149,000 تومان
تعداد صفحات | 87 |
---|---|
شابک | 978-622-5572-95-9 |
ناموجود
فهرست
عنوان صفحه
مقدمه 9
فصل1 13
الگوهای شناسایی شده در ایجاد بیماری های روانی 13
الگوی زیست شناختی 13
الگوی اجتماعی 18
الگوی روانی 19
الگوی جرم شناسی 19
انواع بیماران روانی از منظر جرم شناسی 23
فصل 2 27
انواع بیماری¬های روانی از منظر روانپزشکی 27
اسکیزوفرنی و سایر اختلالات روانپریشی¬ها 28
اختلالات خلقی 30
اختلالات شخصیت 31
اختلال کنترل تکانه 34
جنون 34
انواع جنون 36
فصل 3 39
آثار بیماری¬های روانی در مرحله اجرای مجازات 39
سزادهی 45
اصلاح و بازپروری 46
آثار بیماری روانی با توجه به انواع مجازاتها 49
مجازات سالب و محدود کننده آزادی به عنوان مجازات اصلی 49
ماهیت کیفری حبس 50
ماهیت حقوقی حبس 50
اثر بیماری روانی بر اجرای مجازات حبس 51
اثر بیماری روانی براجرای مجازات تبعید 53
مجازاتهای سالب آزادی تکمیلی 57
مجازاتهای غیر سالب آزادی 59
مجازاتهای سالب حیات 63
اثر بیماری روانی بر اجرای مجازات اعدام 65
اثر بیماری روانی بر اجرای مجازات قصاص نفس 69
اثر بیماری روانی بر اجرای مجازات رجم 71
اثر بیماری روانی بر اجرای مجازات صلب 72
مجازاتهای غیر سالب حیات 73
اثر بیماری روانی بر اجرای مجازات قطع عضو به عنوان قصاص 74
اثر بیماری روانی بر اجرای مجازات شلاق حدی و تعزیری 79
فصل 4 81
نتیجه¬گیری 81
منابع 85
الگوهای شناسایی شده در ایجاد بیماری های روانی
مشکلات اثبات الگو و سبب شناسی بیماریهای روانی به قدری است که گاهی به نظر ناممکن می¬رسد اما خوشبختانه با پیشرفت علم، این نتیجه گیری بدبینانه منتفی است و به دو دلیل زیر می¬توان در این ارتباط خوشبین بود یکی این که به طور کلی عوامل عمومی مانند: عوامل ارثی، ارگانیک، روانی و فرهنگی به عنوان سبب ساز بیماریهای روانی تعیین شده است، و دوم این که، محققان برای تعدادی از بیماری¬ها علل و عوامل مشخص یافته¬اند. عوامل مسبب ایجاد بیماری¬ها و اختلالات روانی بسیار متعدد و پیچیده است و در حقیقت، تنها یک عامل مشخص نیست، زیرا این عوامل نه تنها از نظر کمیت متعدداند، بلکه روابط کیفی این خصوصیات با یکدیگر نیز، در تشکیل شخصیت سالم یا ناسالم نقش مهمی ایفا می¬کنند. به طور کلی از بدو تاریخ تاکنون، دانشمندان بر اساس سه الگوی نسبتاً متفاوت و مشخص کوشیده¬اند تا علل نابهنجاری رفتاری را تشریح کنند.
