فهرست مطالب
فصل 1 8
پیشدرآمدی بر تربیت و فرزند پروری 8
دورههای مهم تربیت از دیدگاه اسلام 13
سبکهای فرزند پروری 14
آفات و کرمهای ارتباط و تربیت 28
فصل 2 34
نظریههای روانشناسی دوران نوجوانی 34
نظریه رشد شناختی نوجوان 36
فصل 3 42
نوجوانی (Teenager) 42
تحولات جسمی دوران نوجوانی 47
بلوغ 47
انواع بلوغ 48
آسیبهای روانی ناشی از بلوغ 50
نشانههای بلوغ نوجوانی در پسران و دختران 51
تحولات فکری دوران نوجوانی 53
فصل 4 58
تحولات اجتماعی و عاطفی دوران نوجوانی 58
بحران هویت در نوجوانان 59
مشخصه بحران در نوجوانی 61
انواع شکلگیری هویت در سنین نوجوانی 62
نشانههای بحران هویتی 63
دلایل شکلگیری بحران هویت در نوجوانان 64
علائم بروز بحران هویت در نوجوان 65
عوارض بحران هویت در نوجوانی 67
آسیب شناسی بحران نوجوانی 68
راهکارهای درمان بحران هویت در نوجوانی 70
کنترل بحران هویت در نوجوانی 70
عواطف وهیجانات مهم در دوره نوجوانی 74
انواع ترس ها 74
نمود های ترس 75
هیجانات دوران نوجوانی 75
جنبههای مهم شخصیت نوجوان 77
خود پنداری نامساعد 77
آماده نبودن برای تغییرات بلوغ 78
تلاش برای استقلال 78
مهمترین آسیبهای اجتماعی روانی ورفتاری نوجوانی 81
عوامل مؤثر بر افسردگی 82
فصل 5 88
درمان آسیبهای اجتماعی 88
رشد اجتماعی در نوجوانی 91
فصل 6 94
تربیت دینی نوجوان 94
علت انتخاب دین برای روش زندگی نوجوان 96
منابع 110
پیشدرآمدی بر تربیت و فرزند پروری
انسانها برای انجام دادن کارهای خود در زندگی به سه مؤلفه مهم نیاز دارند این مؤلفهها شامل:
1- هدفگذاری و تصمیم:
قصد ونیتی است که انسان میگیرد تا کاری انجام دهد
2- شناخت و آگاهی:
علم و اطلاعات و دانش در مورد هدفی که انتخاب کردیم که منجر به برنامهریزی و انتخاب ابزار درست برای رسیدن به هدف میشود.
3- اراده و کنترل:
که بهعنوان اصلیترین و آخرین مرحله کار است.
بهعنوانمثال خانمی به علت شرایط شخصی یا اقتصادی یا … تصمیم میگیرد که خیاطی یاد بگیرد از فردا به دنبال شناخت این هدف یعنی کسب اطلاعات در اینترنت یا شرکت در کارگاههای خیاطی است تا در آنجا مراحل این کار را یاد بگیرد و درنهایت باید این کار را عملیاتی کند و به عبارتی سروقت در کارگاه حاضر شود و با تمرین و پشتکار به هدفش برسد…
یا اگر فردی تصمیم به کشاورزی و کاشت پسته میگیرد، باید اطلاعات خود را در مورد پرورش پسته که شامل کاشت و داشت و برداشت و پیوند و… است را تکمیل و درنهایت تصمیم خود را با شناخت درست عملیاتی میکند.
در بحث تربیت فرزند نیز همین است.
این سوال پیش میآید که چرا انسانها میخواهند که فرزندانشان را تربیت کنند و به عبارتی تربیت فرزند چه مزایایی و منفعتی برای ما دارد.
و چرا انسانها این موضوع را بهعنوان هدف اصلی زندگی باید انتخاب کنند.
