۱۴۹,۰۰۰ تومان Original price was: ۱۴۹,۰۰۰ تومان.۱۲۶,۶۵۰ تومانCurrent price is: ۱۲۶,۶۵۰ تومان.
تعداد صفحات | 106 |
---|---|
شابک | 978-622-378-014-1 |
انتشارات |
کتاب نقش عوامل اجتماعی در بزهکاری؛ تحلیلی جامع بر تأثیرات اجتماعی در شکلگیری رفتارهای انحرافی
کتاب “نقش عوامل اجتماعی در بزهکاری” اثری پژوهشی است که به بررسی نقش عوامل اجتماعی در شکلگیری و تقویت بزهکاری میپردازد. این کتاب با استفاده از نظریات جامعهشناسی، روانشناسی اجتماعی و مطالعات جرمشناسی، تلاش دارد به تحلیل دلایل و پیامدهای اجتماعی بزهکاری پرداخته و راهکارهایی برای کاهش این معضل ارائه دهد.
بزهکاری یکی از چالشهای جدی جوامع مدرن است که ریشه در عوامل گوناگون اجتماعی دارد. این کتاب، با نگاهی جامع، به تأثیراتی مانند خانواده، محیط اجتماعی، نظام آموزشی، فرهنگ و شرایط اقتصادی در گرایش افراد به رفتارهای بزهکارانه میپردازد و به دنبال کشف الگوهای اجتماعی موثر در پیشگیری از این رفتارهاست.
برای تهیه کتاب “نقش عوامل اجتماعی در بزهکاری” و بهرهگیری از تحلیلهای جامع آن، به بخش فروشگاه سایت مراجعه کنید یا از طریق تماس با ما سفارش خود را ثبت کنید.
این کتاب ابزاری ارزشمند برای درک بهتر تأثیرات اجتماعی در رفتارهای بزهکارانه و یافتن راههایی برای پیشگیری و کاهش این معضل در جامعه است.
عنوان صفحه
فصـل اول 11
تعریف بزهکاری 11
بزهدیده (Victim Survey) 15
جرم (Crime) 16
جرمانگاری (Criminalisation) 21
جرمزدایی (Decriminalisation) 21
عناصر تشکیلدهندهی جرم 21
انواع جرم 22
شرایط تحقق جرم 24
مراحل ارتکاب جرم 24
جنسیت و جرم 25
تعریف بزه در رویکردهای مختلف رویکرد حقوقی جرم 28
رویکرد جامعهشناختی 28
رویکرد جرمشناسی 29
تعریف انواع بزههای معمول 29
رویکردها در مورد علل بزهکاری 30
رویکرد شکل ظاهری (Body type theories) 31
رویکرد ساختار زیستی 31
رویکرد روانشناختی 32
رویکرد وضعیت اقتصادی 33
رویکرد کنترل اجتماعی 34
رویکرد پیوند افتراقی 35
رویکردهای التقاطی 36
انواع بزهکاری 37
طبقهبندی بزهکاری 40
سببشناسی بزهکاری 41
دیدگاههای روانشناختی بزهکاری 43
تئوری روانپویشی 43
تئوری یادگیری اجتماعی 43
مسیر بزهکاری 44
خطرهای بزهکاری 45
شیوع و میزان بروز بزهکاری 46
بزهکاری و ویژگیهای جمعیتشناخت اجتماعی 47
سن 47
جنسیت 47
سکونت در شهرهای بزرگ و صنعتی 48
روندهای زمانی 49
فصـل دوم 51
بزهکاری کودک 51
مفهوم بزهکاری اطفال 51
گسترش بزهکاری در بین کودکان 52
عوامل مؤثر روی آوردن به بزهکاری 53
علل افزایش بزهکاری در بین کودکان 59
میزان تأثیر عوامل بزهکاری 60