الگوی زیست شناختی
الگوی پزشکی- زیستی که علت بیماری¬های روانی را اختلالات جسمانی و به ویژه نابهنجاری¬های سلول¬های سلسله اعصاب می¬داند، قسمت اعظم ،شواهد و دلایل خود را از بررسی بیماری¬های روانی، که اساس و پایه روشن و مشخص جسمانی دارند، به دست آورده است. این نوع بیماری¬ها که به نام بیماری¬های ارگانیک مشهوراند، بر اثر آسیب مغزی و مسمومیت و پیری حاصل می¬شوند، در واقع، سلول اعصاب صدمه می¬بینند. در حال حاضر هیچ گونه اختلاف نظری مبنی بر اینکه، علل جنون¬های ارگانیک عوامل جسمانی و به ویژه آسیب به سلول¬های مغزی است، وجود ندارد. اما، هنوز هم به درستی معلوم نیست که کدام یکی از سلول¬های مغز اهمیت بیشتری در سالم نگه داشتن فرد دارند، و یا واقعاً و دقیقا چه جریانات داخلی سلولی در یک سلول آسیب دیده منجر به ایجاد اختلالات روانی می¬شود. از سوی دیگر، علت جسمانی اختلالات رفتاری وسیعی که تحت عنوان بیماری¬های کنشی مانند: نوروزها، اختلالات شخصیت و پسیکوزهای کنشی، مانند: اسکیزوفرنیا و جنون عاطفی شناخته شده¬اند روشن نیست. در حال حاضر، اثبات این موضوع که آسیب به سلول¬های مغزی سبب ایجاد چنین بیماری¬هایی می¬شود، در حد یک فرضیه و شاید یک گمان علمی است حال چه عواملی باعث می¬شود تا این گمان علمی همچنان پا برجا باشد، می¬توان از پژوهش¬هایی که درباره رابطه وراثت با رفتار انسان شده است، استنتاج¬هایی کرد.
البته در سال¬های اخیر در مورد وسعت و نحوه تأثیر وراثت در رفتار، پژوهش¬هایی انجام شده است. و نتیجه به دست آمده توسط علمای زیست شناسی و علوم انسانی این است که بیماری¬های روان مستقیماً مانند رنگ چشم از طریق ژن¬ها منتقل نمی¬شود، بلکه فقط عامل است که زمینه ابتلاء به بیماری را مهیا می¬کند تا فرد آن را به ارث ببرد. اگر این عامل زمینه¬ساز به وسیله ژن¬ها به کودک منتقل شود، و ضمناً محیط زندگی او نیز شرایط بیماری زا داشته باشد، در آن صورت، در شخص علایم بیماری مانند: اسکیزوفرنیا یا پسیکوز عاطفی ظاهر خواهد شد. بنابراین، حتی اگر زمینه ارثی در فرد فراهم باشد، اما شاید محیط برای بروز بیماری مساعد نباشد، شخص به آن بیماری مبتلا نخواهد شد.
یکی از قدیمی¬ترین نظریه¬ها درباره بیماری¬های روانی و شخصیت، بر اساس نحـوه سـاخ خصوصیات جسمانی استوار است. بر اساس این اعتقاد، نه تنها افرادی که دارای ساختمان مختلف جسمانی هستند، مانند: افراد لاغر، چاق یا ورزشکار، شخصیت¬های مختلفی دارند، بلکه تأثیرپذیری آن¬ها در برابر بیماری¬های روانی نیز متفاوت است. این نظریه را که ساختمان جسمی بر شخصیت و ایجاد بیماری روانی تأثیر می¬گذارد، کرچمر، روان پزشک آلمانی در سال ۱۹۲۵ با تأکید زیادی عنوان کرد. او افراد را از لحاظ ساختمان جسمانی به چند دسته مانند: تیپ چاق، تیپ لاغر، تیپ ورزشکار تقسیم کرد. افراد چاق، خوش مشرب و آرام، لاغرها درون¬گرا، روشنفکر و متفکر و ورزشکاران، اشخاص پر نیرو و فعال هستند. کرچمر معتقد بود که تیپ چاق بیشتر به بیماری مانیک- دپرسیو و تیپ لاغر، بیشتر مبتلا به اسکیزوفرنیا می¬شود. در سال ١٩٤٢، شلدان پژوهشگر آمریکایی این نظریه را مورد تجسس و تحقیق بیشتری قرار داد و روش¬های جدیدتر و علمی¬تری برای اندازه¬گیری خصوصیات ساختمان بدن، شخصیت و بیماری¬های روانی ابداع کرد. پس از آن سایر پژوهشگران هم دلایل و شواهد تازه¬تری مبنی همبستگی آماری بین این سه دسته خصوصیات ارائه کردند. اگر چه شواهد و دلایل علمی نشان می¬دهند که رابطه و همبستگی قابل قبولی بین ساختمان جسمی، شخصیت و بیماری¬های روانی وجود دارد، ولی رابطه این عوامل به شکل علت و معلول و آن¬طور که شلدان و کرچمر معتقد بودند، قابل تردید است برای مثال، شلدان اعتقاد داشت که صفات و ساختمان جسمانی، مستقیماً سبب ایجاد خصوصیات شخصیت و بیماری¬های روان می¬شوند، حال آن که بیشتر روان شناسان به این نتیجه رسیده¬اند که تأثیر روانی بر ساختمان بدن تنها از طریق ارزش¬های اجتماعی و اظهارنظر دیگران در مورد کیفیت و کمیت آن موثر است. مثلاً به علل عکس¬العمل¬های جامعه، فرد چاق، خوش مشرب و بذله¬گو، فرد لاغر درون¬گرا و حساس، و فرد ورزش¬کار اجتماعی و برون¬گرا می¬شود. نتیجه نهایی این¬که ساختمان سلول و بدن انسان را نمی¬توان مستقیماً مسئول ایجاد ساختمان شخصیت و نوع بیماری¬های روان دانست، بلکه جسم انسان ممکن است به طور غیر مستقیم و از طریق نحوه برداشت، طرز تلقی و واکنش جامعه سبب ایجاد امراض روان شود.
