149,000 تومان
تعداد صفحات | 71 |
---|---|
شابک | 978-622-378-430-9 |
فصل 1 7
مقدمه 7
فصل 2 9
تحلیل محتوائی و معنائی حکمتهای اخلاقی خطبه¬ الوسیله 9
وجه نامگذاری 10
زمان و مکان خطبه 11
هشدار به منکران مقام خلافت علی(ع) بعد از پیامبر(ص) 45
فصل 3 51
تحلیل زبانی و جنبه های بلاغی خطبه الوسیله 51
جنبه های زبانی خطبه الوسیله 52
جنبه های ادبی و بلاغی خطبه الوسیله: 54
فصل 4 65
نتیجه گیری 65
منابع و مآخذ 69
شرح واقعه غدیر و جانشینی پیامبر(ص):
واقعه غدیر از مهمترین وقایع تاریخ اسلام است که در آن، پیامبر اسلام(ص) هنگام بازگشت از حجة الوداع در ۱۸ ذیالحجه سال دهم قمری در غدیر خم، امام علی(ع) را جانشین خود معرفی کرد.
پیامبر (ص) در این روز از همه اقرار گرفت که میپذیرند “النبی اولی بالمومنین من انفسهم” قبول دارید که پیامبر از خود شما به شما اولویت دارد. همه به پذیرش نظر ایشان رأی مثبت داده و اعلام قبول کردند. بعد به فرمان الهی اشاره فرمود که “یا ایها الرسول بلغ ما انزل الیک من ربک” آیه ابلاغ را قرائت فرمود و سپس دستان علی بن ابیطالب (ع) را بلند کرد و فرمود “اَلا من کنْتُ مَوْلاهُ فَهذا عَلی مَوْلاهُ، اللهمَّ والِ مَنْ والاهُ و عادِ مَنْ عاداهُ وَانْصُرْمَنْ نَصَرَهُ واخْذُلْ مَنْ خَذَلَهُ.” هر کس من مولای اویم، علی مولای اوست. ولایت را به علی (ع) انتقال داد و سپس دعا فرمود، خداوندا دوست بدار آنکه علی را دوست دارد و دشمن بدار آنکه علی را دشمن دارد.پیامبر خطبه را در توصیف علی اینگونه ادامه داد: مَعاشِرَالنّاسِ ، هذا عَلِی أخی وَ وَصیی وَ واعی عِلْمی، وَ خَلیفَتی فی اُمَّتی عَلی مَنْ آمَنَ بی وَعَلی تَفْسیرِ کتابِ الله عَزَّوَجَلَّ وَالدّاعی إِلَیهِ آی مردم: این علی برادر و وصی و نگهبان دانش من و جانشین من در میان امت و پیروان من و مفسر کتاب خدا که مردمان را به سوی اوست.
سپس به وظایف امامت پرداخت و فرمود: إِنَّما أَکمَلَ الله عَزَّوَجَلَّ دینَکمْ بِإِمامَتِهِ همانا خداوند دین خود را با امامت علی (ع) کامل فرموده است.در بخش دیگر از خطبه فرمود: هذا عَلِی،أَنْصَرُکمْ لی وَأَحَقُّکمْ بی وَأَقْرَبُکمْ إِلَی وَأَعَزُّکمْ عَلَی این علی یاورترین، سزاوارترین و نزدیکترین و عزیزترین شما نزد من است.و در جایی دیگر فرمود: إِنّی قَدْبَینْتُ لَکمْ وَأَفْهَمْتُکمْ، وَ هذا عَلِی یفْهِمُکمْ بَعْدی من پیام خدا را برایتان آشکار کرده تفهیم نمودم. و این علی است که پس از من شما را آگاه میکند. أَلاوَإِنِّی عِنْدَ انْقِضاءِ خُطْبَتی أَدْعُوکمْ إِلی مُصافَقَتی عَلی بَیعَتِهِ وَ الإِقْرارِبِهِ، ثُمَّ مُصافَقَتِهِ بَعْدی. أَلاوَإِنَّی قَدْ بایعْتُ الله وَ عَلِی قَدْ بایعَنی اینک شما را میخوانم که پس از پایان خطبه با من و سپس با علی دست دهید تا با او بیعت کرده به امامت او اقرار نمایید. آگاه باشید من با خداوند و علی با من پیمان بسته و من اکنون از سوی خدی عزّوجل برای امامت او پیمان میگیرم.
