173,600 تومان
تعداد صفحات | 124 |
---|---|
شابک | 978-622-378-279-4 |
انتشارات |
فهرست
عنوان صفحه
مقدمه 8
فصـل اول 15
زیبایی و زیبایی شناسی 15
ماهیت و مفهوم زیبایی 16
سرچشمه های شکل گیری معیارهای زیبایی شناسی در طول تاریخ 18
ویژگی های زیبایی 19
کارکردهای زیبایی 19
میزان مراتب زیبایی 20
ابعاد زیبایی 21
عوامل موثر در خلق و ظهور زیبایی 22
عرصه های اصل تجلی زیبایی 24
طبقه بندی ادراک زیبایی 24
فنون ارزیابی زیبایی 25
معیارهای عینی برای شناخت و ارزیابی زیبایی 28
زیبایی شناسی چیست؟ 28
ادراک زیبایی شناسی 29
مبانی فلسفی زیبایی شناسی 31
گفتمان زیبایی شناسی هگل 32
دیدگاه هنجاری در زیبایی شناسی 32
خلاصه 35
فصـل دوم 37
زیبایی شناسی شهری 37
دانش شهرسازی و زیبایی محیط شهری 38
ادراک محیط شهری 40
تحول در اهداف شهری از زیبایی بصری به کیفیت محیط 42
زیبایی شناسی شهری 44
فرایند زیباشناسی شهری 45
فرایند تکامل زیبایی شناسی شهری 46
شاخص های زیباشناسی 46
معیارهای عام زیبایی شناسی 50
الف- معیارهای کلی: 51
ب- معیارهای خرد 51
معیارهای شهر زیبا 57
دیدگاه های اساسی در زیباشناسی شهری 58
نظریات زیبایی شناسی شهری 59
زیباشناسی از منظر اسلامی 65
رویکردهای زیباشناختی شهری 70
رویکرد کارشناس محور 72
رویکرد مردم محور 73
خصوصیات مکان های زیبای شهری 75
عوامل تاثیرگذار بر زیبایی شهر 79
مظاهر زیبایی شهری 84
جمعبندی 89
فصـل سوم 91
زیبا سازی و راهکار های مدیریتی زیبا سازی شهری 91
شناخت سیما و منظر شهری 92
آلودگی و ناهمگونی بصری سیما و منظر شهر 93
زیباسازی شهری 94
اهداف زیباسازی شهری 95
رهیافت های زیباسازی شهری 97
رهیافت کالبدی- بصری 97
رهیافت های اجتماعی و ادراکی 97
رهیافت مکانسازی 98
کیفیت های کلیدی برای خلق یک مکان موفق 98
زیباسازی و مدیریت شهری 99
اهم اقدامات مدیریتی در راستای زیباسازی شهری 100
مکان سازی 100
استانداردهای طراحی محوطه ها 101
اجزای جدارهی خیابان 102
عناصر کالبدی و زیست محیطی در طراحی خیابان شهری 103
معیارهای هماهنگی یک نما با جداره وضع موجود 104
راهبردهای جدارهسازی مناسب 104
راهکارهایی جهت ایجاد فضای سبز پایدار 105
سیاستهای دستیابی به پایداری زیست محیطی 106
مبلمان شهری (تجهیزات و امکانات همگانی) 106
بهینه سازی و افزایش کیفیت محیطی و بازده عملکردی مبلمان شهری 107
تبلیغات محیطی یا شهری 107
هنرهای شهری 108
جمعبندی 114
منـابع و مآخـذ 115
منابع فارسی 115
منابع غیر فارسی 123
شهر جامع¬ترین مجموعه از دستاوردهای بشر در طــول تاریخ است کـه از حاصل جمـع آثار آن در عرصههای فرهنگ، معماری، صنعـت، هنر، ارتباطات اجتماعی، دانش، اخلاق و سیاست بـه وجود آمده است. زیبایی مفهومی عمیق¬تر و وسیع¬تر از زیبایی بصری تا زیبایی شکل و سیمای شهر دارد و نقش مؤثری در سرزندگی، شادابی و رضایت شهروندان ایفا می-کند. زیباشناسی فرآیندی مستمر، در حال رشد و تغییر است که با روان¬شناسی، فلسفه، هنر، فرهنگ، هویت، دانش، بینش، زمان و کارکردهای مختلف ارتباط دارد و در آن¬ها ظهور پیدا می¬کند. در این فصل سعی گردیده است تا به بررسی مفاهیم زیبایی و زیباییشناسی پرداخته شود.
ماهیت و مفهوم زیبایی
هستی زیستی و اجتماعی انسان دارای دو فرآیند اساسی یعنی فرایند عقلانی و فرآیند عاطفی است که لازم و ملزوم یکدیگرند و تعامل و تعادل آنها لازمه¬ی دوام هستی فردی و اجتماعی است. بعد عقلانی بیشتر بر روابط عینی، منطقی و ادراکی میان انسان و جهان استوار است که به زندگی مادی و بیرونی انسان و جامعه سازمان می¬دهد و به همین صورت علم و فلسفه، حقوق، اخلاق، اقتصاد و سیاست تجلی پیدا می¬کند، اما بعد عاطفی بیشتر بیانگر روابط حسی و ذوقی میان انسان و جهان است که به زندگی معنوی و درونی انسان سازمان می¬دهد و به صورت روابط عاطفی، شور و هیجان، طبیعت دوستی، آفرینش هنری، آرمان دوستی و غیره ظهور پیدا می¬کند. عنصر کلیدی در زندگی عاطفی، انگیزه¬ی زیبادوستی و زیباخواهی است که سراسر فعالیت¬های فردی و جمعی انسان را تحت تاثیر خود قرار میدهد.