مسئولیت کودک و ارتکاب بزه 61
عدم جواز اجرای حدود بر کودک 63
ادلّهی عدم جواز اجرای حدود بر کودک 63
عدم جواز اجرای تعزیر بر کودک 64
مسئولیت کیفری در قانون مجازات اسلامی 65
حمایت از کودکان بزهکار در اسناد بینالمللی 65
کودکان کار و بزهکاری 67
بزهدیدگی؛ نخستین معضل کودکان کار 68
بزهکاری کودکان کار، معضلی جدی و انکارناپذیر 68
راهکار مقابله با بزه کودکان کار چیست؟ 69
بزهکاری نوجوانان 70
عوامل زمینهساز بزهکاری نوجوانان 70
عزت نفس ضعیف 71
عملکردهای خانوادگی 72
عملکردهای تحصیلی و نگرش به مدرسه 74
ارتباط با همسالان بزهکار 74
محدودیتها و قیدوبندهای محیطی 75
درمان بزهکاری نوجوانان 77
موقعیتهای درمانی 77
شیوههای درمانی 80
کارایی رویکردهای مختلف درمانی 80
درمان روانپویشی 80
رویکردهای شناختی- رفتاری 81
برنامههای تحصیلی، شغلی و مهارتهای زندگی 82
فصـل سوم 85
پیشگیری از بزهکاری 85
استراتژیهای پیشگیری از بزهکاری 87
عوامل اجتماعی بزهکاری 88
تأثیر اعتیاد بر ترویج بزهکاری 88
فقر و تأثير آن در بزهكاري از نگاه متون ديني 91
تأثير فقر در بزهكاري از ديدگاه جرمشناسي 94
حاشیهنشینی و بزهکاری 97
حاشیهنشینی در ایران 98
نظریههای حاشیهنشینی 104
نظریهی ساختیابی گیدنز 104
نظریهی کارکردگرایی ساختی مرتون 104
نظریهی تحلیل پول در نظام مبادلات اقتصادی جرج زیمل 105
راهکارهای عملی مددکاران اجتماعی برای رفع مشکلات ناشی از سکونتگاههای غیررسمی 106
منـابع و مآخـذ 107
تعریف بزهکاری
بزه، عبارت از اقدام به عملی است که برخلاف موازین، مقررات، قوانین و معیارهای ارزشی و فرهنگی جامعه باشد و لذا اقدام به عملی که برخلاف موازین، مقررات و معیارهای ارزشی فرهنگ هر جامعه باشد، در آن جامعه بزهکاری یا جرم تلقی میشود و کسانی که مرتکب چنین عمل خلافی شوند، مجرم یا بزهکار نامیده میشوند. با این وجود در کتب جرمشناسی، بزهکار به کسی گفته میشود که متهم به ارتکاب رفتار ضداجتماعی و یا قانونشکنی است، ولی به علت آنکه به سن قانونی (معمولا هجده سالگی) نرسیده است، مانند یک مجرم بزرگسال مجازات نمیشود. ممکن است بزهکاری یک نوجوان مقدمهای برای یک جنایت باشد، اما قلمرو بزه و جرم متفاوت است؛ زیرا برخی بزهها جرم تلقی نمیشوند. گاهی فرد بزهکار بهطور کلی فردی سرکش و ضداجتماع است و مرتکب اعمالی میگردد که اگر بزرگسال مرتکب شود، مجرم شناخته نمیشود. مثل فرار از خانه، تخریب اموال و … هر چند بزرگسالان نیز میتوانند همچون نوجوانان بزهکاری کنند؛ اما بزهکاری نوجوانان نسبت به جرایم بزرگسالان در تمام دنیا تقریبا محدود میباشد.
