کتاب حقوق مالی زوجه

کتاب حقوق مالی زوجه

شناسه محصول: 64186

182,000 تومان

تعداد صفحات

130

شابک

9786226591652

انتشارات

انتشار

توقف

نویسنده:

ناموجود

مقدمه 9
فصـل اول 17
حقوق 17
حقوق مالی 18
مهر 19
نفقه 19
ارث 20
فقه امامیه 21
فصـل دوم 23
حقوق و تکالیف ناشی از عقد نکاح 23
حقوق و تکالیف غیر مالی زوجین 25
حقوق و تکالیف مشترک زوجین 25
حسن معاشرت 25
معاضدت در تشدید مبانی خانواده و تربیت فرزند 27
وفاداری 29
حقوق و تکالیف اختصاصی 30
ریاست شوهر بر خانواده 30
فصـل سوم 33
حقوق مالی زوجه 33
نفقه 35
ماهيت نفقه 36
اقسام نفقه 37
نفقه از دیدگاه قرآن 38
نفقه از دیدگاه روایات 40
مبانی نفقه در فقه 41
مبانی حقوقی نفقه 45
آثار حقوقی مبانی نفقه 46
نفقه دوران عقد 47
نفقه نکاح منقطع 48
ملاک تعیین نفقه 49
مصادیق نفقه 50
امتیازات نفقه زوجه 51
انفاق تکلیف یا حق 53
سقوط تكليف انفاق 54
ضمانت اجرای مدنی 56
فصـل چهارم 63
مهریه 63
فلسفه مهریه 66
مهریه در قرآن کریم 70
مبانی فقهی و حقوقی مهریه 72
اقسام مهریه 74
مهر المسمى 74
مهر المثل 78
مهرالمتعه 79
مهرالسنه 80
الزام به تسلیم مهر 80
اثر افلاس بر مهریه 80
مالكيت زوجه نسبت به مهر 81
ابراء مهریه پیش از نزدیکی 82
مهریه در عرف امروزی 82
کم یا زیاد کردن مهر پس از عقد نکاح 83
بطلان مهر 83
حق حبس 85
سقوط حق حبس به دلیل مدت دار بودن مهریه 87
سقوط حق حبس به دلیل قیام زن به انجام وظایف زناشویی 87
سقوط حق حبس به دلیل بیماری خاص در زوجه 87
فصـل پنجم 89
ارث 89
تاریخچه میراث زوجه قبل از اسلام 90
میراث زوجه در تمدن روم و یونان 90
میراث زوجه در تمدن هند و چین و ژاپن 90
میراث زوجه در شریعت يهود 91
میراث زوجه در آیین مسیحیت 92
میراث زوجه در ایران قبل از اسلام 92
میراث زوجه در اسلام و دیدگاه فقهای امامیه 92
موجبات ارث 93
شرایط ارث زوجه 95
شرط وجود رابطه زوجیت 95
شرط دوام نکاح تا هنگام مرگ 96
شرط دائمی بودن نکاح 98
شرط ممنوع نبودن زوجه از ارث 99
موانع ارث زوجه 99
كفر زوجها 99
زوجه قاتل 100
لعان 101
سهم الارث زوجه 101
زوجه صاحب فرض 101
سهم الارث زوجه در صورت بودن یا نبودن اولاد 102
سهم الارث زوجه ای که وارث منحصر به فرد است 103
میراث زوجه ای که قرابت نسبی با متوفی دارد 105
چرا سهم الارث زن کمتر است؟ 105
ارث زوجه از اموال 107
عدم ارث بری زوجه از برخی اموال زوج و نظرات مختلف فقها 107
نظر قانون مدنی 109
ارث زوجه از سایر حقوق 110
ارث زوجه از حق شفعه 110
ارث زوج از حق خیار 111
ارث زوجه از دیه 113
فصـل ششم 115
ملحقات 115
معنای حقوقی اجرت المثل 115
نحله 118
منـابع و مآخـذ 125
منابع 125