بنابراین ماهیت و چیستی زیبایی را باید در روابط عاطفی میان انسان و جهان پیرامون جست¬وجو کرد. هر پدیده¬ی طبیعی، اجتماعی یا روانی که موجب سازگاری، هم¬حسی و تعادل عاطفی میان انسان و جهان گردد¬¬، احساس زیبایی به وجود می¬آورد و برعکس هر نوع اختلال و ناسازگاری میان عواطف انسان به پیدایش احساس زشتی منجر می¬شود. در یک بیان ساده و خلاصه می¬توان گفت که زیبایی زاییده¬ی حالت هم¬حسی و سازگاری عاطفی میان انسان و جهان است. هر چقدر که روابط حسی و عاطفی انسان با دنیای پیرامون عمیق¬تر و گسترده¬تر باشد، احساس زیبایی نیز ژرف¬تر خواهد بود و نه صرفاً در درون و روان انسان بلکه برآیند تعامل دنیای برون و درون یعنی جهان و انسان است. یکی از تعاریف ساده و مشهور زیبایی که هربرت رید هنرشناس و منتقد هنری صاحب نام مطرح کرده بر پایه¬ی همین تفسیر استوار است: “زیبایی عبارت است از احساس وحدت و هماهنگی در ادراکات حسی” (رید، 1354: 3). در فلسفه ماقبل سقراطی، هنر مترادف «ابداع»، «پوئزیس»، «تِخنه» و «فُوزیس» بود؛ بدین معنی که هنر باید به مانند طبیعت (فوزیس)، حقیقت را به نظر آورد. لذا در نظر آنان، هنرمند فقط باعث کشف حجاب است و همه هنرمندان از این جهت برابرند (هایدگر،1379: 42؛ بهزادفر و همکاران،1388).
بر اساس این تحلیل می¬توان دریافت که زیبایی پدیده¬ای صرفاً ذهنی و انتزاعی نیست، بلکه ماهیتی انسانی، تاریخی و اجتماعی دارد. پیدایش احساس زیبایی بر دو رکن اصلی یعنی جهان عینی از یکسو و جهان ذهنی از سوی دیگر استوار است. در واقع زیبایی پدیده¬ای عینی- ذهنی است که بدون هر یک از دو رکن خود نمی¬تواند وجود داشته باشد. از این دیدگاه هر نوع برداشت یک جانبه از مفهوم زیبایی به عنوان پدیده¬ای صرفاً ذهنی یا عینی و نیز مطلق کردن هر نوع معیار عینی یا ذهنی برای تشخیص زیبایی به گمراهی و خطا می¬انجامد. نکته¬ی مهم و راهگشا در این مبحث این است که به دلیل پویایی شرایط عینی و ذهنی زندگی انسان، ادراک زیبایی نیز پدیده¬ای پویا، نسبی و تاریخی است، بنابراین جست و جوی زیبایی¬مطلق و معیار¬های مطلق برای آن امری عبث و بیهوده است.
نکته¬ی مهم دیگر درباره زیبایی این است که پدیده¬¬ای ارزشی و هدفمند است. در واقع تلاش انسان برای جذب و خلق زیبایی، نوعی تلاش برای تقویت ارزش¬های زندگی و عناصر موافق زندگی و نفی پدیده¬های منفی و زشت در زندگی است. دلیل بارز این گزاره این است که عام¬ترین و نیرومندترین جلوه¬های زیبایی آنهایی هستند که به انسان آسایش، توانایی شادی و کمال می¬بخشند، مانند جلوه¬های طبیعت، تولد، مادر، وطن، دوستی، صلح، عشق، سلامت، شادی، عدالت، آثار هنری و غیره. به همین دلیل هرگز نمی¬توان پدیده¬هایی زشت مثل بیماری، فقر، شکنجه، بی عدالتی، خشک سالی، زلزله، دروغ، خشونت و مانند این¬ها را به عنوان زیبایی تعبیر و تفسیر کرد (مهدیزاده، 1385).
سرچشمه¬های شکل¬گیری معیارهای زیبایی¬شناسی در طول تاریخ
معیارهای زیبایی¬شناسی در طول تاریخ بی شک از دو سرچشمه نشات گرفته¬اند:
بنیان¬های معرفت شناسی و نوع نگرش به هستی
آبشخورهای فرهنگی
با مروری گذرا بر معیارهای زیبایی¬شناسی پیش از دوره¬ی مدرن و پس از آن می¬توان به راحتی تأثیر نوع نگرش به طبیعت و محیط پیرامون بر معیارهای زیبایی¬شناسی را دریافت. در اندیشه¬ی پیش از مدرن چه در اروپا و چه در ایران، زیبایی بر پایه الگویی بنیادین در عرصه¬ی هنر به معرض بروز می¬رسید که می¬توان وجود این الگو را به واسطه¬ی بستر شناخت¬شناسی تعبیر و تفسیر کرد. در اندیشه¬ی پیش از دوره¬ی مدرن، هستی، حقیقتی متعالی فرض شده بود که انسان می¬بایست با فعال کردن ذهن، خود را به دریافتی از آن حقیقت والا نزدیک کند. در این دوره، نگاه انسان مدرن به طبیعت، کلیتی با نظم متقارن بود و انطباق ذهنیت با محیط پیرامون چنان تاثیری در عرصه زیبایی¬شناسی گذارد که تقارن، وضوح و خوانایی معیارهای زیبایی¬شناسی شدند.