از عوامل زیستی که تاکنون به عنوان عامل ارثی و ساختمانی در ایجاد ¬ روانی و به ویژه اسکیزوفرنیا ذکر شده، هیچ کدام به اندازه عوامل بیوشیمی بدن، مورد علاقه و توجه دانشمندان قرار نگرفته است. به طور کلی، در حال حاضر چند نظریه مهم در زمینه موضوع¬های مربوط به رشیمی وجود دارد که چهار مورد از آن¬ها را مورد بررسی قرار می-دهیم.
یکی از مشهورترین نظریه¬ها در این مورد، متعلق به محققی است به نام آر. جی. هیث. او بـه این نتیجه رسید که علت بیماری اسکیزوفرنیا، اختلال ارثی در ژن¬هاست، آن هم بـه دلیل وجود یک عنصر پروتئین به نام تاراکسین در ساختمان جسمی بیمار مبتلا به اسکیزوفرنیا، عنصر مذکور در کنش و واکنش با عناصر شیمیایی دیگر بدن، ترکیبی سمی می¬سازد، که فعالیت¬های مغز را مختل می¬کند. این فعل و انفعالات شیمیایی به ویژه در زمانی که موجود تحت فشار است، بیشتر می¬شود. این کنش و واکنش¬های غیر عادی، سبب می¬شوند که در سیستم رنج و لذت سلسله اعصاب شخص، اختلالاتی پیش آید. خود فرد در جریان رشد بسرعت در می¬یابد که احساس و تفکرش مانند دیگران نیست. بدین علت روز به روز نسبت به دیگران احساس دوری می¬کند و به درک و فهم خود از واقعیت نیز شک می¬برد. در نتیجه اضطراب هم به این اختلال موجود اضافه می¬شود. به نظر هیت و تعداد دیگری از پژوهشگران، این دو نشانه، یعنی احساس تفاوت داشتن با دیگران و اضطراب درباره موجودیت و قضاوت خود، مربوط به خصوصیات اصل کسانی است که هیث به آن¬ها نام تیپ اسکیزو می¬دهد. او معتقد است که انواع شناخته شده بیماری اسکیزوفرنیا فقط پیچیده شدن، وسعت یافت و عمق پیدا کردن این حالات اساس است و در حقیقت، از نظر اهمیت، در درجه دوم قرار می¬گیرند.
فرضیه دیگر بیوشیمیایی بر اساس عنصر شیمیایی دیگری به نام ادرینوکروم شکل گرفته است. در سال ۱۹۵۲ دو پژوهشگر به نام¬های اسموند و اسمتیز کشف کردند که دارویـی بـه اسم مسکالین که از نوعی گیاه مکزیکی به دست می¬آید، تأثیرات شدید روانی به ویژه روی ادراک دارد و از نظر شیمیایی نظیر ادرنالین عمل می¬کند ادرنالین همیشه در بدن انسان وجود دارد و هورمونی بسیار قوی است. اخیرا معلوم شده است که اگر در متابولیسم ادرنالین اختلالاتی به وجود آید، در آن عنصری شبیه ماده موجود در مسکالین (ادرینوکروم) تولید می¬شود. این تبادلات است که سبب ایجاد حالات اسکیزوفرنیا می¬گردد. تحقیقات در این زمینه هنوز ادامه دارد، ولی در حال حاضر شواهد و دلایل علمی برای اثبات آن ضعیف است و از لحاظ علمی نسبت به فرضیه تاراکسین اهمیت کمتری دارد، بدین جهت پژوهش¬های بسیار دیگر برای تأیید این نظریه لازم است.
