249,200 تومان
تعداد صفحات | 178 |
---|---|
شابک | 978-622-5950-67-2 |
انتشارات |
فهرست
مقدمه 11
فصل1 19
آنها چه فکری در مورد من میکنند؟ 19
قانون نانوشته نوجوانان 20
تیپهای شخصیتی 22
آیا شما خجالتی هستید؟ 23
آیا شما فرد خوشبرخوردی هستید؟ 28
آنها چه کسی هستند؟ 33
مقایسه نفرتانگیز است 36
نقاب¬ها 39
فصل2 41
من چه کسی هستم؟ 41
عاشق خودت باش 48
هورمون لذت 49
تا فرصت هست از آن استفاده کنید 51
از وضعیت فعلیتان دور شوید 54
افکار و احساسات 57
تمرین آرامبخش 62
فصل3 65
اضطراب 65
اختلال اضطراب اجتماعی 68
واقعیت و تصور 73
غذاها و ویتامین¬های کاهش¬دهنده استرس 78
فصل4 83
ایجاد اعتماد به نفس 83
دختران و پسران قلدر 83
آنها دشمنتان نیستند! 89
اگر ظاهرتان خوب نباشد چه می¬شود؟ 90
خودتان را باور داشته باشید 92
جرات 93
نوشیدنی و مواد مخدر 97
مواد مخدر، الکل و اضطراب 99
فصل5 103
بالا و پایین: کنترل هیجانی 103
کنترل هیجانی: بایست و فکر کن 105
علل ریشه¬ای 107
تمرین اول مراقبه ذهن¬آگاهی 111
تمرین دوم مراقبه ذهن¬آگاهی 113
فصل 6 115
پول و ورزش 115
ورزش 122
فصل7 127
اولین شغل¬های شما 127
اشتباهات رایج 131
استرس در محل کار 134
وای به حال کسانی که مدام شغلشان را عوض می¬کنند 136
فصل 8 141
سلام؟ سلام؟ 141
گوش دادن فعال 141
در جمع¬ها محبوب شوید 144
همدلی دوستی¬های طولانی مدتی را به وجود می¬آورد 148
کسانی که آسیب دیده¬اند به دیگران نیز آسیب می¬زنند 150
انتقاد 151
زندگی روی تلفن 153
فصل 9 157
دردسر 157
دردسر راحت به وجود می¬آید و سخت حل می¬شود 157
فصل10 161
شادی گاه و بیگاه 161
نوسان همیشگی شاد و غمگین 161
قرار است گاهی حس بدی داشته باشید 162
مهارتهای کشف¬نشده شما 165
دانشگاهها و پدر و مادر کشف¬شده شما 167
دانشگاه: ذات رابطه شما با پدر و مادرتان تغییر می¬کند 170
اگر در خانه زندگی می¬کنید 175
نتیجه¬گیری 177
شما با بزرگترین چالش انسانی مواجهید. شما همه مسائل را عمیق-تر از مادر، پدر و خواهر و برادر مزاحمتان درک می¬کنید. والدین¬تان می¬گویند: «یادت میره». این دیگر چه حرف چرتی است. شما در زمان حال زندگی می¬کنید و آن زمانی همه چیز فرق داشت. پدر و مادرها فراموش کرده¬اند که آن زمان حس دورنی خودشان چطور بود. آن¬ها لحظه به لحظه با سیل عظیمی از اطلاعات مواجه نبودند. خودنمایی¬ها، خود را برتر از همه دانستن، پسر غریبه¬ای که پشت دیوار کلاس با بینی¬اش صداهای عجیب وغریبی در می¬آورد و آن بچه¬های بداخلاقی که وقتی آن¬ها را می¬بینید کلاً شما را نادیده می-گیرند. همانطور که می¬دانید همیشه محافظ و طرفدارانی همراه آن¬ها هستند. اگر پسر هستید، چطور خیلی از افراد دیگر از شما چاق¬تر و بلندترند. چطور بقیه دخترها انگار مدل روی جلد مجلات زیبایی هستند. این طور حس می¬کنید که در محاکمه¬ای با هم¬رده¬های خود هستید. منصفانه نیست. تلاش برای شبیه کسی دیگر شدن سخت است چون خودتان هم واقعاً می¬دانید که حقیقت روشن می¬شود. بدی ماجرا اینجاست که ماه پشت ابر نمی¬ماند.
