کتاب نقش ‏آمریکا ‏در ‏جنگ ‏ایران ‏و ‏عراق

کتاب نقش ‏آمریکا ‏در ‏جنگ ‏ایران ‏و ‏عراق

شناسه محصول: 14407

218,400 تومان

تعداد صفحات

156

شابک

978-622-378-041-7

انتشارات

نویسنده:

فهرست
عنوان صفحه
مقدمه 11
فصـل اول 23
كليات 23
كليد واژه ها 26
پيشينه و ادبيات تحقيق 27
چارچوب نظري 29
فصـل دوم 33
بررسي علل وقوع جنگ ايران و عراق 33
ساختار نظام بين الملل 34
متغيرهاي ساختاري و زمينه ساز 34
موضع مساعد آمريكا در قبال جنگ بر عليه ايران 36
موضع شوروي در قبال جنگ عراق عليه ايران 38
موضع كشورهاي منطقه در قبال جنگ عراق عليه ايران 39
اوضاع مساعد داخلي عراق 40
ب- بررسي اهداف صدام 42
استفاده از شرايط مساعد 42
جبران عقده حقارت تاريخي 43
آرزوي احراز مقام رهبري در منطقه 43
رقابت عقيدتي(ايدئولوژيك) 45
تصرف مناطق نفت خيز خوزستان 45
جلوگيري از پيدايش انقلاب اسلامي در عراق 45

فصـل سوم 47
وضعيت نظام بين المللي در آستانه جنگ ايران و عراق 47
نظام دوقطبي جهان 49
تحولات نظام بين المللي در آغاز دهه 1980 ميلادي 50
تحولات ساختاري 50
تحول در ماهيت روابط بين المللي(پايان تنش زدايي- آغاز دومين جنگ سرد) 51
تاثيرات انقلاب اسلامي ايران در نظام بين المللي 54
تاثيرات انقلاب اسلامي در منطقه 60
عراق در آ‌غاز حمله به ايران 64
فصـل چهارم 67
روابط ايران و امريكا در دوران بعد از پيروزي انقلاب اسلامي 67
انقلاب اسلامي ايران و امريكا 68
استراتژي آمريكا در برخورد با ايران پس از پيروزي انقلاب اسلامي 78
به رسميت شناختن دولت موقت 84
بحران گروگان گيري 87
فصـل پنجم 101
كلياتي در مورد جنگ ايران و عراق 101
مقايسه زماني نبردي هاي ايران و عراق با نبردهاي جهاني 103
زمينه سازي هجوم 105
مقاومت در برابر حمله عراق 107
مدت نبرد فعال ايران و نتايج آن 108
پذيرش قطعنامه 598 109
پايان جنگ(حمله عراق به كويت) 110
ارزيابي جنگ 111

فصـل ششم 115
جنگ ايران و عراق و استراتژي آمريكا در برخورد با آن 115
ماجراي مك فارلين 127
جنگ ايران و عراق و منافع و ملاحظات سياسي امنيتي آمريكا 137
1) ورود به منطقة خليج فارس 138
2) منافع سياسي و استراتژيك 139
فصـل هفتم 145
نتيجه گيري 145
منـابع و مآخـذ 149

 

 