 

 

 

كلمه حقوق همان طور که دکتر کاتوزیان در کتاب مقدمه علم حقوق بیان می‌دارد، دارای 4 معنا می‌باشد. ولكن آن چه که در این کتاب از این کلمه اراده گردیده، معنایی است که مقابل تكلیف که صاحب آن را دارای یک سری امتیازات می‌گرداند که در هر زمان که بخواهد با حفظ شرایط آن می‌تواند آن را اعمال نماید. «حقوق جمع حق است و در فقه اسلامی و علم جدید هم استعمال شده است و شامل حق جزئی و کلی هم می‌شود. حق به معنای سلطه داشتن بر چیزی را گویند، خواه عینی باشد هم چون تحجیر؛ خواه شخصی باشد هم چون حضانت»؛ و در معانی دیگر به علومی که از قوانین موضوعه بحث نماید، حقوق گویند. در ترمینولوژی حقوقی نوین در مورد حق، چنین آمده است:
حق در لغت به معنای ثبوت و ضد باطل می‌باشد و جمع آن حقوق است.
(اباذری فومشی، ۱۳۹۲، ص ۵۹۷) در لغت نامه دهخدا در مورد حق چنین آمده است:
حق مصدر عربی است به معنی راست کردن سخن، درست کردن وعده، درست کردن و درست دانستن، يقين نمودن، ثابت شدن، غلبه کردن به حق، کسی را به حق داشتن، حق چیزی و واجب کردن آن؛ بنابراین به طور کلی می‌توان گفت حقوق به مجموعه مقررات حاکم بر یک جامعه می‌گویند. کلمه «حق» در فقه اسلامی دارای معانی خاصی است؛ گاه آن را در مقابل «عين و منفعت » به کار می‌برند و زمانی در برابر «تکلیف» به کار می¬گیرند. هم چون آیه ۱۹ سوره ذاریات «وَفِيٓ أَمۡوَٰلِهِمۡ حَقّٞ لِّلسَّآئِلِ وَٱلۡمَحۡرُومِ ؛ یعنی (مومنان) در اموالشان حقی است برای سائل و محروم». در این آیه، موردی که موضوع حق است مورد تکلیف هم هست، یعنی حقی است در اموال آنان، برای فقرا که مکلفند این حق را ادا کنند. به همین دلیل در تمامی مواردی که حق را در مورد امور اجتماعی و روابط انسآن‌ها با یکدیگر به کار می‌بریم، حق ملازم با تکلیف است، یعنی به همراه اثبات حقی بر یک فرد، تکلیف نیز برای فرد دیگری اثبات می‌شود، در نتیجه در امور اجتماعی هیچ گاه حق از تکلیف جدا نمی‌شود و در مقابل هر حقی، تکلیفی وجود دارد. (مصباح یزدی، ۱۳۸۰، ص ۷۹ و ۸۰) هم چنین حق نوعی از مال است که در این صورت در مقابل عین، دین، منفعت و انتفاع به کار می‌رود.
حقوق مالی
حقوق مالی آنست که اجرای آن مستقیما برای صاحبش ایجاد نفع نمود و قابل تقویم به پول باشد؛ مانند حق مالكيت نسبت به خانه که مستقیما برای دارنده آن ارزش پولی دارد و یا حق طلب که پس از اداء پول می‌باشد. (امامی، ۱۳۷۱، ص 4)