فرضیه زیست- شیمی در ارتباط با بیماری¬های روانی، فرضیه سروتونین است. کشف ماده-ای در مغز و سایر اندام¬های بدن به نام سروتونین سبب پیدایش این نظریه شد.
تحقیقات نشان می¬دهد، مقدار سروتونین در بدن بیماران مبتلا به اسکیزوفرنیا کمتر از افراد سالم است. پژوهش¬های دیگر، وجود مقدار بیشتر این ماده در بیماران مبتلا به اسکیزوفرنیای مزمن نسبت به بیماران اسکیزوفرنیک حاد را تأیید می¬کند. البته، تحقیقات مربوط به سروتونین مانند پژوهش¬های ادرینوکروم احتیاج به تأیید بیشتری دارند، زیرا انتقادهای منطقی و قابل قبولی به روش¬های پژوهش درباره این عناصر و تأثیر روانی آن¬ها از سوی محققان مختلف عنوان شده است که مهم¬ترین آن¬ها عبارتند از:
الف) نبود تعریف دقیق برای تمام متغیرهای موجود. ب) نبود تعریف دقیق برای جمعیت مورد مطالعه. پ) نبود کنترل دقیق بر روی انواع روش¬های تشخیص و درمانی. ت) تأثیر نظریات و افکار خصوص و شخصی پژوهش¬گران در نتایج.
یکی دیگر از فرضیات، فرضیه دوپامین است. در سال ۱۹۶۳ میلادی دو محقق به نام¬های کارلسون و لیکویست در تحقیقات خود به این موضوع اشاره کردند که بیماری اسکیزوفرنیا با اختلال در کاکرد «سیستم دوپامین» رابطه دارد. این دو پژوهشگر مشاهده کردند که تمام داروهای موثر ضد پسیکوز سبب ازدیاد متابولیکی دوپامین می¬شوند و در نتیجه، فعالیت دوپامین را در مغز تشدید می¬کند. پژوهش¬های مکرر دیگری که تاکنون ادامه دارد نشان می¬دهد که پس از استفاده بیمار از داروهایی مانند فنوتیازین¬ها و نورولپتیک¬ها، تولید ماده دوپامین تسریع می¬شود. با آن که دلایل ارتباط دوپامین با بیماری¬های روانی مانند: پارکنیسونیسم و اسکیزوفرنیا و بعضی امراض دیگر مسجل، روش و مستند است، اما همان¬طور که کاپلن، فریدمن و سراک در کتاب روان پزشکی بیان می¬کنند: «با وجود دلایل قانع کننده مبنی بر وجود رابطه بین اسکیزوفرنیا و دوپامین هنوز هم ماهیت دقیق و زیر بنایی سیستم دوپامین روشن نیست» تنها بسیاری از پژوهشگران معتقدند که ازدیاد فعالیت دوپامین در بیماران روانی تنها گویای این حقیقت است که این اختلال شیمیایی نشانه روانی بودن فرد است و از طریق نابهنجاری جسمانی ظاهر می¬شود. با توجه به این سخن، ما هنوز در آن مرحله از دانش نیستیم که بتوانیم به طور قطع رابطه علت و معلول بین دوپامین و بیماری¬های روانی را ثابت کنیم.
الگوی اجتماعی
در برابر روش پزشکی و زیستی که عوامل نابهنجاری را روشن می¬سازد روش علوم اجتماعی قرار دارد. این روش به بررسی محیط گذشته و حال فرد می¬پردازد این علوم که شامل علم جامعه شناسی و روان شناسی می¬شوند، به دو عامل عمده توجه می¬کنند:
۱- نقش نهادهای اجتماعی و فشارهایی که اجتماع به طور کلی و یا گروه¬های موجود در آن بر افراد وارد می¬سازد.
