169,400 تومان
تعداد صفحات | 121 |
---|---|
شابک | 978-622-378-466-8 |
فصل 1 9
مقدمه 9
موضوع دنیا در ادبیات 10
معرفی سبک هندی 12
ویژگی های سبك هندي 13
معرفی بیدل دهلوی و زندگانی وی 13
آثار بیدل دهلوی 15
عوامل زهد ودنیا گریزی 16
رویداد های اجتماعی 20
فصل 2 25
تعريف لغوي و اصطلاحی دنيا 25
نام های دنیا 27
رابطهی دنيا و آخرت 27
اوصاف دنيا 32
فناپذيري 33
سراي کوتاه ازنظر زمانی 34
سراي سرگرمي و بازيچه 36
سراي فريفتگي و دلربايي 36
بی ارزشی وبی مایگی 38
تفاوت های دنيا و آخرت 40
قليل بودن دنيا و ارزشمند بودن آخرت 41
فصل 3 43
بنیاد دنیا متزلزل وبی اساس 52
مدت زمان اندک دنیا وعمر آدمی 54
بي ارزشي وبي مايگي دنيا ومافيها 56
حبّ دنیا در ادب فارسی 87
بخش دوم 92
دنیای ممدوح ومثبت 92
آنچه باعث شده تا دنیا مثبت وممدوح تلقی شود 93
دنیا پشتوانه ای برای دینداری 93
دنیا مزرعه آخرت 95
روزی حلال برای آدمی در دنیا 96
بخش سوم 102
دیگر مضامین در مورد دنیا 102
دنیا حادث 107
نتیجه گیری 113
مراجع 115
دنيا از ريشهی «دني» است و اين مادّه به معناي قُرب (نزديکي) است؛ که درآن نسبت بين دو شيء سنجيده ميشود. با بررسي موارد کاربرد اين واژه روشن ميشود که معناي اصلي اين واژه قُرب به سوي پستي و انحطاط مادّي يا معنوي است. براين اساس، زندگي دنيا به معناي زندگي پست، محدود و مادّي ميباشد که نسبت به ما نزديک است؛ دربرابر زندگي ديگري که پس ازآن قرار دارد و نسبت به زندگي دنياي ما دورتر است.
در حديثى از رسول خدا صلّىالله عليه و آله در پاسخ اين سؤال كه چرا «دنيا»، «دنيا» ناميده شده؟ (توجّه داشته باشيم كه دنيا از مادّهی دَنى به معنى پايين و پست است.)
فرمود: «لِانَّ الدُّنْيَا دُنیَةٌ خُلِقَتْ مِنْ دُونِ الْآخِرَةِ…»[1] «به خاطر اين است كه دنيا پست است و پيش از آخرت آفريده شده است.»
امیرالمؤمنین علي عليه السّلام نيز در اين باره فرمودند: «إِنَّمَا سُمِّيَتِ الدُّنْيَا دُنْيَا لِأَنَّهَا أَدْنَى مِنْ كُلِّ شَيْءٍ وَ سُمِّيَتِ الْآخِرَةُ آخِرَةً لِأَنَّ فِيهَا الْجَزَاءَ وَ الثَّوَابَ»دنيا، دنيا ناميده شد؛ زيرا پست تر از هر چيزي است و آخرت، آخرت ناميده شد؛ زيرا ثواب و عقاب در آخرت داده مي شود.
ابن منظور در لسان العرب مىگويد: «دنيا نقيض آخرت است و اسم براى اين زندگى است؛ چراكه آخرت از آن دور است.»
