152,600 تومان
تعداد صفحات | 109 |
---|---|
شابک | 978-622-378-353-1 |
ناموجود
فهرست
عنوان صفحه
مقدمه 9
فصـل اول 19
موضع گیری های نظری در خصوص رضایتمندی زناشویی 19
ازدواج 19
عوامل موثر در کیفیت زندگی زناشویی 20
تعریف رضایتمندی زناشویی 30
عوامل موثر در افزایش رضایتمندی زناشویی 32
فصـل دوم 37
تعارض 37
عوامل موثر در ایجاد تعارض و نارضایتی در زندگی زناشویی 38
طلاق و پیامدهای آن 40
فصـل سوم 43
برنامههای درمانی و غنی سازی زندگی زناشویی 43
زوج درمانی 43
رویکردهای مختلف زوج درمانی 44
زوج درمانی روان تحلیلی 44
زوج درمانی رفتاری 44
زوج درمانی رفتاری- تلفیقی 45
رویکرد سیستمی- رفتاری 46
رویکرد رفتاری شناختی 46
رویکرد شناختی- رفتاری 46
زوج درمانی ارتباط شی 47
زوج درمانی مبتنی بر تغییر سبک زندگی 48
زوج درمانی عاطفه مدار 49
زوج درمانی بینش مدار 49
زوج درمانی خود نظم بخشی 50
خانواده درمانی 51
رویکردهای مختلف خانواده درمانی 52
دیدگاه روان پویشی 52
خانواده درمانی روابط شیء 53
خانواده درمانی شناختی رفتاری 53
خانواده درمانی تجربی 54
خانواده درمانی بین نسلی 55
خانواده درمانی ساختاری 55
خانواده درمانی راهبردی 56
خانواده درمانی عاطفی – عقلانی 56
خانواده درمانی شبکه ای 57
خانواده درمانی سیستمی 57
تعریف غنی سازی ازدواج 58
رویکردهای مختلف غنی سازی ازدواج 60
مهارتهایی که برنامههای غنی سازی می آموزند 64
رویکرد گاتمن 66
سلامت روان 85
رویکردهای مختلف سلامت روان 86
ارتباط سلامت روان و رضایتمندی زناشویی 88
فصـل چهارم 93
پیشینه 93
منـابع و مآخـذ 103
منابع فارسی 103
منابع غیر فارسی 108
یکی از مشکلات شایع در دنیای امروز تعارض ها و درگیری های زناشویی است که به دلیل اثرات مخرب آن مورد توجه مشاوران و روان درمانگران واقع شده به طوری که در این راستا نظریه های متعددی ارایه داده اند و مطالعات مختلفی صورت گرفته است.
یک ارتباط زناشویی صمیمی مستلزم آن است که زوجین یاد بگیرند با هم ارتباط برقرار کنند ولی با هم متفاوت باشند. تعارض زمانی به وجود میآید که زوجین به دلیل همکاری و تصمیمات مشترکی که میگیرند، درجات مختلفی از استقلال و همبستگی را نشان دهند که این تفاوت ها را میتوان روی یک پیوستار، از تعارض خفیف تا تعارض کامل طبقه بندی کرد.
در مورد تعارض دو دیدگاه متداول وجود دارد و هر کدام از زاویه ای به آن می پردازند. دیدگاه سنتی که نظریه ای غالب است تعارض را موجب افت و تخریب و مسبب بحران میداند و بر پیامدهای مخرب و معایب آن تمرکز دارد. بنابراین جهت گیری این دیدگاه درمان و حل سریع تعارض میباشد. از سوی دیگر دیدگاه تعاملی است که اختلاف ادراک و نظرات مختلف و عدم توافق در تصمیمات را موجب بهبود و رشد و رفع نقایص و عامل پویایی و تحرک میداند. بر همین اساس در این دیدگاه ابتدا به پیامدهای مثبت و آن گاه به تاثیرات سوء تعارض زناشویی پرداخته میشود (بهارستان، ۱۳۸۳؛ به نقل از قلیلی، ۱۳۸۵).