پس از اتمام خطبه یکایک حاجیان بیعت کردند و امامت را به امام علی (ع) تبریک گفتند و پذیرا شدند و دین پیامبر با نزول آیه الْیوْمَ أَکمَلْتُ لَکمْ دینَکمْ وَأَتْمَمْتُ عَلَیکمْ نِعْمَتی وَ رَضیتُ لَکمُ الْإِسْلامَ دیناً کامل شد.مراسم به پایان رسید و هر کس به سمت شهر خویش حرکت کردند. با دو پیام ویژه. یکی انجام مناسک حج که پیامبر (ص) به آنان آموخت و الگویی شد برای انجام حج و دیگری انتخاب امیرمؤمنان علی (ع) به امامت و جانشینی رسول خدا (ص) در مراسم غدیر خم. هر دو پیام اطاعت امر الله و ابلاغ رسول الله (ص) بود و هر دو پیام همچنان باقی است و برکات آن استمرار دارد. یکی را حجه الوداع نامیدند و دیگری را عید غدیر و عید اللهاکبر.در این مراسم،ولایت و جانشینی امیرمومنان علی (ع) در جمع حاجیان اعلام شد و همه حاضران از ملیتهای مختلف از ابلاغ امر الهی که همسنگ رسالت بود، مطلع شدند.
امیرالمومنین علی(ع) در شرح واقعه غدیر می فرمایند: «پیامبر(ص) پس مر شرایطی که مهاجر و انصار گرد جمع شده بودند و (از کثرت جمعیت) جابرآنها تنگ شده بود، فرمود:اى مردم! همانا مقام على در پیش من چون هارون است در نزد موسى. بجز آنکه بعد از من دیگر پیامبری مبعوث نمی شود، پس مؤمنان از جانب خدا سخن رسول خدا(ص) را فهمیدند، زیرا دانستند که من برادر پدر و مادرى رسول خدا(ص) که نیستم چنانچه هارون برادر پدر و مادرى موسى بود، و پیامبر هم نخواهم بود که درخواست نبوت کنم، ولى مقصود از این سخن جانشینى من بود چنانچه موسى هارون را جانشین خود ساخت در آنجا که میفرماید: «میان قوم من جانشین من باش و باصلاح (کارشان) بپرداز و از راه تبهکاران پیروى مکن» (سوره اعراف، آیه ۱۴۲) و گفتار دیگر رسول خدا(ص) هنگامى که جمعى گفتند: مائیم دوستان نزدیک (و سرپرستان پس از) رسول خدا(ص)، پس رسول خدا بسفر حجة الوداع رفت و سپس به غدیر خم آمد و در آنجا دستور داد شبیه منبرى برایش ساختند و بالاى آن رفت و بازوى مرا گرفته بلند کرد بدانسان که زیر بغلش نمودار شد و با آواز بلند در آن انجمن فرمود: «هر که را من سرور و مولى هستم على سرور و مولاى او است، خدایا دوست بدار هر که دوستش دارد و دشمن بدار هر که دشمنش دارد» پس روى دوستى من است دوستى خدا، و روى دشمنى من است دشمنى خدا، و خداى عزوجل درباره جریان آن روز (این آیه را) نازل فرمود: «امروز دین شما را برایتان کامل کردم و نعمت خود را بر شما تمام کردم و اسلام را دین شما انتخاب کردم» (سوره مائده، آیه ۳) پس ولایت من کمال دین و انتخاب و پسند پروردگار جل ذکره گردید. و نازل فرمود خداى تبارک و تعالى در مورد خصوص من و گرامى داشت من و بزرگى من و فضیلتى که رسول خدا (ص) بمن داد این گفتار را که فرماید: «سپس برگردانده شوند بسوى خدا، مولاى حقیقى ایشان، هان که حکم (و داورى) از آن او است و او سریعترین حسابگران است» (سوره انعام، آیه ۶۲). (ظاهرا مقصود این است که عنوان «مولى» که خدا و رسول او هر دو خود را بدان نامیدهاند این عنوان را خداوند بمن داده و مرا از میان امت بدین نام و عنوان مخصوص داشته است و این بخاطر بزرگداشت و فضیلت من بوده، و ممکن است مقصود این باشد که مولى در کلام رسول خدا(ص) بهمان معنى است که در این آیه است، و جمله «و انزل اللَّه تبارک و تعالى …» مربوط به آیه سابقه باشد…).
