205,800 تومان
تعداد صفحات | 147 |
---|---|
شابک | 978-622-378-411-8 |
انتشارات |
فهرست
عنوان صفحه
فصـل اول 13
مقدمه 13
مقدمه و بیان مسئله 14
هدفهای تحقیق 18
اهمیت موضوع تحقیق و انگیزش انتخاب 19
سوالات و فرضیههای تحقیق 20
مدل تحقیق 22
تعاریف عملیاتی متغیرها و واژههای کلیدی 23
سالمند 23
شادکامی 23
روانسنجي 24
روش تحقیق 24
جامعه و حجم نمونه 25
محدودیتها و مشکلات تحقیق 26
فصـل دوم 27
مطالعات نظری 27
مبانی نظری شادکامی 29
عوامل مربوط به شادکامی 30
مبانی نظری سالمندی 34
فرسودگی در مقابل برنامهریزی 37
تئوری پیکری تکمصرفی 38
میتوکندریهای معیوب 40
نتیجهگیری 41
پیشینه تحقیق 42
خلاصه و جمعبندی 48
فصـل سوم 49
روش شناسایی تحقیق 49
روش تحقیق 51
تحلیل محتوا 51
استراتژی جستجوی ادبیات تحقیق 54
روش تحلیل دادهها در مرور ادبیات تحقیق 55
روش جمعآوری دادهها 55
روش تحلیل دادههای مربوط به مصاحبهها 56
روش تامین اعتبار و اعتماد علمی دادهها 58
طراحی پرسشنامه شادکامی سالمندان 59
اعتباریابی پرسشنامه شادکامی سالمندان 60
مرحله اول: تعيين روایی پرسشنامه 60
تعيين پایایی پرسشنامه 65
ملاحظات اخلاقي 66
جامعه آماری 66
حجم نمونه و روش اندازهگیری 66
معيارهاي ورود به مطالعه 67
روش تجزیه و تحلیل دادهها 67
فصـل چهارم 69
ارائه یافتههای پژوهش 69
يافتههاي پژوهش 71
ﻋﻮاﻣﻞ ﺗﺸﮑﯿﻞدﻫﻨﺪه شادکامی ﺑﺮﭘﺎﯾﻪ ﺑﺮرﺳﯽ ﻣﺘﻮن 71
ﻋﻮاﻣﻞ ﺗﺸﮑﯿﻞدﻫﻨﺪه شادکامی ﺑﺮﭘﺎﯾﻪ اﺑﺰارﻫﺎي اﻧﺪازهﮔﯿﺮي 73
ﻋﻮاﻣﻞ و ﻣﺆﻟﻔﻪﻫﺎي شادکامی ﺑﺮ ﭘﺎﯾﻪ ﻣﺼﺎﺣﺒﻪ ﺑﺎ مشارکتکنندگان 75
طبقه سلامتی 76
معنویت 78
حقوق و شئونات انساني 79
زندگی لذتبخش 83
حسن خلق 86
طراحی پرسشنامه شادکامی سالمندان 89
اعتباریابی پرسشنامه شادکامی سالمندان 91
فصـل پنجم 125
بحث پیرامون یافتهها 125
بحث پیرامون يافتهها 127
پیشنهادات 134
پیشنهادات پژوهشی 134
پیشنهادات برای پژوهشهای آتی 135
منـابع و مآخـذ 137
منابع فارسی 138
منابع غیر فارسی 141
آنچه دیدگاه سلیگمن و جنبش روانشناسی مثبت نگر را از سایر دیدگاهها برجستهتر میسازد تأکید آن روی شادی، عشق و مسئولیتپذیری است. به بیان اختصاصیتر تأکید روی چیزی است که به آن تجربههای مثبت عمومی (شادی) و صفات فردی مثبت (مثل عشق) و ارزشهای مثبت شهروندی و گروهی و مسئولیتپذیری میگویند. به طور خلاصه جنبش روانشناسی مثبت نگر بر سه اصل تأکید دارد.
1- تجاربی که مردم برای آنها ارزش قائلند مثل امید، خوشبینی و شادی.