دکتر کاتوزیان در رابطه با حق مالی معتقد است که: حق مالی، امتیازی است که حقوق هر کشور، به منظور تأمین نیازهای مادی اشخاص، به آن‌ها می‌دهد. هدف از ایجاد حق مالی، تنظیم روابطی است که به لحاظ استفاده از اشیاء، بين اشخاص وجود دارد و موضوع مستقیم آن تأمین مستقیم حمایت از نفع مادی و با ارزش است. این دسته از حقوق، بر خلاف حقوق غیر مالی، قابل مبادله و تقویم به پول است و مانند حق مالکیت، حق انتفاع و حق مطالبه مبلغی پول یا انجام دادن کار معین. (کاتوزیان، ۱۳۸۹، ص ۱۲) در واقع حقوق مالی به عنوان قواعد منسجم برای تنظیم روابط مالی زوجین با یکدیگر و روابط آن‌ها با اشخاص ثالث است. در حقوق اسلام حقوق مالی به صورت منسجم برای زوجین وجود دارد. برابر این نظام مالی، زوج و زوجه پس از ازدواج، مالک تمامی اموالی که به هنگام ازدواج به همراه آورده اند یا در آینده کسب خواهند کرد بوده و در اداره و بهره برداری از اموال خویش به صورت مستقل اختیار تام دارد. روابط بین زوجین را به مالی و غیر مالی تقسیم می‌کنند. در روابط بین زوجین، حقوق مالی غالبا از آن زن استبه جز ارث مرد از زن خود، حق مالی دیگری ندارد.
(طباطبایی یزدی، ۱۳۷۸، ص ۱)
مهر
مهریه به فتح میم واژه ای عربی است که معادل فارسی آن، کابین است و عامه مردم به آن مهریه می‌گویند. مترادف مهر در زبان عربی «صداق» است و الفاظ «نحله» و «فريضه» و «اجر» نیز در همین معنی در قرآن کریم آمده است. در ترمینولوژی فقه نیز، معنای لغوی مهر را صداق، کابین، نحله، صدقه و فریضه آمده است. در مجمع البحرین آمده است: مهر به فتح میم به معنی صداق است. جمع آن هور می‌باشد. مهرالسنه به معنی مهریه و کابینی است که پیامبر برای زنان خود قرار می داد و مقدار آن ۵۰۰ درهم برابر 50 دینار بود. در آیه 4 سوره نساء آمده است: «وَءَاتُواْ ٱلنِّسَآءَ صَدُقَٰتِهِنَّ نِحۡلَةٗۚ» مهر زنان را، صداق دهید. صداق از ریشه صدق گرفته شده و به معنی صداقت است و این بدان معنی است که دادن مهریه از طرف مرد نشانه صداقت، راست گویی علاقه و محبت وی به زن و تشکیل خانواده است. مهر در اصطلاح فقه و حقوق، مالی است که به سبب نکاح واجب است، زوج به زوجه خویش بپردازد. گفته شده است: مهریه مقدار مال یا وجهی است که به هنگام عقد ازدواج یا پس از آن شوهر در عوض تمتع به زن می‌دهد و باید مقدار آن معلوم باشد. (شهید ثانی، 1415 ق، ص ٤۱۷) لذا مهر که به آن صداق هم می‌گویند، عطیه و پیش کشی است که مرد، در برابر ازدواج به همسر خود می‌دهد. در آیه 4 سوره نساء می‌خوانیم: «وَءَاتُواْ ٱلنِّسَآءَ صَدُقَٰتِهِنَّ نِحۡلَةٗۚ » در کمال رضایت قلبی، مهر زنان را به آنان بپردازید. در قانون مدنی ایران، تعریفی از مهر نشده است؛ اما از مطالعه مواردی که در احکام مهر آمده است، استفاده می‌شود که مهر به واسطه ازدواج صحیح اعم از دائم و موقت بر عهده مرد قرار می‌گیرد که به زن بپردازد.
نفقه