۲- تاریخچه اجتماعی فرهنگی فرد روش تمرکز بر شناخت عوامل فرهنگی، اجتماعی را که سبب نابهنجاری¬های رفتار می¬شود، الگوی اجتماعی می¬نامند.
و اما تأثیر فرهنگی بر مقدار و نوع رفتار انسان نیز اهمیت دارد به همین دلیل، درجه و شکل بیماری روانی از یک فرهنگ به فرهنگ دیگر و حتی از یک گروه اجتماعی به گروه اجتماعی دیگر، تفاوت دارد. این تفاوت¬ها به سه علت عمده به وجود می¬آیند.
اول اینکه، شرایط فرهنگی مختلف سبب ایجاد ارضاء ناکامی یا احساس خطر متفاوت در اجتماعات مختلف می¬شوند و در حقیقت، مقدار گسترش رفتار نابهنجار را تعیین کنند. دوم اینکه، نظام اعتقادات و الگوهای انگیزش و نیز نحوه رو به رو شدن با مشکلات که خاص هر فرهنگی است، نوع اختلالات رفتار هر جامعه را تعیین می¬کند. سوم اینکه، طرف توجیه و حل مشکلات روانی افراد یک جامعه را شرایط گذشته و حال آن تعیین کرد.
الگوی روانی
الگوی روانی نابهنجارهای رفتار، بیشتر توجه خود را بر فرد متمرکز می¬کند این توجه، تاریخچه زندگی اجتماعی کودک، طز تعلیم و تربیت او، نحوه رشد جسمی، روانی و تجارب خاصی را که در شکل دادن به چگونگی شخصیت او موثر بوده است، شامل می¬شود.
به نظر روانشناسان، نابهنجاری، نتیجه آسیب و فشارهایی است که به جریان رشد، تکامل و استفاده صحیح و مناسب از توانایی¬های انسان وارد می¬آید و حتی گاه آن¬ها را متوقف می-کند. الگوی روان¬شناسی در حالی که بیشتر بر تربیت اصرار دارد تا طبیعت ولی برای کنش، ساختمان شخصیت و خصوصیات فرد در رابطه با نهادهای اجتماعی نیز اهمیت زیادی قایل است. روان¬شناسان بر اساس سه روش زیر، تجارب زندگی فرد را که منجر به سلامتی یا نابهنجار او می¬شود، مورد بررسی قرار می¬دهند:
1- نشان دادن همبستگی بین نوع تجارب اجتماعی و نحوه پرورش فرد با چگونگی مقابله با مسائل فردی. 2- تجزیه و تحلیل زندگی گذشته فرد از طریق روش گذشته نگری. 3- پژوهش¬های طولی در گذشته و عمر افراد، در یک فرد، یا بین فرهنگ¬های مختلف در مورد عواملی که سبب ایجاد رفتارهای بهنجار یا نابهنجار می¬شوند.
الگوی جرم شناسی
به طور کلی سه گروه بیماری (اختلال) روانی وجود دارد: ۱) پسیکوزها (روانپریشی) ۲) نوروز (روان نژندی)، اختلالات شخصی و دیگر اختلالات غیر روان پریشی ۳) اختلال روانی
روان پریشی عبارتست از: وضعیت غیرقابل درک یا مرضی و مفهوم آن این است که این نوع از بیماری¬ها، تجلی عارضه¬ای مغزی است که زمینه بیماری می¬باشد. در مورد روان پریشی عضوی، از قبیل زوال عقل و حالات ناشی از مسمومیت، این مساله قطعی است و احتمالا در مورد روان پریشی¬ها ((کارکردی)) مثل اسکیزوفرنی نیز صدق می¬نماید. اختلالات غیر روان پریشی به عنوان واکنش¬ها و یا تحولات قابل درک، هر چند غیر عادی، شناخته می¬شوند. اینگونه رفتارها در عمل، شناخته شده هستند، ولی درجه آن¬ها و یا سهولت شکل¬گیری آن¬ها، قابل تشخیص نیست. بیماری مغزی در علت مساله دخالت ندارد، بلکه نفوذهای اجتماعی و روانشناسی در طول دوره رشد و تحول از زمان کودکی، فرد را در برابر فشارها و وقایع زندگی روزمره مستعدتر می¬سازد. نشانه¬های روان نژندی غالباً از ویژگی¬های شخصیتی، متمایز شده و اولی محدودتر بوده و آغاز جدیدتری داشته است، در حالی که دومی طولانی¬تر بوده و نقش اساسی¬تری در منش فرد ایفا می¬کند.