2- صفات فردی مثبت مثل ظرفیت عشق، کار، فعالیت، قریحه و مهارتهای میان فردی
3- ارزشهای مثبت گروهی و شهروندی مثل مسئولیتپذیری، دلگرمیدادن و شکیبایی (کار 2011).
روند توجه محققین به درد و رنجهای انسانی در حال تغییر در جهت توجه به شادی و رضایت از زندگی است. این توجه باعث شده است که پژوهشگران مختلف ضمن تعریف شادمانی، پژوهشهایی را نیز در مورد عوامل موثر و شیوههای افزایش آن انجام دهند. محققان سلامت ذهن به بررسی کامل حیطهی سلامت روانشناختی پرداختهاند، برای مثال محققان به بررسی عواملی پرداختند که هم شخص را از افسرده شدن محافظت میکنند و هم عواملی که موجب میشوند تا شخص خوشحال و شادمان شود (لیوبومیرسکی، کینگ، داینر[1]، 2005). البته بیشتر پژوهشهای انجام گرفته در زمینه شادکامی به کیفیت زندگی بشر و روانشناسی سلامت پیوند میخورد (پهلوان صادق، بختيار نصرآبادي، 1388). دیدگاههای بسیار متفاوت در مورد شادکامی و شاد زیستن در طول تاریخ وجود داشته است. برخی از فلاسفه معتقد بودند میتوان با سرکوب امیال، و خواستهها شادکامی را به دست آورد و برخی براین باور بودند که تحقق امیال. بهترین وسیله برای به دست آوردن شادکامی است (فریش[2]، 2006).
تعریف شادکامی: شادی عبارت است از بودن در حالت خوشحالی یا سرور یا دیگر هیجانات مثبت و نیز عبارت است از راضی بودن از زندگی خود و عدم وجود افسردگی، اضطراب و دیگر عواطف منفی. پس در تعریف شادکامی به سه بعد توجه میگردد:
1- رضایت از زندگی 2- حداکثر عاطفهی مثبت، 3- حداقل عاطفه منفی (آرگایل[3]، 2013).
داینر و لوکاس[4] (2000) معتقد است شادمانی مربوط به چگونگی ارزیابی افراد از زندگی است. زمانی گفته میشود که شخص دارای بهزیستی ذهنی بالا است که رضایت از زندگی را به وفور تجربه کند و به ندرت هیجانات نامطلوب مانند ناراحتی و خشم داشته باشد و در مقابل کسی دارای بهزیستی ذهنی پایین است که از زندگی ناراضی است و تجربه لذت کمی دارد و معمولا هیجانات منفی مانند اضطراب و خشم را تجربه میکند (داینرو لوکاس 2000).
عوامل محیطی
تجارب دوران کودکی میتواند یکی از عوامل شادکامی فرد در دورههای بعدی رشد وی باشد. مادران به نوعی به کودکان خردسال خویش میآموزند چگونه احساسات خویش را به گونهای اجتماعی ابراز نمایند. چنین ابراز احساساتی در تجربه احساسات فرد اثر میگذارد. همچنین کیفیت روابط خانواده در دوران کودکی و پس از آن در بروز هیجانات مثبت و منفی وشادکامی اثر میگذارد (آرگایل 2013).
تفاوتهای فردی
نمیتوان دقیقا گفت که ویژگیهای فردی است که منجر به شادکامی میشود یا شادکامیست که موجب این تفاوتها میان افراد شاد با دیگران میشود.
فریش معتقد است تجربهی درونی از شادمانی پایدار (تجربه عواطف مثبت در اکثر موارد) و رضایتمندی با اعتماد به نفس، خوش بینی و خودکارآمدی، تفسیر مثبت از دیگران، خوش برخورد بودن، خون گرمی، فعالیت و انرژی، رفتارهای هماهنگ با جامعه، امنیت و سلامت جسمی، انطباق مناسب با چالشها و فشارها، ابتکار، انعطافپذیری و رفتارهای هدفمند رابطه مثبت دارد (فریش 2006). این ویژگیها متعاقبا موجب میگردد افراد شاد در رسیدن به اهداف دیگر خود در حیطههای ارزشمند زندگی موفقتر باشند. این افراد ازدواج پایدارتر، دوستان بیشتر، درآمد بالاتر، موفقیت شغلی بهتر، فعالیت اجتماعی بیشتر، سلامت روانی و جسمانی بهتر و حتی طول عمر بیشتری دارند (لیوبومیرسکی، کینگ، داینر[5]، 2005). درباره اینکه جنسیت میتواند پیش گویی برای شادکامی باشد یا نه هنوز جواب قطعی بدست نیامده و در کل پژوهشها نشان میدهد که زنان و مردان تقریبا به یک اندازه شاد هستند (داینر و لوکاس، 2000).
