366,800 تومان
تعداد صفحات | 262 |
---|---|
شابک | 978-622-5950-20-7 |
فهرست
عنوان صفحه
مقدمه 11
فصـل اول 23
گونهشناسی روایات تفسیری 23
تفسیر واژگانی 23
بهرهگیری از تمثیل 26
بهرهگیری از قواعد ادبی 27
بهرهگیری از روش تفسیر قرآن به قرآن 28
بهرهگیری از ساختار چندمعنایی قرآن (بطون) 29
بهکارگیری قاعدهی جرح و تطبیق 34
بهرهگیری از بیان مصادیق (تبیین مصداقی) 38
مبانی و راهکارهای تفسیر قرآن بر اساس شرایط در زمانهای مختلف 39
مفهومشناسى 39
تاریخچهی بحث 40
رابطهی تفسیر با مقتضیات زمان 41
مبانی تفسیر (اصول) 43
عدم تحریف قرآن 43
الهی بودن الفاظ قرآن 43
نیازمندی قرآن به تفسیر 43
حجیت ظواهر قرآن 44
حقیقتگو و واقعنما بودن قرآن 44
هدفمندى و هدایتگرى قرآن 45
جاودانگی قرآن 45
فراگیری و شمول قرآن 45
چندساحتی بودن زبان قرآن 45
ضوابط (قواعد) تفسیر 46
عدم مخالفت با سنت قطعی 47
عدم مخالفت با حکم عقل قطعی 47
عدم مخالفت با مطالب قطعی علوم تجربی 47
مفسر شرایط لازم را داشته باشد 47
آشنایی با روشهای تفسیر قرآن 47
استفاده از سیاق 48
عدم جواز تقلید در تفسیر 48
راهکارها 48
راهکارهای درون متنی 49
راهکارهای برون متنی 51
بررسی و نقد دیدگاههای قرآنی و حدیثی قرآنیّون اهل سنّت 68
معرفی قرآنیّون 68
پیدایش قرآنیّون 69
سرکردگان قرآنیّون در شبهقارهی هند 69
فرقههای قرآنیّون در زمان حاضر 72
مشهورترین قرآنیّون در جهان عرب 74
شبهات قرآنیّون 75
شبههی اوّل؛ جامعیّت قرآن و عدم نیاز به سنّت 76
پاسخ شبههی اوّل 76
شبههی دوم؛ فقط قرآن بر پیامبر (ص) وحی شده است و سنّت آن حضرت، منشأ وحیانی ندارد، لذا فاقد حجّیّت است 79
پاسخ شبههی دوم 79
شبههی سوم؛ سنّت پیامبر، اعمّ از قولی و فعلی، مقیّد به زمان پیامبر است و عمومیّت زمانی و مکانی ندارد 81
پاسخ شبههی سوم 82
شبههی چهارم و پاسخ آن؛ اگر سنّت جزئی از دین بود، پیامبر کتابت حدیث را منع نمیکرد 84
شبههی پنجم و پاسخ آن 88
شبههی ششم و پاسخ آن 89
معنای لغوی و اصطلاحی جری 91
معنای جری در قرآن کریم 91
معنای تطبیق 91
معنای تطبیق در قرآن کریم 92
تفسير قرآن با قرآن 96
بحث مهم اخلاقي 107
جری و تطبیق در آثار فقها 107
شمول تکالیف قرآن به آیندگان 108
جری در روایات 109
ظاهر و باطن قرآن در کلام امام باقر 109
جری و تطبیق از دیدگاه علمای شیعه 110
علامه طباطبائی 110
آیت الله معرفت 112
جری و تطبیق از دیدگاه علمای اهل سنت 113
پینوشتها 114
فصـل دوم 117
مفهومشناسی جری و انطباق و باطن قرآن بر اساس روایات 117
معانی باطن قرآن 117
مصادیق جدید آیات در بستر زمان 117
معانی گوناگون غیرآشکار از الفاظ آیات 127
معانی ژرف و غیرابتدایی الفاظ قرآن 132
خلط تفسیر مفهومی با مصداقی (جری و تطبیق) در روایات 135
بررسی استعارههای تأویلی بر پایهی جری و تطبیق آیات قرآن 142
تأویل، واژهای همسو با هرمنوتیک 145
معناشناسی لغوی تأویل 147
معناشناسی اصطلاحی تأویل 148
جری و تطبیق 151
قلمروی قاعدهی جری 154
موارد تطبیق صحیح 155
