723,800 تومان
تعداد صفحات | 517 |
---|---|
شابک | 978-622-378-143-8 |
فهرست
عنوان صفحه
پیشگفتار 2
مقدمه 4
بخش اول 36
فاطمه(س) و قرآن 36
فصـل اول 39
فاطمه(س)در قرآن 39
ارتباط فاطمه(س)با قرآن 53
بخش دوم 59
فاطمه(س) در دوران پيامبر 59
فصـل اول 61
از ولادت تا ازدواج 61
الف- ولادت فاطمه(س) 61
ب- ارتباط فاطمه (س) با پدر 67
1- شباهت آن دو به يكديگر 67
2- علاقه آن دو به يكديگر 69
3- حمايت فاطمه (س) از پدر 80
فصـل دوم 85
از ازدواج تا رحلت پيامبر 85
الف- ارتباط فاطمه(س)با همسر 85
1- ازدواج 85
2- اطاعت از همسر 92
3- حمايت از همسر 94
ب- ارتباط فاطمه (س) با فرزندان 106
1- فرزندان فاطمه (س) 106
2- علاقه به فرزندان 108
3- تربيت فرزندان 112
4- مصائب فرزندان 116
بخش سوم 121
فاطمه(س) پس از پيامبر 121
فصـل اول 123
فاطمه(س)و پديده گوساله پرستي در اسلام 123
الف- شباهت به امتهاي پيشين 123
ب- گوساله پرستي در اسلام 132
پ- مقايسه گوساله پرستي بني اسراييل و مسلمانان 137
1- غيبت رسول و انتخاب خليفه 137
2- آيات روشن و گزينش گوساله 145
3- رويگرداني از خليفه حقيقي 148
4- نقش سامري در گمراهي امت 151
5- خصوصيات گوساله 159
6- علل گزينش گوساله 168
7- مقدمات ارائه گوساله 171
8- امتحان الهي و طرد هارون 176
9- فاطمه(س)در نقش موسي 179
10- چگونگي گزينش گوساله 186
11- طرد سامري و پايان كار گوساله 188
12- ندامت از گوساله پرستي 191
13- نتايج گوساله پرستي 195
فصـل دوم 207
حقوق فاطمه(س) 207
الف- شناخت حقوق فاطمه(س) 207
ب- غصب آن 212
1- اموال پيامبر. صدقات. خمس. فيء. ذي القربي 212
2- فدك 216
3- رفتار متفاوت امت با فاطمه(س) و عايشه 223
پ- خطابة فدك 232
ت- نزاع ميان صديق و صديقه؟ 238
1- رد اقدام حكومت در طلب بينه از فاطمه(س) 238
2- معرفي شهود فاطمه(س) 248
1- 2- حسن وحسين(عليهما السلام) 248
2- 2- اسماء بنت عميس 249
3- 2- ام ايمن 249
4- 2- ام سلمه 250
3- معرفي شهود ابابكر 252
1- 3- اوس بن حدثان 252
2- 3- عمر بن خطاب 253
3- 3- عايشه بنت ابی بكر 261
4- 3- حفصه بنت عمر 273
4- تكذيب شهود فاطمه(س) 274
5- حديث نحن معاشر الانبياء لا نورث، در ترازوي نقد 279
6- نگاهي به شخصيت فاطمه(س) 293
1- 6- علم فاطمه(س) 294
2- 6- صدق فاطمه(س) 299
3- 6- زهد فاطمه(س) 303
7- نفي صفت صديق از ابابكر 304
چرا حقوق فاطمه(س) غصب شد؟ 316
ج- تجلي قرآن در خطابه فدك 329
فصـل سوم 339
شهادت فاطمه(س) 339
ا- علي بن ابيطالب(ع) 339
2- مالك بن نويره 341
3- سعد بن عباده 342
4- حباب بن منذر 344
5- اياس بن عبدالله 344
ب- فاطمه(س) بزرگترين مخالف 345
پ- برخورد با فاطمه(س) 354
ت- سبب شهادت فاطمه(س) 367
ث- بررسي اخبار شهادت فاطمه(س) 376
1- صاحبان ديدگاه مخالف 376
1- 1- ابن ابي الحديد 376
2- 1- ابن تيميه 376
3- 1- فاضل قوشچي 377
4- 1- محمد حافظ ابراهيم 377
5- 1- حافظ محمد رشيد 377
6- 1- عبد العزيز نعماني 378
7- 1- ابن حجر مكي 378
8- 1- مولوي عبد الحميد 378
9- 1 عبد الرحيم خطيب 378
10- 1- ابي زيد مقدسي 378
11- 1- قاضي عبد الجبار 379
12- 1- گنجي شافعي 379
13- 1- ابوبكر باقلاني 379
2- پاسخ ها 379
1- 2- سيد مرتضي 379
2- 2- شيخ طوسي 380
3- 2- شيخ مفيد 380
4- 2- ابن شهر آشوب 380
5- 2- محمد تقي مجلسي 381
6- 2- محمد باقر مجلسي 381
7- 2- محقق اردبيلي 381
8- 2- ابو الحسن نباطي 381
9- 2- طبرسي نوري 381
10- 2- ابن ابي جمهور احسايي 382
11- 2- محمد قلي كنتوري 382
12- 2- محمد حسن مظفر 382
13- 2- خواجويي مازندراني 382
14- 2- قزويني رازي 382
15- 2- علامه حلي 383
16- 2- سيد بن طاوس 383
17- 2- محمد تقي هندي 383
18- 2- شهاب الدين نجفي مرعشي 383
19- 2- محمد باقر موسوي 383
20- 20- بياضي 383
21- 2- محمد حسين هيكل 384
22- 2- عبد الفتاح عبد المقصود 384
23- 2- سلطان الواعظين شيرازي 384
24- 2- عمر ابو نصر 384
25- 2- شيخ الشريعه اصفهاني 385
26- 2- شيخ محلاتي 386
27- 2- محمد صالح ورداني 386
ج_گذري در آيات 388
1- آيه حجرات 388
2- آيات آداب ورود به خانه ها 389
3- آيات جدار 392
4- آيه نمل 395
چ- غضب ابدي فاطمه(س) بر امت 400
1- حديث مشهور عايشه 400
2- عيادت ابابكر و عمر 401
3- وصيت فاطمه(س) 405
4- رد و توجيه 408
1- 4- قاضي عبد الجبار 408
3- 4- ابن كثير 408
4- 4- ابن تيميه 408
5- پاسخ ها 409
1- 5- سيد مرتضي 409
2- 5- سيد بن طاوس 409
3- 5- شيخ طوسي 409
4- 5- علامه اميني 410
5- 5- ابن ابي الحديد 410
6- 5- ابو الحسن نباطي 410
7- 5- شيخ بهايي 410
6- استمرار غضب فاطمه(س) 413
ح- عمر و مدفن فاطمه(س) 416