راغب اصفهانى مىگويد: «در زمانى”دُنْيَا”به معنى اوّل در مقابل آخرت است مثل آيهی: «خَسِرَ الدُّنْيا وَ الْآخِرَةَ»(حج/11)؛ و آيهی: «وَ آتَيْناهُ فِي الدُّنْيا حُسُنُةً وَ إِنَّهُ فِي الْآخِرَةِ لَمِنَ الصَّالِحِينَ»[2] (نحل/122)؛ و گاهى”دُنْيَا” در معنى نزديكتر در برابر دورتر است، مثل آيهی: «اِذْ أَنْتُمْ بِالْعُدْوَةِ الدُّنْيا وَ هُمْ ِالْعُدْوَةِ الْقُصْوى»[3](انفال/42). يعنى: زمانىكه شما به كرانه نزديكتر درّه بوديد و آنها در گوشهی دورترآن. جمع”دُنْيَا”الدُّنَى است مثل كبرى و كبر و صغرى و صغر است. خداى-تعالى- گويد: «ذلِكَ أَدْنى أَنْ يَأْتُوا بِالشَّهادَة: ِ (مائده/108). يعنى: آن كار براى آنها شايستهتر و نزديكتر است كه در اقامهی شهادت طالب عدالت باشند.»
غزالی نیز دنیاو آخرت را این گونه تعریف کرده: «دنیا وآخرت عبارتست از دو حالت: آنچه پیش از مرگ است و آن نزدیک تر است، آن را دنیا گویند و آنچه پس از مرگ، آن را آخرت گویند»(غزالی،1370: 63).
اين واژه يكصد و پانزده بار در قرآن تكرار شده است و در همهی موارد، صفت زندگى كنونى است. تنها در چهار مورد، كه در يك مورد، به عنوان صفت عُدْوة «حاشيه و كنار بيابان» (انفال/ 42) و در سه مورد ديگر (صافّات/ 6، فصّلت/12 وملك/5)، صفت آسمان قرار گرفته است كلمهی «دنيا» ممكن است از مادّهی «دُنُوّ» به معناى قرب و نزديكى باشد و ممكن است از مادّهی «دنى» به معناى پست باشد. اگر از «دنو» باشد؛ يعنى اين زندگى كنونى كه نزديكتر است به ما و قهراً معناى آخرت؛ يعنى زندگانى دورتر ما. اگر از مادّهی «دنى» باشد، يعنى اين زندگى كه نسبت به آن ديگرى در سطح پايينتر است و آخرت، يعنى آنكه در سطح بالاتر قرار دارد.
ملّا احمد نراقى در مورد معناى دنيا مىگويد: «امّا حقيقت دنيا در حقّ بندگان عبارت است از آنچه پيش از مردن از براى بنده در آن بهره و حظّى و غرضى و لذّتى مىباشد؛ آن دنياست در حقّ او.»
فلاسفه و عرفا از دنیا با عنوانهایی مانند: «عالم مادّه، عالم اجسام، عالم شهادت، عالم ظاهر، عالم خلق، عالم ملک، عالم كثرت.» نام بردهاند؛ همچنین برای آخرت نیز القابی گفتهاند که در مقابل نام هایی است که برای دنیا ذکر کردهاند؛ همچون: «عالم مجرّد، عالم ارواح، عالم غیب، عالم باطن، عالم امر، عالم ملکوت، عالم وحدت.»
لاهیجی درتعریف عالم خلق و امر که شبستری در این بیت آورده:
جهان خلق و امر از یک نفس شد که هم آن دم که آمد باز پس شد
چنین میگوید: «خلق، عالمی است که موجود به مادّه و مدّت باشد؛ مثل افلاک و عناصر و موالید و این را «عالم خلق» و «ملک» و «شهادت» مینامند؛ و «امر» عالمی است که به امر موجد، بی مادّه و مدّت موجود گشته باشد؛ همچو عقول و نفوس و این را «عالم امر» و «ملکوت» و «غیب» میخوانند.
آیتالله دستغیب دنیا را اینطور تعریف میکنند: «از لحظهای که بشر از شکم مادر بیرون میآید و بر کرهی خاک گام مینهد تا ساعتی که روان از کالبدش جدا میشود و میمیرد؛ این مدّت از زمان را که دنیا میگویند؛ با آنچه لوازم زندگی اوست مانند خوراک، پوشاک، لباس، مسکن و همچنین اموری که در آسایش و لذّت انسانی در این مدّت مؤثر است، مانند سلامتی و تندرستی و همسر و فرزند و زیادی ثروت و عزّت و شهرت و خوشنامی و ریاست و تحصیل وسایل و هوسرانی و عیش و نوش در این مدّت را «دنیا» خوانند.»