شواهد بیانگر آن است چهل تا پنجاه درصد شادکامی افراد توسط وراثت تعیین میشود و پنجاه درصد دیگر توسط محیط تعیین میگردد. هیجانات منفی و مثبت دارای اساس هیجانی متفاوتی هستند به طوری که هیجانات منفی نسبت به هیجانات مثبت بیشتر وابسته به ژنتیک است و هیجانات مثبت بیشتر به محیط وابسته است (آرگایل، 2013).
صفات شخصیتی
صفات شخصیتی با حالات شخصیتی تفاوت دارد. حالات شخصیتی ناپایدار و بودن در یک وضعیت خاص هستند. یکی از حالاتی که در ترکیب با صفات شخصیتی از پایداری بیشتری برخوردار است شادکامیست که منبع آن عواطف مثبت است. شخصیت مجموعه رفتارها و شیوههای تفکر فرد درباره زندگی روزمره است که با ویژگیهای بی همتایی، پایداری و قابلیت پیش بینی پذیری تعیین میگردد (شولتز و شولتز[6] 2016، ص67). خدایاری (1387) معتقد است که میان برون گرایی و شادکامی رابطه مثبت وجود دارد و بین روان رنجورخویی و شادکامی رابطه منفی دیده میشود. برون گرایی مهمترین عامل در پیش بینی شادکامی فرد است. عوامل شخصیتی که تعیینکننده میزان شادکامی فرد شامل اعتماد، برونگرایی، سازگاری، ثبات هیجانی و داشتن حس کنترل است (خدایاری، 1387).
شادکامی و گذر زمان
هیجانات مثبت به سه طبقه تقسیم میشود که با زمان گذشته، حال و آینده همبسته است. اگر هیجانات مثبت با زمان آینده همبسته باشند شامل خوش بینی، امید و وفا است. در صورتی که هیجانات مثبت با زمان گذشته همبسته باشند شامل رضامندی، خوشنودی، کمال و افتخار است. زمانی که هیجانات مثبت با زمان حال پیوند میخورند به دو شاخه تقسیم میگردند شامل: 1- لذتهای موقتی 2- خوشنودی و نشاط بادوام لذتهای موقتی مانند شادی جسمی از فعالیت حواس بدست میآید چون بوی خوش و مزهی خوب یک غذا یا رابطه جنسی. خوشنودی بادوام از فعالیتهای پیچیده تری بدست میآید که در برگیرنده احساساتی چون سعادت، راحتی و خوشبختی است (خدایاری، 1387).
تحصیلات
شادکامی و سطح تحصیلات باهم رابطه مثبت دارند که این رابطه در کشورهای کمتر توسعه یافته قویتر است که دلیل آن میتواند به دلیل مزایایی باشد که تحصیلات در این کشورها برای انسان به دنبال دارد. در این کشورها افراد دارای تحصیلات بالاتر بهتر میتوانند نیازهای خود را تامین نمایند در حالی که در کشورهای توسعه یافته افراد دارای تحصیلات پایین هم در تامین نیازهای اولیه خویش مشکل چندانی ندارند (آرگایل 2013).
وضعیت تاهل
خدایاری براین باور است که افراد دارای دوستان صمیمی و روابط صمیمانه که میتوانند در چارچوب آن احساسات خود را آزادانه بیان کنند سالمتر و شادترند و افراد متاهل به دلیل داشتن روابط صمیمی و نزدیک عاطفی بیشتر شادند (خدایاری، 1387).