1- عمر فاطمه(س) 416
2- مدفن فاطمه(س) 419
1- 2- بقيع 419
2- 2- روضه 420
3- 2- خانه 421
3- مدفن فاطمه(س)و چالشهاي فرارو 424
خ- شهيدة مظلومه 426
فصـل چهارم 437
نتيجه گیری 437
الف- پيوستگي فاطمه(س) با قرآن 437
ب- نفي نظريه عدالت اصحاب 439
1- نظريه عدالت اصحاب 439
2- نقد و بررسي آن 442
3- ريشه نظريه عدالت اصحاب 454
4- نظر شيعيان پيرامون اصحاب 456
پ- فاطمه(س) اسوة كامل بشريت 459
ت- وظايف امروز شيعيان 470
ث- وظايف امروز اهل سنت 478
منـابع و مآخـذ 491
منابع فارسی و عربی 491
ارتباط و علاقه ميان پيامبر اسلام و دختر ايشان فاطمه اطهر(س)، دريايي عظيم و پايان ناپذير است كه احاطه بر تمام جنبهها و ابعاد آن به فكري عميق و بالا و زماني بسيار نياز دارد. كششها و جاذبههاي ميان اين دو شخصيت برتر عالم اسلام در طول حيات پيامبر توسط هر دوي آنها و پس از رحلت ايشان به وسيله زهرا(س)، در دامنه اي وسيع و شگرف به ظهور رسيده است و يكي از خالصانهترين و پاكترين عشقهاي مقدس را در اين دنياي خاكي براي انسانها باقي گذاشته است. پيامبر نه فقط به دليل رابطه فرزندي او را دوست داشت بلكه به اين دليل بود كه او خلاصه و عصاره آئين اسلام است. به وسيله او چهره منافقان امروز و كفار ديروز روشن ميشود و اسلام در مسير حقيقي خود رهبري ميگردد. (هاشمي، 1383، ج1، ص312).
زهرا (س) از هر نظر شبيهترين انسان به پيامبر بود. انس بن مالك فاطمه (س) و پسرش حسن(ع) را شبيهترين افراد به رسول خدا ميداند. (ابن حنبل، بيتا، ج3، ص164) و مادر او در مورد لحظه ولادت زهرا (س) ميآورد: انها صورة من ابيها العظيم. سرها ذلك الشبه. (بحراني اصفهاني، 1411، ج11، ص48- تستري، 1391، ج19، ص17).
او صورتي از پدر بزرگوارش بود. خديجه از آن شباهت شادمان شد.
ام سلمه ميگويد: كانت فاطمة اشبه الناس وجها بالنبي. (تستري، 1391، ج10، ص246).
و عايشه ميگويد: ما رأيت احدا اشبه سمتا و دلا و هديا برسول الله في قيامها و قعودها من فاطمة. (ابوداود، 1321، ج4، ص480- ترمذي- 1292، ج13، ص249- حاكم، بيتا، ج3، ص159- بيهقي، 1354، ج7، ص101- كحاله، 1404، ج3، ص1217).
باز ميگويد: ما رأيت احدا اشبه كلاماً و حديثا من فاطمة برسول الله و كانت اذا دخلت عليه رحب بها و قام اليها فاخذ بيدها فقبلها و اجلسها في مجلسه. (حاكم، بيتا، ج3، ص154- بيهقي، 1354، ج7، ص101).
كسي را از نظر كلام و سخن شبيهتر به پيامبر از فاطمه (س) نديدم. چون بر پيامبر وارد ميشد به او مرحبا ميگفت و بسويش بلند ميشد و دستش را ميگرفت و او را ميبوسيد و در جاي خودش مينشانيد.
و همو ميگويد: تمشي ما تخطي مشيتها مشية رسول الله. (تستري، 1391، ج10، ص247- بحراني اصفهاني، 1411، ج11، ص49).
چون راه ميرفت راه رفتنش بسان راه رفتن رسول خدا بود.
و در جاي ديگر ميگويد: كأن مشيتها مشية رسول الله. (ابن حنبل، بيتا، ج6، ص282- اربلي، 1405، ج1، ص450- تستري، 1391، ج10، ص246).
گويا راه رفتنش راه رفتن رسول خدا بود.
جابر بن عبدالله ميگويد: ما رأيت فاطمة تمشي الا ذكرت رسول الله. تميل علي جانبها الايمن مرة و علي جانبها الايسر مرة. (ابن شهر آشوب، بيتا، ج3، ص132- مجلسي، 1362، ج43، ص6).
من راه رفتن فاطمه (س) را نديدم مگر اينكه به ياد رسول خدا مي افتادم. يكبار به سمت راستش ميل ميكرد و بار ديگر به جانب چپش ميل مينمود.
در جاي ديگري پيرامون اين ارتباط عميق روحي و معنوي آمده است: كان اذا بكي رسول الله بكت و اذا انتحب انتحب. (مجلسي، 1362، ج20، ص63).
چون رسول خدا ميگريست فاطمه (س) گريه ميكرد و چون پيامبر ناله ميكرد او نيز ناله ميكرد.
كه از نمونههاي آن پس از شهادت حمزه عموي گرامي رسول خدا، ديده شد: فجعلت اذا بكت يبكي رسول الله و اذا نشجت ينشج رسول الله و جعلت فاطمة تبكي فلما بكت بكي رسول الله. (ابن ابي الحديد، 1409، ج15، ص17).
چون فاطمه (س) ميگريست رسول خدا گريه ميكرد و چون فاطمه (س) ناله ميكرد پيامبر نيز ناله ميكرد. فاطمه (س) گريست و هنگامي كه گريه كرد رسول خدا نيز گريه كرد.
احاديث بسياري در كتب شيعه و اهل سنت وارد شده است كه علاقه ويژه پيامبر به دخترش را اثبات ميكند و در اينجا به نمونههايي اكتفا ميگردد تا عظمت زهرا (س) و حب او كه بر همه و بر پيامبر واجب است (اميني، 1377، ص113) نشان داده شود:
فاطمة بضعة مني يقبضني ما قبضها و يبسطني ما بسطها. (ابن حنبل، بيتا، ج4، ص323- حاكم بيتا، ج3، ص58- بيهقي، 1354، ج7، ص64- ابن كثير 1402، ج7، ص33- ابونعيم اصفهاني، 1387، ج3، ص206- ابن عساكر، بيتا، ج11، ص231- متقي هندي، 1405، ج13، ص93- ابن منظور، 1416، ج7، ص259- زيبدي، 1396، ج5، ص173، هيثمي، 1967، ج9، ص203).