هدف از تربیت فرزند چیست و به عبارتی چرا تربیت فرزند مهم است:
اگر بخواهیم آثار تربیت فرزند را بررسی کنیم از چهار جنبه این موضوع قابلبررسی است:
1. جنبه فردی
2. جنبه خانوادگی
3. جنبه اجتماعی
4. جنبه معنوی
جنبه فردی:
اگر از نگاه فرزندان به منفعت فردی تربیت بیندیشیم اگر بخواهیم میوه درخت تربیت را در دو عنوان خلاصه کنیم این دو عنوان عزتنفس و دوم اعتمادبهنفس است، عزتنفس همان احساس ارزشمندی است که فرد در خود دارد و او را به کارهای درست وا میدارد و از کار نادرست جلوگیری میکند و اعتمادبهنفس همان تصویر از تواناییها یا توانمندیها و یا مشکلات خود است که در انجام کارها مهم است. مسلماً فردی که در تربیت توسط والدین این دو مؤلفۀ مهم را به دست آورده باشد و یا به عبارتی در حد استاندارد باشد میتواند در مسیر زندگی موفق باشد با توجه به اینکه والدین زمانهای زیادی را با فرزند سپری مینمایند و نیازهای آنها را تأمین مینمایند نقش مؤثری در این امر، یعنی تربیت دارند. از نگاه پدر و مادر و در مورد والدین هم میتوان گفت بزرگترین سرمایه و سود زندگی از دیدگاه امیر مؤمنان فرزند صالح است. سقراط میگوید که اگر ثروتمندان و تجار که همیشه در تفکر زیاد کردن مال خود هستند و فکر میکنند که در کجا سرمایهگذاری کنند تا سود کنند (زمین، غذا، مسکن، پوشاک و…)، اگر بدانند که تربیت فرزند چه سرمایهگذاری عظیمی و چه سود بالایی برای آنها دارد و از هر فعالیت اقتصادی بهتر و سودمندتر است تمام فعالیت اقتصادی خود را رها میکنند و به تربیت فرزند خود میپردازند. آنها اگر بدانند که اگر فرزندان خود را درست تربیت کنند و بتوانند آنها را ازلحاظ فکری، اجتماعی و عاطفی آنها را مستقل بار بیاورند دیگر لازم نیست که برای آنها ازلحاظ اقتصادی، اجتماعی، هویتی و… هزینه کنند.
همچنین انسانهای عاقل همیشه سودهای بلندمدت را بهجای سود کوتاهمدت انتخاب میکنند آنها در اواخر عمر خود وقتیکه به نتیجه کار و نتیجه زندگی خود نگاه میکنند.
میفهمند که ثروت و مقام و…هیچکدام خیلی برایشان سودی نداشته است و میوه و ثمره عمرشون فرزندانشان و آینده آنهاست.
خیلی کسانی که پول و مقام و شهرت و… به دست آوردند و متأسفانه نتوانستند فرزندان خوبی تربیت کنند.
در آخر عمر با چشم خود میبینند که همه سرمایه مادی و هویتی آنها بربادرفته و هیچکدام از آنها حال آنها را خوب نمیکند تنها سرمایه اصلی آنها فرزندان صالح است.
جنبه خانوادگی:
میتوان گفت سرنوشت هر فرد روی افراد خانواده، روستا، شهر و کشورش و حتی جهان تأثیر میگذارد. با توجه به اینکه نیازهای اصلی و روانی انسانها که شامل کسب امنیت، قدرت و هویت و…است در قالب و چهارچوب خانواده شکل میگیرد، قدرت و هویت و ارزش هر فرد در خانواده روی دیگر اعضاء نیز تأثیر میگذارد بهعنوانمثال اگر برادر شما انسانی سالم و امانتداری باشد، اعتبار او در جامعه روی شما هم تأثیر میگذارد و شما هم درصدی از اعتبار او را دارا میباشید؛ و یا به همان نسبت اگر او فردی معتاد باشد، اعتیاد او به هویت و اعتبار شما وزندگیتان تأثیر میگذارد. چه برسد که او فرزند شما باشد
جنبه اجتماعی:
بيشك پیشرفت هر کشوری در گرو پیشرفت خانوادهها و به طبع آن تربیت درست انسانها در خانواده است هر کشوری که در زمینه تربیت انسانها سرمایهگذاری کند آن کشور در تمام زمینهها میتواند موفق شود، سربلندی افراد جامعه نیز باعث افتخار آن جامعه در دنیا میشود.
