219,800 تومان
تعداد صفحات | 158 |
---|---|
شابک | 978-622-378-046-2 |
انتشارات |
عنوان صفحه
فصـل اول 11
مفهوم جامعه شناسی 12
مطالعه علمی 13
تعامل انسانها 15
منطق و روش علمی 16
نسبیت حقیقت 21
جامعه شناس به مثابه دانشمند و شهروند 23
روش جامعه شناسی 25
مفاهیم 26
نظریه 27
تحقیقات 28
روشهای تحقیق 31
آموزش و پرورش 37
جامعه شناسی آموزش و پرورش 41
آموزش و پرورش از نگاه جامعهشناسان 42
ضرورت آموزش جامعه شناختي آموزش و پرورش 43
رويكرد هاي نظري در جامعه شناسي آموزش و پرورش 45
تحليل نظام آموزش و پرورش 46
جامعه و آموزش و پرورش 48
انواع تجربههای آموزشی و پرورشی در زندگی اجتماعی 50
نهاد اجتماعی 52
تحليل نهادی آموزش و پرورش 55
کارکردهای آموزش و پرورش 56
جامعه پذیری 59
تعریف پرورش سیاسی 69
نقش آموزش و پرورش در نظم سیاسی 72
تغييرات اجتماعي و آموزش و پرورش 73
آموزش و پرورش و بازآفرینی فرهنگی 78
هدف جامعهشناسی آموزش و پرورش 80
آموزش و پرورش از نگاه جامعهشناسان 80
فصـل دوم 83
رویکردهای نظری در جامعه شناسی 83
کارکردگرایی 84
تعریف 85
دستگاه مفهومی کارکردگرایی 86
ریشه های کاردگرایی 88
اصول و روش تبیین کارکردگرایی 95
نظریه پردازان مشهور 97
رویکرد نظری آموزش و پرورش 118
نگرش کلی 118
کارکردگرایی 118
نظریههای تضاد 119
تعامل گرایی 119
انواع رویکردهای نوین در جامعه شناسی آموزش و پرورش 120
انواع نظریههای جدید آموزش و پرورش آموزشگاهی(Theories Of Schooling) 121
نظریه بازیل برنستاین (Basil Bernstien) 121
مدرسه و سرمایه داری صنعتی 122
تاثیر آموزش و پرورش در زندگی به عقیده بولز و گین تیس 122
مدرسه زدایی از جامعه (Deschooling Society) 123
شرایط نظام آموزش و پرورش از دیدگاه ایلیچ 124
رویکرد جامعه شناختی به آموزش و پرورش 125
نقش معلم و دیدگاههای جامعه شناختی آن 126
ماهیت اجتماعی آموزش و پرورش 128
نتیجه گیری و بحث 131
فصـل سوم 135
تقسیمبندی جامعهشناسی آموزش و پرورش 136
بخش اول: جامعهشناسی مدرسه 136
بخش دوم: جامعهشناسی محتوا 136
بخش سوم: جامعهشناسی ارتباط نهاد آموزش و پرورش با نهادهای دیگر جامعه 137
بخش چهارم: مباحث کلیدی نهاد آموزش و پرورش 138
هدف جامعهشناسی آموزش و پرورش 139
برنامهريزي آموزشي 140
اهداف آموزش و پرورش در ايران 142
آموزش و پرورش؛ راه آينده 144
آموزش و پرورش، یکی از مهمترین آژانس های اجتماعی شدن 147
منـابع و مآخـذ 155
۱- از ديدگاه كاركردگرايي:
از اين ديدگاه، نظام آموزشي به عنوان بخش لاينفكي از كل نظام جامعه تلقي ميشود كه كاركردهايي نظير انتقال فرهنگ و جامعهپذيري را، براي حفظ نظام اجتماعي جامعه، انجام ميدهد. جامعهشناساني كه به شيوهي كاركردي، آموزش و پرورش را مطالعه ميكند غالباً آن را به عنوان نهاد اجتماعي و از لحاظ ساختار و كاركردهاي سازماني، نقشها و فعاليتهاي سازمانها و تحقق اهداف و مقاصد آن مدنظر قرار ميدهند.