در معماری سنتی ایران نیز زیبایی¬شناسی بر مبنای همین اصل سامان می¬یافت. آنچه در کالبد بناهای برجای مانده از گذشته هویدا است، تقارن، وضوح و شفافیت است که استفاده از هندسه¬ی اقلیدسی نیز به پیشبرد آن کمک شایان توجهی کرده است، اما در معرفت-شناسی اندیشه¬ی مدرن و پسامدرن، ذهن در مرتبه¬ای بالاتر از هستی قرار گرفت و شروع این نگرش را می¬توان با دکارت رقم زد که گفت: من میاندیشم، پس هستم. لذا هستی بر مبنای ذهن انسان است که شکل می¬گیرد و هیچ حقیقت واحد و الگوی واحدی وجود ندارد و هستی بر ذهن انسان منطبق است، نه ذهن انسان بر هستی. نقطه¬ی عطف این بنیان فکری در زیبایی¬شناسی بدین گونه بروز می¬کند که معیارهای زیبایی¬شناسی نیز ذهنی میشوند و سلیقه، احساس و ادراک در اهم مسایل زیباشناسی جای می¬گیرند و وجود الگو، چه در معرفت¬شناسی و چه در زیبایی¬شناسی حذف می¬شود. زیبایی¬شناسی مدرن و پسامدرن با اولویت قرار دادن ذهن چه در خلق اثر و چه در ادراک آن راه خود را پیش می-گیرد. بنابراین معیارهای زیباییشناسی عصر حاضر را می¬توان با ابهام، ایهام، عدم تقارن و غیره برشمرد.
با توجه به مسایل گفته شده پیرامون فرهنگ و اندیشه¬های جهان هستی در یافته می¬شود که بی¬شک بنیان¬های فکری و فرهنگی و جهان¬شناختی توده¬ی مردم هنگامی که از صافی ارزش¬های جمعی عبور کند اساس خلق آفرینش معماری را پایه¬ریزی خواهد کرد.
با توجه به تفاسیر فوق می¬توان گفت سیمای شهرهای امروز ایران به واسطه¬ی معیارهایی سامان می¬یابند که نه برگرفته از آبشخورهای فرهنگی است و نه بر مبنای جهان بینی و اندیشه¬ی عمیق. بنابراین این حوزه نیازمند تامل بوده و ارائه¬ی راهکارهای اساسی در این باب لازم است (محمودی، 1388).
ویژگی¬های زیبایی
به طور خلاصه می¬توان گفت که پدیده زیبایی، در مفهوم واقعی و وسیع خود، دارای ویژگی-هایی است که در زیر به طور خلاصه معرفی شده¬¬ است:
احساس زیبایی و نیاز به زیبایی ریشه در ماهیت زیستی و اجتماعی انسان دارد.
احساس زیبایی پدیده¬ای عینی- ذهنی است که در رابطه¬ی انسان با جهان پدید می-آید.
احساس زیبایی پدیده¬ای پویا، تغییرپذیر و نسبی است و بنابراین ثابت نیست.
زیبایی نوعی ارزشیابی درباره¬ی پدیده¬های موافق و مخالف با عواطف و زندگی انسان است.
زیبایی باعث انگیزش انسان برای بهسازی و تعالی زندگی مادی و معنوی است (مهدیزاده، 1385).
کارکردهای زیبایی
از دیدگاه زیباشناسی و روانشناسی می¬توان گفت که کارکرد اصلی زیبایی ایجاد هماهنگی عاطفی میان انسان، طبیعت و جامعه است و به همین دلیل نقش تعیینکننده¬ای در هدایت انسان به سمت سعادت، بهروزی و شادکامی به عهده دارد. زیبایی آنگاه پدید می¬آید که انسان جهان را در پرتو عواطف خود ادراک و تفسیر می¬کند و به قول هگل جهان بیرونی را درونی می¬کند. احساس زیبایی به انسان لذت ذوقی می¬بخشد، انگیزش و اشتیاق ایجاد می-کند، مایه¬ی رهایی و سرشاری نیروهای خلاق انسان میشود. به مدد زیبایی است که انسان با جهان رابطه¬ای حسی و صمیمانه برقرار می¬کند و به هر چیز خصلتی انسانی می¬بخشد. از طریق این همانندسازی و هم حسی است که انسان قلمرو “من” خود را تا “دیگران” و قلمرو هستی خود را تا همه¬ی زمان¬ها و مکان¬ها گسترش می¬دهد و معنای حیات و زندگی را بسط می¬دهد.