داستان غدیر آن قدر مهم است که تکمیل ۲۳ سال زحمت پیامبر به این حادثه وابسته است و منهای غدیر دین ناقص و ناتمام خواهد بود. بنابراین اگر هدایت انسانها در سایه دین است و این خود از بزرگترین نعمتهاست، تمامیت این نعمت به جریان روز غدیر وابسته است. که منهای روز غدیر و نصب ولایت علی(ع) نعمت هدایت ناتمام خواهد ماند و کار ناتمام هم نتیجه کاملی نخواهد داشت، زیرا نتیجه کامل یک عمل، به تمامیت و تکمیل آن عمل وابسته است و گرنه کار ناقص و بینتیجه خواهد بود، یا نتیجه ناقص میدهد.
علامه طباطبایی معتقد است: اگرچه پیامبر(ص) بارهادر مجالس و محافل به مناسبت های مختلف درباره لیاقت و جانشینى على علیه السلام سخن به میان آورده بودند، اما در واقعه روز غدیر در حالیکه عامه مسلمانان از ممناطق مختلف شبه جزیره حضور داشتند، پیامبر(ص) باردیگر این مهم را به اطلاع عموم رسانده و آن را گوشزد کردند.
بنابراین روز غدیر خم بهترین فرصت برای این ابلاغ عمومی و اعلام جانشینی بود. لذا پیامبر خدا(ص) در جمع مهاجران و انصار فرمود: «ای مردم! نسبت علی به من همانند نسبت هارون به موسی است جز آنکه پس از من پیامبری نیست». مؤمنان از جانب خدا معنای این سخن پیامبر را فهمیدند، زیرا مرا میشناختند که من برادرِ پدر و مادریِ پیامبر نیستم، چنانکه هارون نسبت به موسی بود. همچنین پیامبر نیستم، که درخواست نبوت کنم.
اما این حدیث بدان معنی است که من جانشین او هستم چنانکه هارون جانشین موسی بود، در آن زمان که موسی به هارون گفت: «جانشین من در قوم من باش و کارها را به سامان آور و از راه مفسدان پیروی مکن».
مهمترین محتوایی که این مبحث در بر دارد عبارت است از اینکه:
توجه به دوران جاهلیت و انذار به اشتباه در انتخاب خلیفه رسول خدا:
امام علی(ع) در مباحث پایانی این خطبه با یادآوری دوران جاهلیت به انذار کسانی می پردازد که به اشتباه خلیفه دیگری بجز خودش بعداز پیامبر انتخاب کردند؛ لذا می فرمایند: أإِنَّ الْقَوْمَ لَمْ یَزَالُوا عُبَّادَ أَصْنَامٍ وَ سَدَنَةَ أَوْثَانٍ یُقِیمُونَ لَهَا الْمَنَاسِک وَ یَنْصِبُونَ لَهَا الْعَتَائِرَ وَ یَتَّخِذُونَ لَهَا الْقُرْبَانَ وَ یَجْعَلُونَ لَهَا الْبَحِیرَةَ وَ الْوَصِیلَةَ وَ السَّائِبَةَ وَ الْحَامَ وَ… این مردم (سالهاى طولانى) هم چنان بتها را پرستش و در بتخانهها خدمتکارى کردند، براى آنها مراسمى برپا میداشتند و نذر و قربانى براى آنها میکردند و براى آنها: «بحیرة» و «وصیلة» و «سائبة» و «حام» (حیواناتى