نفقه به معنای «آن چه هزینه عيال و اولاد می‌کنند، هزینه زندگی زن و فرزندان، روزی و مایحتاج و معاش» آمده است. دهخدا (۱۳۳۰) هم چنین در تعریف دیگری آمده است: «ما انفقت و استنفقت على العيال و نفسک » یعنی آن چه برای خود و خانواده هزینه می‌شود. (فراهیدی، ۱۶۰۹ ق، ص ۱۷۷) از نظر اصطلاحی تعاریفی برای آن همراه با ذکر مصادیق ارائه شده است. در جواهر الكلام بیان شده: «ما يحتاج زن از جمله غذا، البسه، مسکن، خادم و وسایل آشپزی که به طور متعارف با وضعیت زن در آن شهر متناسب باشد». (نجفی، ۱۳۹۷، ص ۳۳۰) در تحرير الاحکام در تعریفی کوتاه بدون ذکر مصادیق آن آمده است: «آن چه زن بدان نیازمند است و در شأن چنین زنی در آن شهر است. (حلی، ۱۶۱۰، ص ۶۷)
از نظر حقوقی نفقه عبارت است از: «مسکن و البسه وغذا و اثاث البيت که به طور متعارف با وضعیت زن متناسب باشد و خادم در صورت عادت زن یا احتیاج او به واسطه مرض یا نقصان اعضا».
ارث
ارث در لغت به معنای مالی است که از متوفی باقی مانده است و در اصطلاح انتقال دارایی شخص متوفی به بازماندگان می‌باشد که این امر بدون اراده متوفی و بازماندگان او صورت می‌گیرد (شهیدی، ۱۳۸۵، ص ۱۷) معنای دیگر انتقال غیر قراردادی چیزی، از شخصی به شخص دیگر است. (طباطبایی یزدی، ۱۳۷۸، ص ۱۱۹) در ترمینولوژی فقه دکتر مسجد سرایی در معنای لغوی ارث آمده است: «ترکه و اموالی که از متوفي بجا می ماند»؛ و در اصطلاح ارث یا به معنای مصدری است که در این صورت، اصطلاحا به حقی گفته می‌شود که از شخص میت به شخص زنده حقیقی یا حکمی منتقل می‌شود، اعم از مال و حقوقی که قابل نقل و انتقال به وارث است و یا به نفس مالی گفته می‌شود که به شخصی زنده انتقال می یابد. در معنای دوم فرائض» نیز، تعبیر می‌شود که منظور از آن سهام مفروض یا سهام واجبی است که توسط خداوند تشریع شده است.
قانون ارث در اسلام بر پآیه عدالت اجتماعی، قانونگذاری شده و در آن مسئولیت های اجتماعی و خانوادگی هر یک از زن و مرد رعایت شده و اگر از درون نظام حقوقی اسلام به ارث نگاه شود، سهم زنان که هیچ مسئولیت مالی بر دوش ندارند، کاملا منصفانه و ضامن کرامت و عزت زن مسلمان است. به جهت سازگاری معنای اسمی کلمه میراث با فهم عرفی، بهتر است به مال یا حقی که به بازماندگان شخص متوفی می‌رسد، معنا شود.
(موسوعه الجحال، بی تا ص ۲۷؛ جعفری لنگرودی، ۱۳۸۹، ص ۱۹)
فقه امامیه
امام در لغت به کسی گفته کسی گفته می‌شود که به او اقتدا شود و مردم از او پیروی کنند، امامیه یا اثنی عشری در اصطلاح به کسانی گفته می‌شود که گذشته از اعتقاد به امامت و خلافت بلا فصل علی (ع) پس از او حسن بن علی (ع) و حسین بن علی (ع) و ۹ فرزند حسین (ع) را که آخرین آن‌ها مهدی موعود (عج) است به امامت می پذیرند. به همین خاطر به مذهب امامیه معروف است. (سجادی، ۱۳۹۱، ص ۱۲۳۵) معنای لغوی امام و شیعه متمم یکدیگرند. شیعه به معنی پیروان است و امام کسی است که از او پیروی می‌کنند به پیروان على (ع) که معتقدند امامت بلافصل او از طریق نصب و نص پیامبر (ص) هستند، شیعه می‌گویند. (سیوطی، بی تا ص ۵۸۹)