نخستين مطلبى كه در اینجا مورد تأکید قرار میگيرد اين است كه سعادت و شقاوت آخرت، تابع رفتارهاى انسان در دنياست و چنان نيست كه براى به دست آوردن نعمت هاى اخروى بتوان در همان عالم، تلاش كرد و كسانى كه داراى نيروى بدنى يا فكرى بيشترى باشند؛ بتوانند از نعمت هاى بيشترى بهرهمند شوند و يا كسانى بتوانند با حيله ونيرنگ، از دستاوردهاى ديگران سوء استفاده كنند؛ چنانکه بعضى از نادانان چنين تصوّرى داشتهاند و عالم آخرت را كاملاً مستقل از دنيا مىپنداشتهاند.
قرآن كريم از قول بعضى از كافران نقل مىفرمايد: «وَ ما أَظُنُّ السَّاعُةَ قائٍمُةً وَ لَئِنْ رُدِدْتُ إِلى رَبِّي لَأَجِدَنَّ خَيْراً مِنْها مُنْقَلَبا: و باور نمیکنم قیامت برپا گردد! و اگر به سوی پروردگارم بازگردانده شوم (و قیامتی در کار باشد)، جایگاهی بهتر از این جا خواهم یافت!» »(كهف/36)
چنين كسانى يا گمان مىكردهاند كه در عالم آخرت هم مىتوانند با تلاش خودشان نعمت هاى فراوانى را به دست آورند و يا گمان مىكردهاند كه بهرهمندى ايشان در دنيا نشانهی لطف خاصّ الهى به آنان است؛ پس در آخرت هم مشمول چنين الطافى خواهند بود.
به هر حال، اگر كسى به وجود عالم آخرت به عنوان عالمى كاملاً مستقل ازدنيا باور داشته باشد و اعمال نيك و بدى را كه در اينجا انجام مىدهد، مؤثر در نعمت ها و عذابهاى آن عالم نداند همانند اشاعره كه نمىپذيرند كه بنده به سبب طاعت و معصيت پاداش و عذاب شود، آنها با اين رأى از نصّ قرآن، سرپيچيدهاند. «پس هركس به وزن ذرّهاى نيكى كرده باشد آن را مىبيند و هركس به وزن ذرّهاى بدى كرده باشد آن را مىبيند.» (زلزال: 8-7)(كهنسال،1379: 392)وبه معاد، كه يكى از اصول اعتقادى اديان آسمانى مىباشد؛ ايمان نياورده است، زيرا قوام اين اصل به پاداش و كيفر اعمال دنيوى است و به همين جهت عالم دنيا بازار و تجارتخانه يا مزرعهی آخرت ناميده شود كه در اينجا بايد به تلاش و كشت و كار پرداخت و درآمد و محصول پايدارش را بايد در آنجا دريافت كرد. اگر بپذیریم كه دنيا مزرعه و کشتزاری است که باید براى آخرت در آن بذرافشانى كنيم در اين صورت زندگى دنيا پوچ و نامفهوم نخواهد بود، بلكه مقدّمهاى مىشود براى يك زندگى جاودانى و ابدى كه هر چه در راه آن تلاش كنيم، كم است.
عدّهای براین باور بودهاند هنوز هم ازاین دسته افراد وجود دارد- كه مال و فرزند و ساير وسايل عيش و نوش دنيا، موجب راحتى و آسايش آخرت هم خواهد بود و شايد دفن كردن سيم و زر و گوهرهاى گرانبها و حتّى موادّ غذایى همراه مردگان، ناشى از چنين پندارى بوده است.
قرآن كريم، تأکید مىكند، نه مال و نه فرزند به خودى خود، موجب تقرّب به خداى متعال مىشود.
(سبأ/ 37) و نه در جهان آخرت سودى به كسى مىبخشد. (آلعمران/10 و116، مجادله/ 17) و اساساً اينگونه روابط و اسباب دنيوى گسسته مىشود (بقره/166، مؤمنون/110) وهركسى داراييها و متعلّقات خود را رهامیكند (انعام/ 94) و تك و تنها به سوى خداى متعال، محشور مىگردد. (مريم/ 80 و 95) و فقط روابط معنوى و الهى، پايدار مىماند و به همين جهت مؤمنانى كه با همسران و فرزندان و بستگانشان پيوندهاى ايمانى دارند، در بهشت با هم خواهند بود (رعد/ 23، غافر/ 8).