در حالی که جرم شناسان هر فعل یا ترک فعلی را که برای اکثر افراد جامعه خطرناک باشد بزهکاری می نامند و حقوق دانان نیز هر فعل یا ترک فعلی را که مطابق قانون مشمول مجازات و اقدامات تأمینی و تربیتی قرار گیرد تحت عنوان بزهکاری (عباچی، 1383: 53) معرفی می کنند، جامعه شناسانی هم چون دورکیم، یک عمل را وقتی بزهکاری به شمار میآورند که احساسات قوی و مشخص وجدان جمعی را جریحه دار سازد (کی نیا، 1382: 89)؛ اما روان شناسان معتقدند بزهکاری جرمی است که افراد زیر سن قانونی مرتکب آن می شوند (نوابی نژاد، 1381: 117 و 116). بر این اساس، اصطلاح بزهکاری را می توان به هنگام مشخص ساختن ویژگی های تمامی صور تخطی از قانون نظیر دزدی، تقلب، سوء استفاده های مالی و غیره که در یک کشور یا منطقه، یا دورانی خاص اتفاق می افتد به کار برد و کسانی را که مرتکب چنین اَعمال خلافی می شوند، «بزهکار (Delinquent)» نامید (محمدی اصل، 1385: 41 و 40). البته به شرط آنکه هنوز به سن قانونی نرسیده باشند.
در فرانسه، بلژیک، سوییس و اکثر کشورهای جهان نیز عنوان بزهکاری به کودکی داده می شود که جرمی را به صورت خلاف، جنحه و یا جنایت مرتکب شده باشد. هر یک از کشورها برای کودکان و نوجوانانی که رفتار و تمایلات خاص خود را دارند از کلمات ویژه ای استفاده می کنند. مثلاً در انگلستان به کودک بزهکار «تدی بویز (Tedy Boys)» گفته می شود. در هلند «نوزِم (Nozem)»، در سوئد «راگاره (Raggare)»، در فرانسه با عنوان «بلوزون نویرز (Blousons Noirs)»، در آفریقای جنوبی «تِسوت سیس (Tsotsis)»، در استرالیا «بوگیز (Bodgeis)»، در اتریش و آلمان «هال بستارکن (Bstarken Hal)»، در تایوان «تای پا (Tai-Pua)»، در ژاپن «مامبو بویز یا تایوزوکو (Taiyozuku)»، در ایتالیا «ویتِلونی (Vitelloni)»، در یوگوسلاوی «تاپ کاروشی (Tapkaroschi)»، در لهستان «هولیگانز (Hoologans)» و در روسیه، بزهکار را «استیلیاگی (Stiliagyl)» می گویند (شامبیاتی، 1385: 23-21).
گسترش اصطلاح بزهکاری رسماً در سال 1899 به هنگام تصویب نخستین قانون بزهکاری نوجوانان در «آلینوس» شیکاگو رخ داد. تا سال 1899 بچه ها و بزرگسالان با یکدیگر در یک مجموعه قرار می گرفتند و هر نوع تبیینی (Explanation) از رفتار انحرافی به صورت برابر برای مجریان جوان تر قابل اجرا بود. در تبیین رفتار انحرافی، جرم شناسان کلاسیک استدلال می کردند که بزرگسالان و بچه ها آزادانه و عقلایی می اندیشند. بر اساس نظر برخی از حقوق دانان اولیه هوادار این اندیشه مانند سزار بکاریا و جرمی بنتام، تمام افراد جامعه، حتی بچه ها می توانند پیش از اینکه کاری انجام دهند، هزینه ها و منافع کارهایشان را ارزیابی و محاسبه کنند و به نظر می رسد تمام افراد دارای این توانایی هستند؛ اما برخی دیگر از جرم شناسان معتقد بودند این تفکر که تمام افراد توانایی ارزیابی پی آمدهای رفتارشان را دارند، قابل پذیرش نیست. برای مثال، بیماران روانی و کودکان مانند سایر افراد چنین توانایی را نداشته و در نتیجه در برابر رفتار انحرافی خود کم تر احساس مسئولیت می کنند. بر اساس همین طرز تفکر، هم اکنون در بیشتر کشورهای دنیا، نظام قضایی و کنترل جوانان از بزرگسالان متمایز شده و بیش تر جنبه حمایتی و ارشادی دارد و در آیین نامه های قضایی و پلیس، به جای تنبیه خلاف کاران جوان، بیش تر بر اصلاح آنها تأکید می شود. با آغاز سده بیستم نیز رویکرد روان شناختی بزهکاری توسعه یافت. برخی از متغیرهای اساسی این رویکرد، در برگیرنده مفاهیمی چون: عقب ماندگی ذهنی، بیماری های روانی و پیکربندی شخصیت می شود. آنها دلیل اصلی بزهکاری را در ناراحتی های روانی و فردی جست و جو می کردند که در فرد نهفته است و احتمالاً در حال رشد می باشد (احمدی، 1382: 148). دیوید ایراگیس (Daivid Iragimes) در این خصوص می نویسد: بزهکاری نوجوانان علل پیچیده ای دارد و از بیماری های روانی به مفهوم وسیع آن و بیماری های اجتماعی سرچشمه می گیرد که برخی از آنها شامل: روان نژندی و برخی دارای علائم مقدماتی روان پریشی هستند. عده ای از ترس های بی اساس رنج می برند و عده ای نیز دچار نارسایی های هوشی هستند. اولاً کاین برگ (Olafkinberg) نیز بزهکاری را نتیجه برخی از خصایص زیستی فردی می داند که در آن آدمی خود را ناگزیر می بیند که در مقابل محرک های خارجی محیط، عکس العملی مغایر با وضع عادی نشان دهد (مجدفر، 55: 139).