آثارمعنوی:
اگر به جهان آخرت یقین داشته باشیم، ازلحاظ اخروی هم فرزند صالح میتواند در بعد از مرگ شما نیز برای شما پاداش داشته باشد.
حالا نوبت مؤلفه دوم یعنی شناخت است، باید ببینیم در تربیت فرزند در چه مورد شناخت پیدا کنیم
در طول سالهای تربیت فرزند باید شناخت درستی از همان دوره که فرزندمان هست چه ازلحاظ فکری (شناختی)، فیزیولوژیک (جسمی) و هیجانی (احساسات و عواطف) داشته باشیم تا بتوانیم در مرحله اول یک ارتباط درست با فرزندمان داشته و در جهت تربیت او گامهای مثمر ثمری برداریم. باید بدانیم گریۀ نوزاد یکساله، کودک دهساله و نوجوان پانزدهساله به یک معنا نیست و برای آرام کردن این سه نفر نمیتوانیم از یک شیوه تربیتی استفاده کنیم.
و درنهایت کار، مرحله عمل است که خیلی مهم است چراکه نتیجه کار را مشخص میکند
خیلی از مراجعین که به مشاوره میآیند، آگاهی پیدا میکنند ولی در عمل پیگیر درمان خود نیستند و تکالیف خود را انجام نمیدهند (به علت تنبلی، نامیدی، مشغله زیاد و.)
قرار نیست که هرکسی که میداند بگیم دیگه تمومه، نه باید علم و عمل باهم باشه خود بنده خودم بهعنوان روانشناس، شاید بیشتر موارد تربیت فرزند را بدانم ولی اگر به این موارد عمل نکنم مانند بقیه هستم که هیچ هدف و آگاهی نداشتنند، چراکه میگویند عالم بیعمل مانند زنبور بی عسل است.
در اهمیت عمل بعد از آگاهی، پیامبر (ص) میفرمایند من نگران امتی نیستم که چیزی را نمیداند و آگاهی ندارند، من نگران امتی هستم که میدانند اما انجام نمیدهند.
قبل از ورود به دوره نوجوانی مسائل مهمی را که قابلذکر است مرور میکنیم.
دورههای مهم تربیت از دیدگاه اسلام
1- دوره تولد تا هفتسالگی، اسلام این دوره را دوره سیادت و سروری مینامد و در این دوره نقش والدین تأمین نیازهای کودک است. در این دوره بازی نقش مهمی در تربیت و یادگیری کودک دارد. در همین راستا و در اهمیت بازی در این دوره گفته¬اند که پیامبر اکرم سجده نماز خود را برای بازی حسنین طولانی کرد و به ما نقش مهم، احترام به نیازهای کودک مخصوصاً بازی را در این دوره یادآوری میکنند.
2- هفتتا دوازدهسالگی که دوره عبد و تربیت و اطاعت نامگذاری شده است و زمان تربیت فرزند بیشتر در این دوره است. چراکه بچهها با توجه به رشد مغز و شرایط روانی آماده پذیرش و تبعیت هستند.
3- دوره سیزدهتا هیجده سالگی که دوره وزارت نامیده شده این دوره زمان همراهی و مشورت با فرزند است و نوجوان نقش وزیر را در خانواده دارد در این دوره اصلیترین نیاز نوجوان کسب هویت است که شامل یادگیری حلال و حرام و ارزشها میشود. تربیت هم در دوره نوجوانی اتفاق میافتد اما نه مانند دوره قبل.
سبکهای فرزند پروری
1- سبک مستبدانه:
در این سبک والدین توقع زیاد از فرزند دارند ولی به نیازهای آنها پاسخ نمیدهند.
معمولاً این فرزندان از خود استقلال فکری ندارند و والدین برای آنان تصمیم میگیرند و معمولاً به فرزندان حق انتخاب نمیدهند.
مانند بعضی از دانشآموزانی که با والدین خود به مشاوره میآیند و اجازه نداشتند حتی اسم و فامیل خود را بگویند مگر اینکه والد به آنها این اجازه را میداد، این والدین از قدرت جهت کنترل فرزند خود استفاده میکنند و نیازهای فرزند را در نظر نمیگیرند.