بوده که در زمان جاهلیت روى عقائدى آنها را خاص خدا میدانستند و استفاده آنان را بر خود حرام میکردند) و با ازلام (چوبههاى تیر مخصوص) قرعه میزدند، و از خداى عز ذکره بیخبر گشته و از راه راست سرگردان شده بودند، و بموجبات دورى از حق مىشتافتند، شیطان بر آنها چیره گشته، و تاریکى دوران جاهلیت آنها را فرا گرفته و شیر خوردن و از شیر گرفتنشان بر جهالت و گمراهى بود (و پایه تمام کارهاشان از آغاز تا انجام بر نادانى و گمراهى ریخته شده بود). در چنین موقعیتى خداوند ما را از روى رحمت براى آنها فرستاد، و از نظر مهرورزى بر آنها ظاهر ساخت، و پردهها را بوسیله ما کنار زد تا نورى باشد براى هر که خواهد نور گیرد، و فضیلتى باشد براى هر که پیروى آن کند، و کمکى باشد براى هر که آن را باور کند. (با این مهر و رحمت حق) اینان پس از خوارى در مسند عزت قرار گرفتند، و پس از اینکه اندک بودند بسیار گشتند، هیبت آنها در دلها و دیدهها جایگیر شد، و سرکشان و طوائف آنها در برابرشان تسلیم گشتند، و بنعمتى رسیدند که سر زبانها افتاد، و به آسانى بمقامى گرامى نائل شدند، و پس از بیم و خوف به آسایش و امنیت رسیدند، و پس از پراکندگى مجتمع گشتند، مفاخر معد بن عدنان (پدر عرب) بما درخشندگى گرفت، ما آنها را به دهلیز هدایت بردیم و (بدار السلام بهشت یا) بخانه امنیت و تندرستى وارد کردیم، و جامه ایمان بر تنشان پوشاندیم، و بواسطه ما بر جهانیان پیروز گشتند، و در روزگار رسول خدا(ص) آثار مردمان شایسته در ایشان ظاهر شد مانند مدافع شمشیر زن، و نمازگزار خداجو، و گوشهنشین پارسا، امانتدارى را آشکار ساختند و به کارهاى ثواب دست زدند (یا بزیارت خانه کعبه مىآمدند) تا چون خداى عزوجل پیامبرش(ص) را بخواند و بسوى خود بالا برد. چیزى پس از او نگذشت جز مانند چشم بر هم زدن یا جهیدن برق که بعقب بازگشتند و پشت کردند و به خونخواهى برخاستند و لشکرها کشیدند، و در (خانه رسول خدا) را بستند، و خانهها را شکستند، و آثار رسول خدا(ص) را زیر و رو کردند و از احکام آن حضرت رو گرداندند و از انوار او دور گشتند، و بجاى جانشینى که او تعیین کرده بود دیگرى را از روى ستم بجانشینى گماشتند، و چنین پنداشتند که آن کس را که خود از خاندان ابى قحافة انتخاب کردند بجانشینى رسول خدا(ص) سزاوارتر است از آن کس که خود رسول خدا(ص) بجانشینى خود انتخاب فرموده بود، و خیال کردند مهاجر خاندان ابى قحافة بهتر از مهاجر و هم انصار ربانى و صاحب راز خدا و رسولش از خاندان بنى هاشم میباشد.