روان پریشی¬های عضوی
شرایطی که در آن اختلال کارکرد ذهنی و تمرکز، و احتمالاً خلق تغییر یافته و تیرگی شعور همراه با توهمات و تخریب معیارهای اجتماعی به چشم می¬خورد. این حالات ممکن است حاد باشد از قبیل حالات مربوط به مسمومیت (مثل روان آشفتگی الکلی)، صدمه، اختلالات سوخت و سازی تعمیم یافته، مثل اغماء ناشی از دیابت و صرع؛ و یا مزمن باشد از قبیل زوال عقل و روانپریشی الکلی. گروه نخست ممکن است یا بهبود یابند و یا فوت کنند، گو اینکه تعداد اندکی از آنان نیز ممکن است به حالت مزمن دچار شوند. این افراد نیازمند توجه پزشکی فوری¬اند. زوال عقل که معمولاً در مورد اشخاص مسن اتفاق مى¬افتد، وضعیت انحطاطی ممتدی است که باری بر دوش خود فرد مبتلا، بستگان وی و کل جامعه محسوب می¬شود. اختلالات عضوی دیگری نیز وجود دارد که علاوه بر همراه بودن با اختلالات در حافظه و عقل، بعضا تنها به صورت نشانه¬های روان نژندی از قبیل تحریک¬پذیری و ضعف یا تغییر شخصیت توام با اختلال رفتاری نیز خودنمایی می¬کنند.
روان پریشی¬های غیر عضوی (کارکردی)
اسکیزوفرنی – نشانه این بیماری عبارتست از اختلالات تفکر (فشار، فقر تفکر، شکل تحریف شده همراه با عدم قابلیت درک، نشر، الحاق گوشه¬گیری و هذیان)؛ اختلالات عاطفه یا خلق (سرخوشی، افسردگی، اظطراب، گیجی، حرکات نامناسب خنده¬های بیجا، سبک مغزی، سردی)؛ اختلالات ادراک (توهمات شنیداری، دیداری و حسی)؛ اختلالات اراده یا قصد (حرکات کنترل شده، منفی بافی، گرفتن حالات مختلف، بی¬احساسی، بهت، پرکاری و هیجان). زیر گونه¬های متعددی از قبیل ساده، حالت هیفرنیک (مجموعه¬ای از علائم روانی که به عنوان یکی از انواه بیماری¬های اسکیزوفرنی یا روان گسیختگی تلقی می¬شود) حالت کاتاتونیک (حالتی است که با سفتی و سختی عضلات و بی¬حرکتی بدن مشخص می¬شود و معمولاً با روان گسیختگی یا اسکیزوفرنی همراه است) و حالت پارانوئید (هذیانی) وجود دارد که متشکل از ترکیبات مختلفی از این طیف وسیع نشانه¬ها می¬باشند. این اختلال می-تواند منجر به تخریب جدی شخصیت و کارکرد روز بروز، به همراه آوردن امکان بیکاری، انزوا، از خودبیگانگی و حساسیت فوق¬العاده در برابر فشار روانی شود. گونه¬های حاد آن می-تواند پیش آگهی بسیار خوبی را داشته باشد، ولی آن¬هایی که آغاز بی سروصدایی دارند، به سمت مزمن شدن و آسیب شخصیتی دائمی می¬روند. بینش فرد معمولاً محدود بوده و ممکن است اصلا وجود نداشته باشد. روانپریشی عاطفی- عبارت است از اختلالات شدید خلقی به همراه کرکردهای زیست شناختی (از دست دادن اشتها، وزن خشکی دهان، خواب آشفته، به ویژه بیدار شدن زود هنگام در صبح، تغییرات خلق در طول روز). افسردگی، تغییر متداول خلق در این حالت بوده و کند شدن سرعت تفکر و حرکات، تمرکز و علاقه کاهش یافته، احساس گناه و شکست و از دست دادن علاقه به زندگی، توام با امکان خودکشی نیز وجود دارد. حالت عکس این نوع خلق، شیدایی است که عبارت است از حالت هیجان، سرخوشی، لذت از زندگی، بزرگ نمایی، انرژی فوق¬العاده، علایق زودگذر ولی متعدد، احساس قدرت فراوان و ضعیف شدن قضاوت، چه از جهت اجتماعی و چه از جهت مالی.