امیرالمؤمنین علي عليهالسّلام ویژگی های دنيا و آخرت و رابطه بین آن دو را اينگونه توصيف مينمايند: «أَيُّهَا النَّاسُ، إِنَّمَا الدُّنْيَا دَارُ مَجَازٍ، وَ الْآخِرَةُ دَارُ قَرَارٍ، فَخُذُوا مِنْ مَمَرِّكُمْ لِمَقَرِّكُمْ، وَ لَاتَهْتِكُوا أَسْتَارَكُمْ عِنْدَ مَنْ يَعْلَمُ أَسْرَارَكُمْ، وَ أَخْرِجُوا مِنَ الدُّنْيَا قُلُوبَكُمْ مِنْ قَبْلِ أَنْ تَخْرُجَ مِنْهَا أَبْدَانُكُمْ، فَفِيهَا اخْتُبِرْتُمْ، وَ لِغَيْرِهَا خُلِقْتُمْ. إِنَّ الْمَرْءَ إِذَا هَلَكَ قَالَ النَّاسُ: مَا تَرَكَ؟ وَ قَالَتِ الْمَلَائِكَةُ: مَا قَدَّمَ؟: اى مردم! جز این نیست که دنیا گذرگاهی است نا پایدار و آخرت اقامتگاهی است بر قرار. از گذرگاه خود بگیرید برای اقامتگاه پایدار؛ و پاره نکنید پرده های خود را در نزد خداوندی که اسرار شما را می داند و دل های خود را از دنیا بیرون کنید پیش از آنکه بدن هایتان از دنیا خارج شود، شما دراین دنیا در عرصه آزمایش قرار گرفته و برای غیر این دنیا آفریده شده اید. قطعی است که وقتی انسان از این دنیا رفت، مردم می گویند: چه مالی از خودبر جای گذاشت؟و فرشتگان می گویند: چه عملی را برای آخرت اندوخت وپیش انداخت؟»
در اين خطبه امیرالمؤمنین علي عليهالسّلام با آوردن تعابير و اوصاف حقيقي دنيا وآخرت، مردم را با حقيقت و ذات دنيا آشنا ميسازند و متذكّر ميشوند كه دنياي مجازي و ناپايدار ارزش دل بستن به تعلّقات و زرق و برقش را ندارد و بايد به فكر آباداني جهان آخرت كه جاويد و پايدار است، بود.
آيتالله مكارمشيرازي در شرح اين خطبه به اين نكته اشاره مي كند كه:
«در عبارات بالا هم موقعيّت دنيا و آخرت روشن شده و هم دستوراتى دربارهی آمادگى براى اين سفر سرنوشتساز صادر گرديده است. بىشك مفهوم سخنان امیرالمؤمنین اين نيست كه انسان ها دست از تلاش و كوشش براى زندگى مادّى بردارند، زيرا اين امر سبب فقر و نيازمندى است، همان فقرى كه منشأ انواع گناهان و سبب وابستگى به بيگانگان از اسلام است؛ همان وابستگى كه عزّت و شوكت اسلام و مسلمين را در هم مىشكند؛ بلكه منظور اين است كه ديدِ خود را نسبت به دنيا تغيير دهند؛ از همهی مواهب بهره گيرند؛ ولى در مسير سعادت براى سراى جاويدان از اموال خود براى نجات نيازمندان استفاده كنند و بر زخمهاى جانکاه دردمندان مرهم نهند. از ثروتاندوزى و ذخيره كردن اموال بپرهيزند و تا زنده هستند، بخش مهمّى از اموال خويش را در راه خير صرف كنند و ذخيره يومالمعاد خويش سازند.»