انتقادات به رويكرد كاركردي:
– کارکرد گرایان آرمانها، ارزشها، علايق و انتظارات گروه هاي مختلف و متضاد جامعه را در ارتباط با هدفها و برنامههاي نظام آموزشي ناديده ميگيرد.
– انتقاد ديگر، دشواري تحليل كنشهاي متقابل و پويائيهاي موجود در محيطهاي آموزشي – نظير روابط متقابل ميان دانشآموزان و معلمان ـ از اين ديدگاه است.
– افزون بر آن، اين رويكرد با محتواي فراگرد آموزش و پرورش كاري ندارد. درصورتی که افراد در ساختار نظام آموزشي، فقط ايفاگر نقش يا كاركرد به شمار نميروند بلكه نقش و كاركرد خود را ميآفرينند و تغيير ميدهند.
– سرانجام اين نظريه به صورت ضمني فرض ميكند كه تغيير در نظام، تدريجي و آگاهانه بوده، تعادل آن را بر هم نميزند كه اين امر به وضوح در همه موقعيتهاي اجتماعي صحت ندارد.
2- ديدگاه ستيز يا تضاد: درحالي كه نظريه توافقي بر يگانگي و ثبات تكيه دارد ديدگاه تضادي برماهيت اجبار تاكيد مي ورزد. اين نظريه برآن است وجود گروه هاي ذينفع و رقابت جو همواره جامعه را در معرض كشمكش قرار مي دهد.
صاحبنظران اين ديدگاه، آموزش و پرورش را به منزله ي نوعي ابزار در دست نظام سرمايه- داري تلقي مي كنند.
3- نظريه تعامل گرا: دو نظريه تعامل گرا كه در قلمرو آموزش و پرورش سودمند است يكي نظريه برچسب زنی و ديگري نظريه ي مبادله مي باشد.
طبق نظريه برچسب زنی اگر به كودك به كرات گفته شود كودن است او اين موضوع را به عنوان وجهي از خود انگاري خود مي پذيرد و براساس آن عمل مي كند.
طبق نظریه ي مبادله كنش هاي متقابل ما متضمن دادوستد است يعني كنش هاي متقابل افراد و گروه ها را به الزامات و تعهداتي مقيد مي سازد.
استفاده از اين نظريه ها در آموزش و پرورش باعث تسهيل در فهم پويايي محيط هاي آموزشي مي گردد .
رويكرد هاي ياد شده وقتي در كنار هم و به شكل تركيبي مورد استفاده قرار گيرند مي توانند درك وسيع تري هم درمورد ساختارهاي نظام تعليم و تربيت و هم درمورد تعامل گروه ها در محيط هاي آموزشي مدد برسانند.
نگاه اجمالی: استمرار و بقای هر جامعهای مستلزم آن است که مجموع باورها، ارزشها، رفتارها، گرایشها، دانشها و مهارتهای آن به نسلهای جدید منتقل شود. ساز و کار یا وسیله این انتقال، آموزش و پرورش است.
آموزش و پرورش به معنی اعم، مترادف با جامعه پذیری است، یعنی، فراگردی که افراد از طریق آن به یادگیری نقشها، قواعد، روابط و بطور کلی، فرهنگ جامعه خود میپردازند.
آموزش و پرورش به معنی اخص، فراگردی است که افراد به واسطه آن در وضعیتهای اجتماعی سازمان یافته، در معرض آموزش منظم دانشها، مهارتها، رفتارها و گرایشهای معین قرار گیرند. در هر جامعه، این وضعیتها در قالب نظام آموزش و پرورش و سازمانهای رسمی آن تشکیل مییابند.
فهم درست آموزش و پرورش رسمی آموزشگاهی، موقعی امکانپذیر است که واقعیت امر آموزش و پرورش را در وسیعترین معنای آن، مسئولیت جامعه تلقی کنیم. در آن صورت، روشن خواهد شد که هر آنچه در زندگی اجتماعی اتفاق میافتد آکنده از امکانات و تجربههای آموزشی و پرورشی است. از این رو، می توان اذعان کرد که حتی در شرایط پیچیده جامعه امروز، علی رغم وجود مدرسه به عنوان کارگزار خاص آموزش و پرورش، بسیاری از کارکردهای مهم آموزش و پرورش، در موقعیتهای اجتماعی گوناگون، ضمن تجربههای زندگی روزمره جامه عمل میپوشند.