فاطمه (س) پاره وجود من است. آنچه او را محزون كند مرا محزون ميكند و آنچه او را شاد كند مرا شاد ميكند.
فاطمة بضعة مني يؤذيني ما آذها و ينصبني ما انصبها. (ابن حنبل، بيتا، ج2، ص5- مسلم، 1374، ج4، ص1903- ترمذي، 1292، ج2، ص319- حاكم، بيتا، ج3، ص159- بيهقي، 1354، ج10، ص201- متقي هندي، 1405، ج13، ص93- ابن منظور، 1416، ج1، ص758).
فاطمه (س) پاره وجود من است. آنچه او را اذيت كند مرا اذيت كرده و آنچه او را به زحمت افكند مرا به زحمت افكنده است.
فمن اغضبها فقد اغضبني. (بخاري، 1378، ج5، ص21- ابن شهر آشوب، بيتا، ج3، ص113- متقي هندي، 1405، ج12، ص108- مجلسي، 1362، ج43، ص39- كحاله، 1404، ج3، ص1216).
كسي كه او را غضبناك كند مرا غضبناك كرده است.
من عرف هذه فقد عرفها و من لم يعرفها فهي فاطمة بنت محمد. هي بضعة مني و هي قلبي و هي روحي فمن آذاها فقد آذاني و من آذاني فقد آذي الله. (اربلي، 1405، ج1، ص466- شبلنجي، 1409، ص41- كحاله، 1404، ج3، ص1216).
كسي كه اين را ميشناسد كه ميشناسدش و كسي كه او را نميشناسد پس او فاطمه (س) دختر محمد (ص) است. او پاره وجود من و او قلبم و او روحم است. پس كسي كه او را اذيت كند مرا اذيت كرده است و كسي كه مرا اذيت كند پس خدا را اذيت كرده است.
يسعفني ما اسعفها. ينالني ما ينالها و يلم بي ما يلم بها. (ابن اثير، 1367، ج2، ص175- ابن منظور، 1416، ج9، ص159- زبيدي، 1396، ج6، ص139).
آنچه او را متأسف ميكند مرا متأسف ميكند. آنچه به او ميرسد به من ميرسد و آنچه او را رنج دهد مرا رنج ميدهد.
فاطمة اعز البرية علي. (مفيد، 1412، ص259- طوسي، 1414، ج1، ص24).
فاطمه(س) عزيزترين مخلوق نزد من است.
يريبني ما ارابها. (ابن حنبل، بيتا، ج4، ص328- مسلم، 1374، ج7، ص140- ترمذي، 1292، ج13، ص246- ابن حجر عسقلاني، 1415، ج4، ص366- ابن حجر عسقلاني، بيتا، ج12، ص241- ابن اثير، بيتا، ج5، ص521- ابن اثير، 1367، ج2، ص125- ابن كثير، 1405، ج6، ص333- ابونعيم اصفهاني، 1387، ج2، ص40- متقي هندي، 1405، ج12، ص105).
آنچه او را ناراحت كند مرا ناراحت ميكند.
انما فاطمة شجنة مني. (ابن حنبل، بيتا، ج4، ص332- حاكم، بيتا، ج3، ص154- متقي هندي، 1405، ج12، ص111- هيثمي، 1967، ج9، ص203).
فاطمه (س) ريشه من است.
انما فاطمة خذية مني. (ابن اثير، 1367، ج1، ص244) .
فاطمه (س) پاره گوشت من است.
منوط لحمها بدمي و لحمي. (ابن منظور، 1416، ج7، ص326).
گوشت او به خون و گوشت من وابسته است.
احب اهلي الي فاطمة. (سيوطي، 1373، ص138).
محبوبترين اهلم نزد من فاطمه (س) است.
بابي انت و امي يا فاطمة. (حاكم، بيتا، ج1، ص489).
پدر و مادرم فداي تو اي فاطمه (س).
فداها ابوها. (تستري، 1391، ج19، ص103- محلاتي، بيتا، ج1، ص207).
پدرش فدايش باد.
انت مني و انا منك. (اربلي، 1405، ج1، ص471).
تو از مني و من از توأم.
قالوا: يا رسول الله جئنا نسألك من احب الناس اليك؟ قال: فاطمة. (حاكم، بيتا، ج3، ص157- كحاله، 1404، ج3، ص1217- تستري، 1391، ج10، ص167).
گفتند: اي رسول خدا آمدهايم از تو سؤال كنيم محبوبترين مردم نزد تو كيست؟ گفت: فاطمه (س).
اي اهلك احب اليك؟ قال: فاطمة. (ترمذي، 1292، ج5، ص678- حاكم، بيتا، ج2، ص418- ابن كثير، 1402، ج8، ص85- خطيب بغدادي، بيتا، ج9، ص62- متقي هندي، 1405، ج13، ص93)
كدام يك از اهلت نزد تو محبوبتر است؟ گفت: فاطمه (س).
فاطمة بهجة قلبي. (جويني، 1398، ج2، ص66).
فاطمه (س) شادي قلب من است.
انا شجرة و فاطمة فرعها. (طبرسي، 1415، ج9، ص29- حسكاني، 1393، ج1، ص312). من درختي هستم و فاطمه (س) شاخه آن است.
اي الناس كان احب الي رسول الله؟ قالت عايشه: فاطمة. (ترمذي، 1292، ج5، ص701- حاكم بيتا، ج3، ص157- ابن اثير، بيتا، ج5، ص522- ابن عبدالبر، بيتا، ج2، ص751- خطيب بغدادي، بيتا، ج11، ص430- ابن عساكر، بيتا، ج12، ص168- متقي هندي، 1405، ج15، ص127- كحاله، 1404، ج3، ص1117).
كدام يك از مردم نزد رسول خدا محبوبتر بود؟ عايشه گفت: فاطمه (س).
قالت عايشه: احب الناس من النساء الي رسول الله ابنته فاطمة و من الرجال زوجها علي. (ترمذي، 1292، ج2، ص320- ابن عبدالبر، بيتا، ج2، ص351- ابن حجر عسقلاني، 1415، ج4، ص365).
محبوبترين مردم نزد رسول خدا از زنان دخترش فاطمه (س) و از مردان شوهر او علي(ع) بود.
و او خود روزي بر سر پيامبر فرياد ميكشيد و ميگفت: والله لقد عرفت ان عليا و فاطمة احب اليك مني و من ابي. مرتين او ثلاثا. (هيثمي، 1967، ج9، ص201).