ترنر (۱۹۸۲) اصطلاح بهره برداری از تعارض را عنوان میکند و آن را فرایندی فعال و پویا جهت استفاده زوجین از تعارض و بسنده نکرئن به حل مشکل تعریف میکند. به زعم وی تعارض میتواند مثبت، مولد و عامل رشد باشد.
هشت کارکرد مثبت تعارض از دیدگاه ترنر عبارتند از:
۱- بهره گیری از انرژی به جای سرکوب آن
۲- استفاده خلاقانه از تعارض جهت رشد پرسش ها و آرای جدید
۳- برملا شدن احساسات و افکاری که تا کنون مخفی مانده اند
۴- خلق شیوههای نوین برای مدیریت تعارض توسط زوجین
۵- ارزیابی مجدد قدرت در رابطه
۶- خلق یک فضای همکاری و مشارکت
۷- یادگیری دیدگاهی منطقی نسبت به مسائل
۸- مذاکره دوباره در مورد قراردادهای دیرین و تغییر انتظارات جامعه (قلیلی، ۱۳۸۵).
رایس (۱۹۹۶) نیز دو نوع تعارض را در روابط زناشویی مطرح میسازد. تعارض سازنده و تعارض مخرب. در تعارض سازنده تمرکز بر حل مسئله بوده و در آن نزدیکی، احترام مثبت، اعتماد به یکدیگر وجود ندارد و هیجان منفی و پاسخ کلامی اندکی بین زوجین وجود دارد. در تعارض مخرب زوجین “خود ” همدیگر را به جای مسئله مورد حمله قرار میدهند. در این تعارض از طریق سرزنش و انتقاد هر یک سعی دارند دیگری را تحت نفوذ خود در آورده و اظهارنظرهای بسیار منفی علیه یکدیگر به کار میبرند که در این حالت ارتباط درستی بین آنها برقرار نمیشود. در این نوع ارتباط، بحث و مجادله های بیهوده و مخرب، بی اعتمادی، بی احترامی، توهین، خصومت، دشمنی و دشنام مشاهده میگردد.
بنابراین مشاهده میگردد همان گونه که گاتمن معتقد است نفس تعارض نمیتواند موجب از هم پاشیدگی ازدواج شود بلکه نحوه نگرش زوجین نسبت به آن و هم چنین نحوه برخورد با آن است که میتواند تعارضات ناشی از تفاوت ها را تبدیل به یک بحران واقعی نماید.
همیشه خوشبخت ترین و سالم ترین زوج نیز با عدم توافق و تفاوت هایی مواجه خواهند بود که طبیعی و اجتناب ناپذیر است؛ بنابراین مشکلات به علت تفاوت ها و تعارضهای بین زوجین ایجاد نمیشود بلکه به علت شیوه ای که بعضی از زوجین بهوسیله آن به این تفاوت های اجتناب ناپذیر پاسخ میدهند، ایجاد میشود (امیری و همکاران، ۱۳۸۷).
در مراحل اولیه یک رابطه، پذیرش و تحمل تفاوت ها در بیشتر زوجین به سادگی رخ میدهد. در واقع در بسیاری از موارد زوجین از تفاوت های همدیگر به عنوان منشا جذابیتشان یاد میکنند؛ اما پس از گذشت زمان تمایل برخی از زوجین به پذیرش، تحمل و سازش با تفاوت ها کاهش مییابد. آنها مدت زیادی را به سبک های رفتاری خود به عنوان منشا جذابیت نگاه نخواهند کرد و بالاخره تلاشهایی را در جهت تغییر یکدیگر آغاز میکنند. کم کم رفتارهای قهرآمیز و منفی وارد رابطه میشوند و زوجین همدیگر را نه به عنوان افراد متفاوت بلکه به صورت افرادی ناقص میبینند و در نهایت شروع به بدگویی از همدیگر میکنند و بر شدت مشکلاتشان افزوده خواهد شد؛ بنابراین مشکل واقعی به علت اعمال فشار متقابل، بدگویی و قطب گرایی به وجود میآید و نه به دلیل تفاوت های بین زوجین. در حقیقت برخی از مشکلات به علت تلاشهای زوجین به منظور برطرف کردن چنین تفاوت هایی به وجود میآید.