موارد تطبیق باطل 159
فصـل سوم 165
بطن و جری در کلام علامه طباطبایی 165
جایگاه روایات در فهم قرآن از نگاه علامه طباطبایی 166
معیار تفکیک روایات در تفسیر المیزان 168
روایات تفسیری 169
روایات غیرتفسیری 170
روایات اشاری بطنی 170
واکاوی نگرش علامه طباطبایی به روایات وارده در تفسیر قرآن کریم با تأکید بر مفاهیم بطن و جری 173
تأویل از نظر علامه طباطبایی و تفاوت آن با بطن 174
نمونههایی از روایات بطنی 177
روایات جری و تطبیق 177
تشکیک علامه درمورد روایات بطنی با جری و تطبیق 180
نمونههای تشکیک بین بطن و جری 183
فصـل چهارم 199
مقدمه 199
جهانی و جاودانه بودن قرآن 199
تلاش بی سرانجام 201
طرح شبهه 203
دیدگاه اول 204
پاسخ 205
توجه به فرهنگ ویژهی وحی 208
دیدگاه دوم 210
شواهد قائلین دیدگاه اول 219
پینوشتها 237
منـابع و مآخـذ 239
منابع 239
پینوشتها 250
در بسیاری از روایات تفسیری، صرفا معنای یک واژه با یادکرد واژه ای مترادف یا واژگانی آسان تر بیان شده است. این روش بیشتر به ترجمه و توضیح شبیه می باشد که در مواردی به کار می رود که برای مخاطب تنها همان واژه، مبهم بوده است و نیاز به توضیح بیشتر ندارد.2
رویکرد این نوع از روایات تفسیری، معنی شناختی3 است؛ زیرا این روایات غالبا درصدد بیان معنی لغات و واژگان، وارد شده¬اند. روشن است تفسیر در این سطح مشروط به عصمت و علم لدنّی نیست، بلکه خبرویّت در شناخت واژگان و مفاهیم لغات کفایت می کند.
اما مطلبی که نباید آن را نادیده گرفت این است که مهم تر از بحث واژه شناسی، شناخت مبانی فهم واژه ها است که مهم می باشد. چیزی که امروزه به عنوان «فقه اللغه» یا «فلسفه زبان» از آن یاد می شود و در آن برای یافتن پاسخ صحیح به نمونه پرسش های ذیل مطالعه و جستجو می شود:
1. آیا مبنای صحیح در معنا رسانی واژه ها، عصر صدور واژه هاست، یا واژه ها تحول معنایی یافته و ملاک عصر حاضر است؟
2. آیا واژه ها تابع مراد متکلمند یا تابع فهم مخاطب و یا هیچ کدام؟
3. آیا واژه های به کار رفته در قرآن و متون مقدس تابع مفاهیم عرفی و اجتماعی فرهنگ زبان عمومی است یا چنین نیست؟
بدون شک جواب دادن به این پرسش ها به کاوش های جدی و عمیقی نیاز دارد و در فرصتی دیگر می بایست با استفاده از روش های علمی نوین، روایات تفسیری معصومین را که در تبیین مفاهیم واژگان وارد شده اند، مورد دقت مضاعف قرار داد تا از این رهگذر به پاسخ های صحیح این نمونه پرسش ها، از منظر معصوم علیه السلام راه یافت.4 ولی آنچه در اینجا بازگو می شود تنها بیان نمونه هایی از روایات تفسیری است که در بیان مفاهیم و مدالیل واژگان وارد شده اند:
1. در روایتی از امام علی بن موسی الرضا علیه السلام دربار واژه «حرث» و «نسل» که در آیه شریفه «وَیُهْلِکَ الْحَرْثَ وَالنَّسْلَ»5 آمده است، می خوانیم:
«النسل: هم الذریه و الحرث: الزرع»6 برابر این روایت، امام رضا علیه السلام واژه «نسل» را به «ذریه» و واژه «حرث» را به «زراعت» تفسیر یا به عبارت دقیق تر ترجمه کرده است.