از نظر شیوع، بزهکاری در همه کشورهای جهان با نسبت های متفاوتی وجود دارد. اطلاعات موجود درباره بزهکاران نوجوان و جوان در جهان حکایت از آن دارد که هیچ کدام از این افراد آرام نیستند. در این رابطه سازمان ملل گزارشی تحت عنوان شکل های جدید بزهکاری نوجوان (Juvenile Deliquency) انتشار داده است که از آن گزارش این طور استنباط می شود که سرکشی یکی از موضوع های اساسی جوانان محسوب می شود. شاید بتوان این طور گفت که قرن حاضر، قرن اضطراب و سرعت است و نوجوانان و جوانان سعی دارند هرچه زودتر خود را به مقصد خیالی مورد نظر خود برسانند؛ حتی اگر شده قوانین را در هم بشکنند (اکبری، 1385: 166 و 165). وقتی یک نوجوان به نوعی بزهکاری یا انحراف دچار شود، تمایل او برای دست زدن به انواع دیگر بزهکاری یا انحراف بیش تر می شود. به همین دلیل نوجوانان منحرف معمولاً تنها یک نوع رفتار انحرافی ندارند. جیسور (Jessor- 1992) در این خصوص می نویسد: «در حال حاضر شواهد کافی وجود دارد که همگی از وجود هم زمان چند انحراف در هر یک از نوجوانان بزهکار اطلاع می دهد. وجود چند انحراف به ویژه در افراد گرفتار اعتیاد، مصرف الکل، خشونت و بزهکاری و فعالیت جنسی پیش از موقع، بیش تر است» (لطف آبادی، 1385: 185).
بعضی از رفتارهای بزهکارانه مربوط به سن خاصی است و در یک زمان کوتاهی از زندگی جوانان ظاهر می شود. برای مثال، یک فرد جوان تا پانزده سالگی ممکن است تخریب اموال عمومی و خصوصی و دعوا کردن را به عنوان الگوهایی از رفتار بزهکارانه در مدرسه از افراد هم سن خود فراگرفته و انجام دهد؛ این در حالی است که رفتارهای بزهکارانه ای نظیر مصرف مواد مخدر و الکل در بین جوانانی که سن و سال بیشتری دارند معمول است و چنین رفتارهایی ممکن است سال های بیشتری ادامه یابد (احمدی، 1384: 130). از نظر ویژگی های شخصیتی نیز ژان پنیاتل معتقد بود که بزهکاران از تحمل مجازات ترسی ندارند؛ نسبت به موازین و ارزش های جامعه بی تفاوت و بعضاً در حال تعارض و مبارزه هستند؛ عموماً خود محورند؛ نسبت به دیگران بی تفاوتند و پرخاشگر و نامتعادل هستند؛ که البته مهم ترین ویژگی آنها، «عدم رشد و تکامل شخصیت» و «خود محوری» است (رجبی پور، 1387: 53). خودمحوری یعنی: «گرایش شخص به نسبت دادن همه چیز به خود»؛ که البته محدود به مفاهیم ذهنی نیست و مفاهیم عاطفی و اجتماعی را نیز در برمی گیرد (نوربها، 1386: 185).