به خدا سوگند ميدانم كه علي(ع) و فاطمه (س) از من و از پدرم نزد تو محبوبتر هستند. دو بار يا سه بار اين حرف را تكرار كرد.
حديث نبوي فاطمة بضعة مني، به حد تواتر رسيده و شصت نفر از محققين اهل سنت به آن اعتراف كردهاند. (اميني، 1414، ج7، ص231). اين حديث پيوسته در طول تاريخ جاري بوده و در وقايع و شرايط مختلف از آن ياد شده و براساس آن عمل شده است.
از آن نمونه هنگامي كه توبه ابالبابه پذيرفته شد، زهرا (س) براي او هديهاي آورده او گفت: رسول خدا براي من هديه آورده چرا كه ميفرمود: فاطمة بضعة مني. (ابن حجر عسقلاني، بيتا، ج12، ص441- ابن اثير، بيتا، ج5، ص521- ديار بكري، 1183، ج1، ص464- ابن ابي الحديد، 1409، ج2، ص458).
و چون عمر بن عبدالعزيز سرزمين غصب شده فدك را به فرزندان فاطمه (س) بازگرداند گفت: من از افراد موثق شنيدهام كه گوئي از دهان رسول خدا بوده است كه او فرموده: فاطمة بضعة مني. (ابن ابي الحديد، 1409، ج4، ص103- معروف حسني، 1397، ج1، ص72- بحراني اصفهاني، 1411، ج11، ص112).
و چون به احترام عبدالله بن حسن مثني از جايش بلند شد گفت: اگر فاطمه (س) ميديد خوشحال ميشد. (ابن حجر مكي، 1385، ص107).
و هنگامي كه حسن مثني كسي را براي خواستگاري دختر مسور فرستاد، او گفت: پيامبر فرموده است فاطمه (س) پاره وجود من است و هرچه او را ناراحت كند مرا ناراحت ميكند و حال دختر فاطمه (س) در نزد حسن مثني است و اگر من دخترم را به عقد او درآوردم فاطمه (س) ناراحت ميشود. (ابن حنبل، بيتا، ج4، ص323- حاكم، بيتا، ج3، ص158- بيهقي، 1354، ج7، ص64- متقي هندي، 1405، ج12، ص112).
سهيلي مؤلف الروض الانف با استناد به اين احاديث مينويسد: كسي كه به فاطمه (س) دشنام دهد كافر است چرا كه پيامبر را خشمگين كرده است و ابن ابي الحديد نيز با استفاده از اين احاديث به عصمت زهرا (س) اعتراف كرده مينويسد: اگر او مرتكب گناه ميشد ممكن نبود كه در هر حالتي آزارش آزار پيامبر باشد. بلكه اگر زهرا (س) گناه كند، فعل او مستحق مذمت و حد خواهد بود. (ابن ابي الحديد، 1409، ج16، ص272).
يكي از مواردي كه ارتباط ويژه و شگفت زهرا (س) با پدر را به زيبايي نشان ميدهد و نظيري براي آن وجود ندارد، كنيه ام ابيها ميباشد كه رسول خدا به دخترش بخشيد. (ابن عبدالبر، بيتا، ج4، ص380- ابن اثير، بيتا، ج5، ص520- ابن حجر عسقلاني، بيتا، ج12، ص440).
ام در زبان عرب اصل و ريشه هر چيز است. قرآن ام الكتاب و مكه ام القري و شراب ام الخبائث ناميده شده و پيامبر براي نماياندن عظمت زهرا (س) اين كنيه را به وي بخشيد. (نعيمي، 1370، ص22).
رسول خدا در كنار بيان علاقه و عواطف خود نسبت به زهرا (س)، بسيار به وي محبت كرده و او را ميبوسيد. عايشه ميگويد: پيامبر بسيار گلوي فاطمه (س) را ميبوسيد و گفت كه او از زنان دنيا نيست. (ذهبي، 1382، ج2، ص518- مهاجر، 1413، ج9، ص540).
هر زمان كه پيامبر از سفري باز ميگشت دخترش را ميبوسيد. (ابن اثير، بيتا، ج5، ص522- تستري، 1391، ج10، ص237).
صورت او (ابن شهر آشوب، بيتا، ج3، ص332) سينه او (اربلي، 1405، ج2، ص367) ميان دو چشم او (مجلسي، 1362، ج43، ص40) و گيسوان او را ميبوسيد. (متقي هندي، 1405، ج7، ص111).
عايشه ميگويد: كانت اذا دخلت عليه رحب بها و قبل يديها. (ابوداود، 1321، ج4، ص356- ترمذي، 1292، ج5، ص657).
هرگاه بر پيامبر وارد ميشد به او مرحبا ميگفت و دستش را ميبوسيد.
و عايشه كه به زهرا (س) حسادت ميورزيد تحمل ديدن نوازش پيامبر نسبت به او را نداشت. (ابن طاوس، 1371، ص445) و اعتراض كرده و ميگفت: چرا اين قدر او را ميبوسي. و پيامبر پاسخ ميداد: هي حوراء انسيه كلما اشتقت الي الجنة قبلتها. (خطيب بغدادي، بيتا، ج5، ص87).
او حوريهاي در قالب انسان است. هرگاه مشتاق بهشت ميشوم او را ميبوسم.
و يا با تعجب ميپرسيد: آيا دوستش داري؟ و پيامبر همين پاسخ را به او ميداد. (صدوق، 1311، ج1، ص183).
و يا به پيامبر ميگفتند: انك تقبل فاطمة و تلزمها و تدنيها منك و تفعل بها ما لا تفعله باحد من بناتك. فقال: فانا اشم منها رائحة الجنة. (طبري امامي، 1413، ص146).
تو فاطمه(س) را ميبوسي و ملازم او هستي و او را به خود نزديك ميكني و با او كاري ميكني كه با احدي از دخترانت نميكني. ميفرمود: من از او بوي بهشت را استشمام ميكنم.
يكي ديگر از مواردي كه علاقه پيامبر و زهرا (س) در آن تجلي يافته است، حالات آن دو در هنگام مسافرتهاي پيامبر است كه روايات صحيح رسيده به خوبي محبت نهفته در آن را انتقال ميدهند: كان رسول الله اذا سافر كان آخر عهده بانسان من اهله فاطمة و اول من يدخل عليها اذا قدم فاطمة. (ابن حنبل، بيتا، ص282- ابوداود، 1321، ج2، ص404- حاكم، بيتا، ج3، ص156- كليني، 1411، ج2، ص236- بيهقي، 1354، ج1، ص26) .
هنگامي كه رسول خدا سفر كرد آخرين كسي كه از اهلش ملاقات مينمود فاطمه (س) بود و چون بازميگشت اولين كسي كه پيامبر بر او وارد ميشد، فاطمه (س) بود.