رابطهی دنیا و آخرت را نوع نگاه انسان به دنیا تعیین میکند؛ کسی که زندگی دنیا را برای دنیا دوست دارد و خوشبختی و سعادت را تنها در رسیدن به آرزوها و خواستههای دنیوی میداند و به دنیا به دید یک هدف نه یک وسیله نگاه میکند؛ از خدا و آخرت غافل مانده و هنگام مرگ از خواب غفلت بیدار میشود؛ مثال اینگونه افراد از زبان نویسندهی کلیله و دمنه اینطور توصیف میشود:
«هركه همّت در آن بست و مهمّات آخرت را مهمل گذاشت، همچون آن مرد است كه از پيش اشتر مست بگريخت و به ضرورت، خويشتن در چاهي آويخت و دست در دو شاخ زد كه بر بالاى آن رویيده بود و پایهایش بر جایي قرار گرفت. در اين ميان بهتر بنگريست، هر دو پاى بر سر چهار مار بود، كه سر از سوراخ بيرون گذاشته بودند. نظر به قعر چاه افگند، اژدهایي سهمناك ديد؛ دهان گشاده و افتادن او را انتظار ميكشید به سر چاه التفات نمود موشان سياه و سپيد بيخ آن شاخ ها دايم بيفتور ميبريدند و او در اثناى اين محنت تدبيري ميانديشيد و خلاص خود را طريقي ميجست. پيش خويش زنبور خانهاي و قدري شهد يافت، چيزي از آن به لب برد، از نوعي در حلاوت آن مشغول گشت كه از كار خود غافل ماند و نه انديشيد كه پاى او بر سر چهار مار است و نتوان دانست كه كدام وقت در حركت آيند؛ و موشان در بريدن شاخها جدّ بليغ مينمايند و البتّه فتوري بدان راه نمييافت و چندانكه شاخ بگسست در كام اژدها افتاد و آن لذّت حقير بدو چنين غفلتي راه داد و حجاب تاريك برابر نور عقل او بداشت تا موشان از بريدن شاخها بپرداختند و بيچاره حريص در دهان اژدها افتاد. پس من دنيا را بدان چاه پر آفت و مخافت مانند كردم و موشان سپيد و سياه و مداومت ايشان بر بريدن شاخها به شب و روز كه تعاقب ايشان بر فاني گردانيدن جانوران و تقريب آجال ايشان مقصور است و آن چهار مار را به طبايع كه عماد خلقت آدمي است و هرگاه كه يكي از آن در حركت آيد زهر قاتل و مرگ حاضر باشد و چشيدن شهد و شيريني آن را به لذّات اين جهاني كه فايده آن اندك است و رنج و تبعت بسيار، آدمي را بيهوده از كار آخرت باز ميدارد و راه نجات بر وى بسته ميگرداند و اژدها را به مرجعي كه به هيچ تأويل از آن چاره نتواند بود و چندانكه شربت مرگ تجرّع افتد و ضربت بويحيي صلوات اللّه عليه پذيرفته آيد هر آينه بدو بايد پيوست و هول و خطر و خوف و فزع او مشاهدت كرد، آنگاه ندامت سود ندارد و توبت و انابت مفيد نباشد.»