2. در روایتی می خوانیم امام صادق علیه السلام واژه های «رفث، فسوق و جدال» را که در آیه 197 سوره بقره آمده است7 به ترتیب به معنای آمیزش، دروغ و قسم خوردن به «لا و الله و بلی والله» و فحش دادن به یکدیگر معنا کرده اند.8
3. در روایتی از عبدالعظیم الحسنی از امام جواد علیه السلام آمده است که ایشان در توضیح واژه های «منخنقه، موقوذه، متردیه و نطیحه» که در آیه سوم سوره مائده به کار رفته اند، فرموده است: «منخنقه» حیوانی است که این حیوان خفه شده است و مردار است، «موقوذه» حیوانی است که در اثر بیماری به هلاکت رسیده، «متردیه» آن حیوانی است که از جای بلندی به پایین پرتاب شده، یا از کوه سقوط کرده و یا در چاه افتاده و مرده و «نطیحه» آن حیوانی است که حیوان دیگری به او شاخ زده و مرده است.9
4. در روایتی از امیرالمومنان علی علیه السلام کلمه «هباءا منثورا» که در آیه «وَقَدِمْنَا إِلَی مَا عَمِلُوا مِنْ عَمَلٍ فَجَعَلْنَاهُ هَبَاءً مَنْثُورًا»10 وارد شده است، به معنای شعاع نور خورشید تفسیر شده است که از روزنه به داخل اتاق بتابد.11
5. در روایتی از امام باقر علیه السلام آمده است که واژه «مفازه» در آیه «فَلا تَحْسَبَنَّهُمْ بِمَفَازَةٍ مِنَ الْعَذَابِ»12 به معنی بعید تفسیر شده است.13
اهل لغت واژه «مفازه» را به معنی مهلکه در نظر گرفته اند ولی از منظر فال نیک زدن، آن را در نجات از مهلکه استعمال می کنند. «ابن منصور» در لسان العرب، واژه مفازه در این آیه را به معنای «بعید» دانسته است.14
6. در شماری از روایات فریقین واژه «باسقات = بسوق» در آیه «وَالنَّخْلَ بَاسِقَاتٍ لَهَا طَلْعٌ نَضِیدٌ»15 به معنی بلندی درخت نخل، تفسیر شده است.16
غیر عربی بودن واژه ها در تعدادی از روایات اشاره شده است. از جمله واژه «ابلعی» درآیه «وَقِیلَ یَا أَرْضُ ابْلَعِی مَاءَکِ»17 به لغت هندی به معنای «اشربی» یعنی فرو بر، آمده است.18
علاوه بر مواردی که ذکر شد، به یکی از دو مورد دیگر از روایات تفسیری واژگان اهل سنّت نیز اشاره خواهد شد.