مطالعات تجربی، این دیدگاه را که احکام جوانان متخلف با احکام بزرگسالان متخلف یکسان فرض شود موفق ارزیابی نکرده است. این مطالعات نشان داده اند که برخورد یکسان با جوانان منحرف و بزرگسالان منحرف موجب شده که نرخ بزهکاری جوانان به جای کاهش، افزایش یابد. پژوهشی که بین بیش از 500 جوان پنسیلوانیایی که رفتار خشونت آمیز داشته اند انجام گرفت، نشان داد هنگامی که این جوانان در دادگاه بزرگسالان، مجرم شناخته شدند و قانون مجازات بزرگسالان در مورد آنان اِعمال شد، اغلب به دلیل تکرار همان رفتار، دوباره دستگیر شدند. این تحقیق پیش بینی کرد که اگر برای برقراری امنیت عمومی کوتاه مدت، جوانان نیز مشابه بزرگسالان تحت تعقیب قرار گیرند، ممکن است انحرافات اجتماعی در بلند مدت افزایش یابد؛ بنابراین، پیشنهاد شد تا افراد زیر سن قانونی، تحت قوانین کیفری بزرگسالان قرار نگیرند و به جای طبقه بندی کردن دادگاه ها بر اساس ماهیت انحراف، آنها را بر اساس سن منحرفان طبقه بندی کنند. بر همین اساس در بیش تر کشورهای دنیا، نظام قضایی و نظام کنترل جوانان از بزرگسالان متمایز شده و بیشتر جنبه بازپروری، توان بخشی، حمایتی و ارشادی دارد و معمولاً جوانان بزهکار را در مراکز بازپروری (Detention Centers) نگهداری کرده و تحت مراقبت مددکاران اجتماعی (Social Workers) به اصلاح آنها می پردازند (احمدی، 1384: 9). البته با وجود اینکه بزهکاری یک مسئله اجتماعی است و به دلایل گوناگون در بین نوجوانان رو به ازدیاد است، اما بزرگسالان نباید فراموش کنند که حداقل 95 درصد از نوجوانان برحسب تعریف قانونی و حقوقی، بزهکار نیستند و نیمی از حدود 5 درصد بقیه نیز مرتکب جرم شدید و جدی نشده اند و صرفاً به علت سهل انگاری و بی توجهی والدین و مربیان یا شرایط خانوادگی نامناسب و همکاری با مجرمان بزرگ تر به چنگ قانون افتاده اند (نوایی نژاد، 1381: 117 و 116).
بزهدیده (Victim Survey)
بزه دیده به شخصی گفته می شود که به خاطر وضعیت و موقعیت خاص، متحمل پی آمدهای دردآور و مشقت باری می شود که عواملی با ریشه های فیزیکی، روانی، اقتصادی، سیاسی، اجتماعی و حتی طبیعی دارد. به عبارت ساده تر، اگر در اثر یک خسارت قطعی، آسیب به شخصی وارد آمده باشد و اکثر افراد جامعه نیز به این مسئله اذعان داشته باشند، آن شخص بزه دیده است. طبق سند بین المللی حمایت از قربانیان خشونت نیز «بزه دیده کسی است که به طور فردی یا گروهی متحمل خسارت، به ویژه در زمینه های مربوط به آسیب به تمامت جسمی و روانی، صدمه معمولی، خسارت مالی و وارد شدن لطمه بزرگی به حقوق اساسی می باشد» (عباچی، 1383: 54). بزه دیدگان برحسب میزان نقشی که در جرم دارند با هم تفاوت دارند.
بنیامین مندلسون (Beniamin Mendelson) در مطالعات خود به بررسی روابط میان بزه دیده و بزهکار پرداخته و بر این اساس 5 دسته بزه دیده را از هم تفکیک کرده است:
1) بزه دیدگان کاملاً بی گناه مانند کودکان بزه دیده
2) بزه دیدگاه با درجه تقصیر کم مانند بزه دیدگاه نادان
3) بزه دیدگان عمدی یا داوطلب
4) بزه دیدگانی که بیشتر از بزهکار مقصر هستند
5) بزه دیدگانی که خود عامل و شروع کننده بزه هستند.
