﻲ ﺑﺮاي وﺟﻮد ﻧﺨﻮاﻫﻨﺪ داﺷﺖ. ارزش ﭘﻴﺸﻨﻬﺎدي، ﺑﺎﻋﺚ وﺣﺪت ﺳﺎﻳﺮ اﺑﻌﺎد و اﺟﺰاي ﻣﺪل ﻛﺴﺐ و ﻛﺎر ﺷﺪه و از ﻧﺎﺳﺎزﮔﺎري دروﻧﻲ آﻧﻬﺎ ﺟﻠﻮﮔﻴﺮي ﻣﻲ‌ﻛﻨﺪ. از اﻳﻦ رو، دﻳﮕﺮ اﺑﻌﺎد و اﺟﺰاي اﺻﻠﻲ ﻛﺴﺐ و ﻛﺎر ﻧﻴﺰ ﺑﺎ ﺗﻮﺟﻪ ﺑﻪ اﻳﻦ ﻣﻬﻢ ﺷﻜﻞ ﻣﻲ‌ﮔﻴﺮﻧﺪ. لذا ﻋﻨﺎﺻﺮي ﻛﻪ ﻣﺴﺘﻘﻴﻤﺎً از ﺳﺆاﻻت ارزش ﭘﻴﺸﻨﻬﺎدي اﺳﺘﺨﺮاج ﻣﻲ‌ﺷﻮﻧﺪ ﺑﻪ ﻋﻨﻮان ﻋﻨﺎﺻﺮ ﭘﺎﻳﻪ و اﺻﻠﻲ ﻣﺪل ﻛﺴﺐ و ﻛﺎر ﻣﺤﺴﻮب ﻣﻲ‌ﺷﻮﻧﺪ. ﺑﻨﺎﺑﺮاﻳﻦ، ﻳﻜﻲ از ﻣﻬﻢ‌ﺗﺮﻳﻦ اﺟﺰاي ﻫﺮ ﻣﺪل ﻛﺴﺐ و ﻛﺎر، “ارزش ﭘﻴﺸﻨﻬﺎدي” ﻣﻲ‌ﺑﺎﺷﺪ. ارزش ﭘﻴﺸﻨﻬﺎدي، ﺑﻪ ﺗﻮﺻﻴﻒ ﺑﺴﺘﻪ ﻣﺤﺼﻮﻻت ﺧﺪﻣﺎﺗﻲ ﻣﻲ‌ﭘﺮدازد ﻛﻪ ﺷﺮﻛﺖ ﺑﻪ ﺑﺎزار اراﺋﻪ ﻣﻲ‌دﻫﺪ.

اﻳﺠﺎد، اراﺋﻪ و ﻛﺴﺐ ارزش در ﺧﻼء اﺗﻔﺎق ﻧﻤﻲ‌اﻓﺘﻨﺪ. اﻣﺮوزه بسياري از ﻣﻨﺎﺑﻊ و ﻓﻌﺎﻟﻴﺖ‌ﻫﺎﻳﻲ که ﺑﺮاي موفقیت يك ﺷﺮكﺖ حیاتی ﻫﺴﺘﻨﺪ، ﺧﺎرج از کنترل مستقیم آن ﻗﺮار دارﻧﺪ. از اﻳﻦ رو، ﻳﻚ ﺷﺮﻛﺖ ﻧﻴﺎزﻣﻨﺪ ﺗﻌﺎﻣﻞ ﺑﺎ ﺗﺄﻣﻴﻦ ﻛﻨﻨﺪﮔﺎن، ﺷﺮﻛﺎ، و دﻳﮕﺮ ﻣﺆﺗﻠﻔﺎﻧﻲ اﺳﺖ ﻛﻪ ﻫﺮ ﻳﻚ، ﺳﻴﺴﺘﻢ ﻛﺴﺐ و ﻛﺎر ﺧﻮد را داﺷﺘﻪ وﻟﻲ ﺑﻪ ﮔﺴﺘﺮش ﻣﻨﺎﺑﻊ ﻓﻌﺎﻟﻴﺖ‌ﻫﺎي ﺷﺮﻛﺖ ﻣﻲ‌ﭘﺮدازﻧﺪ. اﻳﻦ ﻋﻨﺎﺻﺮ ﻣﺨﺘﻠﻒ ﻛﻪ در ﻫﺮ ﻣﺪل ﻛﺴﺐ و ﻛﺎري ﻧﺸﺎن داده ﻣﻲ‌ﺷﻮﻧﺪ، ﻛﻨﺸﮕﺮان (ﺑﺎزﻳﮕﺮان) ﺳﺎزﻣﺎﻧﻲ ﻧﻘﺶ آن­ها ﻧﺎم دارد و ﺳﻴﺴﺘﻢ ﻣﺘﺸﻜﻞ از ﺳﻴﺴﺘﻢ ﻛﺴﺐ و ﻛﺎر آن­ها، ﺳﻴﺴﺘﻢ ارزﺷﻲ ﻧﺎﻣﻴﺪه ﻣﻲ‌ﺷﻮد.

تعداد صفحات

123

شابک

978-622-5572-51-5