1. ابن جریر طبری در تفسیر «فاقع» که در آیه «قَالَ إِنَّهُ یَقُولُ إِنَّهَا بَقَرَةٌ صَفْرَاءُ فَاقِعٌ لَوْنُهَا تَسُرُّ النَّاظِرِینَ»19 وارد شده است، تعدادی روایت از تابعین و اتباع آنها می آورد که «فاقع» را به معنی «خالص و صافی» ترجمه کرده اند. همچنین است روایاتی که در ترجمه کلماتی چون «فارض، عوان، صفراء ذلول، شیه» مربوط به آیات 68 الی 71 سوره بقره آمده است.20
2. در تفسیر کلمه «موقوتا» مربوط به آیه «إِنَّ الصَّلاةَ کَانَتْ عَلَی الْمُؤْمِنِینَ کِتَابًا مَوْقُوتًا»21 در شماری از روایات نقل شده است که آن را به معنی «مفروض و واجب» دانسته اند.22
3. در تفسیر واژه «صِرٌّ» در آیه «مَثَلُ مَا یُنْفِقُونَ فِی هَذِهِ الْحَیَاةِ الدُّنْیَا کَمَثَلِ رِیحٍ فِیهَا صِرٌّ أَصَابَتْ حَرْثَ قَوْمٍ ظَلَمُوا أَنْفُسَهُمْ فَأَهْلَکَتْهُ» طبری تعدادی روایت از صحابه و تابعین نقل می کند که آن را به معنی «سرمای شدید» گرفته اند.23
4. در تبیین واژه «صُرْهُنَّ» در آیه «فَخُذْ أَرْبَعَةً مِنَ الطَّیْرِ فَصُرْهُنَّ إِلَیْکَ» در شماری از روایات اهل سنت به معنی «قطعه قطعه کردن» آمده است.24
نکته قابل ملاحظه آن است که شمار زیادی از روایات تفسیری اهل سنت، از نوع تفسیر واژگانی است. برای اثبات این مطلب، کافی است به کتاب هایی چون تفسیر طبری یا تفسیر ابن ابی حاتم مراجعه شود.
از بررسی های صورت گرفته برای این کتاب ها این نتایج حاصل شد که تفسیر واژگانی و ترجمه ای (شرح اسمی)، چه حجم گسترده ای را شامل می شود که این مسئله نیز در اکثر موارد به صورت تکراری علی الخصوص در تفسیرهای طبری و در تفسیر المنثور نیز تا حدودی، از صحابه و تابعین و اتباع آنان نقل شده است. این در حالی است که در روایات تفسیری اهل بیت علیهم السلام، از میان انواع روایات تفسیری، تقریبا کمترین شمارگان مربوط به تفسیر واژگانی است.
این نکته این مسئله را بیان می کند که به عکس روایات تفسیری اهل بیت، صبغه غالبی در روایات تفسیری اهل سنت، «معنا شناسانه» است نه «روش شناسانه». جالب توجه آنکه در منابع تفسیری اهل سنت، روایاتی که منقول از شخص پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله است، کمتر در حوزه تفسیر واژگانی است، بلکه این نوع روایات شرح اسمی و معنا شناختی، عمدتا از صحابه و تابعین و اتباع آنان نقل شده است.
شاید در صورت تحقیق بیشتر این نکته به دست آید که هر چه منقولات تفسیری از زمان پیامبر صلی الله علیه و آله فاصله گرفته و به طرف تابعین و اتباع کشیده شده است؛ بر حجم روایات تفسیری واژگانی، افزوده شده است.
بهرهگیری از تمثیل
در میان روایات تفسیری بیاناتی دیده می شود که معصومین علیهم السلام در مواردی به منظور آسان سازی و انتقال سریع مفاهیم به مخاطب، از عنصر تمثیل و همانند سازی استفاده می کرده اند.
این روش در شرایطی متناسب با سطح آگاهی و فهم مخاطبان به کار گرفته می شد و یا در جایی استفاده می شد که می خواستند جلوی سوء استفاده مغالطه گران را بگیرند و طرف را مجاب نمایند.
هرچند تعداد این دست روایات، بسیار کم هستند ولی از نگاه روش شناختی، از اهمیت بالایی برخوردارند.