مقايسه آموزش و پرورش در جوامع گذشته و جدید: مراحل مختلف آموزش و پرورش انسان، طی قرنها، از راه مشارکت در زندگی گروهی و اجتماعی انجام می گرفت. که در این مدت نسبتا طولانی، بدون اینکه وسیله یا سازمان رسمی خاصی برای آموزش و پرورش در کار باشد، افراد بالغ و بزرگسال، توجه و کوشش زیادی را صرف آموزش و پرورش نوباوگان و نوجوانان جامعه می کردند. قبل از اینکه مراکز رسمی آموزشی تشکیل شود هدایت آگاهانه امر یادگیری بسیار جلوتر بود. زمانی که ارزش هر کارکردی قبل از اینکه به صورت یک کارکرد رسمی و مورد قبول جامعه تثبیت گردد و به طور غیر رسمی به ثبوت برسد دوام و پایداری بیشتری خواهد داشت.
لازم است بدانیم که منشا اصلی همه نهادهای اجتماعی خانواده است بنابراین سرآغاز آموزش و پرورش را باید در خانواده جستجو کرد. در جامعه ساده گذشته اشكال ابتدايي نظامهاي سياسي و اقتصادي وجود داشت ولي كاركردهاي آموزش و پرورش از طریق خانواده یا مشارکت فرد در فعالیتهای گوناگون گروه اجتماعی صورت می گرفت و به این منظور نهاد جداگانه ای لازم نبود.
ولی در جوامع پیچیده امروزی با گسترش شهرنشینی، توسعه صنعتی و دگرگون شدن ساختارها و کارکردهای سیاسی و اقتصادی، عواملی مثل خانواده که در گذشته بار تعهدات تربیتی را عهده دار بودند، دیگر قدرت و نفوذ کافی برای ایفای وظایف پیچیده آموزشی و پرورشی را ندارند. از این رو شرایط جامعه متحول، مستلزم ایجاد نهاد خاصی به نام نظام آموزشی رسمی یا مدرسه است تا آنچه را که نسلهای گذشته در شکل ساده تر، در خانواده فرا می گرفتند، اکنون در اشکال گوناگون و پیچیده تر در این نهاد بیاموزند.
در گذشته، نوع آموزش و پرورش هر فرد از طريق پايگاه اجتماعي والدين او معين ميشد و آموزش و پرورش در تعيين شغل و پايگاه اجتماعي نقش قاطعي نداشت. اين وضع، به مرور تغيير پيدا كرده است. بدين معنا كه امروزه، آموزش و پرورش، در تعيين شغل و جايگاه اجتماعي فرد نقش مهمي ايفاء ميكند و از اين رو، از لحاظ تاثير بر نحوه توزيع قدرت در جامعه، از موقعيت مهمي برخوردار است. در اين معنا ميتوان از آموزش و پرورش به عنوان اهرمي براي تغيير اجتماعي استفاده كرد.
در شرایط امروز، جامعه از ساز و کارهای آموزشی و پرورشی گوناگونی برخوردار است. گردش امور آن، در اغلب موارد، مستلزم اجرای برنامه های درازمدت، دقیق و تخصصی است. آموزش و پرورش مدرسه ای که زمانی کارکرد عمده آن به سوادآموزی محدود می شد، اینک دامنه گسترده ای از تجارب، معارف، علوم و فنون جدید را شامل می شود. با پیچیده تر شدن جامعه، آموزش و پرورش به طور روزافزونی، بصورت ابزار بازسازی فرد و جامعه در می آید. در نتیجه شهروندانی که خواستار اشتغال به کار و خدمت در جامعه و خواهان برخورداری از مزایای زندگی اجتماعی می باشند، مجبورند سالیان نسبتا قابل ملاحظه ای از عمر خود را در مراکز آموزش و پرورش رسمی بگذارنند.