پس چرا شما مثل میلی سایرس اعتماد به نفس ندارید؟ چرا مثل برونو مارس محبوب نیستید؟ به تازگی به اولین مهمانی¬تان در مدرسه جدید دعوت شده¬اید و دوست دارید که مثل یکی از آن ستاره¬ها با غرور به آن جا بروید. به هرحال شما تلاش¬تان را می¬کنید. پس به سمت در می¬روید و زنگ را میزنید. در باز میشود اما حتی این فرصت را ندارید که کسی که در را باز کرد ببینید. بقیه وقتی کسی فریاد کشید سرشان را چرخاندند و شما در آن لحظه در آستانه آینده¬تان تنها هستید. میلی سایرس تا به حال با چنین سکوتی رو در رو نشده است.
قانون نانوشته نوجوانان
نوجوانان بود کار سختی است. انسان¬ها به طور ذاتی اجتماعی هستند. همین این را می¬دانند اما گاهی این مسئله مهم¬ترین دغدغه یک نوجوان است. قانون بسیار سختگیرانه¬ای است. برادر کوچک شما نگران این مسئله نیست اما از نظر خودتان، نیاز مبرمی به دوست داشته شدن دارید. پدر و مادر و پدربزرگ و مادربزرگتان دیگر نمی¬توانند این نقش را ایفا کنند. سنی از آن¬ها گذشته است. آن¬ها درک نمی¬کنند که شما با سیل عظیمی از تبلیغات مواجه می-شوید که می¬گویند: «فوق¬العاده لاغر یا عضلانی (اگر پسر هستید) باش، جدیدترین مد را بپوش (اگر توان خریدشان را دارید)، خیلی مهمانی برو (البته اگر پدرو مادرتان اجازه دهند)، کارهای روزمره را درخانه انجام بده (اوه)، به سگ¬های باوفا غذا بده و نمره خوب بگیر (اگر بعد از انجام همه این کارها دیگر وقتی برای مطالعه داشته باشی)». روانشناس محترم، آقای آبراهام مازلو ، نیاز به ارزش داشتن از طرف دیگران را در سطح بالایی از مقیاس نیازهای انسان قرار داده است. به عنوان یک نوجوان، این نیاز همه جانبه است چون شما درگیر این هستید بدانید که از نظر دیگران چه نوع فردی هستید و در آینده به عنوان یک بزرگسال چطور خواهید بود. احتمالاً حس می¬کنید بسیار حساس هستید و هیچ¬وقت نمی¬دانید که دوستان خوبی را به سمت خودتان جذب کنید، دوستانی که بتوانید به آن¬ها اعتماد کنید و این حس را در شما ایجاد کنند که فرد خوبی هستید. شاید اغلب احساس کنید که همرنگ جماعت نیستید یا اگر همه کسانی که می¬شناسید منتظر آن باشند که سرگرمشان کنید، حس آشفتگی به شما دست دهد. اگر خطایی کنید بعضی از آن دوستان به راحتی شما را رها می¬کنند. چنین دوستانی همان رفیق نیمه راه هستند، نه آن کسانی شما به دنبالشان هستید.
تیپ¬های شخصیتی
آیا تا به حال برایتان سوال شده است که چه تیپ شخصیتی دارید؟ این موضوع تفاوت بسیار زیادی در توسعه مهارت¬های اجتماعی شما ایجاد می¬کند که در سنین نوجوانی از اهمیت خاصی برخوردارند. مادر و دختر روانشناس، ایزابل مایرز و کاترین بریگز ، آزمونی برای اساس دسته¬های شخصیتی (که ابتدا توسط روانشناس محترم کارل جانگ تعیین شده بود) طراحی کردند. این آزمون از طریق اینترنت قابل دسترس است و بینش مفیدی در مورد این¬که چطور می¬توانید با هم¬سالان خود ارتباط برقرار کنید، به شما می¬دهد. دانستن تیپ شخصیتی به خودی خود برای شما شهرت و ثروت به ارمغان نمی¬آورد اما با دانستن این که بیشتر شبیه کدام دسته هستید به مهم¬ترین نقاط قوتتان پی می¬برید.