انسان به یاری ذوق و احساس زیبایی به ارزشیابی پدیده¬های هستی می¬پردازد، یعنی از یک سو، پدیدههای زیبا و موافق زندگی را جذب می¬کند و بسط می¬دهد و از سوی دیگر، پدیده¬های زشت، منفی و مخالف زندگی را از خود می¬راند، محکوم می¬کند و با آنها می-ستیزد. حاصل این فرایند ایجاد نوعی حالت هم حسی و لذت زیباشناختی است که در نهایت موجب غنای روحی و تعالی عواطف و اندیشه¬ها می¬شود. این برخورد ارزشی با زندگی به عواطف و انگیزه¬های مادی و معنوی انسان سمت و سو می¬دهد و آن¬ها را برای رهایی و سرشاری زندگی به کار می¬گیرد. زیبایی در تمام عرصه¬های زندگی نقش حمایتگرانه دارد، در مقابله با زشتی¬ها تسلی¬بخش است، انسان را با محیط زندگی و با جمع یگانه میسازد و از احساس تنهایی، دلمردگی و نومیدی نجات می¬دهد (مهدی¬زاده، 1385).
میزان مراتب زیبایی
«میزان زیبایی» احساس لذتی در ادراک کننده است که بر اثر تمایل به تکرر تجربه فردی در عالم مشاهده درونی حاصل میشود، این تمایل نیز بر اثر کسب تجربه در هر زمینه، در انسان تکوین مییابد (نیوتن، 1366: 257). بر میزان زیبایی میتوان مراتب کمیت و کیفیت را نیز متصور شد که از این بستر کیفیت هنری آن معیارهای ارزیابی را در بر میگیرد که بر چگونگی زیبایی شناختی میپردازد و کمیت هنری به معیارهایی اشاره میکند که بر چندی و اندازه زیبایی، سوی نظر دارد. تلاشهای اساسی برای تعیین و تبیین کمی زیبایی در تاریخ هنر و معماری صورت گرفته است که زیبایی را با استفاده از فرمول ریاضی بیان میکند (گروتر، 1375). میزان دیگر معیارهای زیباییشناسی را میتوان مبتنی بر ارزش دانست که ارزش¬گذاری زیبایی را در سه سطح اصیل تا بیبنیان به «ارزش-های پایه زیبایی شناختی» و «مد» تقسیم می¬کند (بهزادفر، 1388). زیبایی از منظرها و با معیارهای متنوعی دسته¬بندی می¬شود. برای نمونه، می¬توان از تقسیم زیبایی به زیبایی معنوی و زیبایی مادی، زیبایی معقول و زیبایی محسوس، زیبایی حقیقی و زیبایی کاذب، زیبایی طبیعی و زیبایی هنری، سخن گفت (نقی زاده، 1386).
ابعاد زیبایی
در تعریف نیاز زیبایی¬شناسی، سه موضوع “ارزش، لذت و تعجب” حائز اهمیت می¬باشند. نیاز به شناخت زیبایی، یکی از مهم ترین نیازهای روحی انسان به شمار می¬رود و از طریق ارزش، لذت و تعجب که ابعاد زیبایی را شامل می¬شوند، می¬توان به آن پاسخ گفت. ارزش دارای دو بعد مادی و معنوی است و مقصود از ارزش در این دیدگاه، بعد معنوی آن است:
ارزش: هر زیبایی دارای ارزش است و می¬بایستی توجه داشت که مقصود از ارزش، ارزش مبادله¬ای آن نیست، زیرا قسمتی از زیبایی¬های طبیعت قابل نقل و انتقال و تملک کردن نیست.
لذت: هر نمودی که توقعات انسان را برآورده نماید، زیبا دانسته می¬شود¬ و هر چه زیباست، لذتبخش است، ولی این بدان معنا نیست که هر احساس لذتی معلول درک و دریافت زیبایی میباشد. حتی گاهی انسان از یک منظر نازیبا که رابطه¬ی خاصی با درون وی دارد، لذت می¬برد، مانند منظره¬ی ساختمانی مخروبه که خاطرات شیرینی از کودکی انسان را در آن یادآور می¬شود.
تعجب: در مورد آخر یعنی تعجب و شگفتی باید ابتدا تعجب را تعریف نمود و آن عبارت از حالت ذهنی¬ای است که ناشی از توقف ذهن آدمی در برابر موضوع یا رویدادی که بیرون از دایره قوانین و اصول شناخته شده و معمول می¬باشد. در برابر زیبایی¬ها، چه از نوع هنری و چه طبیعی، نوعی از تعجب و شگفتی به وجود می¬آید. برای به وجود آمدن تعجب، زیبایی باید در حدی باشد که مافوق نمودهای معمول زیبایی جلوه نماید. اگر زیبایی در حد معمول باشد، اگر چه کم و بیش موجب لذت می¬گردد ولی به آن جهت که ذهن، آن را در گروه شایسته¬ای معمولی تلقی کرده است، موجب تعجب و شگفتی نمی¬گردد. (یوسفی، 1390).
عوامل موثر در خلق و ظهور زیبایی
با عنایت به جهان¬بینی و فرهنگ می¬توان عوامل متنوعی را در خلق زیبایی موثر دانست، عوامل اصلی تاثیرگذار و موثر بر شکل¬گیری زیبایی تحت عناوین اجمالی زیر مورد بررسی قرار می¬گیرند: عشق، نمادها، نشانه¬ها، لذت و مطلوبیت، فرهنگ، ذوق، کمال، اصول عام زیبایی.