در حدود ۶۹ درصد ازدواج ها انواعی از مشکلات غیرقابل حل و تفاوت های آشتی ناپذیر دارند که میتواند مانع بزرگی بر سر راه رضایتمندی زناشویی هر دو زوج باشد.
مطالعات موید آن است که وجود مشکلات و آشفتگیهای ارتباطی میان زوجین مهمترین مسئله در مبحث تعارضات زناشویی است.
این آشفتگی در یک پیوستار قابل تعریف است، این پیوستار از یک عدم سازگاری ابتدایی که به دنبال آن نارضایتی وجود ندارد آغاز شده و به ناسازگاری های جدی و نهایتاً در انتهای طیف به طلاق خواهد رسید (عبدخدایی، ۱۳۸۷).
کیس و والری (۱۹۸۵) در یک مطالعه از ۱۱۶۰ درمانگر خواستند مشکل ترین حوزه های اختلافات زوجها را درجه بندی کنند. آنها به ترتیب ارتباطات، انتظارات غیر واقعی از ازدواج و همسر، فقدان صمیمیت و نشان ندادن علاقه را به عنوان مهمترین جنبههای مشکلات زناشویی معرفی کردند (نظری، ۱۳۷۳)
تعارض زناشویی ناشی از ناهماهنگی زن و شوهر در نوع نیازها و روش ارضای آن، خودمحوری، اختلاف در خواسته ها، طرحواره های رفتاری و رفتار غیرمسئولانه نسبت به ارتباط زناشویی و ازدواج است.
گاتمن معتقد است در بسیاری از ازدواج ها مشکل زمانی پیدا میشود که نیاز به استقلال از سوی مرد و نیاز به مورد توجه و قدردانی قرار گرفتن از سوی زن ناکام میماند (گاتمن، ۱۳۷۸).
ناکس ۱۳۲ (۱۹۷۵) با توجه به نتایج مطالعاتش یکی از دلایل اصلی نارضایتی ازدواج را فقدان مهارتهای ارتباطی سازگارانه میداند و بر اهمیت آموزش این مهارت ها تاکید میکند (اسودی، ۱۳۷۷).
استرن ۱۳۳ (۱۹۸۵) در مطالعات خود به این نتیجه رسید که ۳۰ درصد زوجها در رابطه زناشویی خود فاقد ساختار لازم میباشند و علاقه کم، گفتگوی اندک و شوخی و لذت کم از ویژگیهای رابطه آنهاست و تنها ۲۵ درصد آنها واقعا از رابطه خود رضایت دارند (سالیوان، ۱۹۹۸).
ونجلیستی و هاستون (۱۹۹۴) دریافتند که نگرش های منفی مردان در اولین سال های زندگی با کاهش رضامندی زنان همبستگی دارد و نگرش های منفی زنان در اولین سال های زندگی با کاهش رضامندی زناشویی خودشان مرتبط است.
بنابر آن چه گذشت به نظر میرسد زوجهایی که دچار تعارضات شدیدی میباشند نسبت به پذیرش تفاوت های همدیگر تحمل کمتری داشته و به جای آن که انرژی خود را صرف جنگیدن با مشکلات قابل حل نمایند، در تمام زندگی به جنگیدن با هم می پردازند و سرانجام نیز به دلیل آن که چیزی را نتوانسته اند تغییر دهند، فرسوده و بیمار شده و سلامت جسم و روان خوش را از دست میدهند.
کان در حال حاضر معتبرترین شاخص پریشانی در روابط زناشویی، طلاق است. طلاق به عنوان یکی از پیامدهای اختلافات زناشویی و یکی از پراسترس ترین وقایع زندگی محسوب میشود و با اختلالات جسمی و روانی در ارتباط است (کریستینسن و هیوی، ۱۹۹۹؛ به نقل از افخمی، ۱۳۸۶).
در آمریکا بیش از نیمی از ازدواج ها به طلاق میانجامد. یک میلیون کودک زیر ۱۶ سال، سالانه از پیامدهای طلاق آسیب میبینند و ۶۰ درصد ازدواج های مجدد نیز به طلاق منتهی میشود (آویز و همکاران، ۱۹۹۲؛ به نقل از نوابی نژاد، ۱۳۸۳).