حاصل آنكه، رابطهی بين دنيا و آخرت از قبيل رابطهی بين پديدههاى دنيا با يكديگر نيست و چنان نيست كه هر كسى در دنيا نيرومندتر، زيباتر، شادتر و بهرهمندتر باشد، در آخرت هم همانگونه محشور ميشود؛ اگر به اين صورت باشد؛ مىبايست امثال فرعون و قارون سعادت اخروى بيشترى داشته باشند. چه بسا، كسانى كه در دنيا ناتوان و رنجور و تهي دست باشند؛ ولى در اثر انجام وظايف الهى، سالم، زيبا و نيرومند، محشور و از نعمت هاى ابدى برخوردار گردند. بعضى از ناآگاهان چنين پنداشتهاند، كه مفاد آيهی شريفهی: «وَ مَنْ كانَ في هذِهِ أَعْمى فَهُوَ فِي الْآخِرَةٍ أَعْمى وَ أَضَلُّ سَبيلا: ما کسی که در این جهان (از دیدن چهره حق) نابینا بوده است، در آخرت نیز نابینا و گمراه تر است!» (اسراء/ 72) اين است كه سلامت و بهرهمنديهاى دنيا، رابطهی مستقيم با سلامت و بهرهمنديهاى آخرت دارد؛ غافل از آنکه منظور از «كورى» در اين آيه، كورى ظاهرى نيست بلكه مقصود، «كوردلى» است؛ چنانكه در آيهی ديگر مىفرمايد: «فَإِنَّها لا تَعْمَى الْأَبْصارُ وَ لكِنْ تَعْمَى الْقُلُوبُ الَّتي فِي الصُّدُور: چرا که چشم های ظاهر نابینا نمیشود، بلکه دل هایی که در سینههاست کور میشود» (حج/46). پس علّت كورى آن جهان، فراموش كردن آيات الهى در اين جهان است نه كورى ظاهرى. پس رابطهی دنيا و آخرت، غير از نوع رابطهاى است كه بين اسباب و مسبّبات دنيوى، وجود دارد. ميان بهرهمندى از نعمت هاى دنيوى و بهرهمندى از نعمت هاى اخروى، نه تناسب مستقيم، وجود دارد و نه تناسب معكوس، بلكه هم نعمت ها و هم بلاهاى دنيا براساس تدبير حكيمانهی الهى بين انسان ها تقسيم شده چنانکه در قرآن آمده: «…نَحْنُ قَسَمْنا بَيْنَهُمْ مَعيشَتَهُمْ فِي الْحَياةِ الدُّنْيا وَ رَفَعْنا بَعْضَهُمْ فَوْقَ بَعْضٍ سُخْرِيًّا وَرَحْمَتُ رَبِّكَ خَيْرٌ مِمَّا يَجْمَعُونَ.: ما معیشت آنها را در حیات دنیا در میانشان تقسیم کردیم و بعضی را بر بعضی برتری دادیم تا یکدیگر را مسخر کرده (و با هم تعاون نمایند)؛ و رحمت پروردگارت از تمام آنچه جمعآوری میکنند بهتر است» (زخرف/32).
از نگاه قرآن، انسان موجودي والا و ارجمند، امانتدار و خليفهی الهي است. خداي بزرگ، انسان را براي خود برگزيده، راه كمال و قرب را به روي او گشوده، امكانات سير تا بينهايت را در اختيارش گذاشته و فرصت زندگي دنيا را براي طي نمودن مسير تكامل برايش مهيّا ساخته است دنيا به خودي خود، از آن جهت كه مخلوق خداوند ميباشد، سراسر، حق است و باطل و پستي در آن راه ندارد، بنابراين مذموم نيست، امّا از جهت انتساب به بشر، متناسب با نگرش و استفادهی انسان، گاه ممدوح و گاه مذموم است. در واقع نوع نگرش و نحوهی بهرهگيري انسان از دنيا، ممدوح يا مذموم بودن آن را مشخص ميكند.
از نگاه قرآن و روايات، منزلگاه اصلي و ابدي انسان ها، سراي آخرت و دنيا گذرگاه رسيدن به آن است. همچنين براي اينكه انسان ها گذرگاه دنيا را مأمن دایمی نپندارند، با هشدارهاي تكاندهنده و با استفاده از تمثيلهاي گوناگون حقيقت دنيا و اوصاف و ویژگی های آن را ترسيم نموده و از انسان ها مؤكّداً خواسته كه از فرصت كوتاه دنيا براي سرای ابدي و تكامل و قرب بهره ببرند. امیرالمؤمنین صادق عليهالسّلام در كتاب مصباحالشّريعه، توصيفی زيبا و خواندني از دنيا دارند. ايشان ميفرمايند: «الدُّنْيَا بِمَنْزِلَةِ صُورَةٍ رَأْسُهَا الْكِبْرُ وَ عَيْنُهَا الْحِرْصُ وَ أُذُنُهَا الطَّمَعُ وَ لِسَانُهَا الرِّيَاءُ وَ يَدُهَا الشَّهْوَةُ وَ رِجْلُهَا الْعُجْبُ وَ قَلْبُهَا الْغُفْلَةُ وَ كَوْنُهَا الْفَنَاءُ وَ حَاصِلُهَا الزَّوَال…» «زندگى دنيوى چون تمثاليست كه سر آن تكبّر و چشم آن حرص و گوشش طمع و زبانش ريا و دستش شهوت و پايش عُجب و خودپسندى و قلبش غفلت و رنگش فنا و نتيجه و آيندهی او زوال و نيستى باشد.