عشق: عشق که بنیاد و انگیزه¬ی همه¬ی فعالیت¬های انسانی است، با زیبایی پیوندی ناگسستنی دارد. این پیوند به حدی است که می¬توان آن را تنها ملاک و معیار غیرقابل تشکیک و غیرقابل بحث برای زیبا نامیدن یک شیء از نظر عاشق دانست.
معنویت: واجد معنا بودن پدیده¬ها که در طیف وسیعی از معنی ظاهری تا معانی بلند معنوی و باطنی که با تفکر و تعقل و باور به مضامین و اصول معنوی ادارک می¬شوند، قابل طبقه¬بندی است. به این ترتیب هرچه معنا به سمت معنویت و ارتباط با ماوراء-الطبیعه اشاره به ساحت قدس احدیت پیش برود، بر زیبایی پدیده¬ای که این معانی از آن مستفاد می¬شوند، افزوده خواهد شد. منتهی نباید از این موضوع غفلت کرد که حتی معانی ظاهری و مادی نیز به جهت آن که خود نوعی علم و آگاهی¬اند (علم و آگاهی اساسا زیباست)، درجه¬ای از زیبایی را به انسان القا می¬کند.
نمادها: نمادها یکی از اصلی¬ترین عوامل آفریننده¬ی زیبایی و به ویژه زیبایی¬های معنوی و معقول هستند. این آفرینش مربوط به معنی و مفهوم نماد است که با بار معنایی خویش که عموما وجهی معنوی و غیر¬مادی را در خود دارد، علاوه بر خلق زیبایی صوری، پدید¬آورنده و نمایشگر اصلی زیبایی¬های معقول معنوی است.
نشانه¬ها: نشانه¬ها که در بسیاری موارد با نمادها خلط می¬شوند و به عبارت بهتر از سوی مادی¬گرایان به عنوان نماد معرفی می¬شوند، از عواملی هستند که می¬توانند در خلق همه¬ی مراتب ¬زیبایی ایفای نقش کنند. نقش نشانه¬ها در ایجاد زیبایی¬های صوری و خلق تناسبات هندسی و بصری امری است که نیازمند توضیح زیادی نیست.
لذت و محبوبیت: لذت¬بخش بودن پدیده¬ها و مطلوبیت آنها (به بیانی وحدت آنها با انسان و نیازهای او) می¬توانند به نوعی مرتبه¬ای از زیبایی را که هم¬مرتبه با خودشان می¬باشد، به منصه ظهور برسانند.
فرهنگ: در حالی که مفهوم زیبایی در فضای جهان¬بینی تعریف می¬شود، این فضای فرهنگ است که در ظهور تجلیات عینی زیبایی و همچنین در تعریف سایر عوامل موثر در خلق زیبایی، ایفای نقشی ارزنده را عهده¬دار است. به بیان دیگر تمایزات فرهنگی جوامع مختلف، علت گرایش آنها به جلوه¬ها و مراتب مختلف زیبایی است، که این گرایش به ویژه در رواج هنرهایی خاص در هر جامعه نمود دارد.
هویت: هویت پدیده¬ها، به ویژه وقتی که جلوه و نمودی از هویت فرهنگی جامعه باشند و با مراتب مختلف هویتی انسان هماهنگ و همراه باشند، می¬توانند به عنوان جلوه¬ای از زیبایی آن پدیده معرفی شوند.
ذوق: ذوق به زبان ساده برآیند مطلوب¬ها و نامطلوب¬ها، پسندها و ناپسندها و طلب¬ها و بیزاری¬ها است. به این ترتیب است که می¬توان از ذوق فردی و ذوق اجتماعی سخن گفت.
کمال: می¬توان از کمال به عنوان عاملی موثر در شکل¬گیری زیبایی و فراهم¬آوردن محیط و فضای زیبا برای انسانی که در طلب کمال است، سخن گفت. در حقیقت، کمال¬جویی انسان اقتضا دارد که محیط و فضای ساخته¬شده، خود جلوه¬ای از کمال بخشیدن به ماده باشد و با آگاهی و تذکری که به انسان القا می¬کند، زمینه¬ساز هدایت او به سمت کمال باشد.
اصول عام زیبایی: اهم این اصول عبارتند از: وحدت، تعادل، پاکی، هماهنگی، معنویت، هویت، امنیت، ذکر، یادآوری، علم، آگاهی، هدایت، حد، حریم، اندازه، آرامش، فقدان احساس غربت، احساس ارتباط با جهان¬هستی، معنادار بودن محیط، نورانیت و آیینگی، قانونمندی، عدم تسلط مادیت و مصنوع بر انسان، مقیاس انسانی و دوری از زشتی (نقی زاده، 1386).