شواهد نشان داد افراد متاهل به طور با ثبات نسبت به افراد مجرد از شادکامی بیشتر برخوردارند (داینر و لوکاس 2000).
رضایت از زندگی
داینرو لوکاس (2000) رضایت از زندگی را یکی از مولفههای اصلی شادکامی میدانند و رضایت از زندگی را شامل متغیرهایی از قبیل رضایت از وضعیت زناشویی، رضایت از کار، فقدان افسردگی، نبودن اضطراب و داشتن عواطف و خلقیات مثبت میدانند. ارزیابی فرد از خودش میتواند از راههای شناختی و عاطفی صورت گیرد و به رضایت از زندگی اش بی انجامد و درصورتی که پس از ارزیابیهای به عمل آمده از موارد ذکر شده، احساس رضایت پایین داشته باشد به همان میزان از شادکامی او کاسته میشود (داینر و لوکاس 2000).
بهادری خسرو شاهی و همکارانش، رضایت زندگی را شامل متغیرهایی از قبیل رضایت از وضعیت زناشویی، رضایت از کار، فقدان افسردگی، نبودن اضطراب و داشتن عواطف و خلقیات مثبت میدانند. ارزیابی فرد از خودش میتواند به گونه شناختی و عاطفی باشد که اگر این ارزیابی او از خویش به رضایت از زندگی اش بی انجامد، خوشبختی و شادکامی را تجربه میکند و در صورتیکه پس از ارزیابیهای به عمل آمد از موارد ذکر شد، احساس رضایت پایین داشته باشد به همان میزان شادکامی او کاسته می شود (بهادري خسروشاهی، هاشمي نصرت آباد و ماشينچي عباسي، 1391).
به نظر میرسد گستردهترین پژوهش در زمینه شادکامی روا نشناختی توسط آرگایل انجام گرفته باشد. وی حاصل پژوهش هایش را در کتابی با عنوان روانشناسی شادی گزارش نموده است. آرگايل درباره معنای شادكامی مینویسد: گاهی گفته میشود كه مفهوم شادکامی، مبهم و اسرارآميز است؛ اما واضح است كه بيشتر مردم به خوبی میدانند شادکامی چيست. در زمینه یابیها كه از مردم درباره معنای شادكامی سؤال شده، پاسخ دادهاند كه غالباً شادكامی عبارت است از بودن در حالت خوشحالی و سرور يا ديگر هیجانهای مثبت، يا عبارت است از: راضی بودن از زندگی خود. البته وی معتقد است كه علاوه بر اين دوجزء، يعنی عواطف مثبت و رضايت، جزء سومی نيز وجود دارد كه عبارت است از فقدان افسردگی و اضطراب يا ديگر عواطف منفی (آرگایل 2013).
شواهد حاکی از آن است که برای بررسی شادکامی ابزارهایی ساخته شده است اما هیچکدام به صورت اختصاصی برای سالمندان در نظر گرفته نشده است؛ لذا طراحی، تدوین و تست ابزارهایی در زمینه بررسی و شناسایی شادکامی سالمندان بر پایه ارزشهای فرهنگی، اعتقادات، افکار، انتظارات و تجربیات سالمندان ضرورت دارد.
سالمندی فرآیندی است که تمام موجودات زنده از جمله انسان را در بر میگیرد. سالمندی، بالا رفتن سن یک پدیده حیاتی است که همگان را شامل میشود در حقیقت همه ما سالمندی را از بدو تولد آغاز میكنیم. این فرآیند متوقف یا معكوس نمیشود و در واقع یک سیر طبیعی است که در آن تغییرات فیزیولوژیکی و روانی در بدن رخ میدهد و در نهایت منجر به افزایش خطرات ناشی از بیماری و مرگ میشود. البته بسیاری از آنها سالم هستند و هیچ نیازی به کمک پزشکان ندارند. و همچنین میتوان به وسیله مراقبت صحیح سالمندی را به تاخیر انداخت (کینسلا[7]، 2005، هروي كريموي م، رژه ن، منتظري ع، 1392).