خانه و خانواده و تمام آنچه پیرامون آن میگذرد ما را تربیت میکند: روابط گوناگون با اعضای خانواده، خویشان و آشنایان دور و نزدیک، قصهها و سرگرمیهای خانوادگی، جشنها و سوگواری ها و … خانواده هنوز هم عامل مقتدر تربیتی به شمار میرود. تزلزل و فروپاشی خانواده، فقدان بسیاری از تجربههای تربیتی را به دنبال دارد.
بازیها: در زمین بازی، در انواع بازیها، رسمی یا غیررسمی، با هر سهمی که در بازیها داریم، فعال یا منفعل، تاثیرات عمیق تربیتی میپذیریم. بازیها، سرشار از فعالیتهای الگودار و خلاق بوده، فرصتهای بزرگی برای مشارکت فراهم میسازند. آنها روحیه، موازین رفتاری، خوی و منش ایجاد میکنند. نباید فراموش کرد که در عهد باستان، اقوامی مثل یونانیها، رومیها و ایرانیها، جوانان خود را در زمینهای بازی تربیت میکردند.
طبیعت: طبیعت، بسته به اینکه تا چه اندازه بدان دسترسی داریم، در تربیت ما موثر است تنوع دامنهدار و پیوسته چیزهای طبیعی – خاک، درختان، گیاهان، حیوانات، پرندگان، تضاد شب و روز، توالی فصول، گوناگونی اقلیم و هوا، آسمان پرستاره و … دنیای طبیعت بیپایان است. جاذبههای طبیعت، بعضی را به چشم اندازهای گسترده علم رهنمون میشوند و برخی دیگر را به اندیشهها و تخیلات متعالی شاعرانه …. و بالاخره کسانی هم با بیرحمی طبیعی آن، نابود میشوند. دوری طبیعت از شهرهای امروزین و از زندگی بشر، بالاترین زیانی است که انسان در زمینه تربیتی تحمل میکند.
نهادها و فعالیتهای دینی: مسجد، کلیسا، معبد، آموزشهای دینی، مراسم، شعائر و اعیاد دینی، اختلافات و تفاوتهای دینی، و سایر جوانب ادیان، در گذشته و حال، اثرات تربیتی مهمی بر افراد بشر داشتهاند.
کار و تربیت: کار در خانواده، در کوچه و بازار، و در جامعه بطور کلی زمانی کودکان کار میکردند و کار بیش از امروز بر تربیت آنان تاثیر داشت. امروزه بسیاری از کودکان، بدون تماس واقعی با کار، بزرگ میشوند. در دهه اخیر، اهمیت کار، نظامهای آموزشی را بر آن داشته که از طریق برنامههای ویژه، آموزش و پرورش رسمی را با کار پیوند دهند. در بعضی کشورها، مدارس مخصوصا در جوار کارخانهها و مزارع احداث میشوند تا کودکان تحت تعلیم، به اقتضای برنامه آموزشی، ساعاتی به کارورزی پرداخته آمادگی های نخستین برای اشتغال به کار در جامعه را کسب کنند. به هر حال، تاثیر کار بر تربیت انکارناپذیر است.
سفر و آموزش: گردش در کوچه و خیابان و دیدارهای اولیه از نقاط مختلف شهر، اطراف شهر و سپس، دیدار از شهرها و سرزمینهای دیگر، هر کودکی را تحت تاثیر قرار میدهد. این سفرها و تجربههای ناشی از آنها، دنیای محسوس را قابل شناسایی میسازند.
عضویت در گروه ها: گروهی که در آن بزرگ شدهایم، گروه هایی که از آنها بهرهمندیم، گروه های که در آنها با کشمکش و ستیز سر و کار داشتهایم، گروهی که از آن کنار گذاشته شدهایم و برای جبران آن به گروه های دیگر پیوستهایم، عضویت در قشرها و طبقات اجتماعی جامعه، که شیوه زندگی ما را تحت تاثیر قرار داده، همه این تجربهها آموزندهاند. همه ما حاصل و ثمره تجربهها، روابط و تعامل های گروهی مان هستیم.