حقوق و تکالیف ناشی از عقد نکاح
همین که نکاح با کلیه شرایط معتبره شرعی و قانونی واقع شود، برای زن و شوهر حقوق و تکالیفی را ایجاد می‌کند که حقوقدانان از آن به «آثار نکاح» یاد می‌کنند. ماده ۱۱۰۲ قانون مدنی در این باره می‌گوید: همین که نکاح به طور صحت واقع شود، روابط زوجیت بین طرفین موجود و حقوق و تکالیف زوجین در مقابل همدیگر برقرار می‌شود. با توجه به این ماده، نکاح فاسد، هیچ گونه رابطه و یا حق و تکلیفی ایجاد نمی‌کند.
بخشی از این حقوق و تکالیف مربوط به روابط شخصی «غیر مالی» و بخشی دیگر در رابطه با امور مالی است و بخشی از این حقوق و تکالیف مشترک بین زوجین می‌باشد که زن و شوهر هر دو باید آن را مراعات نمایند و بخش دیگر مختص به زن یا مختص به شوهر است، یعنی زن و شوهر پس از ایجاد عقد نکاح و تحقق زوجیت، هم حقوق مشترک و هم حقوق و تکالیف مختص به خود را دارند. در فقه امامیه، در کتاب نکاح، حقوق و تکالیف مشترک زوجین و حقوق مختص هر یک از زوجین، مورد بررسی قرار گرفته است.
در قانون مدنی نیز حقوق و تکالیف زوجین به طور مبسوط بیان گردیده است و شارحین قانون مدنی نیز در کتب مختلف، به تفصیل از آن سخن گفته اند. هر چند که فقه و قانون، حقوق و تکالیفی را برای زوجين معین نموده و ضمانت اجرایی نیز، برای آن در نظر گرفته است ولی باید توجه داشت که نه قانون و نه ضمانت اجرای آن، نمی‌توانند آن آرامشی را که در خانواده زن و مرد، به آن نیاز دارند تأمین نمایند.
آن چه در خوشبختی و سعادت خانواده، بیش از هر چیز مؤثر است، اخلاق و برخورد صحیح و اصولی زن و شوهر است. دکتر کاتوزیان در این زمینه می‌نویسد: «در تنظیم روابط عاطفی زن و شوهر، اخلاق بیش از قواعد، حکومت دارد. در این رابطه، سخن از عواطف انسانی، عشق و صمیمت و وفاداری است و حقوق برای حکومت کردن بر آن‌ها ناتوان است به زور اجراییه دادگاه نه مرد را می‌توان به حسن معاشرت با زن واداشت و نه زن را به اطاعت از شوهر و وفاداری او مجبور کرد. بر این اتحاد معنوی تنها اخلاق، حکومت می‌کند و حقوق ناگریز است که به جای تکیه بر قدرت دولت، دست نیاز به سوی اخلاق و عادات اجتماعی دراز کند. درست است که حقوق نیز برای زن و شوهر تکالیف ویژه ای معین کرده است ولی مصداق های این تکالیف نیز نوعی اخلاق اجتماعی است». (کاتوزیان، ۱۳۹۲، ص ۱۸۸)
بنابراین این زوجین هستند که با صفا و صمیمیت و وفاداری می‌توانند، از زندگی معقولی برخوردار باشند و نسبت به هم فداکاری کرده و با اشتراک مساعی و گذشت، زندگی را رونق بخشیده و به آن جلوه و صفا دهند؛ در غیر این صورت اگر زن و شوهر به خاطر حقوق و تکالیف قانونی خود، درگیری و نزاع داشته باشند و هر روز را برای رفع آن به مقامات قضایی مراجعه نمایند و مقامات قضایی نیز تمام همت شان را در رفعاختلاف آنان به کار بگیرند تا زمانی که دل های آن‌ها با هم نباشند و به هم عشق نورزند، زندگی