سالمندی معمولاً به عنوان یک آسیب عملکردی تدریجی و عمومی در نتیجه کاهش پاسخ تطابقی به استرس و خطر رشد بیماریهای مرتبط با سن تعریف میشود آهنگ سالمندی برای تمام ارگانها در هر ارگانیسم یا برای هر ارگان در میان افراد مختلف یکسان نیست.
سالمندی، در مفهوم پیری، از دست دادن تدریجی سازگاری ارگانیسم فردی با گذشت زمان است. همانطور که ما مسنتر میشویم توانای ما در واکنش انطباقی به چالشهای محیط خارجی (آسیب و عفونت) و یا داخلی (انسداد شریانی و کلونهای سلولی بدخیم) کاهش مییابد که به این مفهوم، هومیوستونوز[8] گفته میشود، كه در نهايت ميتواند منجر به نارسايي ارگانها و بروز بيماريهاي گوناگون گردد، بنابراین افزایش میزان مرگ و میر با سن مشخصه پیری است (دهی و همکاران، 2014، درویش پور کاخکی، عابد سعیدی، دلاور 1391). همچنین از دست دادن سازگاری سالمند مفهوم کلیدی در حرفه پزشکی است (درویش پور کاخکی، عابد سعیدی، دلاور1391).
هنوز علت واقعي سالمندی مشخص نشده است. به نظر میرسد بسیاری از جزئیات در مورد فاکتورهای تعیینکننده سالمندی و علت افزایش بیماریهای کشنده و غیر مهلک ناشناخته هستند. به احتمال زياد علت واحدي را نيز نميتوان براي آن در نظر گرفت. پديده سالمندي، احتمالاً توسط مكانيسمهاي داخلي سلول[9] تنظيم ميشود. ولي تحت تاثير عوامل خارجي متعددی[10] نيز قرار دارد (بولینگ 2011، هروي كريموي م، رژه ن، منتظري ع، 1392).
پیری یک فرآیند چند بعدی است بنابراین تعريف سالمندي از ديدگاه بيولوژيكي، ممكن است با تعاريف سالمندي از ديدگاه تقويمي يا اجتماعي يا رواني متفاوت باشد (بولینگ، 2011).
سن تقويمي سالمندي، همان سن قانوني بازنشستگي است كه بسته به اميد به زندگي و طول عمر متوسط افراد در هر جامعهاي متفاوت است. هم اكنون در بعضي از كشورهاي جهان سوم سن بازنشستگي 55 سال، و در بعضي از كشورهاي صنعتي و پيشرفته 70-65 سال ميباشد. سن بيولوژيكي و سن تقويمي، هميشه هم خواني مستقيم ندارند (بولینگ 2011).
با بالا رفتن سن، تغییرات زیست شناختی در بدن انسان بوجود میآید. این تغییرات آسیب شناختی نیستند، اما عملکرد کامل را محدود میکنند و از فردی به فرد دیگر تفاوت دارند (زحمتکشان و همکاران1391).
فرآيند سالمندي ميتواند به اضمحلال ذهني، جسمي وكاهش سالهاي فعال مورد انتظار و سالم زندگي منجر شود. تغييرات وضعيت سلامت با افزايش سن بيشتر مزمن و پيشرونده هستند تا برگشت پذير (دهی، و همکاران، 2014) .
اکثر زیست شناسان تکاملی پیری را به عنوان یک سن وابستگی و یا کاهش ترقی در عملکرد فیزیولوژیکی ذاتی تعریف کردهاند، که منجر به افزایش میزان مرگ و میر در سالمندان (کاهش در میزان بقای) و کاهش نرخ باروری سالمندان میشود (سالار، احمدی و فقیهزاده، 1390) .