كان رسول الله اذا قدم من غزوه او سفر بدء بالمسجد فصلي فيه ركعتين ثم يأتي فاطمة ثم يأتي ازواجه. (حاكم، بيتا، ج1، ص448- ابن عبد البر، بيتا، ج 2، ص750- كحاله، 1404، ج3، ص1217).
هرگاه رسول خدا از غزوه يا سفري بازميگشت به مسجد ميآمد و در آن دو ركعت نماز ميخواند سپس نزد فاطمه (س) ميرفت و سپس نزد همسرانش ميرفت.
كانت فاطمة اذا سافر رسول الله تخرج علي باب البيت تنتظره فاذا رأته بادرت اليه و تقبل وجهه و تبكي. (اربلي، 1405، ج1، ص145- تستري، 1391، ج10، ص237).
هنگامي كه رسول خدا سفر ميكرد، فاطمه (س) بر در خانه خارج ميشد و منتظرش ميماند. پس چون او را ميديد به سويش رفته، صورتش را ميبوسيد و ميگريست.
و چون پيامبر پرسيد: چرا ميگريي؟ پاسخ داد: اراك شعثا تعبا قد اخلولقت ثيابك. (حاكم، بيتا، ج3، ص155- ابونعيم اصفهاني، 1387، ج2، ص300).
تو را ميبينم كه خستهاي و لباست كهنه است.
روز ديگر فاطمه (س) خود در خانه پدر را به صدا درآورد. رسول خدا سر از سجده برداشت و گفت: ما بال قرة عيني فاطمة حجبت عني افتحوا لها الباب. (بحراني اصفهاني، 1411، ج11، ص265- تستري، 1391، ج10، ص182).
چه شده كه روشني چشمم فاطمه (س) از من پوشيده است. در را براي او باز كنيد.
و باز چون فاطمه (س) در زد، پيامبر فرمود: اسمع حس حبيبي بالباب يا ام ايمن قومي و انظري. (مجلسي، 1362، ج43، ص152).
وجود دوستم را بر در احساس ميكنم. اي ام ايمن برخيز و نگاه كن.
و چون فهميد فاطمه (س) در غيابش براي ديدنش به خانهاش آمده است، خود به خانه فاطمه (س) آمد. (بخاري، 1378، ج5، ص262- ابوداود، 1321، ج4، ص315).
و عادت فاطمه (س) زماني كه پدر بر او وارد ميشد، نشان دهنده احترام كامل بود. عايشه ميگفت: كان اذا دخل عليها قامت اليه فاخذت بيده فتقبلته و اجلسته في مجلسها. (مسلم، 1374، ج7، ص142- ابوداود، 1321، ج4، ص356- ترمذي، 1292، ج2، ص139).
هرگاه پيامبر بر زهرا (س)وارد ميشد، زهرا (س) به سويش بلند ميشد و دستش را ميگرفت و او را ميبوسيد و در جاي خودش مينشاند.
در خبر ديگري آمده است: فقامت فاخذت ردائه و نزعت نعليه و اتته بالوضوء فوضأته و بيدها غسلت رجليه ثم قعدت. (مجلسي، 1362، ج43، ص93).
پس برخاست و عباي او را گرفت و كفشش را در آورد و آب وضو آورد و در وضو كمكش كرد و پاي پيامبر را با دستش شست. سپس نشست.
همچنين چون به عيادت پدر آمد و ضعف او را ديد، اشك بر گونهاش جاري شد. (همان، ص97).
و چون قرصي نان جو خشك براي پدر آورد، گريست: فجعلت فاطمة تبكي و رسول الله يمسح وجهها بيده. (همان، ص40- سپهر، 1354، ج2، ص339).
فاطمه (س) شروع به گريه كرد و رسول خدا به صورتش دست ميكشيد.
پس از مرگ رقيه دختر پيامبر نيز، اين پيامبر بود كه زهرا (س) را دلداري ميداد: فقعدت فاطمة علي شفير القبر الي جنب النبي فجعلت تبكي فجعل رسول الله يمسح الدمع عن عينها بطرف ثوبه. (ابن سعد، 1322، ج8، ص37).
فاطمه (س) بركنار قبر نزد پيامبر نشست و شروع به گريه كرد. رسول خدا با گوشه لباسش اشك را از چشم او پاك ميكرد.
و چون بيماري رسول خدا شدت گرفت، زهراي اطهر (س) نزد او آمد و هنگامي كه گريه او را ديد، گفت: قد قطعت قلبي و احرقت كبدي لبكائك يا سيد النبيين من الاولين و الاخرين. من لولدي بعدك و لذل ينزل بي بعدك؟ من لعلي اخيك و ناصرالدين؟ من لوحي الله و امره؟
اي سرور پيامبران از اولين و آخرين، با گريهات قلبم را بريدي و جگرم را آتش زدي. پس از تو چه كسي براي فرزندان من و ذلتي كه بر من فرود مي آيد، است؟ چه كسي براي علي(ع) برادرت و ياور دين است؟ چه كسي براي وحي خدا و امر او است؟ سپس خود را در آغوش او افكند و صورتش را بوسيد. (مجلسي، 1362، ج22، ص484- بحراني اصفهاني، 1411، ج11، ص399).
در خبر ديگري وارد شده است: فبكت حتي ارتفع صوتها فقالت: اخشي الضعيفة من بعدك. قال: يا فاطمة لا تحزني و لا تبكي قد سألت ربي ان تكوني اول من يلحقني من اهل بيتي. (ابن عساكر، بيتا، ج1، ص239- هيثمي، 1967، ج9، ص165).
گريست تا جايي كه صدايش بالا گرفت و گفت: از ضعيفي بعد از تو ميترسم. پيامبر فرمود: اي فاطمه (س) محزون نباش و گريه نكن. من از پروردگارم خواستهام كه تو اولين كسي از اهل بيتم باشي كه به من ملحق ميشود.
ابن عباس ميگويد: فاطمه (س) به پدر فرمود: لست ابكي لما يضيع بي من بعدك و لكني ابكي لفراقك يا رسول الله. فقال لها: ابشري يا بنت محمد بسرعة الالحاق بي. (طوسي، 1414، ج1، ص191- مجلسي، 1362، ج43، ص156- محلاتي، بيتا، ج1، ص239).
گريه من براي آنچه پس از تو از من ضايع ميكنند نيست و امّا براي دوري تو اي رسول خدا گريه ميكنم. پيامبر به او فرمود: اي دختر محمد (ص) تو را به سرعت پيوستن به من بشارت باد.
