مؤلف:
دکتر مصطفی محمود
ترجمه:
آرمان فرحانی اصل
فصل 1 11
معما 11
فصل 2 19
درخت ممنوع 19
فصل 3 25
دراکولا به نام ویروس 25
فصل4 33
گیاه بمب هستهای خود را کشف کرد 33
فصل 5 41
اعلیحضرت 41
فصل 6 47
جلوی خانه مورچه 47
فصل 7 53
زبان زنبور عسل 53
فصل 8 59
ما و میمونها 59
فصل 9 67
جنین و رسوایی داستان 67
فصل 10 71
گاف نظریه داروین 71
فصل 11 83
بعد از تکامل 83
فصل 12 91
مرکزی بزرگ بنام مغز 91
فصل 13 99
روان و سخن فروید 99
فصل 14 107
علامت سؤال 107
فصل 15 113
آیا تصادفی بود 113
فصل 16 118
کلید معما 118
همه ما با نام دراکولا آشنا هستیم. … آن مرد شیطان صفتی که در طول روز مانند مردگان در تابوت خود میخوابد و با فرا رسیدن شب برای مکیدن خون انسانها، جستجوی خود را برای یافتن قربانی خود آغاز میکند. .. به محض اینکه دندانهایش گردن زنی را لمس کند، زن بین بازوهای آن ذوب لذت و عشق میشود و خود را تسلیم میکند و خونش تا آخرین قطره مکیده میشود. و دروکولا از قربانی به قربانی دیگری منتقل میشود و به شکل ظاهری شبیه مرد و گاهی به شکل یک خفاش سیاه ترسناک به شکار کردن آدمها ادامه میدهد. شب جولانگاه او است، اما روز را اهریمن و خورشید را هیولا میداند، که توان مقابله با آنها را ندارد. با نمایان شدن اولین پرتوهای نور سپیده دم، با وحشت، شتابان به تابوت خود برمیگردد تا در طول روز آرام و سرد به شکل یک جسد بیروح بخوابد. و دوباره زنده نمیشود مگر با شکل گرفتن اولین ریسمانهای تاریکی و اولین جرعه خون زنده و گرمی را که میمکد.
بارها این شخصیت افسانهای و زشت را با ترس و لرز روی پرده سینما تماشا نمودیم و با وحشت نفسگیری حرکتهای آن را دنبال کردیم، که چگونه با چابکی بر قربانی خود فرود میآمد. اما وقتی برمیگشت و درتابوت به شکل جسم بیجانی قرار میگرفت و میان سنگهای تابوت گم میشد، نفسی راحت میکشیدیم و آرام میگرفتیم.
به هنگام برگشت به خانه، درخیابان گامهای لرزان برمیداشتیم و وقتی پشت سر خود را نگاه میکردیم از خود میپرسیدیم: آیا آن شبح دور که زیر چراغ ایستاده است خودِ دراکولا است؟ آیا برای مکیدن خون گردن به سوی ما خواهد پرید؟ ترس و وحشت شدیدی بر ما چیره میشد و فرار میکردیم. و به محض حس کردن بال زدن یک خفاش درتاریکی، از شدت ترس از جای خود میپریدیم. … دراکولا…. دراکولا. …
آیا ممکن است که آن خفاش دراکولا باشد؟ !
آیا این دراکولا واقعا وجود دارد، یا یک افسانه است؟
آن مُردهی زنده که هزاران سال زندگی میکند، دوره جوانی آن در اثر خونی که میمکد تکرار میشود، بدون اینکه پیر یا نابود گردد. علاوه براین، به تعداد قربانیها، موجودادتی را مانند خود میسازد. زیرا خون هرکس را بمکد آن فرد بعد از مرگ به دراکولای دیگر تبدیل میشود.
این نژاد ملعون از شیاطینِ تاریکی که بین گورها میخزد و هرجا باشد ویرانی را بوجود میآورد، آیا وجود او ممکن است؟
آنها میگویند؛ دراکولا افسانه است.
اما من میگویم؛ دراکولا وجود دارد. .. و نام آن ویروس است.
شاید هم در ذهن نویسنده این افسانه خطور نکند که قهرمانِ ساخته و پرداخته تصور و خیال او، حقیقتی است که در زمین سکونت دارد. زیرا به هنگام تدوین این افسانه قدیمی، ویروس شناخته نشده بود.
ولی به نظر من، هنرمند برای حس کردن، ابزاری خاص اما پنهان دارد. هنرمند چیزها را بوسیله میکروسکوپ یا تلسکوپ کشف نمیکند، حتی با عقل و یا با محاسبه و منطق دنبال کشف اشیاء نمیرود. بلکه او چیزها را با چشم باطنی،… از راه حس ششم، میبیند. .. این حس بینایی نیست، این همان بصیرت است.