آنان از صفا و آرامش برخوردار نخواهد بود. دکتر کاتوزیان در این باره می‌نویسد: «خانواده تنها یک سازمان حقوقی نیست، خانواده سازمانی است مخلوط از قواعد حقوقی و اخلاقی و در این اختلاط نیز غلبه با اخلاق است. خانواده در هر ملت، نماینده و مظهر اخلاق عمومی است، احساسات پاک انسانی و درندگی های حیوانی، هر دو در این کانون به اوج خود می رسند. آن چه در خانواده باید به وجود آید، عشق و مهربانی و حسن نیت است و هیچ نیرویی جز اخلاق و ایمان نمی‌توانند بر این عواطف حکومت کند». (کاتوزیان، ۱۳۹۲) پس خانواده باید بیش از هر چیز پای بند اصول و مبانی اخلاقی باشد و زن و مرد قبل از آنکه به فکر قانون و ضمانت اجرای آن باشند، باید به فکر اخلاق و ایجاد عشق و مهربانی و حسن نیت در خانواده باشند و آنچنان زندگی کنند که دیگر نیازی به محکمه و گرفتن حق به وسیله دادگاه نباشد و مراجعه به مقامات قضایی را به هنگام ضرورت، به عنوان آخرین راه حل و علاج مورد استفاده قرار دهند.
بعضی از اساتید حقوق معتقدند که آثار حقوقی نکاح، شامل دو بخش است: «بخشی از این آثار دارای جنبه مالی است و بخشی دیگر از حقوق و تکالیف غیر مالی تشکیل شده است». ایشان معتقدند نکاح در درجه اول یک قرارداد غیر مالی است و روابط شخصی زوجین، مهم تر از روابط مالی آن‌هاست.
حقوق و تکالیف غیر مالی زوجین
حقوق و تکالیف غیر مالی زوجین با روابط شخصی آن‌ها شامل:
الف) تکالیف مشترک زن و شوهر
ب) حقوق و تکالیف اختصاصی زن و یا شوهر
حقوق و تکالیف مشترک زوجین
حسن معاشرت
در نظام خانوادگی اسلام، زوجین مأمور به حسن معاشرت با یکدیگر هستند و باید به روش نیکو و پسندیده ای با یکدیگر رفتار نمایند، از این جهت زن و مرد با یکدیگر یکسان بوده و هیچ یک بر دیگری اولویتی ندارد، در قانون مدنی نیز زن و مرد، هر دو مکلف به حسن معاشرت شده اند. چنان چه در ماده ۱۱۰۳ ق.م در این زمینه می‌گوید: «زن و شوهر مکلف به حسن معاشرت با یکدیگرند». به عقیده دکتر امامی و دکتر صفایی، «منظور ماده مذکور از حسن معاشر تزوجین با یکدیگر مربوط به عرف و عادت و رسوم اجتماعی است و مقتضای آن بر حسب زمان و مکان تغییر خواهد کرد».
طبق این ماده زن و شوهر باید از اعمالی که سبب ایجاد نفرت و کینه یا غم و اندوه فراوان در دیگری می‌شود، بپرهیزند و از مجادله و ناسزاگویی و اهانت به یکدیگر خودداری کرده و با خوشرویی و مسالمت و صمیمیت با هم زندگی کنند.
دکتر کاتوزیان مصداق های سوء معاشرت در خانواده را این گونه بیان می‌کند: «تمام اموری که از نظر اجتماعی توهین محسوب می‌شود مانند ناسزاگویی، ایراد ضرب، مشاجره، تحقیر یا اموری که با عشق به کانون خانواده و اقتضای محبت بین دو همسر منافات دارد مانند ترک خانواده، بی اعتنایی به همسر و خواسته های او، اعتیاد مضر، از مصداق های سوء معاشرت در خانواده است». (کاتوزیان، ۱۳۹۲، ص ۱۹۵) این تکلیف با صراحت