کتاب جامعه شناسی چیست؟ (کاربردهای عملی)

کتاب جامعه شناسی چیست؟ (کاربردهای عملی)

295,400 تومان

تعداد صفحات

211

شابک

978-622-378-664-8

ناموجود

فصل 1 7
تعاریف جامعه‌شناسی 7
تعاریف کل‌گرا 8
تعاریف جزءگرا 10
تعاریف تمیستیک 11
موضوع جامعه‌شناسی 12
هدف جامعه‌شناسی 32
فصل2 35
تاریخچه جامعه‌شناسی 35
ابن خلدون 35
اگوست کنت (۱۷۹۸–۱۸۵۷) 36
کارل مارکس (۱۸۱۸–۱۸۸۳) 37
هربرت اسپنسر (۱۸۲۰–۱۹۰۳) 37
اثبات‌گرایی و ضد اثبات‌گرایی 37
ضد اثبات‌گرایی 39
فصل 3 41
اهمیت و انواع جامعه‌شناسی 41
فصل 4 69
اصول جامعه‌شناسی 69
فصل 5 93
سنت‌های نظری جامعه‌شناسی 93
نظریه کلاسیک 93
کارکردگرایی 93
نظریه تضاد 93
کنش متقابل نمادین 94
فایده‌گرایی 94
نظریه اجتماعی سده بیستم 95
پکس ویسکانسانا 96
فصل 6 101
کاربردهای عملی جامعه‌شناسی 101
منابع و مآخذ 205

 

 

 

