کتاب فروپاشی آینده‌ی سیستم های پولی مالی بین‌المللی

کتاب فروپاشی آینده‌ی سیستم های پولی مالی بین‌المللی

498,400 تومان

تعداد صفحات

356

شابک

978-622-378-188-9

نویسنده:

فهرست
عنوان صفحه
مقدمه 10
فصـل اول 31
پول و ژئوپلیتیک 31
پیشگویی 31
تجارت از دید ساده 32
تجارت تروریستی 33
فصـل دوم 61
چهره خدای جنگ 61
جنگ آینده 62
سناریوی صندوق پوشش ریسک دشمن 67
دنیا در جنگ مالی 71
ارتباط سایبری مالی 79
فصـل سوم 89
نابودی بازارها 89
اثر ثروت 94
حباب دارایی 97
نوسانات 101
توپ کریستالی مبهم 105
بازار نامتقارن 106
فصـل چهارم 115
هشدارهای مالی جدید چین 115
مسئولیت تاریخ 115
تله سرمایه‌گذاری 123
اقتصاد سایه‌ای 128
پاییز جنگ‌سالاران مالی 132
فصـل پنجم 143
رایش جدید آلمان 143
رایش اول 143
اروپای جدید 147
از برتون وودز تا پکن 149
اجماع برلین 152
بدبینان به یورو 159
آینده یورو 164
فصـل ششم 171
بلز، بریکس و بالاتر 171
فراملیتی 171
بلز 174
بریکس 180
سازمان ‌همکاری شانگهای 184
خلیج‌فارس 186
جزایر دوقلو 191
فصـل هفتم 199
بدهی، کسری و دلار 199
پول چیست؟ 200
بدهی، کسری و پایداری 206
مبحث بدهی 209
بدهی پایدار 212
خط‌مشی بانکداری فدرال و قرارداد پولی 217
فصـل هشتم 229
بانک مرکزی جهانی 229
یک جهان 230
به‌روزرسانی کینز 233
یک بانک واحد 239
یک ارز واحد 248
فصـل نهم 259
احیای طلا 259
واقعیت‌ها و افسانه‌های طلا 260
تقلا برای طلا 270
احیای طلا 280
استاندارد جدید طلا 283
فصـل دهم 290
چهاراه ها 290
تضاد بین تورم و رکود 290
محاسبه شهریه 295
معضل تورم 297
محدودیت فکری 305
فصـل یازدهم 316
گرداب شدید 316
برفدانه و بهمن 316
ریسک، عدم اطمینان و حساسیت 319
بازی‌های طلا 322
فریب طلای چین 333
نتیجه‌گیری 341
سه مسیر 345
هفت نشانه 349
پنج سرمایه‌گذاری 351
خاتمه 355

 

 

 

 

 

 

 

کتاب مرگ پول در مورد سقوط ارزش دلار است. علاوه بر این، این کتاب در مورد فروپاشی احتمالی سیستم بین‌المللی پولی است، به خاطر اینکه، اگر اعتماد نسبت به ارزش دلار از بین برود، هیچ ارز دیگری نیست که جای این ارز را به‌عنوان ارز ذخیره جهان بگیرد. دلار مهره حیاتی است. اگر ارزش دلار کاهش یابد، کل سیستم هم با آن سقوط می‌کند، چون دلار و سیستم بین‌المللی پول هر دو یکی و مشابه هستند. لذا به‌عنوان یک پیش‌بینی ترسناک، به دلایل مختلفی که در صفحات بعدی این کتاب به آنها خواهیم پرداخت، این فروپاشی دوجانبه بسیار اجتناب‌ناپذیر به نظر می‌رسد.

