کتاب انتقام می‌گیرم

پاریس، ۱۷۹۳- بی‌عدالتی 7
شهروند-نماینده 17
مهمان‌نوازی 23
سگ وفادار خانه 31
روزی در جنگل 35
آقای پامپرنل سرخ‌پوش 47
هشدار 79
آن می 85
حسادت 95
افشاگری 99
انتقام از آن من است 107
شمشیر داموکلس 117
تار و پود درهم‌تنیده 151
لحظه‌ای شاد 157
کشف شد 163
بازداشت 179
کفّاره 187
زندان لوکزامبورگ 195
درهم‌تنیدگی‌ها 201
اسب یک‌چشم 209
یک سخنران ژاکوبین 219
پایان روز 227
عدالت 237
محاکمه ژولیت 244
دفاع 252
حکم اعدام 263
شورش‌های فروکتی‌دور 274
غیرمنتظره 282
پرِ لاشِز 292
پایان 300

عنوان انگلیسی کتاب: I Will Repay
عنوان فارسی کتاب: من انتقام می‌گیرم
عنوان انگلیسی نویسنده: Baroness Emmuska Orczy
عنوان فارسی نویسنده: بارونس اِموسکا اورتسی
تعداد صفحات کتاب: حدود 300 صفحه
سال انتشار کتاب: 1906 میلادی
ژانر و موضوع کتاب: تاریخی، عاشقانه و ماجراجویانه با محوریت انقلاب فرانسه، وفاداری و بخشش
کدام قسمت از کتاب تو ایران ریسک نگرفتن مجوز خواهد داشت: بخش‌هایی که شامل اشاره‌های مستقیم به روابط عاشقانه یا توصیف احساسی میان شخصیت‌هاست باید بازنویسی یا تعدیل شوند، ولی محتوای کلی اثر مجاز است
چکیده‌ای از کتاب: داستان در دوران انقلاب فرانسه می‌گذرد و روایتگر ماجرای دختر نجیبه‌ای به نام جولیت مارنوا است که برای انتقام خون برادرش سوگند می‌خورد قاتل او را بیابد. در این مسیر، بی‌آنکه بداند، عاشق همان مرد یعنی سیتیزن در ساوین می‌شود که بعدها بی‌گناهی‌اش آشکار می‌گردد. در میانهٔ آشوب‌های سیاسی، عشق، عدالت و شرافت در تقابل قرار می‌گیرند و جولیت باید میان خشم و بخشش یکی را انتخاب کند. اورتسی با نثری پرکشش و تاریخی، تصویری زنده از فرانسهٔ انقلابی ارائه می‌دهد. «من انتقام می‌گیرم» اثری پرماجرا و احساسی است که با حذف یا تعدیل بخش‌های عاشقانه، به‌راحتی می‌تواند در ایران مجوز چاپ بگیرد.

Published:
1906
Pages:
168

👉 انتقام می‌گیرم ✍️ بارونس اموسکا اورتزی

ماجراجویی-عاشقانه-تاریخچه-داستان و ادبیات

داستانی از انقلاب فرانسه که بخش عاشقانه آن به تراژدی یک تضاد روحی بین عشق و حس اشتباه وظیفه می‌پردازد.
گزیده کتاب
به آدل توهین کرده بود، و با امتناع از این اذعان عمومی به فضایل او، توهین‌های بیشتری را نثارش می‌کرد.
در این لحظه، دِ مارنی با مرگبارترین نفرتی که قلب انسان می‌تواند تصور کند، از دِرولد متنفر بود. آرامش، جوانمردی و ملاحظه‌کاری مرد مسن‌تر، تنها خشم و شرم پسر را تشدید می‌کرد.

همهمه عمومی شده بود. به نظر می‌رسید همه در تب عجیب دشمنی که در رگ‌های ویکنته می‌جوشید، غرق شده‌اند. بیشتر مردان جوان دور دو مارنی جمع شده بودند و تمام تلاش خود را می‌کردند تا او را آرام کنند. مارکی دو ویلفرانش اعلام کرد که موضوع کاملاً از حد معمول فراتر رفته است.

هیچ‌کس زیاد به درولد توجه نمی‌کرد. در گوشه‌های دورافتاده‌ی میخانه، چند پیرمرد شیک‌پوش داشتند سرِ موضوع نهایی دعوا شرط‌بندی می‌کردند.

اما درولد داشت کنترل اعصابش را از دست می‌داد. او در آن اتاق هیچ دوستی نداشت و بنابراین هیچ ناظر دلسوزی هم آنجا نبود که متوجه تاریکی تدریجی اوضاع شود.