گذشته از تغییرات بیولوژیکی و طبیعی ایی که در این دوره از زندگی انسان رخ میدهد، سالمندان با تغییرات اساسی در ساختار زندگی فردی و اجتماعی مواجهاند که تطبیق پذیری با آن چندان برای فرد سالمند و نیز اطرافیان وی ساده نیست. شواهد بیانگر آن است هرچند تغییرات طبیعی که در دوران پیری رخ میدهد منشأ درونی و ذاتی دارند، سالمند دچار برخی تغییرات بیرونی نیز میشود که به شیوه زندگی و عملکرد او در اجتماع بستگی دارد. از طرفی ناگهان جامعه، سالمندان را به بیکاری اجباری و کاهش واقعی درآمد محکوم میکند. از سوی دیگر فردِ سالمند، همکارانش را در کار یا اوقات فراغت ملاقات نمیکند. این عوامل باعث کاهش ارتباطات اجتماعی سالمند میشود، و درنهایت بی علاقگی به زندگی، بیهدف بودن ادامۀ زندگی و تمایل به انزوای اجتماعی را درپی خواهد داشت (لی، لین، لین وهمکاران، 2014) . سالمندي عموما همراه با فقدان در سلامت، استقلال، تغيير نقشها و از دست دادن دوستان و خانواده ميباشد (دهی، آقاجاری، شهشهانی و همکاران، 2014) .
بر اساس تعريف سازمان جهاني بهداشت هر فرد بالاي 60 سال سالمند تلقي ميشود. گر چه، تمام افراد سالمند با یکدیگر تفاوت دارند (بولینگ، هانکینز، ویندل و همکاران[11]، 2013، زحمتکشان، باقرزاده، اکابریان و همکاران.، 1391) .
سازمان بهداشت جهاني افراد را بر اساس گروههاي زير طبقهبندي كرده است:
تئوریهای متعددی برای تشریح مکانیسم سالمندی مطرح شده است. ولی همگی در خود اشکالاتی دارند و از آن گذشته به تنهایی نمیتوانند برای توضیح چگونگی پیرشدن کافی باشند. شواهد موجود، یک مکانیسم واحد برای سالمندی را رد میکنند، بر عکس، به نظر میرسد سالمندی به علل متعدد و با تأثیر متقابل بر یکدیگر باشد. احتمالاً این علل در سلولها و ارگانهایی که در طول عمر، دیگر تقسیم نمیشوند، مثل سلولهای عصبی، در مقایسه با بافتهایی که بطور مکرر در طول زندگی تقسیم میشوند مثل مغز استخوان، پوست و دستگاه گوارش، متفاوت است.
یک ایده قدیمی این است که سالمندی نتیجه فرسودگی بیولوژیکی غیر قابل اجتناب است. بیشتر ویژگیهای قابل مشاهده فرآیند سالمندی را میتوان به عنوان فرسودگی به حساب آورد. همانندی و تشابه واضحی با اشیاء بی جان وجود دارد که از طریق فرسودگی، کهنه میشوند. هر چند توانایی سیستمهای زنده برای ترمیم خود با اشیاء بی جان متفاوت است در اصطلاح ترمودینامیکی یک ارگانیسم یک “سیستم باز” میباشد و بنابراین ناگزیر به طی نمودن افزایش استمراری در اختلال نیست. فرآیندهای حیاتی بهره برده و دلیلی اساسی وجود ندارد که چرا این منابع نمیتوانند جهت نگهداری زندگی برای مدتی نامحدود استفاده شوند. اما گونههای بدون سالمندی استدلال متضادی را برای تئوری سالمندی فراهم میآورند. این ارگانیسمها بایستی دارای قدرتهای کافی ترمیمی و تجدیدی برای مبارزه با فرسودگی باشند.
تئوری دیگر، تئوری برنامهریزی سالمندی است. این نظریه اشاره میکند که فرآیند سالمندی تحت کنترل فعال ژنتیکی است زیرا پیری به نوعی سودمند یا ضروری است برای مثال جهت اجتناب از ازدحام بیش از حد.
استدلالهای عمدهای در تضاد با تئوری برنامهریزی وجود دارد. در بیشتر گونههای حیوانی، پیری بطور طبیعی در محیط وحش و جنگلی دیده نمیشود (شکل1-2). این بدین معناست که سالمندی نمیتواند نقشی مستقیم مثل کنترل جمعیت داشته باشد.
تعداد صفحات | 147 |
---|---|
شابک | 978-622-378-411-8 |
انتشارات |
.فقط مشتریانی که این محصول را خریداری کرده اند و وارد سیستم شده اند میتوانند برای این محصول دیدگاه(نظر) ارسال کنند.
نقد و بررسیها
هنوز بررسیای ثبت نشده است.