در ایران، طبق آمار ازدواج و طلاق سازمان ثبت احوال کشور در سال ۱۳۸۵ به ازای هر ۱۰۰ ازدواج 12 مورد طلاق ثبت شده است. در حالی که این آمار در سال ۱۳۸۰ معادل ۹٫۴ بوده است (سایت اینترنتی سازمان ثبت احوال کشور، ۱۳۸۷).
برای بسیاری از افراد طلاق موهبتی الهی است و میتواند ضمن پایان دادن به روابط زیان بخش، ویرانگر و بسیار دردناک؛ روابط پرشور، هیجان انگیز و معنادار را شکل دهد. آزادی تازه به دست آمده و دگرگونی امور روزمره ممکن است برای فرد بسیار مثبت تلقی شود. ولی واقعیت طلاق این است که بیشتر افراد پس از آن احساس رنج و عذاب فراوان میکنند که به صورت آشفتگی، احساس تنهایی، فقدان هویت، اضطراب، احساس شکست، افسردگی، آزردگی و یا احساس گناه نمایان میشود (برنشتاین و برنشتاین ۱۳۸۰)
فردی که طلاق را تجربه میکند با کشمکش های متعدد فردی و بین فردی مواجه میشود. در این فرایند، هویت مغشوش، فقدان امید، تغییر در سبک زندگی، مشکلات جدی در شبکه اجتماعی و شغلی بخشی از پیامدهای طلاق محسوب میشوند (برک ۱۳، ۱۹۹۸).
متاسفانه یک ازدواج شکست خورده فرد را برای ازدواج دوم آماده نمیکند. سرانجام ازدواج دوم نیز با احتمال بیشتر و در فاصله زمانی کمتری نسبت به ازدواج اول ممکن است به طلاق منتهی شود (نورتون و میلر ۱۳۸، ۱۹۹۲؛ به نقل از هولیس ۱۳۹، ۲۰۰۳).
تعارضات زناشویی طی زمان، پیش بینی کننده سلامت جسمی- به ویژه در مردان – چه در افراد متاهل و چه طلاق گرفته میباشد و وجود تعارض با احتمال بیشتر بروز بیماریهای مزمن در هر دو گروه مرتبط است (ینس ۱۴، ۱۹۹۲؛ به نقل از عدالتی، ۱۳۸۸).
تعارض در روابط زناشویی و مخصوصا طلاق، بر سلامت کودکان نیز تاثیر میگذارد. فرزندان طلاق، بیماریهای جسمی بیشتری دارند و احتمال ابتلای آنها به بیماری ها پس از طلاق به نسبت کودکان عادی، ۵۰ درصد افزایش مییابد (اسپروت و دیگران، ۱۹۹۶؛ به نقل از ویتسون و ال شیخ، ۲۰۰۳).
بوچانان و همکاران (۱۹۹۱) معتقدند، واضح است، عنصر مهمی که در طلاق باعث آسیب دیدگی کودکان میشود، خود طلاق به تنهایی نیست، بلکه خصومت ادامه یافته هر یک از والدین نسبت به هم است که از بچهها برای صدمه زدن به یکدیگر استفاده میکنند (بوچانان و دیگران، ۱۹۹۱؛ به نقل از گاتمن. ۲۰۰۲)
بهر تقدیر عوارض روحی و روانی، جسمی، اجتماعی و اقتصادی طلاق، این منفور ترین حلال الهی بر همسران و نیز فرزندان آنان، بر کسی پوشیده نیست؛ اما از آن جا که گاهی علیرغم همه تلاش ها برای نجات رابطه، گریز ناپذیر است، به نظر میرسد فراگیری مهارتهای لازم جهت اقدام به یک جدایی آرام برای افرادی که قادر به یک زندگی آرام نیستند، از عوارض سوء طلاق بر زوجها و نیز فرزندان آنان تاحد قابل توجهی خواهد کاست.
تعداد صفحات | 109 |
---|---|
شابک | 978-622-378-353-1 |
.فقط مشتریانی که این محصول را خریداری کرده اند و وارد سیستم شده اند میتوانند برای این محصول دیدگاه(نظر) ارسال کنند.
نقد و بررسیها
هنوز بررسیای ثبت نشده است.