در قرآن کریم در سوره نساء آیه ۱۹ بیان گردیده است: «وَعَاشِرُوهُنَّ بِٱلۡمَعۡرُوفِۚ» یعنی با زنان، با اخلاق نیکو، معاشرت نمایید. در این آیه مردان، مکلف به حسن معاشرت و رفتار شایسته و پسندیده با زنان شده اند و معنای امر به معاشرت با زنان، معاشرتی است که بین مسلمانان معروف و شناخته شده و متعارف باشد و تذکر به این نکته نیز لازم است که حسن معاشرت با زنان به قدری اهمیت دارد که حتی اگر مردان در دل نسبت به همسر خویش احساس کراهتی هم بکنند، نباید در رفتار آن‌ها تأثیری بگذارد. (علامه طباطبایی، ۱۳۷۹، ص ۲۰۷)
قرآن در سوره نساء آیه ۱۹ در ادامه «وَعَاشِرُوهُنَّ بِٱلۡمَعۡرُوفِۚ » در این باره می‌فرماید: «. فَإِن كَرِهۡتُمُوهُنَّ فَعَسَىٰٓ أَن تَكۡرَهُواْ شَيۡ‍ٔٗا وَيَجۡعَلَ ٱللَّهُ فِيهِ خَيۡرٗا كَثِيرٗا ». … اگر از آنان (زنان) بدتان می‌آید مورد کراهت شما هستند باید بدانید ممکن است شما از چیزی بدتان بیاید (نپسندید) و خدا در همان چیز، خیر فراوان قرار داده باشد؛ بنابراین حتی در این موارد نیز قرآن کریم، توصیه به حسن معاشرت کرده و وعده خیر فراوان داده است. در روایات زیادی نیز، توصیه به حسن معاشرت و خوش رفتاری با مردان شده است که بر یک نمونه از آن اشاره می‌شود: حضرت علی (ع) در رابطه با خوش رفتاری زنان فرمود: «جهاد زن، خوب شوهر داری است». (حر عاملی، ۱۹۰۳ ق، ص ۲۳) به این معنی که زن می‌تواند با حسن معاشرت، سنگر خانواده را تقویت نموده و کامیابی و سعادت خود، همسر و فرزندان را تأمین نماید. بنابر‌این مسأله حسن معاشرت در قرآن و روایات بیان گردیده است و زوجین مأمور به حسن معاشرت بوده و از این جهت تفاوتی با یکدیگر ندارند.
با وجود این که تکلیف مربوط به حسن معاشرت، جنبه اخلاقی دارد ولی از نظر حقوقی دارای ضمانت اجراء می‌باشد. برخی از اساتید حقوق در مورد ضمانت اجرای این تکلیف می‌نویسند: «ضمانت اجرای این تکلیف آن است که اگر زن از انجام وظیفه حسن معاشرت، سربازند «ناشزه» محسوب و حق نفقه او ساقط خواهد شد.»
ماده ۱۱۰۸ قانون مدنی در این زمینه بیان می‌دارد: «هر¬گاه زن بدون مانع مشروع از ادای وظایف زوجیت امتناع کند، مستحق نفقه نخواهد بود». ایشان در ادامه مطلب می‌نویسند: «به علاوه شوهر می‌تواند از طریق قضایی، زن را ملزم به انجام وظیفه نماید اگر سوء معاشرت داشته باشد، زن می‌تواند به دادگاه شکایت کرده، شوهر را مجبور به حسن معاشرت نماید وهر گاه سوء معاشرت شوهر به درجه ای برسد که ادامه زندگی زندگی زناشویی غیر قابل تحمل باشد، زن حق طلاق خواهد داشت». ماده ۱۱۳۰ ق.