سياست حفظ توازن منطقه اي غرب در خليج فارس، پس از خروج بريتانيا از منطقه وقبول مسئوليت دفاع از منافع غرب از سوي آمريكا آغاز شد. بين 1797-1971، آمريكا تلاش كرد تا از ايران تحت رهبري شاه وعربستان سعودي به عنوان دوستون حفاظت از منافع غرب استفاده كند. سياست تقويت شاه جهت مقابله با ظهور حزب بعث درعراق اجراء شد. با پيروزي انقلاب اسلامي سياست منطقه اي آمريكا با شكست روبرو شد. در اين شرايط ايالات متحده بدنبال مهره اي بود تا بوسيله آن انقلاب اسلامي ايران را مهار سازد. آمريكا در پي يافتن بازيگر جديد به سرعت متوجه عراق شد.
يكي از نشريات آمريكايي به نقش ژاندارمي عراق به نفع غرب اشاره كرده و مي نويسد:
«حكومت كارتر، عراق را به عنوان يك مانع قدرتمند در برابر انقلاب اسلامي و به عنوان يك نيروي ثبات آور در خليج فارس، مد نظر قرار ميدهد. براي حكومت كارتر، عراق و صدام حسين اكنون به عنوان حافظان عربستان سعودي و نفت آن محسوب مي گردند».(غضنفري، 1380، ص 205)
پرسشي كه در اينجا مطرح است اين است كه دلايل توجه آمريكا به عراق چيست؟ در اين رابطه چند عامل مطرح است. آمريكايي ها پس از حمله شوروي به افعانستان، فرصت چنداني براي حفظ منابع خود در خليج فارس نداشتند، زيرا ايران از دست رفته بود و افغانستان نير تحت اشغال درآمده بود وضع براي ابر قدرتي چون آمريكا كه در مدت يك سال در منطقه فوق استراتژيك چنين ضرباتي را متحمل شده بود بسيار مشكل مي نمود. نكته بعدي آنكه آمريكا به دنبال اهرم فشاري بود تا با وارد ساختن فشار به ايران موجب آزادي گروگان ها و يا حتي تغيير موضع سازش ناپذير حضرت امام و نهايتا قدرت يافتن منابع خاورميانه شود.
عراق با توجه به سوابق واختلافات مرزي با ايران از زمينه و آمادگي لازم برخوردار بود. نكته پاياني آنكه اساسا آمريكايي ها پس از وقوع انقلاب اسلامي ايران در رقابت با ابرقدرت شوروي سابق به عراق توجه بيشتري كردند.
مسئله ديگر اينكه ايالات متحده آمريكا از درگيري مستقيم نظامي با ايران ابا داشت، تجربه شكست ويتنام و پيامدهاي منفي داخلي و بين المللي آن باعث شد آمريكا در جنگ هاي منطقه اي از طرف سوم بهره ببرد. لذا در اين شرايط برژينسكي از الگوي به كارگيري «طرف سوم» در تعاملات منطقه اي بهره گرفت. اين امر به ارتقاي تدريجي و محرمانه سطح روابط ديپلماتيك عراق و ايالات متحده در ماههاي پاياني 1978 منجر گرديد. برژينسكي مشاور امنيت ملي آمريكا در دوران كارتر براي اطلاع از وضعيت عراق و همچنين براي جنگ، سفرهاي مكرري به عراق داشت. به طوري كه «وال استريت ژورنال» در هشتم فوريه 1980 يكي از اين سفرهاي محرمانه را فاش ساخت.(متقي 1376، ص13)
همچنين تايمز لندن در 17 ژوئن 1980 به ملاقات برژينسكي با صدام حسين اشاره كرد وي گفت كه نامبرده (برژينسكي) بعد از سفر محرمانه به بغداد در يك مصاحبه تلويزيوني گفت: «ما تضاد قابل ملاحظه اي ميان ايالات متحده وعراق نمي بينيم. ما معتقديم كه عراق تصميم به استقلال دارد استقلال عراق از بلوك شرق منطبق با خواست ماست. عراق در آرزوي امنيت خليج عربي است و تصور نمي كنيم كه روابط آمريكا و عراق سست گردد».
مشاور امنيت ملي آمريكا در اين اظهار نظر براي اولين بار از خليج فارس به عنوان «خليج عربي» ياده كردو با اين برخورد هماهنگي و هم جهتي دولت خود را با ادعاهاي صدام حسين نشان داد. صدام حسين دو هفته قبل ازمصاحبة خليج فارس را «خليج عربي» خوانده بود و جزاير تنب بزرگ، ‌تنب كوچك وابوموسي را متعلق به اعراب و امارات دانسته واز ايران خواسته بود كه به اشغال جزاير پايان دهد.(واعظي1379، ص 108)