فاطمه (س) در مدت بيماري پدر پيوسته همراه و ملازم او بود و از او پرستاري مينمود و چون معاذ احوال پيامبر را از عايشه پرسيد او گفت: فلم اقدر الثبات عنده و لكن هذه ابنته فاطمة فاسألها فإنها لم تزل الي جانبه. (ابن حجر عسقلاني، 1415، ج4، ص360- تستري، 1391، ج10، ص437).
من قادر نبودم نزد او ثابت بمانم و اما اين دخترش فاطمه (س) است. از او بپرس كه او پيوسته در كنارش است.
و حقيقت بي بديل علاقه شگفت انگيز فاطمه (س) به پيامبر زماني آشكار ميشود كه چون از پدر مژده پيوستن زود هنگام به او را ميشنود، ميخندد. زهرا (س) خود به عايشه ميگويد: سارني فاخبرني بموته فبكيت ثم سارني فاخبرني اني اول من يتبعه من اهله فضحكت. (ابن حنبل، بيتا، ج6، ص282- ترمذي، 1292، ج2، ص320).
مرا به مرگش آگاه ساخت پس گريستم. سپس مرا با خبر كرد كه من از اهلش اولين كسي هستم كه تبعيتش ميكنم، پس خنديدم.
و چون رسول خدا را دفن كردند به انس بن مالك فرمود: يا انس اطابت انفسكم ان تحثوا علي رسول الله التراب؟ (بخاري، 1378، ج5، ص15- بيهقي، 1354، ج3، ص409- معروف حسني، 1397، ج1، ص118- كحاله، 1404، ج4، ص114).
اي انس آيا دلتان آمد بر روي رسول خدا خاك بريزيد؟
پس از آن پيوسته گريان و نالان بود و آنقدر پيراهن پدر را بوئيد و از هوش رفت كه علي(ع) مجبور شد آن را در گوشهاي پنهان سازد. (مجلسي، 1362، ج43، ص156) و گاه كه به هوش ميآمد به كودكانش ميگفت: اين ابوكما؟ لا اره يفتح هذا الباب ابدا و لا يحملكما علي عاتقه كما لم يزل يفعل بكما. (ابن شهر آشوب، بيتا، ج3، ص362- امين، بيتا، ج1، ص319- معروف حسني، 1397، ج1، ص119).
پدر شما كجاست؟ هرگز او را نميبينم كه اين در را باز كند و شما را بر دوشش حمل كند چنانكه پيوسته با شما چنين ميكرد.
و آنچنان حساس و ضعيف شده بود كه با شنيدن نام پدر در اذان از هوش رفت. او خود گفت: اني اشتهي ان اسمع صوت مؤذن ابي بالاذان.
و چون بلال الله اكبر گفت به ياد روزهايي كه با پدر داشت افتاد و چون به نام پيامبر رسيد فريادي زد و با صورت به زمين افتاد و از هوش رفت به طوريكه مردم از بلال خواستند اذان را قطع كند و گمان بردند او از دنيا رفته است. (فيض كاشاني، 1371، ج7، ص517- مجلسي، 1362، ج43، ص157- معروف حسني، 1397، ج1، ص118).
امام صادق (ع) فاطمه (س) را در شمار بكاؤن پنجگانه ذكر ميكند و در مورد گريههاي او در فراق پيامبر ميفرمايد: فبكت علي رسول الله حتي تأذي بها اهل المدينة فقالوا لها: قد آذيتنا بكثرة بكائك. فكانت تخرج الي مقابر الشهداء فتبكي. (صدوق، 1370، ض121- عياشي، 1411، ج2، ص188).
آنقدر بر رسول خدا گريست كه اهل مدينه از او اذيت شدند و به او گفتند: با زيادي گريهات ما را آزار دادي. پس او به سوي مقابر شهداء خارج ميشد و ميگريست.
در واقع زهرا (س) بزرگترين گريه كننده عالم است. او در طول چند هفتهاي كه بعد از پدر زنده ماند. آنچنان گريست كه نامش در كنار كساني كه گريههاي چندين ساله داشتند آورده ميشود. (حسينيان، 1379، ص173).
زهرا (س) در ميانه اين اشكها و نالهها اشعاري را در فراق پدر ميخواند كه گذشته از فصاحت و بلاغت و زيباييهاي ادبي، عمق و وسعت اندوهش را در جدايي از پدر و مصايبي كه پس از وي متحمل شده است، بروز دادهاند: يا ابتاه اجاب رباه دعاه. يا ابتاه من جنة الفردوس مأواه. يا ابتاه الي جبرئيل ننعاه. (بخاري، 1378، ج5، ص15).
اي پدر دعوت پروردگار را اجابت كردي. اي پدر از باغ فردوس مأوا گرفتي. اي پدر به جبرئيل ناله ميكنيم.
و در اشعاري اينگونه ميسرايد:
اذا مات يوما ميت قل ذكره و ذكر ابي مذ مات و الله ازيد
تذكرت لما فرق الموت بيننا فعزيت نفسي بالنبي محمد
فقلت لها: ان الممات سبيلنا و من لم يمت في يومه مات في غد
(ابن شهر آشوب، بيتا، ج1، ص166- مجلسي، 1362، ج22، ص523).
از روزي كه ميت ميميرد يادش كم ميشود و به خدا سوگند ياد پدرم از زماني كه مرده زياد شده است. به ياد آوردم زماني كه مرگ ميان ما جدايي انداخت. پس نفسم را به پيامبر محمد (ص) تسليت دادم. به او گفتم: مردن راه ماست و كسي كه امروزش نميرد در فردا ميميرد.
فليت قبلك كان الموت صادفنا لما مضيت و حالت دونك الحجب
فسوف نبكيك ما عشنا و ما بقيت منا العيون بتهمال لها سكب
(مجلسي، 1362، ج53، ص18).
اي كاش پيش از تو مرگ به سراغ ما آمده بود. آنگاه كه رفتي و پردهها ميان ما حائل شد. تا زنده هستيم و چشمان ما باقي است با اشكي ريزان براي تو گريه خواهيم كرد.
لا خير بعدك في الحياة و انما ابكي مخافة ان تطول حياتي
اذا اشتد شوقي زرت قبرك باكيا انوح و اشكو لا راك مجاوبي
(كحاله، 1404، ج1، ص1205).
پس از تو در زندگي خيري نيست و من از ترس اينكه زندگيم طولاني شود، گريه ميكنم.
هرگاه شوقم زياد ميشود گريان قبرت را زيارت ميكنم، نوحه و شكوه ميكنم، نميبيني كه جوابم دهي.
قل صبري و بان عني عزائي بعد فقدي لخاتم الانبياء
عين يا عين اسكبي الدمع سحا ويحك لا تنجلي بفيض الدماء
(تستري، 1391، ج19، ص160).