به توصیفاتی که در آزمون شخصیت مایرز و بریگز آمده است توجه کنید. به خاطر داشته باشید که اسامی تعیین شده در این آزمون مثلاً «بازرس» به این معنی نیست که شما به خودی خود بازرس خواهید شد. این تنها بدین معناست که برخی از خصوصیات فردی با یک سمت با نقاط قوت شما مطابقت دارد. در ابتدا دو مقوله اصلی را در نظر می¬گیریم: درون¬گرایی و برون¬گرایی.
آیا شما خجالتی هستید؟
طبق گفته مایرز و بریگز، حدودی نیمی از مردم دنیا درون¬گرا هستند. لغت¬نامه فرد درونگرا را این¬گونه توصیف می¬کند: «درون¬گرا کسی است که بیشتر به افکار و احساسات خود اهمیت می¬دهد تا مسائل بیرونی». این همان خود خواهی نیست؟ نه! اگر نصف مردم دنیا این طور باشند این خودخواهی نیست. جورج واشنگتن و هنری فورد که اولین خط مونتاژ را راه¬اندازی کردند، درون¬گرا بودند. هر دو آن¬ها معروف بودند، پس درون¬گرا بودن به معنی بازنده بودن نیست. هر دو پولدار هم بودند! درون¬گرا بودن پاداش¬هایی هم دارد و البته دنیا نیز از کسانی خیلی فکر و احساس می¬کنند، نفع می¬برد. فرض کنیم دختری در مدرسه¬تان به نام فردریکا آزمون شخصیت را شرکت کرده است و در تیپ شخصیتی اون «معمار» ذکر شده است. او در دسته افراد درونگرا قرار گرفته است. همه بچه¬ها فکر می¬کردند که او به نوعی «متفاوت» از دیگران است و برای این که مودبانه نظر دهند از این کلمه استفاده می¬کردند. فردریکا مثل بقیه دخترها نبود و فقط چند دوست داشت.
ماهی فردریکا
فردریکا با کیسه¬ای پلاستیکی وارد کافه تریا شد. ناگهان او دیگر همان فردریکا ساکت قبل نبود. او صدف¬هایی را بین دوستان پخش کرد، مثل همان پوسته صدف¬هایی که از مغازه می¬خرید. آن¬ها از او می¬پرسیدند: «این¬ها رو از کجا آوردی؟». او با همان روش هوشمندانه همیشگی¬اش توضیح داد که تابستان با چند زیست¬شناس دریایی حرفه¬ای به غواصی رفته است. صحبت او همچنان ادامه داشت و با اشتیاق در مورد فرشته ماهی زردی که در اطراف خلیج کاراییب دنبالش آمده بود، می¬گفت. او گفت: «بعضی¬شون پشتم رو نیش زدند». سپس تصاویری از مارماهی¬های سبز به بقیه نشان داد که به گفته خودش با دهان باز از سوراخ¬های صخره مرجانی بیرون می-آمدند. او سپس توضیح داد که چطور در زیر صخره¬هایی که زیر دریا بودند شنا کرده و خرچنگ¬های ریز را دیده که شاخک¬های قشنگشان را در آب تکان می¬دادند. سفر هیجان¬انگیزی بود و فردریکا توجه زیادی را به خود جلب کرد.
تیپ شخصیتی معمار به این معنی نبود که فردریکا معمار یا غواص باشد، بلکه او اعتماد به¬نفس بالایی داشت و این واقعیت را نشان می¬داد که او مفاهیم انتزاعی را به خوبی درک می¬کند. او اکثر مواقع بسیار با ذکاوت بود اما خیلی قضاوت¬گر و بداخلاق هم بود.
تعداد صفحات | 178 |
---|---|
شابک | 978-622-5950-67-2 |
انتشارات |