أَلَا وَ إِنَّ أَوَّلَ شَهَادَةِ زُورٍ وَقَعَتْ فِی الْإِسْلَامِ شَهَادَتُهُمْ أَنَّ صَاحِبَهُمْ مُسْتَخْلَفُ رَسُولِ اللَّهِ ص فَلَمَّا کانَ مِنْ أَمْرِ سَعْدِ بْنِ عُبَادَةَ مَا کانَ رَجَعُوا عَنْ ذَلِک وَ قَالُوا إِنَّ رَسُولَ اللَّهِ ص مَضَى وَ لَمْ یَسْتَخْلِفْ فَکانَ رَسُولُ اللَّهِ ص الطَّیبُ الْمُبَارَکُ أَوَّلَ مَشْهُودٍ عَلَیهِ بِالزُّورِ فِی الْإِسْلَامِ وَ … . بدانید که نخستین شهادت به ناحقى که در اسلام اتفاق افتاد گواهى آنها بود که درباره رفیقشان دادند و گفتند: او را رسول خدا(ص) بجانشینى منصوب داشته، و چون جریان سعد بن عباده پیش آمد (و آن سخنان را در مورد غصب خلافت بعمر و دیگران گفت) از این سخن برگشته و گفتند: رسول خدا(ص) از این جهان رفت و کسى را به جانشینى منصوب نفرمود، پس رسول خدا(ص) آن مرد پاک و مبارک نخستین کسى بود که در اسلام به ناحق بر علیه او گواهى دادند، و بزودى دریابند سرانجام آنچه را پیشینیان ایشان پیریزى کردند، و اگر (میبینید که) اینان در مهلتى فراخ و در عمرى مقدر و وسعت زمان بازگشت و غرور تدریجى و آرامش حال و رسیدن به آرزو هستند (شگفت نیست و) باید بدانید که خداى عزوجل به شداد بن عاد و ثمود بن عبود و بلعم بن باعور نیز مهلت داد و نعمتهاى آشکار و نهان خویش را برایشان کامل کرد و به وسیله مالها و عمرهاى طولانى کمکشان داد، و زمین برکات خویش را به آنها ارزانى داشت تا بلکه متذکر نعمتهاى الهى گردند و نهى و بیم او و راه بازگشت بدرگاهش را بشناسد و از گردنکشى دست بدارند.
و چون دوران آنها بسر رسید و لقمه مقدر ایشان پایان یافت، خداى عزوجل ایشان را برگرفت و از بیخ و بن برکند، گروهى را به سنگریزه دچار کرد، و برخى را صیحه آسمانى فرا گرفت، و برخى را ابر آتش بار بسوزاند، و برخى را زلزله نابود کرد، و برخى در زمین فرو رفتند «و چنان نبود که خدا بر ایشان ستم کند، ولى خودشان بودند که بخود ستم میکردند». بدانید که هر دورانى را دفترى است و چون دفتر به آخر رسید در آن هنگام اگر پرده به یکسو رود و ببینى آنجائى را که ستمکاران بدان جا سرنگون کردند و زیانکاران بدان جا بازگردند همانا بدرگاه خداى عزوجل میگریختى از آنچه آنها در آن گرفتارند و بدان باز گردند.
هشدار به غفلت کنندگان که فریب وعده های دنیایی خوردند:
أَلَا وَ إِنِّی فِیکمْ أَیُّهَا النَّاسُ کَهَارُونَ فِی آلِ فِرْعَوْنَ وَ کَبَابِ حِطَّةٍ فِی بَنِی إِسْرَائِیلَ وَ کَسَفِینَةِ نُوحٍ فِی قَوْمِ نُوحٍ إِنِّی النَّبَأُ الْعَظِیمُ وَ الصِّدِّیقُ الْأَکبَرُ وَ عَنْ قَلِیلٍ سَتَعْلَمُونَ مَا تُوعَدُونَ وَ هَلْ هِیَ إِلَّا کَلُعْقَةِ الْآکلِ وَ مَذْقَةِ الشَّارِبِ وَ خَفْقَةِ الْوَسْنَانِ ثُمَّ تُلْزِمُهُمُ الْمَعَرَّاتُ خِزْیاً فِی الدُّنْیا «وَ یَوْمَ الْقِیامَةِ یُرَدُّونَ إِلى أَشَدِّ الْعَذابِ … وَ مَا اللَّهُ بِغافِلٍ عَمَّا یَعْمَلُونَ» فَمَا جَزَاءُ مَنْ تَنَکَّبَ مَحَجَّتَهُ وَ أَنْکرَ حُجَّتَهُ وَ خَالَفَ هُدَاتَهُ وَ حَادَّ عَنْ نُورِهِ وَ اقْتَحَمَ فِی ظُلَمِهِ وَ اسْتَبْدَلَ بِالْمَاءِ السَّرَابَ وَ بِالنَّعِیمِ الْعَذَابَ وَ بِالْفَوْزِ الشَّقَاءَ وَ بِالسَّرَّاءِ الضَّرَّاءَ وَ بِالسَّعَةِ الضَّنْک إِلَّا جَزَاءُ اقْتِرَافِهِ وَ سُوءُ خِلَافِهِ- فَلْیُوقِنُوا بِالْوَعْدِ عَلَى حَقِیقَتِهِ وَ لْیَسْتَیقِنُوا بِمَا یُوعَدُونَ یوْمَ تَأْتِی «الصَّیحَةَ بِالْحَقِ ذلِک یَوْمُ الْخُرُوجِ إِنَّا نَحْنُ نُحْیي وَ نُمِیتُ وَ إِلَینَا الْمَصِیرُ یَوْمَ تَشَقَّقُ الْأَرْضُ عَنْهُمْ سِراعاً» إِلَى آخِرِ السُّورَةِ. هان! اى مردم من در میان شما مانند هارونم در میان فرعونیان، و چون دروازه «حطه» (که بنى اسرائیل مأمور شدند از آن بگذرند تا گناهشان بریزد) در میان بنى اسرائیل، و چون کشتى نوح هستم در میان قوم نوح، منم نبأ عظیم (خبر بس بزرگ) و صدیق اکبر (راستگوى بزرگ) و به زودى وعدههائى را که به شما داده شده خواهید دانست، و آیا جز این است که این دنیا جز انگشت لیس خورندهاى است و مزه چش نوشنده و چرت زدن شخص خواب آلودى میباشد، و پس از آن گناهان هلاکت بار گریبانگیر آنها شده و موجب رسوائى دنیا و آخرتشان گردد و سپس بسختترین عذاب باز گردند، و خدا از کارهائى که میکنند غافل نیست. پس چیست سزاى آن کس که از راه روشن خود منحرف گشته و حجت و دلیل روشنش را منکر شده و با هدایت خود مخالفت کرده، و از نور خود به یکسو شده و در تاریکى فرو رفته و بجاى آب سراب را گرفته و نعمت را بعذاب تبدیل کرده و بجاى رستگارى به بدبختى گرائیده و خوشى را با دشوارى و فراخى را با سختى عوض کرده، جز سزاى ارتکاب گناهانش و بدى خلاف کاریش، پس باید یقین کنند به وعده خدا از روى حقیقت، و بدانچه وعده داده شدهاند قطع پیدا کنند «روزى که صیحه آسمانى را بحق بشنوند این روز بیرون شدن است، مائیم که زنده کنیم و بمیرانیم و سرانجام سوى ماست، روزى که زمین براى درآمدنشان شکافته شود و شتابان شوند …» تا آخر سوره (ق).
مهمترن محتوایی که از هشدارهای امام امیرالمؤمنین (علیه السلام) در ادامه سخنان بیدارگر خود، در آن روزهای سخت و در آن فضای فتنه خیز، مستفاد می شود عبارت است از اینکه:
۱. اگر آن دو تن، جامه خلافت را از من ربودند؛ در آنچه حقی نداشتند با من ستیزه جستند؛ از روی گمراهی بر این مرکب سوار شدند و نابخردانه بدان پای بستند؛ به بد جایگاهی درآیند. بدا توشهای که برای خود اندوختند. در خانه گور همدیگر را لعنت کنند و از یکدگر بیزاری جویند.
آنگاه به رفیق خود گوید: «کاش فاصله میان من و تو به اندازه فاصله میان مشرق و مغرب بود؛ بدا همنشینی که تو بودی!» و آن دیگری پاسخ دهد: «کاش تو را دوست نمیگرفتم. به راستی تو مرا از «ذِکر» گمراه کردی، پس از اینکه به من رسید و شیطان انسان را تنها میگذارد.»
۲. منم آن ذِکر که از او گمراه شدند. منم آن راه که از او انحراف یافتند. منم آن ایمان که به آن کفر ورزیدند. منم آن قرآن که تنهایش نهادند. منم آن دین که دروغش شمردند. منم آن صراط که از آن کناره گرفتند.