عرصه¬های اصل تجلی زیبایی
می¬توان قلمروی زیبایی را به چهار عرصه¬ی اصلی تقسیم کرد که در پیوستگی و تعامل قرار دارند و گویای نوعی وحدت در کثرت است و به شرح زیر است:
زیبایی در جلوه¬های طبیعت
زیبایی در کار، تولید و صنعت
زیبایی در آثار هنری
زیبایی در محیط انسان ساخت
بررسی ماهیت و کارکردهای زیبایی در عرصه¬های مختلف، موضوع دانش زیبایی¬شناسی است که خود به شاخه¬های گوناگون مثل فلسفه¬ی زیبایی، روان¬شناسی زیبایی، روان¬شناسی محیطی، فلسفه¬ی هنر، تاریخ هنر، نقد هنری و غیره تقسیم می¬شود، اما موضوع این نوشتار بررسی نقش و جایگاه زیبایی و زیبایی¬شناسی در محیط شهری است که به عرصه¬ی چهارم (محیط انسان ساخت) تعلق دارد و دارای مفاهیم و مباحث ویژه است (مهدی¬زاده، 1385).
طبقه¬بندی ادراک زیبایی
بنا بر میزان زیبایي مي¬توان مراتب كمیت و كیفیت برای آن را متصور شد كه از این بستر كیفیت هنري، آن دسته معیارهاي ارزیابي را در ¬بر می¬گیرد كه بر چگونگي زیباشناختي مي¬پردازد و كمیت هنري به معیارهایي اشاره مي¬كند كه بر چندي و اندازه¬ی زیبایي، سوي نظر دارد (گروتر، 1375). همچنین از آنجا که زیبایی دارای ابعاد مختلفی بوده و درک مفهوم آن بسته به شناخت این ابعاد می¬باشد، بنابراین ادراک زیبایی به دسته¬های زیر طبقهبندی می¬شوند:
زیبایی حسی و مادی
زیبایی معنوی و اخلاقی
زیبایی خیالی و عقلی
آن دسته از زیبایی¬هایی که مربوط به حواس است، جزء زیبایی حسی طبقه¬بندی می¬شود. آن دسته از زیبایی¬هایی که نتیجه¬ی فعل اخلاقی هستند، جزء زیبایی¬های معنوی و اخلاقی طبقه¬بندی می¬شوند و آن دسته از زیبایی¬هایی که بسته به خیالات ذهنی و واقعیات عقلی هستند، جزء زیبایی خیالی و عقلی به شمار می¬روند (احمدی و همکاران، 1391).
فنون ارزیابی زیبایی
یکی از افرادی که نظرات تاثیرگذاری در حوزه زیبایی¬شناسی دارد “گوستاو فخنر” است که سه روش برای دستیابی به زیبایی پیشنهاد می¬کند، که روش¬های پایه ای در زیبایی¬شناسی محسوب می¬شوند )مولوی، 1384):
روش انتخاب: از افراد خواسته می¬شود که پسند یا علاقه خود نسبت به اشیا را با انتخاب یکی بر دیگری (روش مقایسه جفتی) یا توسط یک معیار درجهبندی شده در مورد شیء منفرد نشان دهند.
روش تولید: از افراد خواسته می¬شود که شیء با حداکثر زیبایی و مطلوبیت را به وجود آورند. این روش مناسب هنرمندان تعلیم دیده است.
روش استفاده: شامل آزمایش روزمره با این باور است که تناسبات و رنگ¬های زیبا و غیره باید بیشترین استفاده را داشته باشد.
روش¬هایی که “فخنر” پیشنهاد می¬کند در حال حاضر نیز به عنوان روش¬های پایه، کاربرد دارند. به خصوص روش اول و سوم در تکنیک¬های مدرن امروزی نیز به عنوان شیوه¬های اصلی حایز اهمیت هستند. روش اول پایه روش¬های ارزیابی ذهنی است که جهت بررسی معیارهای مورد پسند مردم به کار می¬رود و روش سوم روشی عینی در بررسی زیبایی-شناسی است، به این طریق که کارشناسان با این روش می¬توانند بر اساس میزان تکرار به بررسی فرمال و صوری عناصر برای دستیابی به اصول زیبایی¬شناسانه بپردازند.
“لوری” برای ارزیابی زیبایی مناظر معتقد است که ارزشیابی مناظر می¬تواند به عنوان روابط قیاسی بین دو یا چند منظر از نظر ارزیابی کیفیت بصری تعریف شود (Arriaza,2004). در واقع روشی که او به آن اشاره می¬کند برگرفته از “روش انتخاب” فخنر است.
“اکبر” و همکارانش دو روش کلی برای ارزیابی زیبایی صحنه ای ارائه می¬دهند که عبارت است از:
ارزیابیهای شبیهسازی شده
مطالعات پرسشنامه¬ای
در شبیهسازی، ابتدا گروهی از مشاهده¬گران، تصاویر، اسلایدها یا فیلمهای کوتاه از مناظر شهری را ارزیابی کرده و عقاید خود را بیان می¬کنند، سپس این عقاید دستهبندی می¬شوند. در این روش امکان ضعف در عکس¬برداری¬ها، روش¬های انتخاب و ارائه آنها وجود دارد. انتخاب مشاهده¬گران نیز مشکل است، زیرا پیش¬زمینه¬های حرفه¬ای و اجتماعی آنها می-تواند بر قضاوت¬هایشان تاثیر گذارد. در رابطه با ارزیابیهای شبیه¬سازی شده اعتقاد بر این است که پیشرفت¬های فنی جدید، همچون سیستم¬های GIS و روش¬های پیشرفته مدل سازی محیطی تا حدود زیادی قابلیت¬های زیبایی شناسی شهری را بهبود بخشیده است. تصویر¬سازی محیطی کارآمد و مقرون به صرفه از طریق کامپیوتر تا حدود زیادی ابزارهای موجود برای نمایش بصری مناظر پیچیده به مشاهده¬گران را بهبود می¬بخشد ولی هنوز دقیقا مشخص نیست که چگونه این مشخصهها باید به مشاهده¬گران ارائه شوند تا ارزیابی-های معتبر در مورد زیبایی مناظر شهری انجام شود.
مطالعات پرسشنامه¬ای به طور گسترده به عنوان ابزاری برای بررسی نگرش¬ها و اولویت¬های مردم به کار می¬رود. پرسشنامه این مزیت را دارد که در دوره زمانی کوتاه می¬توان به گروهی از افراد نماینده مردم دست یافت. بدین ترتیب فرصتی را برای ارزیابی نگرش افراد با پیش-زمینه¬های اجتماعی، اقتصادی و جغرافیایی متفاوت فراهم می¬آورد (Akbar, 2003،).
در ارزیابی کیفیت زیبایی مناظر، “آریازا” و همکارانش معتقدند که مناظر زیبایی ذاتی یا عینی دارند، اگرچه پاسخ مشاهده¬گر ذهنی است. آنها بر اساس نظرات “بریگز” و “فرانس” اعتقاد دارند که دو روش اصلی در مورد ارزشیابی زیبایی وجود دارد (Arriaza, 2004):
روشهای مستقیم اولویت¬های صحنه¬ای مردم را در مورد مناظر مقایسه می¬کنند تا اجماع نظر حاصل شود. با این روش، آریازا و همکاران تلاش داشته¬اند اولویت¬های صحنه¬ای مشاهده¬گران را ارزیابی کنند. آنها برای این کار از تصاویر مناظر استفاده کرده¬اند. این رویکرد بر این فرض مبتنی بود که قضاوت¬های زیباشناختی از تصاویر، معیار مناسبی را برای زیبایی مناظر واقعی فراهم میآورند (Daniel & Vining, 1983).
روش¬های غیر مستقیم، مناظر را بر مبنای وجود و یا شدت مشخصه¬های تعیین شده ارزشیابی میکنند (Fines, 1968). این روش¬ها اجزای مناظر را گرد هم آورده تا ارزش کلی را به دست آورند. در این روش اعتقاد بر این است که کیفیت صحنه¬ای کل، مجموعه¬ای از اجزای آن است. البته برخی محققان از این رویکرد به خاطر گرایش به نظریات شخصی در ارزش¬گذاری اجزای مناظر انتقاد کرده¬اند. به علاوه، این روش تاثیرات تعاملی هر یک از اجزا را شامل نمی¬شود (Dunn, 1976).
“آرتور” و همکارانش اصطلاحات مدل¬های اولویت عمومی و روش فهرست¬های توصیفی را به کار بستند. این طبقه¬بندی¬ها به ترتیب مشابه طبقه¬بندی روش¬های مستقیم و غیر-مستقیم است. “شافر” و همکارانش، ترکیب روش¬های توصیفی و مدل¬های اولویتی، یعنی مدل¬های کل¬نگر همچون مدل¬های روانی- فیزیکی و مدل¬های اجزاء جانشین را مطرح کردند (Shafer, 1969). در سال¬های اخیر از این رویکرد به دلیل استفاده از فنون آماری برای تعیین روابط موجود بین اجزای مناظر و اولویت¬های صحنهای استقبال شده است.
نکته¬ی مهم در زیباییشناسی محیط شهری یا سیمای شهری، روحیه و خصلت فرد دریافتکننده است. برای ارزیابی معماری یک بنا، معمولا آن را جدا از محیط مورد ملاحظه قرار میدهند، اما یک طراح شهری به آثار عرصه وسیعی از بناها و فضاها میاندیشد. محیط شهری، احتمالا کمتر مورد توجه بازدیدکنندگان و سیاحان قرار میگیرد، زیرا آنان به طور آگاهانه یا نسبتا آگاهانه، بناهای خاصی را برای تماشا برمیگزینند، اما شهروندانی که در شهر زندگی میکنند، آشنایی زیادی با محیط خود دارند و هر روزه در فضاهای آن حرکت میکنند. ممکن است که آشنایی شهروندان با محیط پیرامون خود بسیار عمیق باشد و ممکن است که نسبت به آن علاقهمند یا بیعلاقه باشند. همچنین ممکن است که آگاهی آنان از محیط خود بسیار ناچیز و مبهم باشد که در این صورت نیز، علاقه و یا عدم علاقه به زیبایی، کیفیت یک پدیده عینی و مستقل از ادراک کننده آن نیست، بلکه ارزشی است که از سوی فرد دریابنده به یک وجود عینی مثل یک منظره طبیعی، یک بنا، یک پرده نقاشی، یک شعر و یا یک آهنگ موسیقی افزوده میشود. بنابراین، این که چه چیزی زیبا و چه چیزی زشت است، به عقیده فرد بستگی دارد.