نویسنده افسانه دراکولا هذیان نگفته است و آنچه تصور کرده بود یاوهگویی محض نبود. زیرا در جهان کنونی وجود دراکولا ثابت شد. آن موجود مُرده و زنده، آن موجود مرموز، همان موجودی است که « ویروس» نام گرفته است. تفاوت اصلی بین افسانه و واقعیت تنها این است که دراکولای ویروس یک موجود بسیار کوچک است و از میکروبهای شناخته شده هم کوچکتر میباشد. دیدن آن با چشم غیر مسلح و حتی زیر میکروسکوپ معمولی ممکن نیست. جدا کردن ویروس از مایعاتی که آن را در بر میگیرند با فیلتر هم کار سختی است. مانند باد، همچون خلاء، از قویترین فیلترها هم میگذرد. ولی این موجود بسیار ریز، روزانه هزاران موجود زنده را میکشد و بر زمین میزند. آمارهای اخیر نشان میدهد که عامل 60% بیماریهایی که دچار آنها میشویم همان ویروس است. ویروس گیاهان را نیز درگیر میکند، همانطور که به حیوانات و انسانها یورش میبرد، و یا به شکل انگل بر میکروب کوچک چیره میشود و آن را میکشد.
سرماخوردگی، آنفولانزا، آبله، حصبه، هاری، فلج اطفال، صفرا، غده پاروتید، التهاب مغزی، مننژیت، سرطان، تراخم و… ، همه و همه بیماریهای ویروسی هستند. و مانند اینها و بیشتر از آن در جانواران و گیاهان بروز میکند.
براستی که ویروس هیولای لگام گسیختهای است که زندگی را هر جا باشد تعقیب میکند. شکل و شمایل و چهره ویروس تا زمان اختراع میکروسکوپ الکترونی در سالهای اخیر، مجهول مانده بود.
ولی با ساختن این میکروسکوپ برای اولین بار، این هیولا دیده شد. میکروسکوپی که توانایی دویست هزار (200،000 ) برابر کردن تصویر اشیاء را داشت.
آنچه زیر میکروسکوپ آشکار شد، میکروب در حال جنبش مانند میکروب اسهال خونی یا وبا و یا ملاریا نبود، حتی یک سلول با ویژگیهای سلولهای زنده شناخته شده، هم نبود. بلکه مانند چند بلور همچون بلورهای نمک طعام و یا شبیه دانههای شکر زیر چشم تیز میکروسکوپ برق زد. در واقع تنها یک ماده مرده پروتوئینی بود.
در بررسیها روشن شد که این ماده همان پروتوئین هسته معروف به دی.إن.آ (DNA) یا اسید دزوکسی ریبو نوکلئیک میباشد. این ماده در هسته سلول زنده وجود دارد که متخصص کپیبرداری از نمونهها و ویژگیهای ژنتیکی در سلول است. این مشابه فرمت چاپگر است که کارمند میتوانست به وسیله آن میلیونها نسخه به رونیکس یا روتوگراف بر اساس دستگاهی که داشت، چاپ کند. یا شبیه قالب گچی که مجسمه سازان طرحهای مورد نظر خود را در آن میریختند. یا همانند الگوهای خیاطی که هزاران نمونه لباس را بر اساس آن میدوختند.
اکنون برای دانشمندان ژنتیک شناس روشن است که درون هر سلول زنده الگویی ویژه وجود دارد که سلولهای جدید بر اساس آن ساخته میشوند و به این شکل سلول، طبیعت خود را حفظ میکند، همچنین این موجود زنده ویژگیهای خود را هنگام رشد نگه میدارد و بعد از مرگ به فرزندان ارث میرسد. این الگو از چنین ماده جادویی ساخته شده است.
این ماده خود نیز بسیار پیچیده و بغرنج است و در ساختن آن بیش از بیست نوع اسید آمینه شرکت میکنند، که درون هر موجود زنده، مانند حروفِ یک رمز خاص به هم مربوط میشوند.
این رمز یا کد شیمیایی عامل شکل گرفتن شخصیت و سرشت ویژه هر موجود زنده است. این کد، الگویی است که موجود زنده را از بقیه متمایز میکند، دقیقا شبیه اثر انگشت انسان است. این ماده به مواد دیگر دستور میدهد، به طوری که میتواند هر چقدر بخواهد شبیه خود را کپی کند.
دانشمندان ژنتیک، موضوع را بیشتر میشکافند وقتی میگویند؛
درون هر سلول یک اصل و یک کپی از این الگو وجود دارد. اصل درون هسته، واقع است و از ماده دی. إن. آ میباشد، و کپی در مایع خارج از هسته قرار دارد و از ماده مشابهی بنام «آر. إن. آ» تشکیل میشود. نسخههای جدید بر اساس کپی موجود درون مایع سلول به چاپ میرسد، در حالی که الگوی اصلی درون هسته سلول بایگانی میشود. آنچه در مورد ویروس شگفت انگیز به نظر میرسد، این است که ویروس از این دو ماده تشکیل میشود. اما گاهی یکی از این دو ماده به تنهایی ویروس را میسازد.