از باب نمونه در مناظره برخی از یهود با امیرمومنان علی علیه السلام می خوانیم که آنها با تعریض به آیاتی چون «فَأَیْنَمَا تُوَلُّوا فَثَمَّ وَجْهُ اللَّهِ»25 و آیه «وَیَبْقَی وَجْهُ رَبِّکَ ذُو الْجَلالِ وَالإکْرَامِ»26 از آن حضرت پرسیدند «فاین وجه ربک» امام به جای پاسخ علمی و نظری به ابن عباس دستور داد تا آتشی تهیه کند، چون آتش برافروخته شد و زبانه کشید، از یهودی پرسید «فاین وجه هذه النار؛ صورت این آتش کدام است؟» یهودی اظهار کرد که آتش صورت خاصی ندارد. امام با شنیدن این عتراف فرمود: «قال ربی عزوجل هذا المثل: «وَلِلَّهِ الْمَشْرِقُ وَالْمَغْرِبُ فَأَیْنَمَا تُوَلُّوا فَثَمَّ وَجْهُ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ وَاسِعٌ عَلِیمٌ»27 چنان که ملاحظه می شود، امام با استفاده از یک تمثیل محسوس با برافروختن آتش، آیاتی نظیر «وَیَبْقَی وَجْهُ رَبِّکَ» و نیز «فَأَیْنَمَا تُوَلُّوا فَثَمَّ وَجْهُ اللَّهِ» را تفسیر کرد و با این کار مفهوم نفی جسمانیت خداوند را در سطح فهم مخاطب بیان کرد.
نمونه دیگر: در روایتی از امام صادق علیه السلام می خوانیم که آن حضرت پس از تلاوت آیه «وَالَّذِینَ إِذَا أَنْفَقُوا لَمْ یُسْرِفُوا وَلَمْ یَقْتُرُوا وَکَانَ بَیْنَ ذَلِکَ قَوَامًا»28 در تبیین واژه های «اسراف»، «قتر» و «قوام» با تمثیلی ساده و روان، ابتدا مقداری ریگ از زمین برداشت و آن را در مشت خود جای داد و کاملا مشتش را بست و فرمود: «هذا الاقتار الذی ذکره الله عزوجل فی کتابه، این معنای اقتار است که خداوند درکتابش آورده است» سپس دوباره مشتی از ریگ پر کرد و کاملا آن را باز گذاشت به گونه ای که همه ریگ ها به زمین ریخت و فرمود: هذا الاسراف، این معنای اسراف است.
در مرحله سوم، مشتی دیگر برگرفت و نیمی از آن را بر زمین ریخت و نیمی را در مشت خود نگه داشت و فرمود: هذا قوام؛ این معنی قوام است.29 امام با این مثال ساده و روشن، تفاوت این سه واژه را به صورت عینی و ملموس بیان کرد.
بهرهگیری از قواعد ادبی
در شماری از روایات تفسیری، دریافت می شود که امام معصوم علیه السلام با اشاره به نکتههای ادبی و قواعد لسانی راه دستیابی به آن را نیز بیان فرموده است.
این امری معلوم است که این نوع از روایات، علاوه بر آنکه روشمندی برداشت های تفسیری معصوم را می رساند، نوعی آموزش و تعلیم روش، در فهم آیات را شامل می شود.
به عنوان نمونه: در روایتی از امام صادق علیه السلام آمده است که از آن حضرت سوال شد: آیا فریضه امر به معروف و نهی از منکر بر همه افراد امت واجب است؟ امام در پاسخ فرمود: خیر، چنین نیست. راوی از دلیل آن جویا شد، امام فرمود: «و الدلیل علی ذلک کتاب الله تعالی: «وَلْتَکُنْ مِنْکُمْ أُمَّةٌ یَدْعُونَ إِلَی الْخَیْرِ وَیَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَیَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْکَرِ»30 کما قال الله عزوجل: «وَمِنْ قَوْمِ مُوسَی أُمَّةٌ یَهْدُونَ بِالْحَقِّ وَبِهِ یَعْدِلُونَ»31 و لم یقل: علی امه موسی و لا علی کل قومه؛ دلیلش آن است که خداوند فرمود: «باید در میان شما گروهی باشند که به نیکی ها فرا خوانند و آنان را امر به معروف و نهی از منکر نمایند» چنان که خداوند در جای دیگر فرمود: «وَمِنْ قَوْمِ مُوسَی أُمَّةٌ یَهْدُونَ بِالْحَقِّ» و از قوم موسی گروهی بودند که به حق دعوت می کردند» و نفرمود: «علی امه موسی» یا «علی کل قومه»32 از این عبارت به خوبی روشن می شود که عبارت «ولتکن منکم» و همچنین عبارت «و من قوم موسی» که با من تبعیضیه آمده است، دلالت می کند بر اینکه فریضه امر به معروف و نهی از منکر اختصاص به گروه خاصی دارد.33
نمونه دوم، روایتی را شامل می شود که زواره از امام صادق علیه السلام می پرسد به چه دلیل مسح به بعض سر صحیح است؟ امام در پاسخ می فرماید: «ان المسح ببعض الراس لمکان الباء»34 برابر این روایت امام با اشاره به «با» در آیه «وَامْسَحُوا بِرُءُوسِکُمْ»35 استنتاج می کند که مسح به بعض سر صحیح است؛ زیرا واژه «مسح» به خودی خود متعدی است و نیازی به «با» ندارد؛ ولی از آنجا که در این آیه «با» آمده است اشاره به همین نکته دارد که بعض سر مراد است نه تمام آن.