معیارهای عینی برای شناخت و ارزیابی زیبایی
عملکرد مغز آدمی: مغز انسان دارای برخی ویژگی¬های قانونمند است که مبنایی عام و مشترک برای ادراک فضا، بعد، رنگ و غیره ایجاد می¬کند. همچنین داده¬های حسی را به شیوه¬ای خاص مورد طبقه¬بندی، تنظیم و تفسیر قرار می¬دهد. این امر موجب می¬شود که در نحوه¬ی ادراک کیفیات محیط و آثار روانی و عاطفی آن میان انسان¬های مختلف با وجود تفاوت¬های فردی، برخی اشتراکات پایه¬ای به وجود آید.
فرهنگ مشترک: با این که هر فرد نوعی دریافت شخصی از محیط خود دارد ولی ادراک و گرایشهای هر فرد تا حدود زیادی تحت تاثیر جامعه و گروهی است که در آن زندگی می¬کند. در واقع، با وجود تفاوت¬های فردی، به دلیل وجود شرایط زندگی مشترک ارزش¬ها و هنجارهای مشترک، میان مردم نوعی اتفاق¬نظر و هم¬حسی پدید می¬آید که تا حدود زیادی مرزهای میان زیبایی و زشتی را برای عموم آنان روشن می-کند (مهدی¬زاده، 1385).
زیبایی شناسی چیست؟
برای رسیدن به مقصد و کشف قوانین علمی، محقق ناگزیر از اتخاذ روشی برای رسیدن به هدف و مقصد است. مناسب¬ترین روش آن است که دقیق¬تر از روش¬های دیگر موجب کشف قوانین پدیده¬ها یا نمودها باشد (Kerlinger, 1973: 479-491). روش¬هایی که به شناخت زیبایی¬شناسی ختم می¬شود به طور عمده دارای دو رویکرد عینی و برونگرایی و رویکرد ذهنی و درونگرایی بوده است. زیبایی¬شناسی در آغاز، شناختی تجربی یا عملی بود ولی به تدریج به دانشی نظری تبدیل شد و سرانجام در سده¬ی هجدهم به صورت یکی از مباحث فلسفی در آمد (Beardsley, 1965: 24).
واژه¬ی “Aesthetics” به معنای “زیباشناسی” از لغت یونانی کلاسیک “استانستا” به معنای “ادراک کردن” و “استتا” به معنای “موضوعات ادراک شده” مشتق شده است. واژه¬ی “زیبایی¬شناختی” را اولین بار الکساندر بومگارتن در کتاب خود با عنوان “تاملی در باب شعر”، در واکنش به فلسفه¬ی دکارت و علم مکانیستی نیوتن به کار برد. وی معتقد بود که جدا انگاشتن احساسات و ادراکات از دانش خطاست و دیگر آنکه احساسات و ادراکات به مثابه¬ی منطق دکارتی، به گونه¬ای یکسان، موجبات فهم درست واقعیت را فراهم می¬آورند. وی بر این باور بود که ارزش زیبایی¬شناختی اثر هنری را می¬توان با توجه به قابلیت آن در فراهم آوردن موجبات کسب تجاربی روشن برای مخاطبش سنجید (عباسی و همکاران، 1391؛ لیت، 1382). زیبایی¬شناسی، روانشناسی نیست، اما بدان شباهت دارد، زیرا موضع آن روان هنرمند است. امروزه، روش¬های علوم انسانی و علوم طبیعی که در روان¬شناسی به کار می¬آیند، کمابیش در زیبایی¬شناسی هم کاربرد دارند. زیبایی¬شناسان از دستاورد¬های روان¬شناسی، مردم¬شناسی و جامعه¬شناسی برای تنظیم روش¬شناسی شناخت زیبایی بهره می¬گیرند (مهدوی، 1341: 122-132).
ادراک زیبایی¬شناسی
از نظر قوانین روان¬شناسی می¬توان گفت که ادراک زیباشناختی بر دو روند همبسته استوار است که به دو جنبه فردی و اجتماعی احساس زیبایی سازمان می¬دهد:
الف- مرحله ادراک حسی: در این مرحله به کمک عملکرد مستقیم حواس برخی از پدیده¬های محیط مثل شکل، رنگ، بعد، خط، سطح و مانند آنها ادراک می¬شود.
ب- مرحله ادراک تجریدی: این مرحله شامل ادراک روابطی است که میان یافته¬های حسی پدید میآید و به صورت دریافت پدیده¬هایی مثل وحدت، هماهنگی، تناسب، انسجام، سلسله¬مراتب و مانند اینها ظاهر می¬شود. این مرحله به صورت غیرمستقیم در ذهن انجام می¬پذیرد و تابع تجارب ناظر و پیشینه فرهنگی و اجتماعی اوست.
بر این اساس، جدا از تصاویر ذهنی فردی، نوعی تصاویر ذهنی مشترک یعنی تصاویر عام در ذهن افراد هر جامعه شکل می¬گیرد که ادراک فردی و اجتماعی را به هم پیوند می¬دهد و پایه¬ای مشترک برای ادراک زیبایی مشترک فراهم می¬آورد. در واقع ذهنیت مشترک جمعی، می¬تواند برخی از معیارهای عینی را به وجود آورد. بدیهی است که این معیارها جنبه کلی و نسبی دارد و نباید آنها را مطلق تلقی کرد.
تعداد صفحات | 124 |
---|---|
شابک | 978-622-378-279-4 |
انتشارات |