اختلالات غیر روان پریشی
یکی از مهمترین اختلالات غیر روان پریشی روان نژندی¬ها (نوروزها) است که به اختلالاتی گفته می¬شود که علت عضوی اساسی و عمده¬ای ندارد، معذلک غالباً عوارض و نشانه¬های جسمانی به بار می¬آورد. مبتلایان دارای بینش بوده و تجربیات درونی را با واقعیت¬های خارجی اشتباه نمی¬گیرند. اضطراب نوع دیگر این اختلالات است در واقع این اختلال ترکیبی است از عوارض جسمانی و روانی، از قبیل تپش قلب، عرق کردن، خشک شدن دهان، اختلالات معده و شکم، رعشه، تنش و ترس. اختلال حالت هراس بی¬دلیل (فوبی- فوبیا) که در این حالت اضطراب محدودتر بوده مربوط به موضوعات یا وضعیت¬های خاصی است که در شرایط عادی موجب بر انگیختن اضطراب نمی¬شوند و یا به میزان ناچیز یا مفیدی اضطراب برانگیزاند. اختلال هیستری عبارتست از محدود شدن میزان هشیاری (گسستگی) یا اختلالات کارکرد حرکتی و یا حسی (تبدیل) که معمولاً در واکنش نسبت به فشار روانی روی می¬دهد. در این حالت ممکن است فراموشی¬های انتخابی، تغییرات شخصیتی گذرا همراه با حالت گریز، فلج، جمله و یا اداهای ساده لوحانه روان پریشانه نیز وجود داشته باشد.
اختلال روان نژندی¬های وسواسی فکری عملی عبارتست از احساس وسواس ذهنی برای انجام کاری، تفکر زیاد درباره یک عقیده یا سوال فلسفی. اعمال فرد ممکن است در تلاشی آشکار به منظور دفاع در مقابل اضطراب به صورت وسواسی در آید.
روان نژندی افسرده¬ساز این حالت، در مقایسه با افسردگی روان پریشی، به ناراحتی¬های روزمره نزدیک¬تر است. واکنش در برابر اوضاع و احوال محیط اطراف ممکن است قابل درک باشد، ولی احتمالاً از نظر میزان یا طول مدت، نامتناسب با آن است. حالت¬های دیگر: به عنوان مثال خستگی روانی، اختلال در درک محیط اطراف بدن و خود بیمار انگاری، که باز هم غالباً به عنوان ویژگی¬های اختلالات روانی دیگری به چشم می¬خورد.
اختلالات شخصیتی عبارتست از الگوهای رفتاری اشباع شده¬ای که در سال¬های اولیه زندگی فرد، قابل تشخیص بوده و در طول زندگی نیز با اندکی تقلیل که بعداً پیش می¬آید ادامه پیدا می¬کند. فرد مبتلا ممکن است دارای شخصیت کاملاً گسیخته¬ای بوده و یا مانند آنچه که بیشتر معمول است در برخی جنبه¬های ظاهری، غیر عادی باشد.
نقیصه عقلی
اصطلاح عقب ماندگی ذهنی معمولاً با نقیصه عقلی به طور متداخل به کار برده می¬شود. عقب ماندگی ذهنی عبارتست از عملکرد زیر هنجاری ثانوی بنا به علل بیمار گونه قابل تشخیص بنیادی در حالی که نقیصه عقلی غالباً به عنوان یک اصطلاح قانونی در مورد افرادی که بهره هوشی آن پایین¬تر از ۷۰ است به کار برده می¬شود.
تعداد صفحات | 87 |
---|---|
شابک | 978-622-5572-95-9 |
.فقط مشتریانی که این محصول را خریداری کرده اند و وارد سیستم شده اند میتوانند برای این محصول دیدگاه(نظر) ارسال کنند.
نقد و بررسیها
هنوز بررسیای ثبت نشده است.