كنت آرتيمرمن معتقد است «ديدار برژينسكي با صدام، به منزله چراغ سبز آمريكا به عراق درمورد جنگ با ايران تلقي شد.وي مي نويسد: برژينسكي در عمل اين تلقي را در صدام بوجود آورد كه آمريكا با تهاجم عراق به ايران موافق و هماهنگ است».(آرتيمر من 1373، ص164).
به نظر مي رسد نقش آمريكا در آ‌غاز جنگ نشان دادن چراغ سبز وتشويق صدام باشد. دو روزنامه نگار ونويسنده مشهور آمريكايي بنام اندرو –لسكي كاكبورن در كتاب معروف خود بنام «ارتباط خطرناك» كه در سال 1991 در نيويورك به چاپ رساندند، نوشتند: «… اما ايالات متحده كارهايي فراتر از تشويق صدام براي حمله به ايران انجام داد. به گفته منابع سعودي و دولتي وسازمان ملل متحده، عراق اطلاعاتي در مورد اوضاع دفاعي آشفته ايران دريافت كرد كه توسط آمريكا و از طريق سعوديها به آنها داده شده بود- به گفته ابوالحسن بني صدر رئيس جمهور وقت ايران… در تابستان سال 1980 گزارش هايي اطلاعاتي دريافت كرده شامل اين خبر كه كارشناسان نظامي ايالات متحده مذاكراتي در مورد جنگ قريب الوقوع انجام داده اند».(كريمي 1369، ص 42).
اهداف آمريكا در جنگ ايران و عراق:
اهداف آمريكا از تحميل جنگ به جمهوري اسلامي ايران را مي توان به اهداف كوتاه مدت وبلند مدت تقسيم نمود هدف كوتاه مدت و فوري آمريكا از تحميل جنگ: تحت فشار قرار دادن ايران بود تا بدينوسيله زمينه آزاد سازي گروگان هاي آمريكايي فراهم شود، كارتر در يك سخنراني در لوس آنجلس بهره هايي را كه انتظار داشت از حمله ي نظامي عراق به ايران عايدش گردد به اين ترتيب بيان مي كند:
«اميدوارم كه به دنبال جنگ عراق با ايران، آزاد كردن گروگان هاي آمريكايي سرعت يابد و ايران از اين جنگ درس عبرتي گرفته باشد كه تا چه حد صلح و آرامش ويك اقتصاد قوي براي هر كشور لازم است….آمريكا انتظار دارد كه جنگ ايران و عراق، كشور ايران را نيازمند وسايل يدكي نمايد و در نتيجه آن كشور جهت رفع نياز خود، شرايط آمريكا را مبني بر آزادي گروگان ها بپذيرد».«هنري كيسنجر نيز در مصاحبه خود با خبرنگاران در بيست و هشتم سپتامبر 1980 (7/7/1359) اعلام كرد كه جنگ ايران و عراق به آزادي گروگان ها به زودي كمك مي كند ووي انتظار دارد گروگان ها به زودي آزاد شوند».
هدف بلند مدت آمريكا از تحميل جنگ به ايران، مهار انقلاب اسلامي بود چرا كه انقلاب ايران از چند جهت منافع آمريكا در منطقه را به خطر انداخته بود. از يك طرف پيروزي انقلاب اسلامي در سطح منطقه تأثيرات مهمي داشت كه مهمترين پيامدآن از لحاظ سياست بين المللي، نابودي كامل ساختار امنيتي موجود در منطقه بود كه به معناي پايان و يا در واقع شكست آموزه دوستوني نيكسون و استراتژي منطقه اي اين كشور در خليج فارس به شمار مي آمد… وتأثيرات فراواني را متوجه راهبردهاي ژئواستراتژيك و ژنوپلتيكي دولتمردان آمريكا در سطح مختلف در عصر حاكميت نظام دو قطبي نيروي جديدي را در منطقه به وجود آورد كه معادلات پيشين امنيتي نمي گنجد وبه چالش با قدرت هاي هژمونيك پرداخت.
ازسوي ديگر، ‌انرژي و توانمندي ايدئولوژيك انقلاب اسلامي زمينه هراس كشورهاي منطقه و ايالات متحده را به وجود‌آورده بود. از نظر سياست مداران و كارشناسان نظامي آمريكايي، انقلاب ايران مهمترين عامل بي ثباتي و كانون خطر براي منافع غرب در منطقه به شمار مي رفت كه «رنسانس اسلامي» را براي مسلمانان در پي داشت.رنسانسي كه مي توانست از اندونزي تا مراكش را دربر مي گيرد و منافع حياتي آمريكا را به شدت تهديد كند.هارلدبراون وزير دفاع دولت كارتر، در بيانيه اي كه در 28ژانويه 1980 ميلادي (10 بهمن 1385) انتشار يافت، در اين باره گفت: «بزرگترين خطر براي امنيت آمريكا در خليج فارس خطر توسعه شوروي نيست، بلكه خطري است كه از گسترش آشوب هاي غير قابل كنترل در جهان سوم ناشي مي شود».(درويشي 1378، ص 60).