عوامل متعددی نیز در بزه دیدگی دخالت دارند که از میان آنها می توان به: سن، جنس، شغل، ثروت، تربیت، وضعیت روحی و روانی فرد و نوع طبقه اجتماعی او اشاره کرد (طهماسبی نیک، 1383: 226).
جرم (Crime)
به نظر می رسد تعریف جرم نیز بر حسب مکاتب و دیدگاه های مختلف، متفاوت باشد. به طور مثال، به عقیده طرفداران مکتب عدالت مطلق، جرم عبارت است از: «عملی که مخالف اخلاق و عدالت باشد». از نظر رافائل گاروفالو (مکتب تحققی) نیز در صورتی که افراد به آن قسمت از حس درستی و نیکوکاری که همیشه و در همه جا مورد قبول واقع شده است اهانت کنند، مرتکب جرم شده اند؛ اما کارارا (Carrara) معتقد است جرم یعنی: «نقض قانون مملکتی در اثر یک عمل خارجی، در صورتی که انجام وظیفه و یا از عمال حقی آن را تجویز نکند و مستوجب مجازات باشد». سیاسی نیز در تعریف جرم می گوید: «جرم عبارت از سرکشی فرد در برابر اجتماع است که به وسیله مقررات قانونی تعبیه شده و برحسب شدت و ضعف، از نظر حقوقی 3 نوع می باشد: خلاف، جنحه و جنایت»؛ که البته در تقسیم بندی پس از انقلاب به 4 نوع: حدود، قصاص، دیات و تعزیرات تقسیم شده است (صرامی، 1380: 60 و 59). همچنین فرهنگ راندوم هاوس (Random House) جرم را «انجام فعالیت غیر قانونی، تخلف، اشتباه یا گناه جدی و شدید و عملی که باعث ایجاد خسارت به افراد، اماکن عمومی یا منافع دولت شود» تعریف کرده است (رجبی پور، 1387: 49)؛ اما به طور کلی، می توان گفت که جرم دارای دو تعریف اجتماعی و اثباتی است. در تعریف اجتماعی، جرم به «فعل یا ترک فعلی گفته می شود که مرتکب آن از طرف مردم و جامعه طرد شود»؛ در حالی که در تعریف اثباتی، «هر فعل یا ترک فعلی که به موجب قانون برای آن مجازات تعیین شده باشد، جرم محسوب می شوند» (ستوده، 1386: 39). بر اساس تعریف اثباتی، هیچ جرمی جرم محسوب نمی شود مگر اینکه کیفری در کار باشد؛ یعنی کیفر قانونی نمی تواند اِعمال شود مگر در قبال اَعمالی که از نظر قانونی تعریف دقیق داشته باشند و اگر اَعمال ناپسند و مذموم از سوی قانون به طور دقیق تعریف و محکوم نشده باشند ولی در میان افراد احساس انزجار و تنفر پدید آورند، جرم شمرده نمی شوند (شیخاوندی، 1379: 60).