صبرم كن و سوگواريم آشكار است پس از آنكه خاتم انبياء را از دست دادهام. چشم اي چشم ببار. واي برتو اگر اشك خونها را آشكار نكني.
ان قلبا عليك يألف صبرا او عزاء فإنه لجليد
(مجلسي، 1362، ج43، ص176).
قلبي كه بر تو با صبر خو بگيرد يا تسليت پذيرد بسيار پرطاقت است.
و يا به بوييدن تربت پدر و گذاشتن آن برچشم آرامش مييافت: اخذت قبضة من تراب القبر فوضعتها علي عينها و بكت و انشأت تقول:
ماذا علي من شم تربة احمد ان لا يشم مدي الزمان غواليا
(مجلسي، 1362، ج43، ص176- – كحاله، 1404، ج4، ص114).
يك مشت از خاك قبر برداشت و بر چشمش نهاد و گريست و گفت: بركسي كه تربت احمد را بوييده، اگر مدتي طولاني بوي خوش نبويد چه خواهد شد؟
آري او بوي تربت پدر و ياد و خاطره او را مايه تسلي خود قرار داده بود و به روزي ميانديشيد كه پدر را در بستر مرگ ديد و فرمود: جانم فداي تو ميبينم كه قصد سفر آخرت داري. آيا با فرزند مستمند خود سخن نميگويي و آتش حسرت او را با بيانت تسكين نميدهي؟ (صدوق، 1370، ص505- مجلسي، 1376، ص128) و گريست آنچنان دردناك كه پدر او را به سينه چسباند و آنقدر اشك ريخت كه چادري كه بر رويش كشيده بودند، تر شد و در همين حين به دخترش گفت: به خدا سوگند آسمان و زمين و آنچه در آن است و عرش اعلا از گريه تو گريان شدند. (مجلسي، 1362، ج22، ص490).
قالت فاطمة (س): اجتمع مشركوا قريش في الحجر فتعاقدوا باللات و العزي و مناة لو رأينا محمد نقتله. فدخلت علي النبي باكيه و حكت مقالتهم. (ابن شهر آشوب، بيتا، ج1، ص71- حاكم، بيتا، ج3، ص157- بيهقي، 1354، ج2، ص227- سيوطي، 1373، ص118).
مشركان قريش در حجر جمع شدند و به لات و عزي و منات سوگند خوردند كه اگر ما محمد(ص)را ديديم او را مي كشيم. زهرا(س)گريان بر پيامبر داخل شد و گفتگوي آنان را حكايت كرد.
خبر ديگري كه كمك و ياري كودكانه زهرا (س) را نسبت به پدر نشان ميدهد از ابن مسعود رسيده است: كان النبي يصلي في ظل الكعبه، ابوجهل و ناس من القريش قد نحرت جزور في ناحية مكة فبعثوا فجاءوا من سلاها فطرحوه بين كتفي النبي. فجاءت فاطمة فطرحته عنه. ثم اقبلت عليهم تشتمهم. (بخاري، 1378، ج5، ص57- مسلم، 1374، ج3، ص1419- سيوطي، 1373، ص175) .
پيامبر در سايه كعبه نماز ميخواند. ابوجهل و مردمي از قريش بچه شتري را در كنار مكه نحر ميكردند و قسمتي از شكمبه آن را آوردند و ميان كتف پيامبر ريختند. پس فاطمه (س) آمد و آن را از پيامبر پاك كرد. سپس به آنها رو نمود و سرزنششان كرد.
بعد از آن نزد ابوطالب رفت و اين خبر را به وي داد. (مجلسي، 1362، ج35، ص127).
و چون دشمنان خاك و زباله بر سر رسول خدا ميريختند، زهرا (س) با دستان كوچكش آن را پاك ميكرد: فقامت اليه بنته فاطمة و جعله تغسل التراب عن رأسه و تبكي. قال محمد: لا تبكي يا بنية. (معروف حسني، 1397، ج1، ص71).
و در جنگ احد چهارده زن از مدينه آمدند كه فاطمه (س) جزء آنان بود. اين زنان غذا و آب بر پشتشان حمل ميكردند و زخميهاي سپاه اسلام را مداوا مينمودند. (ابن ابي الحديد، 1409، ج15، ص36).
فاطمه (س) چون از وضعيت جنگ مطلع شد به ياري پدر شتاف: فصاحت و وضعت يدها علي رأسها و خرجت تصرخ و ساير هاشمية و قريشية لما انتهت فاطمة و صفية الي رسول الله. نظرتا اليه قال لعلي: اما عمتي فاحسبها عني و اما فاطمة فدعا. فلما دنت فاطمة من رسول الله و رأته قد شبح في وجهه و ادمي فوه ادماء صاحت و جعلت تسمع الدم و تقول: اشتد غضب الله علي من ادمي وجه رسول الله. (واقدي، بيتا، ج1، ص249- مجلسي، 1362، ج20، ص95).
فرياد زد و دستش را روي سرش گذاشت و خارج شد و ناله كرد و ساير زنان هاشمي و قريشي خارج شدند. چون فاطمه (س) و صفيه به رسول خدا رسيدند، به آن دو نگاه كرد و به علي(ع) گفت: عمهام را از من بازدار و فاطمه (س) را بخوان. پس چون فاطمه (س) به رسول خدا نزديك شد و او را ديد كه دهانش خون آلود شده است فريادي كشيد و خون را ميشست و ميگفت: غضب خدا بركسي كه صورت رسول خدا را خونين كرده، شديد است.
و در نهايت چون خون بند نميآمد، حصيري را آتش زد و خاكستر آن را بر روي زخم پدر ريخت و به اين وسيله خون ريزي را متوقف كرد. (بخاري، 1378، ج5، ص130- مسلم، 1374، ج3، ص1416).
زهراي اطهر(س) در روز فتح مكه نيز با پدر همراه بود: خرجت مع ابيها و بعلها يوم فتح مكة و ضربت للنبي قبة باعلي الوادي و جلس فيها بتغسل و فاطمة تستره. (ابن سعد، 1322، ج1، ص400- امين، بيتا، ج1، ص310).
با پدر و شوهرش روز فتح مكه خارج شد و براي پيامبر در بالاترين جاي وادي خيمهاي زد و پيامبر براي غسل كردن در آن نشست و فاطمه (س) او را پوشاند.