م نیز بیانگر همین مطلب بوده و ضمانت اجرای این تکلیف می‌باشد: «در صورتی که دوام زوجیت موجب عسر و حرج زوجه باشد وی می‌تواند به حاکم شرع مراجعه و تقاضای طلاق کند، چنان چه عسر و حرج مذکور در محکمه ثابت شود، دادگاه می‌تواند زوج را اجبار به طلاق نماید و در صورتی که اجبار میسر نباشد، زوجه به اذن حاکم شرع طلاق داده می‌شود». در بند 4 از ماده ۸ قانون حمایت خانواده، سوء معاشرت را به عنوان یکی از مواردی بیان می‌کند که زن یا شوهر می‌تواند از دادگاه تقاضای صدور گواهی عدم سازش نماید و بر طبق آن از دادگاه درخواست طلاق کند: «سوء رفتار یا سوء معاشرت هر یک از زوجین به حدی که ادامه زندگی را برای طرف دیگر، غير قابل تحمل نماید». (معتمدی وهمکاران، ۱۳۷۷، ص ۱۵۹) به طوری که ملاحظه می‌شود عبارت «هر یک از زوجین» در این ماده آمده است، به این معنی که ضمانت اجرای این تكلیف، اختصاص به هر یک از زن و مرد ندارد و شامل هر دوی آن‌ها می‌شود و از این جهت نیز تفاوتی بین زن و مرد نمی‌باشد. (طاهری، ۱۳۷۵، ص ۱۹۹؛ کاتوزیان، ۱۳۹۲، ص ۱۹۹)
معاضدت در تشدید مبانی خانواده و تربیت فرزند
به موجب ماده ۱۱۰۶ قانون مدنی: زوجین باید در تشدید مبانی خانواده و تربیت اولاد خود، به یکدیگر معاضدت نمایند. با توجه به ماده مذکور، این تکلیف را به دو بخش تقسیم می کنیم:
الف) معاضدت زوجین در تشدید مبانی خانواده
ب) معاضدت زوجین در تربیت اولاد
الف) هدف اصلی از تشکیل خانواده و ازدواج، همکاری در زندگی و اشتراک مساعی زن و شوهر در تأمین سعادت و رفاه خانواده است، پس زن و مرد باید برای اداره خانواده، یکدیگر را یاری کنند و به هنگام بیماری و درماندگی از مواظبت و پرستاری همسر خود، دریغ نورزند. دکتر امامی در این زمینه می‌نویسد: در معاضدت و تشدید مبانی خانواده، سعی و کوشش زن و شوهر است تا با هم فکری، به اخلاق و عادات یکدیگر نزدیک شده تا رابطه زناشویی محکم تر شود و از صورت تأسیس حقوقی خارج گردد و به یک خانواده طبیعی ناگسستنی که مبتنی بر محبت است در آید.
بنابراین زن و شوهر نباید از معاضدت به یکدیگر در امور خانواده دریغ ورزندو به عقیده برخی از اساتید حقوق، معاضدت زوجین نسبت به یکدیگر، یک مفهوم عرفی است و حدود آن را عرف و عادت و مقتضیات زمان و مکان تعیین می‌کند.
ب) معاضدت زوجین در تربیت اولاد ماده ۱۱۰۶ ق.م زوجین را، امر به معاضدت در تربیت اولاد نیز نموده است، تربیت اولاد در خانواده از وظایف مهمی به شمار می‌رود که بدون کمک و معاضدت پدر و مادر به یکدیگر، ممکن نخواهد بود؛ بنابراین برای تربیت فرزندان، زن و مرد باید به یک روش واحدی توافق نمایند؛ زیرا اگر هر کدام از زوجین روش خاص خود را در تربیت اولاد بکار گیرد، موجب اختلاف و هرج و مرج در محیط خانواده خواهد شد، در نتیجه رابطه زناشویی از هم گسیخته شده و تربیت فرزندان نیز موفق نخواهد بود، پس زن و شوهر نباید از معاضدت به یکدیگر، در تربیت اولاد دريغ ورزند.

 

تعداد صفحات

130

شابک

9786226591652

انتشارات

انتشار

توقف

نقد و بررسی‌ها

هنوز بررسی‌ای ثبت نشده است.

.فقط مشتریانی که این محصول را خریداری کرده اند و وارد سیستم شده اند میتوانند برای این محصول دیدگاه(نظر) ارسال کنند.