شرایط زندگی شهری یا به اصطلاح مدنی: احزاب سیاسی، مبارزات سیاسی، انتخابات، گفتگوها و بحثهای اجتماعی و سیاسی، پلیس و انتظامات، جشنهای ملی، شایعات، امیدها و آرزوها، دوستیها، حرمت ها، امیال ارضاء شده و ارضاء نشده، زندگی در تنهایی محض یا زندگی با دوستان واقعی، مواردی تجربه زا و آموزنده محسوب میشوند همه، در تعلیم و تربیت مردم نقش دارند و در شکل گیری رفتارهای ما مؤثرند.
هم چنین انواع حوادث ازجمله بیماري ها، تصادفات، پيشامدها، فقر، ثروت، زشتيها و زيباييها، خطاها و جرايم، تشويقها و تنبيهات، اميدها و آرزوها، كاميابيها و ناكامي ها و خلاصه آنچه كه انسان در طول زندگي با او روبرو مي شود همه در تربيت فرد نقش دارند.
مفهوم کلی نهاد پيچيده است و کاربرد اين اصطلاح از تعريف علمی آن است که می تواند درست باشد. اصطلاح نهاد به هر نوع اعتقاد، ارزش، مفهوم، سازمان يا بطور کلی هر پديده ای که طی شرايط و دوران تاريخی با هدف مشخص اطلاق می شود. مثلاً در هر جامعه، نهاد خانواده با مجموعه وظايف و رفتارهای خاص پديد می آيد. مانند خانواده تک همسری که در اعضای آن شامل پدربزرگ و مادربزرگ، عموها و دايی ها می باشد، بنابراين به دو صورت به توصيف يک نهاد اجتماعی بايد بپردازيم:
1 – از نظر مفهوم و ساختار نهاد
2- ويژگی های اساسی نهاد
مفهوم نهاد: براساس اين مطالب فوق می توانيم نتيجه بگيريم که:
نهاد اجتماعی: نهاد اجتماعی عبارتست از نظام سازمان يافته ای از روابط اجتماعی که متضمن ارزشها و رويه های عمومی معينی است و نيازهای اساسی خاصی از جامعه را برآورده می سازد.
مثلاً خانواده به عنوان نهاد اجتماعی: که ارزشها همان اعتقادات و هدف مشترک افراد جامعه (مانند عشق، زندگی مشترک، فرزند).
رويه های عمومی: شيوه های رفتار اجتماعی که پذيرفته شده و افراد در جامعه از آن تبعيت می کنند (مراسم نامزدی، عقد، ازدواج …) و نظام روابط: پايگاه های اجتماعی که به وسيله و از طريق آنها رفتارها عملی می شوند(زن، شوهر، پدر، مادر، فرزند و …).
ساختار آن هم شامل:
1- سازمان و تشکيلات، وسايل و ابزاری که مورد استفاده نهاد قرار می گيرد.
2- رسوم، قواعد، هنجارها و روشهايی که در ايفای وظايف و کارکردهای نهاد رعايت می- شوند.
3- افرادی که در خدمت نهاد بوده وظايف و کارکردهای آن را انجام می دهند.
مثلاً مفهوم و ساختار آموزش و پرورش
1- آموزش و پرورش در قالب نظام آموزشی و سازمان به موجب نياز دائمی نسلهای بشر به آن پديد آمده دارای تسهيلات و تجهيزات و ابزارهای خاص مانند مواد و وسايل آموزشی، روشهای آموزشی و برنامه ها و غيره می باشد.
2- آموزش و پرورش مقررات و هنجارهای معينی دارد مثل موازين اخلاقی، و در مجموع انگاره های رفتاری افرادی که در اين نهاد کار می کنند.
3- آموزش و پرورش واجد افراد تعليم يافته و حرفه ای است مانند معلم، مربی، مدير و …
نهاد و موسسه: گاهی مترادف با هم هستند. ولی اکثراً بر اين باورند که تفاوت آنها در وسعت و اندازه شان می باشد ولی در واقع موسسه به گروه سازمان يافته افراد اشاره می کند درصورتی که نهاد بر نظام ( سيستم) رفتار گفته می شود. مثلاً حکومت يک کشور به معنی کلی يک نهاد است ولی فرمانداری فلان شهرستان يک موسسه محسوب می شود.