شکل ظاهری ویروس نیز متفاوت است. به صورت بلورهای خالص و گاهی بر این بلورها اضافههایی مانند آنتنهای یاگی قدیم تلویزیون دیده میشود. حالتهایی هم مشاهده شد که بلورها به وسیله کیسهای شاخ دار از چربی یا پروتوئین محاط شده است.
ولی هرچه باشد ویروس یک ماده شیمیایی مرده فاقد ساختار سلولی و بدون بافت زنده است.
براستی که این همان دراکولایی که در تابوت خود مرده است، ولی به محض اینکه زاییدهها یا نیشهای این دراکولای مرده، سلول زندهای را لمس کند، به دیو وحشتناکی تبدیل میشود.
هنگام تماس با سلول، اولین کاری که این دراکولای وحشتناک انجام میدهد ماده « دی. إن. آ » را در سلول تزریق میکند و به این ترتیب وارد قلب سلول میشود اما غلاف و شاخههای خود را خارج از سلول رها میکند. و سلول در همان لحظات اولیه گیج میشود.
در این حالت سلول برای اولین بار با یک ماده شیمیایی رمزگذاری جدیدی روبرو میشود که فرمانروا هم هست. دستورهای شیمیایی همراه دارد که با دستورهای روزانه قبلی متفاوت است.
و تنها بعد از چند دقیقه سلول گمراه میشود و تصور میکند که این فرمانهای شیمیایی از هسته خود صادر شده است. سلول هم جز اطاعت از فرمانها و اجرای دستورات رسیده راه دیگری ندارد. پس کپیبرداری و تکثیر هزاران نسخه از مهمان جدید را آغاز میکند و طی لحظاتی، دراکولا به هزاران دراکولا تبدیل میشود.
در واقع ویروس بدنه سلول را به عاریت گرفت و برای اجرای نقشه شوم و جهنمی خود، آن را تسخیر کرد. پس سلول اکنون باید با سرعت بالایی تکثیر شود. نه طبق برنامه و کدهای طبیعی خاص خود، بلکه مطابق نقشه و کدهای ویروس باید عمل کند. اکنون مجبور است میلیونها نسخه دراکولا را بسازد.
دراکولا اکنون مزه خون را چشید و مرده آن زنده شد.
و سلول بیمار شده به این روش در حال تکثیر است و بزودی منفحر میشود و هزاران دسته از ویروسهای آن خارج و پخش خواهند شد و سلولهای بیشتری را آلوده خواهند کرد. که به دنبال آن آب شدن جسم آغاز میشود و جسم ضعیف میگردد. در مقابل ویروس مهاجم به یک ارتش تبدیل میشود، ارتشی که در تاریکی خنجر میزند.
و اما پدید آمدن اختلاف ناچیزی در آن کد شیمیایی، گاهی منجر به رشد سرطانی میشود. که اگر جسم به موقع متوجه این فریبکاری شود، تولید کردن و پاشیدن آنتی بیوتیکها را آغاز میکند. و با فرستادن فرمانهای شیمیایی جدیدی که براساس برنامه و کد اصلی و طبیعی بدن ساخته میشود، روش تولید مثل و تکثیر را مطابق نقشه خود به حالت طبیعی برمیگرداند.
دراکولا در برابر این بیداری ناگهانی هیچ راه فراری را نخواهد یافت و فرصت برگشت به تابوت خود نخواهد داشت. زیرا درون مخاط و آبریزشهای بدنِ بیمار زیر میکروسکوپ الکترونی دیده میشود. به شکل بلورهای مرده همچون نمک طعام بیجان، بدون حرکت، بدون تنفس، بدون توانایی تکثیر و بدون هرگونه حواس، آشکار میشود.
واقعا راز این موجود مُردهی زنده چیست؟
چگونه ممکن است در یک ماده مرده و بیجان، قلب زندگی بتپد؟ !
چگونه ممکن است، از ماده فاقد حیات، زندگی جان بگیرد؟ !
همه چیز به هم ریخته و درهم و برهم به نظر میآید و مرز روشنی که بین بود و نبود زندگی وجود داشت دیگر وجود ندارد.
یافتن زندگی در ماده مرده و مرگ در خودِ زندگی، معنی پیدا کرد و امری مسلم گشت.
این معما از بزرگترین معماهایی که دانشمندان زیستشناسی اکنون با آنها روبرو هستند.
معمایی به نام ویروس. …
ولی من نام آن را میگذارم؛ دراکولا.
تعداد صفحات | 123 |
---|---|
شابک | 978-622-378-473-6 |
.فقط مشتریانی که این محصول را خریداری کرده اند و وارد سیستم شده اند میتوانند برای این محصول دیدگاه(نظر) ارسال کنند.
نقد و بررسیها
هنوز بررسیای ثبت نشده است.