۳. این گروه بتپرست بودند و خدمگزار بتکدهها. برای آنها مراسم برپا میداشتند و نذر و قربانی میکردند …. از راه هدایت سرگردان بودند و به موجبات دوری از حق شتابان. شیطان بر آنها غلبه یافته و ظلمت جاهلیت آنها را فراگرفته بود. شیر نابخردی خورده و گمراهانه خود را از آن برگرفته بودند.
در چنین وضعی خداوند، از سر مهرورزی ما را برای آنها فرستاد؛ از روی رأفت بر آنها ظاهر ساخت و پردهها را به وسیله ما کنار زد؛ تا نوری باشد برای هر که از آن برگیرد، فضیلتی برای کسی که پیروش باشد و تأییدی برای کسی که تصدیقش کند.
آنان، از ذلت به عزت و از قلت به کثرت در آمدند؛ هیبت آنها در دلها و دیدگان جای گرفت؛ سرکشان و گروههایشان در برابر آنان گردن نهادند. آنان به نعمتی نامبردار و کرامتی گرامی رسیدند: از ناامنی به امنیت راه یافتند و از پراکندگی به اجتماع.
۴. خدای عزوجل پیامبرش (صلی الله علیه وآله) را به سوی خود فراخواند و بالا برد. در زمانی بس کوتاه ـ بهسان یک چشم برهم زدن یا جهش برق ـ به گذشته خود بازگشتند، گام در راه گذشته نهادند، به خونخواهی کشتگان پیشین برخاستند و لشکرها کشیدند. درها را بستند و خانهها را شکستند. آثار پیامبر (صلی الله علیه وآله) را زیر و رو کردند و از احکام حضرتش روی گرداندند. از انوار او دور شدند و به جای جانشین راستین آن گرامی، دیگری را برگزیدند؛ بسی ظالمانه چنین کردند.
۵. بدانید! نخستین گواهی ناروا که در اسلام دادند، این بود که آن فرد را جانشین پیامبر (صلی الله علیه وآله) دانستند. اما پس از اعتراض سعد بن عباده از این سخن برگشتند و گفتند: پیامبر جانشینی نگمارده است. بدینسان، پیام آورِ پاک نهادِ خدا، نخستین کسی در اسلام بود که گرفتار شهادت ناروا شد.
۶. به زودی پیامد کارهای خود را میبینند. اکنون در مهلتی خداداده هستند، زمان بر آنها وسعت دارد و در آرامش به سر میبرند. ولی بدانید که خداوند به شدّاد بن عاد و ثمود بن عبود و بلعم باعورا نیز مهلت داد؛ نعمتها را بر آنها سرازیر کرد، سرمایهها و عمرهایشان را زیاد کرد و زمین، برکتهای خود را بدانها بخشید؛ تا نعمتهای خدا را بشناسند، به سوی او بازگردند و از استکبار دست بدارند. لیکن آنها بازنگشتند و پس از اتمام مدت و مهلت، خداوند آنان را برگرفت، هر کدام به گونه ای. «چنین نیست که خداوند بر آنها ستم کند، بلکه آنها خود بر خودشان ستم کردند».
۷. بدانید! منم در میان شما همچون هارون در میان آلفرعون و مانند باب حطّه در بنیاسرائیل و کشتی نوح در میان قوم نوح. منم خبر بزرگ و صدّیق اکبر.
۸. چیست کیفر آن کسی که از راه روشن خود منحرف شود، حجتش را انکار کند، با هدایت خود مخالفت ورزد، از نورش روی گرداند، در ظلمت فرو رود؟ چیست کیفر آن کسی که سراب را به جای آب برگزیند، عذاب را به جای نعمت، شقاوت را به جای رستگاری، گرفتاری را به جای آسانی، تنگی را به جای فراخی؟ کیفر چنین کسی تنها سزای گناه خود اوست. اینک باید از روی حقیقت به وعده الهی یقین پیدا کند و به آنچه وعدهاش دادهاند اطمینان یابد.
تعداد صفحات | 71 |
---|---|
شابک | 978-622-378-430-9 |
.فقط مشتریانی که این محصول را خریداری کرده اند و وارد سیستم شده اند میتوانند برای این محصول دیدگاه(نظر) ارسال کنند.
نقد و بررسیها
هنوز بررسیای ثبت نشده است.