از نظر تحليل گران غربي، تنها تهديد جدي براي ثبات و توازن موجود به نفع غرب در منطقه «بنياد گرايي اسلامي» بود كه از انقلاب ايران نشأت مي گرفت. بنابراين مقابله با اين تهديد مي بايست جزو استراتژي سياسي- نظامي ايالات متحده قرارگيرد.
لس آسپين رئيس كميته نيروهاي مسلح مجلس نمايندگان آمريكا در اين مورد تأكيد مي كند: «بايد هدف استراتژي آمريكا متوقف كردن ايران در گسترش انقلاب اسلامي بنياد گرايي خود، به جهان غرب(به ويژه خليج فارس)باشد.حتي اگر در اين راه استفاده از نيروهاي نظامي لازم شود». (فضل اللهي 1377، ص70).
به طور كلي آغاز جنگ تحميلي عراق عليه جمهوري اسلامي ايران، بيان كننده بعد خاصي از سياستهاي «مهار بحران» دولت آمريكا به شمار مي آيد: زيرا اتخاذ سياست مستقلانه و رفتارهاي خاصي كه از سوي ايران و آرمانهاي انقلابي آن صادر مي شد، بيانگر نقش متعارضي بود كه از سوي يك دولت پيراموني عليه الگوهاي امنيتي مورد نظر آمريكا در سطح منطقه مطرح مي شد.
در چنين شرايطي ايالات متحده به عنوان قدرت هژمونيك با بهره گيري از الگوهاي رفتاري مبتني بر مديريت بحران سعي در مهار انقلاب اسلامي ايران نمود. شكل و شيوه رفتار و اقدامات ايالات متحده آمريكا به گونه اي بود كه از يك سو انرژي ايران را براي تأثير گذاري منطقه اي و بين المللي كاهش مي داد و از طرف ديگر شرايط محيطي را براي تداوم هژموني آن كشور فراهم مي آورد.
جعفري هارت در تبيين واحدهاي هژمونيك بر اين امر تأكيد دارد كه آنان بايد از توانايي لازم براي كنترل منابع محيطي و همچنين اداره بازيگران برخوردار باشند. اين امر در روند جنگ ايران و عراق به گونه اي مشهود و قابل ملاحظه و ارزيابي است».(متقي 1376، ص).
عليرغم نقش اساسي آمريكا در آ‌غاز تهاجم رژيم بعثي عراق به جمهوري اسلامي ايران، دولت كارتر پيوسته در فضاي تعارض‌آميزي از «اعلان بي طرفي در جنگ»و «مهار تشديد خطر ايران بر دول عربي خليج فارس» حركت مي كرد. اين امر ناشي از شرايط پيچيده منطقه بود. ايالات متحده از سويي با تحميل جنگ به ايران و حمايت هاي اطلاعاتي از عراق قصد داشت تا از يك طرف زمينه آزاد سازي و گروگان هايش را فراهم آورد واز سوي ديگر خطر تشديد راديكاليزم انقلابي و پيامدهاي آن درسطح منطقه را مهار نمايد. و از طرف ديگر نگران گسترش دامنه جنگ در سطح منطقه و خطر احتمال مداخله شوروي و همچنين مقامات آمريكا نگراني خود را از پيامدهاي پيروزي عراق قابل اطمينان پنهان نمي كردند.
خانم شيرين هانتر، قائم مقام مركز مطالعات بين المللي واستراتژيك خاورميانه آمريكا در اين باره مي نويسد: «آمريكا دريك دو راهي قرار داشت. يعني اينكه چطور بعد از گروگان گيري، ايران را شكست دهد و يا ايران را سرجايش بنشاند، بدون آنكه شوروي را به انجام عمليات نظامي در شمال تحريك كند و يا موجب تجزيه ايران شود و يا جاده صاف كن شوروي باشد».(كريمي 1369، ص 52).

تعداد صفحات

156

شابک

978-622-378-041-7

انتشارات

نقد و بررسی‌ها

هنوز بررسی‌ای ثبت نشده است.

.فقط مشتریانی که این محصول را خریداری کرده اند و وارد سیستم شده اند میتوانند برای این محصول دیدگاه(نظر) ارسال کنند.