نشانههای رفتاری کودکان این والدین:
مضطرب، گوشهگیر، پرخاشگر، بیثبات، ناراضی، رفتارهای غیردوستانه،
تحریکپذیر و…است
در دخترها معمولاً این سبک باعث ایجاد شخصیت وابسته، ترس و عدم اعتمادبهنفس، عدم داشتن مهارتها و… میشود، والدین اغلب دختران فراری از خانه دارای سبک فرزند پروری مستبد هستند.
2- سبک سهل گیرانه یا رها:
این والدین توقع کم از بچهها دارند ولی پاسخدهی به نیازهای کودک زیاد است اولین روزی که وارد مدرسه متوسطه اول شدم با تعداد زیادی موتور که کنار مدرسه پارک بود مواجه شدم، ابتدا فکر کردم شاید اشتباه آمدم و شاید کاربری این ساختمان عوضشده و تبدیل به اداره یا سازمان دیگری شده، بعد از ورود به آنجا دیدم اشتباه نشده و آنجا مدرسه متوسطه اول پسرانه است و دانش آموزان باوجود اینکه هنوز به سن قانونی گرفتن گواهینامه نرسیده¬اند اما والدینشان موتور در اختیار آنها قراردادهاند، آنجا فهمیدم که سبک فرزند پروری بیشتر والدین این مدرسه سبک رها میباشد.
نشانههای رفتاری کودکان این والدین:
بسیار ناپخته و خام هستند، در کنترل امیال ناتوانند چون یاد نگرفتهاند، بسیار پرتوقع هستند، وابسته به بزرگترها هستند.
(عدم استقلال مالی مخصوصاً)، لوسند، بسیار تکانشی هستند یعنی زود از کوره در میروند (چون همیشه توقعاتشان برآورده میشده)، آنها در برخورد با محدودیتها ناتوانند. فرزندان یاغی و بزهکار معمولاً حاصل این نوع تربیت است (داستان تخممرغ دزد شترمرغ میشود حاکی از سبک این نوع والدین است)
3- سبک مقتدرانه:
ازلحاظ تربیتی سبک مقتدرانه که همراه با احترام، شناخت، محبت و کنترل میباشد. بهترین سبک فرزند پرروری میباشد. این والدین با آگاهی و محبت و احترام و درعینحال مقتدر در ارضاء نیازهای کودک بهصورت برد و دوطرفه تلاش میکنند.
پژوهشها نشان میدهد بیشتر فرزندانی که با این سبک بزرگ میشوند از عزتنفس اعتمادبهنفس بالاتری برخوردارند و معمولاً زندگی موفقی دارند.
چرا سبک مقتدرانه تربیت مؤثر است؟
• کنترلی که ازنظر فرزندان منصفانه است باعث تبعیت میشود.
• این والدین چون مهرورز و خوشاخلاق هستند خودشان بهترین الگو هستند.
• توقعاتی متناسب با سن کودک دارند که این باعث میشود فرزند بتواند آن کار را انجام دهد و احساس شایستگی کند.
در چنین فرزندانی عزتنفس اعتمادبهنفس (بهعنوان مهمترین مؤلفههای تربیت) و رفتار پخته و استقلال رشد میکند.
نکته: البته یادمان باشد گاهی لازم است که والدین از همه سبکها در بعضی موارد استفاده میکنند.
اما سبک فرزندپروری مقتدر درصد بالای را از تربیت فرزند را در برمیگیرد.
قبل از اینکه وارد دوره نوجوانی و شرایط خاص این دوره بشویم، چند پیشنیاز که در زمینه تربیت فرزند و نوجوان برای والدین مورد تأکید است را بیان میکنیم:
1- خودشناسی والدین:
با توجه به اینکه خودشناسي ازجمله مهمترین و بنیادیترین مهارتهای زندگي است كه ساير مهارتها بدون آن معنا ندارند و به گفته مولای متقیان خودشناسی بالاترین علم است، میطلبد که والدین قبل از هر کاری، مخصوصاً تربیت فرزند خود را بشناسند.