بي شك فاطمه (س) ارتباط با پدر را بر پايه تعاليم اسلام و شناخت از مقام والاي او بنيان نهاده بود. او در مدت كوتاه پنج سال كه با مادر ارجمندش زندگي كرد پيوسته با احترام و عطوفت با او رفتار نمود و چون از دنيا رفت گرد پدر ميگشت و سراغ مادر را ميگرفت (مجلسي، 1362، ج43، ص27) و چون عايشه به مادرش توهين نمود گريان نزد پدر آمد و شكوه كرد (همان، ج16، ص12).
او خود پيرامون مادر ميفرمايد: الزم رجلها فإن الجنة تحت اقدامها (سيوطي، 1416، ص116)و ارتباطش با پدر نيز چنين بود.
قرآن كريم در مواضع مختلفي احسان و نيكي به والدين را پس از توحيد بيان مي كند كه اين خود در اثبات اهميت والاي پدر و مادر و رعايت حقوق آنها كافي است .
و إذ أخذنا ميثاق بني اسرائيل لا تعبدون الا الله و بالوالدين إحسانا(بقره/83).
و اعبدوا الله و لا تشركوا به شيئا و بالوالدين إحسانا(نساء/36).
قل تعالوا أتل ما حرم ربكم عليكم ألا تشركوا به شيئا و بالوالدين إحسانا(انعام/151).
و وصينا الإنسان بوالديه حملته امه وهنا علي وهن و فصاله في عامين ان اشكر لي و لوالديك إلي المصير(لقمان/14).
و قضي ربك الا تعبدوا الا إياه و بالوالدين إحسانا اما يبلغن عندك الكبر احدهما او كلاهما فلا تقل لهما اف و لا تنهرهما و قل لهما قولا كريما. واخفض لهما جناح الذل من الرحمة و قل رب ارحمهما كما ربياني صغيرا (اسراء/23- 24).
و پروردگار تو حكم كرد كه جز او را پرستش نكنيد و به پدر و مادر نيكي كنيد. اگر نزدت يكي از آنان يا هر دو به پيري برسند، پس به ايشان اف نگو و بر ايشان نهيب نزن و به ايشان گفتاري گرامي بگو و براي آنان بال فروتني را از مهر فروخوابان و بگو: پروردگارا بر آنان رحم كن، چنان كه مرا در كودكي پروريدند.
احسان به والدين پس از توحيد واجبترين واجبات است و عقوق پس از شرك به خدا بزرگترين گناهان كبيره است. روابط عاطفي ميان پدر و مادر از يك سو و ميان فرزندان از سوي ديگر، از بزرگترين روابط اجتماعي است كه استواري اجتماع به آن است . پس به حكم فطرت احترام به والدين لازم است زيرا در غير اين صورت جامعه گسسته مي شود . اين كه اين آيه از پيري سخن گفته به سبب حالات پدر و مادر در اين سن است كه بيشتر به كمك احتياج دارند و آرزو مي كنند كه فرزند در روزگار پيري دستگيريشان كند و حكم خاص دوران پيري نيست. كلمه خفض جناح كنايه از مبالغه در تواضع و خضوع زباني و عملي است. جوجه بال و پر خود را باز مي كند تا محبت مادر را تحريك و او را به يافتن غذا وادار كند. انسان نيز بايد طوري برخورد كند كه پدر و مادر بفهمند كه او تواضع و خضوع دارد. اينكه گفته بگو به آنان رحم كن، يعني تو به ياد كودكي خود باش و از خدا بخواه به آنان رحم كند چنانكه در كودكي با تو كردند(طباطبايي، 1392، ج13، ص111).
در اين آيه احسانا نكره است و عظمت را مي رساند و مطلق آمده و هر نوع نيكي را شامل مي شود. در روايات آمده حتي اگر آنان كافر باشند احسان لازم است و اگر چيزي كمتر از اف وجود داشت خدا آن را ذكر مي كرد و امام كاظم(ع)فرمود: پدر را با نام صدا نزن و جلو او راه نرو و قبل از او ننشين و كاري نكن كه مردم به او بدگويي كنند(مكارم، 1373، ج12، ص81).
مسيح تنها مادر دارد و در همان ابتداي ولادت از نيكي به او سخن مي گويد: و برا بوالدتي و لم يجعلني جبارا شقيا(مريم/32)و يحيي به نيكي به پدر و مادر، هر دو معروف است: و برا بوالديه و لم يكن جبارا عصيا(مريم/14).
در اين ميان نوح و ابراهيم براي والدين خود دعا مي كنند: رب اغفر لي و لوالدي و لمن دخل بيتي مؤمنا و للمؤمنين و المؤمنات و لا تزد الظالمين الا تبارا(نوح/28).
ربنا اغفر لي و لوالدي و للمؤمنين يوم يقوم الحساب(ابراهيم/41).
تنها موردي كه اطاعت از پدر و مادر واجب نيست بلكه مخالفت قول آنان لازم است، هنگامي است كه اين امر معصيت الهي را به دنبال داشته باشد. قرآن در اين مورد مي آورد: و وصينا الانسان بوالديه احسانا و إن جاهداك لتشرك بي ما ليس لك به علم فلا تطعهما إلي مرجعكم فأنبئكم بما كنتم تعملون(عنكبوت/8).
و انسان را به نكويي كردن به پدر و مادرش اندرز داديم و اگر در مورد تو كوشيدند كه با من شرك ورزي آنچه تو را به آن دانشي نيست، پس فرمانبرداريشان نكن. بازگشت شما به سوي من است تا به آنچه مي كرديد آگهيتان دهم.
هنگاميكه معصيت خالق در كار است اطاعت مخلوق نيست(زمخشري، 1415، ج3، ص443). از جمله آن شرك است و آيه از آن نفي علم نموده چرا كه انسان نبايد خود را با جستجوي دليل آن به زحمت اندازد. چيزي كه اصلا وجود ندارد اثبات دليل براي آن ممكن نيست(طبرسي، 1415، ج19، ص17).
رفتار احترام آميز زهرا(س)با پدر و مادر، مخصوصا پدر كه داراي مقامي شگرف و ارجمند بود و سالهاي بيشتري او را درك نمود، برگرفته از روح متعالي تعاليم قرآن است و ديدگاه قرآن پيرامون چگونگي تعامل با والدين در سيره وي بازتابي ملموس يافته است. علاقه مثال زدني او به پدر كه از دوران كودكي تا پس از رحلت او نمود كامل داشت و احترام و حمايت از او، فاطمه(س)را به بهترين فرزند پيامبر و پاره وجود وي بدل كرد.
تعداد صفحات | 517 |
---|---|
شابک | 978-622-378-143-8 |
.فقط مشتریانی که این محصول را خریداری کرده اند و وارد سیستم شده اند میتوانند برای این محصول دیدگاه(نظر) ارسال کنند.
نقد و بررسیها
هنوز بررسیای ثبت نشده است.