طبق برداشت مبتنی بر آسیب اجتماعی، جرم هم شامل جرایم جزایی مانند تجاوز یا سوء قصد می شود و هم شامل جرایم مدنی مانند غفلت یا بی احتیاطی است (وایت و هینس، 1382: 20). در خصوص شخص مجرم، برخی معتقدند که همه انسان ها، مجرم بالقوه هستند و تنها چیزی که موجب تمییز و تشخیص بین مجرم و غیر مجرم می شود آن است که مجرم مرتکب جرم شده است. در حقیقت مجرم کسی است که سدهای انفرادی و اجتماعی نتوانسته او را از ارتکاب جرم باز دارد و او در یک موقعیت خاص مرتکب عمل کیفری شده است (شامبیاتی، 1385: 257). از دیدگاه روان کاوی نیز مجرم کسی است که نیروهای غریزی وجودش به خوبی اداره نشود (محمدی اصل، 1384: 76). برخی هم معتقدند جرایم هر قدر زیاد و مهم باشند، مرتکب آنها هنگامی مجرم تلقی می شود که افکار عمومی و وجدان جمعی (مجموعه باورها و احساسات مشترک در بین حد واسط اعضای یک جامعه) او را مجرم بشناسند. به بیان دیگر آن چه که عملی را به جرم تبدیل می کند جنبه بیرونی و عینی آن نیست؛ بلکه تعیین کننده جرم قضاوتی است که جامعه در مورد آن رفتار دارد (ستوده، 1386: 39). از نظر مذهب، جرم همان گناه است و همان طور که ارتکاب گناه فقط شخص گناه کار را در معرض عذاب الهی قرار می دهد، به همین ترتیب نیز ارتکاب جرم فقط باید شخص مجرم را در معرض مجازات قرار دهد. به همین خاطر سرایت مسئولیت به اقوام و نزدیکان مجرم امری برخلاف مذهب است (شامبیاتی، 1385: 29).
از نظر زمانی، ریشه جرم و جنایت را می توان تا ابتدای تاریخ بشری به گذشته برد؛ یعنی از همان زمان که حضرت آدم و حوا به علت ارتکاب عمل نهی شده ای (خوردن گندم یا سیب) از بهشت رانده شدند و پسرشان قابیل برادر خود هابیل را به قتل رساند، جرم راه خود را آغاز کرد و اینک جهان روز به روز شاهد گسترش جرم و تبهکاری است و انسان ها در دنیایی زندگی می کنند که با هوس های جنسی، قتل، آدم ربایی و جرم های دیگر آمیخته شده است و امنیت آنها را تهدید می کند (معاونت اجتماعی و پیشگیری از وقوع جرم، 1383: 129).
هنگامی که از واژه جرم سخن به میان می آید، اغلب اَعمالی مانند سرقت، قتل و کلاهبرداری به عنوان مصادیق آن به ذهن متبادر می شود؛ در حالی که تعداد زیادی از جرایم افعالی مانند توهین، فحاشی، برهم زدن نظم عمومی، رانندگی بدون گواهی نامه، مزاحمت و جرایمی از این قبیل هستند که هر روز اتفاق می افتند اما زیاد مورد بحث قرار نمی گیرند و چندان توجهی به آنها نمی شود. در حقوق کیفری، این گونه جرایم که به عنوان «جرایم خرد» معروف هستند موضوع مطالعات گسترده ای نبوده اند؛ اما در دهه های اخیر مطالعات جرم شناختی اهمیت جرایم خرد و تأثیر آن بر سطح زندگی در شهرها و احساس امنیت شهروندان را تا حدودی روشن کرده است جرم خرد که معادل واژه (Petty Offense) است در فرهنگ لغات حقوقی این گونه تعریف شده است: «جرایمی که دارای مجازات حبس کم تر از یک سال یا جزای نقدی اندک هستند». شیوع این جرایم به حدی است که تقریباً تمام افراد جامعه در خلال زندگی روزمره خود به خصوص در کلان شهرها به دفعات با این قبیل جرایم مواجه شده اند و حتی بعضاً خود مرتکب آنها شده اند. تنشی که این جرایم در جامعه ایجاد می کند شدید نیست و قبح انجام این اعمال نزد شهروندان نیز در مقایسه با جرایم مهم تر نظیر سرقت، قتل و کلاهبرداری زیاد نمی باشد و مرتکبین این قبیل جرایم به اندازه مجرمان جرایم مهم مورد سرزنش قرار نمی گیرند؛ اما حجم بالای این جرایم موجب می شود تا نظم عمومی جامعه به طور جدی خدشه دار شود که این امر مقدمه بروز تنش های اجتماعی و جرایم مهم تر خواهد بود (نوروزی، 1384: 258).
تعداد صفحات | 106 |
---|---|
شابک | 978-622-378-014-1 |
انتشارات |
.فقط مشتریانی که این محصول را خریداری کرده اند و وارد سیستم شده اند میتوانند برای این محصول دیدگاه ارسال کنند.
دیدگاهها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.