خودآگاهی یعنی شناخت خصوصيات ظاهری، افکار، باورها، ارزشها، تمایلات عواطف، احساسات، هیجانها، نقاط ضعف و قوت خود، افرادی که نسبت به ویژگیهای خودآگاه نباشند هرلحظه دستخوش اتفاقات جهان بیرون قرار میگیرند، کسی که به خودآگاهی نرسیده است تفکر و شناخت و برداشت درستی از اتفاقات نمیتواند داشته باشد و مانند بادکنکی که در هواست و تحت تأثیر حوادث روزگار قرارگرفته و اینور آن ور میرود.
مهارت خودآگاهی این توانایی را به افراد میدهد که بتوانند در لحظه، از تفکر و احساسات اصلی خودآگاه باشند و به مناسبترین شکل ممکن آنها را ابراز و با آن برخورد کنند.
خودآگاهی باعث میشود بفهمیم که چه اتفاقاتی در گذشته و حال باعث به وجود آمدن تفکر، کلام و عمل در زندگی ما شدهاند، این هیجانها از کجا میآید و تأثیر هیجانات خود را بر افکار، گفتار و رفتارمان تشخیص دهیم. خودآگاهی به ما امکان میدهد مسائل را از دید دیگران ببینیم و خودکنترلی را تمرین کنیم.
قبلاً گفته شد که آخرین مؤلفه انجام کار کنترل و اراده است. وقتي ما شناختي از درونمان داشته باشيم، میتوانیم روی تصمیماتمان کنترل و اراده داشته باشیم. شما تا زمانی که جزئیات رفتاری خود را نمیدانید، قادر به مهار رفتارهای خود نخواهید بود و به طبع آن دیگران را هم نمیتوانید کنترل کنید.
اساس تغییر و کنترل دیگران کنترل خود است که ریشه آن خودآگاهی است.
اشاره به خودآگاهی از نگاه مولانا
جان چه باشد جز خبر در آزمون
هركه را افزون خبر، جانش فزون
اقتضای جان چوای دل آگهی است
هركه آگه تر بود جانش قوی است
گاندی در کتاب «این است مذهب من» میگوید:
(من از مطالعه او پانیشادها (قدیمیترین کتاب مذهبی و عرفانی هند)
به سه اصل پی بردم که این سه اصل برای من یک عمر دستورالعمل بوده است:
اوّل: در این عالم برای رسیدن به حقیقت تنها یکراه وجود دارد و آن شناخت نفس است.
دوم: هر که خود را شناخت خدا را هم میشناسد.
سوم: فقط یک قدرت و یک آزادی و یک عدالت واقعی وجود دارد و آن قدرت تسلّط بر خویشتن و آزاد شدن نفس از هر کس و هر چیز دیگر و رسیدن به اعتدال در وجود خویشتن است.
هر کس بر خویشتن مسلّط شود، بر اشیای دیگر نیز مسلّط خواهد شد.
الکسین کارل، فیزیولوژیست و زیستشناس معروف غربی میگوید:
«ما در ایجاد وسایل راحتی و سرعت در کار و تهیه ابزارهای زندگی، پیشرفت فراوان کردهایم؛ ولی بههیچوجه خود را نشناختهایم. در حقیقت از خود غفلت ورزیدهایم و درنتیجه پیشرفت های علمی نتوانسته است ما را سعادتمند کند و توجّه دقیق نشان میدهد که اضطراب ها و نگرانیهایمان بیشتر شده است».
و درنهایت مولای متقیان حضرت علي (ع) مي فرمايد:
من عرفه نفسه، فقد عرفه ربه، هر کس که خود را شناخت خدا را میشناسد. همچنین ایشان میفرماید:
«در شگفتم از کسی که خود را نمیشناسد و میخواهد دیگران را بشناسد. به عبارتی شناخت خود باعث شناخت دیگران و فرزندانمان میشود».
عوامل مؤثر در رشد خودآگاهی در انسان شامل پذیرش خود، پذیرش دیگران و مسئولیتپذیری میباشد
تعداد صفحات | 119 |
---|---|
شابک | 978-622-378-539-9 |