بهرهگیری از روش تفسیر قرآن به قرآن
چنان که سابقا گذشت «علامه طباطبایی» روش تفسیری اهل بیت را در قالب روش قرآن به قرآن می داند. ایشان بر این باور است که شیوه رایج اهل بیت در تفسیر، همین روش بوده است.36
مهم بودن این مسئله به آن دلیل است که افزون بر این که روش اهل بیت عصمت و طهارت است از مصونیت بالایی نسبت به خطاهای تفسیری برخوردار است. حجم زیادی از روایات تفسیری معصومین از نوع استدلال به آیه ای برای فهم آیه ای دیگر است.
از باب نمونه: در روایتی از امیر المومنان علی علیه السلام در تفسیر آیه «قَالَ لا یَنَالُ عَهْدِی الظَّالِمِینَ»37 می خوانیم: «أی المشرکین» آنگاه حضرت در توجیه تفسیر «ظالمین» به «مشرکین» با استفاده از آیه سیزده سوره لقمان می فرماید: «لانه سمی الشرک ظلما بقوله: ان الشرک لظلم عظیم» یعنی تفسیر «ظالمین» به «مشرکین» به این دلیل است که خداوند در آیه «إِنَّ الشِّرْکَ لَظُلْمٌ عَظِیمٌ» شرک را «ظلم» نامیده است.38
شبیه نمونه فوق، روایتی است که در منابع اهل سنت در تفسیر آیه «الَّذِینَ آمَنُوا وَلَمْ یَلْبِسُوا إِیمَانَهُمْ بِظُلْمٍ»39 از پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله وارد شده است که ظلم را با استفاده از آیه «إِنَّ الشِّرْکَ لَظُلْمٌ عَظِیمٌ» به معنی شرک گرفته اند.40
نمونه دیگر روایتی است از زراره و محمد بن مسلم- دو تن از شخصیت های برجسته اسلام- که از امام باقر علیه السلام پرسیدند: چگونه حکم به وجوب قصر در سفر می کنید و حال آنکه در قرآن تعبیر به «فَلَیْسَ عَلَیْکُمْ جُنَاحٌ»41 شده است که به حسب ظاهر به معنی جواز قصر است نه وجوب آن؟ امام علیه السلام در پاسخ با تمسک به آیه «إِنَّ الصَّفَا وَالْمَرْوَةَ مِنْ شَعَائِرِ اللَّهِ فَمَنْ حَجَّ الْبَیْتَ أَوِ اعْتَمَرَ فَلا جُنَاحَ عَلَیْهِ أَنْ یَطَّوَّفَ بِهِمَا وَمَنْ تَطَوَّعَ خَیْرًا فَإِنَّ اللَّهَ شَاکِرٌ عَلِیمٌ» 42 فرمود: همانگونه که مقصود از عبارت «لاجناح» در این آیه ناظر به وجوب طواف (سعی) است نه جواز آن، در آیه «فَلَیْسَ عَلَیْکُمْ جُنَاحٌ» نیز به معنی وجوب قصر است نه جواز آن.43
مطابق این نقل، امام برای بیان تفسیر آیه ای از آیه ای دیگر کمک می گیرد و این همان روش تفسیری قرآن به قرآن است.