کارکردهای اوليه يک نهاد در جامعه:
1- توليد نسل و تعيين خويشاوندی
2- تربيت اعضای جديد و انتقال فرهنگ جامعه از نسلی به نسل ديگر
3- توليد و توزيع کالاها و خدمات
4- تدارک برای استفاده از قدرت برای استقرار و حفظ نظم اجتماعی
5- رابطه انسان با ماورای طبيعت
نهادهای مانند خانواده، آموزش و پرورش، اقتصاد، حکومت و دين اين وظايف را برعهده دارند..
ويژگی های نهادهای اجتماعی
1- کارکردها: يعنی آنچه انجام می دهيم رابطه ای با آنچه مقرر است انجام دهيم دارد.
کارکرد آشکار: آشکار، قابل تشخيص و واضح اند و يک نهاد برای تحقق بخشيدن به آن کارکرد بوجود آمده است.
کارکرد نهان: غيرعمدی و غيرقابل تشخيص اند و فرعی می باشند.
رابطه: يک کارکرد نهان ممکن است هدف های کارکرد آشکار يک نهاد را تقويت يا تضعيف کند و يا ربطی هم به آن نداشته باشد. مثلاً کارکرد رسمی و آشکار نهاد آموزش و پرورش در جامعه آن است که افراد جامعه را از کسب دانش و مهارت و تخصص برخوردار کند. و کارکردهای نهانی مانند: دور نگهداشتن جوانان از بازار کار، تضعيف قدرت و تسلط والدين بر فرزندان، ايجاد يکپارچکی و وحدت ملی و غيره می تواند در تحقق کارکرد آشکار آموزش و پرورش موثر و مفيد باشد.
2- نهادی شدن: پذيرش و تصديق اجتماعی يک موضوع به شکل رسمی می باشد. مثلاً يک رابطه عاشقانه امری نهادی نيست درصورتی که ازدواج امری نهادی شده می باشد. يک نهاد ممکن است بدون طرح و نقشه عمدی و به مرور به خاطر پاسخگويی به نياز اجتماعی بوجود آمده باشد. مثل خانواده که برای پاسخگويی به نياز انسانها بوجود آمده است ولی نظام تامين اجتماعی برای تامين افراد جامعه يک شيوه رسمی دارد.
3- روابط متقابل با ساير نهادها: برای فهميدن يک نهاد بايد روابط آن را با ساير اجزای جامعه بدانيم. مثلاً دين، حکومت، اقتصاد، آموزش و پرورش و خانواده همواره با همديگر کنش و واکنش متقابل دارند و اين تاثيرات متقابل بين نهادها باعث می شود که نهادها نتوانند در راه رسيدن به هدفشان رفتار اعضای خود را کاملاً تحت نفوذ قرار دهند. مثلا در يک نظام آموزشی ممکن است برنامه های آموزشی مطلوبی در مدارس ارائه شود ولی اثرپذيری دانش آموز از اين برنامه به عوامل خارج از کنترل نهاد آموزش و پرورش بستگی دارد. مانند فقر فرهنگی.
4- منزلت اجتماعی: اعضای يک نهاد دارای منزلت و پايگاه اجتماعی خاصی هستند يعنی مردم نسبت به اين منزلت ها دارای يک باور و پيش فرض هستند مثلاً يک تحصيل کرده و فارغ التحصيل دانشگاه شيراز تهران از لحاظ دانش و مهارت تفاوتی باهم نداشته باشند ولی وجهة علمی دانشگاه تهران بالاتر و مطلوبيت بيشتری در جامعه دارد. در واقع منزلت نهاد است که آن را به اعضای وابسته بدان هم تعميم می دهد.
تعداد صفحات | 158 |
---|---|
شابک | 978-622-378-046-2 |
انتشارات |
.فقط مشتریانی که این محصول را خریداری کرده اند و وارد سیستم شده اند میتوانند برای این محصول دیدگاه(نظر) ارسال کنند.
نقد و بررسیها
هنوز بررسیای ثبت نشده است.