برخی از جامعه‌شناسان، از ارائه یا گزینش یک تعریف معین برای جامعه‌شناسی عمداً دوری کرده‌اند و چنین تعریفی را با ویژگی‌های این علم سازگار نمی‌دانند یا به طور کلی ذکر تعریف معین در آغاز هر علمی را ناصواب می‌شمارند.
روبرت هیجدورن و سانفورد لبوویتس با بیان این نکته که جامعه‌شناسان برای انجام رسالت خویش و نیل به اهدافشان، نیاز به ذکر تعریف واحدی از جامعه‌شناسی ندارند و در این مرحله از رشد جامعه‌شناسی بهتر است توقع یک تعریف پذیرفته شده را نداشته باشیم، می‌گویند: جامعه‌شناسی، همان چیزی است که جامعه‌شناسان فکر می‌کنند؛ شاید، همان کاری است که جامعه‌شناسان می‌کنند؛ یا کاری است که جامعه‌شناسان باید انجام دهند؛ یا جامعه‌شناسی مطالعه گروه‌ها یا مطالعه افراد در گروه‌هاست؛ یا جامعه‌شناسی مطالعه رفتار بشر به طور کلی است؛ شاید مطالعه کنش متقابل بین اشخاص است و ممکن است گفته شود جامعه‌شناسی مشتمل بر مطالعه قوانین و مقرراتی است که در جامعه به کنش متقابل، شکل و ساختار می‌دهد؛ یا عبارت است از مطالعه اعمال افراد که شامل مطالعه انگیزه بشری نیز می‌شود. فی‌الواقع همه این عبارات در تعریف (به عنوان تعریف) جامعه‌شناسی بیان شده است.
هانری مندراس نیز ارائه تعریف جامعه‌شناسی قبل از پرداختن به مباحث این علم را نادرست می‌داند و معتقد است که در پرتو طرح مباحث جامعه‌شناسی باید به تعریف آن دست یافت.
عده‌ای دیگر هر چند به ارائه تعریفی از جامعه‌شناسی پرداخته‌اند، ولی به گونه‌ای بر دشواری‌های آن تاکید می‌کنند که به نظر می‌رسد باید از تعریف جامعه‌شناسی خودداری کرد. ژرژ گورویچ از آن کسانی است که با تاکید بر پیچیدگی موضوع جامعه‌شناسی که آن را ناشی از پیچیدگی قلمرو و ویژگی‌های منحصر به فرد روش جامعه‌شناسی می‌داند، چنین می‌نویسد: بنابراین می‌توان نتیجه گرفت که تعریف جامعه‌شناسی به عنوان علم، کار ساده‌ای نیست و اصولاً تعیین حد و مرز هر علمی قبل از آشنایی کامل با آن همیشه دشوار است؛ زیرا بعد از مطالعات دقیق و عمیق در یک علم می‌توان فهمید که آن علم از چه بحث می‌کند و موضوعش چیست؟ وانگهی از آنجایی که هنوز جامعه‌شناسی به سن‌کمال خود نرسیده و با وجود آن همه اشتیاق جامعه‌شناسان هنوز میان مطالعات نظری و عملی آن یگانگی حاصل نشده است، تشخیص دقیق موضوع آن از موضوع علوم انسانی متعددی که پیش از آن وجود داشته‌اند به سادگی میسر نیست.
به همین دلیل دیده می‌شود که ترجیح یک تعریف از میان تعاریف مختلف جامعه‌شناسی به مراتب از ارائه آن تعریف دشوارتر است و بسیاری از جامعه‌شناسان حتی بنیانگذاران این علم، ضمن کارهای علمی و تحقیقاتی و ضمن روشن‌کردن موضوع، قلمرو و روش این رشته علمی، یک یا چند تعریف تلویحی از آن به دست داده‌اند؛ اما در اینکه داشتن تعریف مشخص از هر علمی دارای ضرورت منطقی و روش شناختی است، نمی‌توان تردید کرد و در جای خود به صورت مستدل بیان شده است؛ فقط در اینجا یادآور می‌شویم که اگر قبل از پرداختن به مسائل یک علم، تعریف مشخصی از آن نداشته باشیم، امکان ندارد بین مسائل آن علم و مسائل علوم دیگر به تمایزی دست یابیم و گرفتار بی‌مرزی علوم و اختلاط آنها و در نتیجه تشویش ذهن خواهیم شد؛ بنابراین پرداختن به تعریف جامعه‌شناسی ضروری است، هر چند مشکلات این امر بر اهل نظر پوشیده نیست. عمده تعاریف مورد توجه را می‌توان به سه دسته تقسیم کرد: تعاریف کل‌گرا؛ تعاریف جزءگرا؛ تعاریف تمیستیک.
تعاریف کل‌گرا
منظور از تعاریف کل‌گرا تعاریفی است که جامعه را به صورت یک کل که اجزاء و ابعاد مختلفش به نوعی وحدت دست یافته است می‌نگرد و کوشش اصلی جامعه‌شناسی را شناخت این کل در بستر زمان و مقاطع زمانی می‌داند. اینگونه برخورد با این رشته معرفتی، در زمانی که هنوز جامعه‌شناسی به آن داده نشده است یا هنوز تحت این عنوان شهرت نیافته است، دیده می‌شود. این گروه از متفکران، جامعه و امور آن را، در قالبی فلسفی و تاریخی یا علم «انسانیت» مورد نظر قرار داده‌اند؛ اگر چه آنها «دانش اجتماعی» و نیاز به چنین دانشی را پذیرفته‌اند، لیکن لزوماً مفهوم آن را در معنای اخص کلمه به کار نبرده‌اند. در عین حال، امروزه هم تا حدودی می‌توان جامعه‌شناسانی را یافت که این نوع گرایش‌ها را همچنان دنبال می‌کنند.
در اینجا به ذکر چند نمونه از این تعاریف می‌پردازیم:
1. ابن خلدون در مقدمه، از علم عمران تعریفی ارائه داده است که با بعضی از تعاریف جدید جامعه‌شناسی قابل مقایسه است؛ او می‌نویسد: بدان که حقیقت تاریخ، گزارش حالت اجتماع انسانی است که آن عمران جهان است و آنچه بر طبیعت آن عارض می‌شود یعنی احوال جوامع، چون توحش و تلطیف روابط انسانی و عصبیت‌ها و انواع چیرگی‌های بعضی مردم بر بعضی دیگر و آنچه از آن ناشی می‌شود از پادشاهی و حکومت‌ها و مراتب آنها و آنچه بشر با اعمال و کوشش‌هایش اختیار می‌کند از کسب و معاش و علوم و صنایع و سایر احوالی که از طبیعت عمران پدید می‌آید.
معلوم است که در این تعریف، عناصر مختلف ساخت اجتماعی و روابط میان آنها که از حدود بررسی‌های تاریخی فراتر رفته و محدوده یک جامعه‌شناسی را مشخص می‌کند، مورد توجه قرار گرفته است.
2. مارکس گر چه عنوان خاصی برای جامعه‌شناسی قائل نشده است لیکن در تحلیل‌های تاریخی، اجتماعی، اقتصادی و بعضاً سیاسی او، صریحاً قوانین حاکم بر تحولات «جامعه طبقاتی» اساس قرار می‌گیرد و از آنجا در فرایند تولید و «زیربنای مادی» آن، به روابط «روبنایی» شکل می‌دهد. به نظر وی «جامعه»، «طبقات اجتماعی» و «انسان» واقعیت‌های عینی هستند که در تعامل ویژه زیربنا و روبنا آفریده شده‌اند و معنویات در قید تولیدات مادی هستند. تعریف تلویحی «مارکس» درباره جامعه‌شناسی عبارت است از: «قوانین حاکم بر حرکت تاریخی انسان در روابط طبقاتی تولید و پیش بینی تحقق جامعه ایده آل بر اساس آن.»
3. آگوست کنت جامعه انسانی را بزرگترین واقعیت انسانیت می‌پنداشت و جامعه‌شناسی را علم به قوانین پدیده‌های اجتماعی پیچیده‌ای می‌داند که به صورت یک مجموعه واحد در آمده و از یک سیر کلی «مراحل سه گانه» برخوردار است.
4. اسپنسر نیز همانند مارکس هیچگاه تعریف معینی از جامعه‌شناسی، ارائه نکرده است؛ اما از مجموعه بحث‌های جامعه شناختی وی می‌توان چنین تعریفی را به دست آورد: جامعه‌شناسی علمی است که باید وضعیت موجود جامعه را به وسیله تمرکز بر روی مراحل پیشین تطور و اعمال قوانین تطور بر آنها، تبیین کند.
5. سرانجام، از میان معاصران به تعریف سی. رایت میلز از جامعه‌شناسی اکتفا می‌کنیم که با تایید سنت جامعه‌شناسان کلاسیک خود را در صف کل‌گرایان قرار داده است. وی جامعه‌شناسی را مطالعه کل جامعه می‌داند که تحت فشارهای کلیت پیچیده خود، حاوی انتظام ساخت یافته است و معتقد است که عناصر ساختی جامعه در طول تاریخ فراهم آمده‌اند و بدون توجه به بعد تاریخی این عناصر، شناخت مطلوبی به دست نخواهد آمد.
البته روشن است که قرار دادن متفکران در این گونه دسته بندی‌ها بر اساس گرایش مسلط و به سبب تسهیل در امر بررسی است و الا بسیار مشکل است که‌ اندیشمندی (خصوصاً از‌اندیشمندان متاخر) را دقیقاً و کاملاً در یک دسته محصور دانست.
چنان که ملاحظه می‌شود، در این تعاریف به جامعه به عنوان یک کل و به پدیده‌ها و تحولات اجتماعی به عنوان اجزاء آن کل تاکید شده است و به دلیل این کل‌گرایی، بینش فلسفی تاریخی بر دیدگاه تجربی به شیوه علوم طبیعی ترجیح داده شده است. مزیت این نوع تعاریف از یک طرف توجه به ریشه‌های تاریخی وقایع و جستجوی علت‌ها و عوامل و عبرت‌های تاریخی در گذشته جوامع و ربط آنها با یکدیگر و از طرف دیگر توجه به ضرورت کسب نگرش مجموعی و وصول به یک بینش عمومی از جامعه بشر و قوانین حاکم بر آن است. شناخت جامعه بشری در جامعیت و تطور تاریخی خود، بر اساس قوانین عمومی حاکم، امری نیست که بتوان با روشهایی صرفاً تجربی و بدون کمک از شناخت تعقلی و تعبدی به آن دست یافت. علاوه بر این، جامعه‌شناسی علاوه بر بررسی‌های کل‌گرایانه، مسائل مورد توجه جزء‌گرایان را نیز در نظر دارد که در این تعاریف چندان اهمیتی ندارد.
با توجه به آنچه گذشت، روشن می‌شود که چرا تعاریف کل‌گرا، غیر قابل قبول تلقی شده است. این نکته نیز شایان توجه است که بسیاری از صاحبان این نوع تعاریف، در تحقیقات خویش بر خلاف مقتضای تعریف خود عمل کرده‌اند؛ به عنوان مثال، علی‌رغم تاکید بر لزوم کشف قوانین کلی و بیان آن در جامعه‌شناسی همواره ایده آل‌های سیاسی، آنان را به پیدا کردن راه حل‌های فوری برای مسائل و مشکلات اجتماعی عصر خود وادار کرده است و در نتیجه رهاورد آنها با داعیه علمی‌شان همگام و هماهنگ نیست. همچنین در مسائل تاریخی، بررسی همه جانبه و گسترده‌ای که بتوان از آن، قوانین عام و منطبق بر مقطع‌های تاریخی دیگر را استخراج کرد، انجام نداده‌اند هر چند خود به آنها جنبه عام و همگانی داده و آن را جهان شمول تصور کرده‌اند.

تعداد صفحات

211

شابک

978-622-378-664-8