به کارگیری این روش در روایات تفسیری اهل سنت نیز، کم و بیش به چشم می خورد.
بهرهگیری از ساختار چندمعنایی قرآن (بطون)
در تفاسیر معصومان بخش عمده ای شامل لآیه های باطنی و معانی پنهانی آیات می شود. اشتمال قرآن به ظهر و بطن و گستره معنایی باطنی، حقیقتی است که ابتدا از زبان گویای پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله شنیده شده است. پس از آن حضرت، همواره ائمه اطهار علیهم السلام این نکته را گوشزد می نمودند و خود نیز در سطح گسترده ای به بیان معانی باطنی آیات قرآن مبادرت ورزیده اند. ویژگی مراتب معنایی در قرآن و چند لایگی آن از امتیازات زبانی قرآن به شمار می آید و بیانگر جاودانگی و پایداری قرآن است.
به یقین کشف هر یک از مراتب معنایی می تواند پاسخگوی بخش هایی از نیازهای هدایتی بشر در گستره تاریخ باشد.
پیداست، لآیه های باطنی قرآن، فراتر از دلالت های سیاقی و نزولی است و آزادتر از قید و بند های لفظی و قواعد و معیارهای لسانی حاکم بر آنها است. به همین جهت، با تجربه و جداسازی ازخصوصیات نزولی همراه است.
البته تجرید آیه از ویژگی های نزولی و دلالی، با حفظ ملاک ها و اصول کلی، در راستای همان معانی ظاهری است و بیگانه از آن نیست و نباید باشد. لذا از امتیازات تفسیر باطنی، همسویی آن با تفسیر ظاهری است. بدین معنی که معانی باطنی آیات در طول معانی ظاهری آن، همزمان اراده شده اند.
تعدد و تنوع معانی آیات و اختلاف ظاهری آنها که در شماری از روایات تفسیری ملاحظه می شود و گاه شبهه تعارض و اختلاف در گفتار معصوم را تداعی می کند در مواردی به همین مراتب معنایی برمی گردد، یعنی ممکن است اختلاف روایات تفسیری در پاره ای از موارد به گوناگونی معنی ظاهری و باطنی آیات، یا به اختلاف مراتب باطنی آیات برگردد و در عین حال همه آنها در جای خود صحیح باشد؛ زیرا هر یک از آن معانی در بیان مرتبه ای از مراتب معرفتی و باطنی آیات است و منافاتی با یکدیگر ندارد.
روایتی وجود دارد از جابر یکی از اصحاب بزرگوار امام باقر و امام صادق علیهما السلام که دو بار تفسیر آیه ای را از امام باقر علیه السلام پرسید ولی هر بار جوابی شنید که با مرتبه دیگر متفاوت بود، با شگفتی از امام پرسید: این تفاوت در گفتار ناشی از چیست؟ امام فرمود: «ان للقرآن بطنا و للبطن بطنا و له ظهر و للظهر ظهر…؛ قرآن دارای بطن است و هر بطنی باز دارای بطنی است و نیز دارای ظهر است و برای هر ظاهری باز ظاهری دیگر…»44
در واقع امام با این پاسخ، به این نکته اشاره می کند که این تفاوت ها و بعضا اختلاف ظاهری روایات، بدان جهت است که قرآن دارای ساختار چند معنایی می باشد و هر یک از این روایات تفسیری، ممکن است در بیان مرتبه ای از آن مراتب معنایی باشد.
تعداد صفحات | 262 |
---|---|
شابک | 978-622-5950-20-7 |
.فقط مشتریانی که این محصول را خریداری کرده اند و وارد سیستم شده اند میتوانند برای این محصول دیدگاه(نظر) ارسال کنند.
نقد و بررسیها
هنوز بررسیای ثبت نشده است.