در قرآن كريم، گاهی دنيا در سياق ذم، با مصاديقِ مادّي، مانند شهوتهاي جنسي، فرزندان، طلا و نقره، اسب، دام و كشتزار تعريف شده است كه انسان دلبسته و وابسته به آنهاست. « زُيِّنَ لِلنَّاسِ حُبُّ الشَّهَوَاتِ مِنَ النِّسَاءِ وَالْبَنِينَ وَالْقَنَاطِيرِ الْمُقَنْطَرَةِ مِنَ الذَّهَبِ وَالْفٍضّةِ وَالْخَيْلِ الْمُسَوَّمَةِ وَالأنْعَامِ وَالْحَرْثِ ذَلِكَ مَتَاعُ الْحَيَاةِ الدُّنْيَا …: محبّت امور مادی، از زنان و فرزندان و اموال هنگفت از طلا و نقره و اسب های ممتاز و چهارپایان و زراعت، در نظر مردم جلوه داده شده است؛ (تا در پرتو آن، آزمایش و تربیت شوند)؛ ولی اینها (در صورتی که هدف نهایی آدمی را تشکیل دهند،) سرمایه زندگی پست (مادی) است»(آلعمران/١٤).
گاهی هم به نگرشهاي مادّيگرايانه و نحوهی بهرهگيري از اين مصاديقِ مادّي، مانند لهو، لعب، مدپرستي، تجمّلگرايي، فخرفروشي، ثروتاندوزي و قدرتطلبي توجّه داده شده است كه انسان به جاي استفاده از مادّيات در جهت نزديكي به خداوند، از آنها در جهت دوري از خداوند سود جسته است. ازجمله در آيهی: «اعْلَمُوا أَنَّمَا الْحَياةُ الدُّنْيا لَعِبٌ وَ لَهْوٌ وَ زينُةٌ وَ تَفاخُرٌ بَيْنَكُمْ وَ تَكاثُرٌ فِي الْأَمْوالِ وَ الْأَوْلادِ كَمَثَلِ غَيْثٍ أَعْجَبَ الْكُفَّارَ نَباتُهُ ثُمَّ يَهيجُ فَتَراهُ مُصْفَرًّا ثُمَّ يَكُونُ حُطاماً وَ فِي الْآخِرَةٍ عَذابٌ شَديدٌ وَ مَغْفِرَةٌ مِنَ اللَّهِ وَ رِضْوانٌ وَ مَا الْحَياةُ الدُّنْيا إِلاَّ مَتاعُ الْغُرُور: بدانید زندگی دنیا تنها بازی و سرگرمی و تجمّل پرستی و فخرفروشی در میان شما و افزون طلبی در اموال و فرزندان است، همانند بارانی که محصولش کشاورزان را در شگفتی فرو میبرد، سپس خشک میشود به گونهای که آن را زردرنگ میبینی؛ سپس تبدیل به کاه میشود! و در آخرت، عذاب شدید است یا مغفرت و رضای الهی؛ و (به هر حال) زندگی دنیا چیزی جز متاع فریب نیست!»(حديد/ 20).
از شيخ بهايي نقل شده: اين پنج خصلت مرتبهی سالهاى عمر انسان است، در كودكى لعب و بازى، در بلوغ لهو و مشغوليّتها، در جوانى زينت در ميانسالى تفاخر و در پيرى افزونطلبى در مال و اولاد. ناگفته نماند: آيهی شريفه، تارك دنيا بودن را ترويج نمىكند؛ بلكه واقعيّت زندگى دنيا را ترسيم مىنمايد. (قرشي،1377، 11:31).
تعداد صفحات | 121 |
---|---|
شابک | 978-622-378-466-8 |
.فقط مشتریانی که این محصول را خریداری کرده اند و وارد سیستم شده اند میتوانند برای این محصول دیدگاه(نظر) ارسال کنند.
نقد و بررسیها
هنوز بررسیای ثبت نشده است.