ابتدا نگاهی به گذشته خواهیم داشت.
تعدادی از آمریکایی‌ها در زمان ما به یاد دارند که دلار به‌عنوان ارز ذخیره جهان در سال 1978 تقریباً از فعالیت متوقف شد. در آن سال شاخص دلار ذخیره فدرال به‌طور وحشتناکی به سطح پایینی کاهش یافت و خزانه ایالات‌متحده مجبور شد اوراق قرضه دولتی به نرخ فرانک سوئیس صادر کند. طلبکاران خارجی دیگر به دلار به‌عنوان یک ذخیره ارزش اعتماد نداشتند. دلار نیز قدرت خرید و از سال 1977 تا 1981 نیمی از ارزش خود را از دست داد، تورم در آمریکا در این 5 سال، به بیش از 50 درصد رسید. در آغاز سال 1979، صندوق بین‌المللی پول (IMF) انتخابی جز تجهیز منابع خود برای صدور پول جهانی نداشت (حق برداشت مخصوص یا SDRs). لذا 12.1 بیلیارد SDR را وارد بازار نمود تا با فراهم آوردن نقدینگی دوباره باعث ایجاد اعتماد جهانی در دلار شود.
ما باید آن روزهای تاریک را به‌خوبی به یاد بیاوریم. بهای طلا از سال 1977 تا 1980، 50 درصد افزایش یافت.چیزی که تحت عنوان کاهش مدیریت شده ارزش دلار در سال 1971 توسط ریچارد نیکسون رییس جمهور وقت ایالات متحده با “ممنوعیت قابلیت تبدیل دلار به طلا” در آن سال آغاز شد، در پایان دهه یک افتضاح تمام عیار را رقم زد. به شکلی که سقوط ناگهانی ارزش دلار حتی به فرهنگ عمومی نیز سرایت کرد. در سال 1981، فیلم Rollover به بازیگری جین فوندا ، برنامه مرموزی را توسط ملت‌های تولیدکننده نفت برملا ساخت تا به قیمت خیلی ارزان دلار را فروخته و طلا خریداری کنند؛ این فیلم درنهایت با فروپاشی نظام بانکی، فروپاشی ناگهانی اقتصاد و اغتشاشات جهانی پایان می‌یابد. این فیلم در اصل تخیلی اما به‌هرحال فیلم قدرتمندی بود که شاید ریشه درواقعیت هم داشت.
درحالی‌که فروپاشی ایجادشده در مسیر دلار تا اواخر دهه 70 میلادی به اوج خود رسید و در اوایل آگوست 1971 و بلافاصله پس از اقدامات تبدیل دلار به طلا توسط نیکسون اعتماد خود را از دست داد. جانت توکلی ، نویسنده به نام، توصیف می‌کند که آنچه شبیه به آمریکایی بودن در خارج از کشور است همان روزی است که موقعیت‌های بسیار دشوار مرگ دلار به‌طور آشکاری نمایان می‌شوند:
به ناگاه آمریکایی‌هایی که در حال مسافرت به خارج از این کشور بودند متوجه شدند که رستوران‌ها، هتل‌ها و بازرگانان تمایل ندارند ریسک نرخ شناور دلارشان را به جان بخرند. در تعطیلات فراگوستو (تعطیلات اواسط آگوست)، بانک‌های رم تعطیل شدند و آمریکایی‌ها با کمبود پول نقد مواجه شدند.
مدیر هتل از مهمانانی که قصد رفتن داشتند پرسید: آیا طلا دارید یا خیر؟ چراکه به نظر می‌رسد، رئیس‌جمهورآمریکایی شما هم همین کار را انجام داده است. مدیر هتل نسبت به طلا بسیار مصمم بوده و آن را به پرداخت حق هتل نیز قبول می‌کرد؛
من بلافاصله درخواست کردم که صورتحساب هتل خودم را زودتر با لیر پرداخت کنم… مدیر هتل هم از این حرف من بسیار خوشحال شد. او و بقیه کارکنان از آن پس با من طوری رفتار می‌کردند گویی از خانواده سلطنتی بودم. من سایر مردم امریکا را با دلارهای احمقانه شان دوست نداشتم. در باقی سفر ام، هیچ فروشگاه یا رستورانی تا زمانی که من به لیر به آنها پول پرداخت می‌کردم از من راجع به کسب‌وکارم چیزی نمی‌پرسیدند.
تلاش‌های بعدی پل ولکر، رئیس فدرال و تلاش‌های رونالد ریگان که به‌تازگی انتخاب‌شده بود به ذخیره دلار کمک کرد. ولکر در سال 1981 برای از بین بردن تورم و انتخاب دوباره دلار به‌عنوان سرمایه خارجی، نرخ‌های بهره را تا 19 درصد افزایش داد. در آغاز سال 1981، ریگان مالیات و مقرری‌ها را قطع کرد که این باعث بازگرداندن اعتماد کسب‌وکارها شده و آمریکا را به قطبی برای جذب سرمایه‌گذاری‌های خارجی تبدیل کرد.
تا مارس 1985، شاخص دلار، نسبت به مقدار آن در اکتبر 1978 که پایین بود، 50 درصد افزایش یافت و بهای طلا نیز از مقدار آن در سال 1980 که بالا بود، 60 درصد افت پیدا کرد. نرخ تورم آمریکا از 13.5 درصد در سال 1980 تا 1.9 درصد در 1986 کاهش یافت. اخبار خوب این بود که هالیوود نسخه شماره دوی فیلم Rollover را منتشر نکرد. تا نیمه دهه 80 میلادی، آتش تورم فروکش کرده و دوران پادشاهی دلار آغاز شد. دلار پس از 1978 از ارز ذخیره جهانی محو نشد اما نزدیک بود چنین اتفاقی بیفتد.
حال دنیا به آینده برمی‌گردد.
امروزه صورت‌های فلکی علائم مشابه به‌صورت های فلکی سال 1978 را می‌توان در اقتصادی جهانی دید. در ژوئیه 2011، شاخص دلار ذخیره فدرال از مرز همه زمان‌هایی که پایین بود گذشت و بیش از 4 درصد زیر سطح تشویش‌های اکتبر سال 1978 رسید. در آگوست 2009، IMF یکبار دیگر به‌عنوان اولین پاسخگوی امور مالی اقدام کرد و با صدور SDR های جدید معادل 310 بیلیون دلار، دلار را نجات داد و در این چرخه، SDR ها را تا 850 درصد افزایش داد. در اوایل سپتامبر، بهای طلا به بیشترین مقدار خود در کل زمان‌ها رسید و برای هر اونس طلا تقریباً 1900 دلار شد و تا بیش از 200 درصد از متوسط بهای خود در سال 2006 تنها کمی پیش از شروع موج جدید رکود، افزایش یافت. فرهنگ معروف قرن بیست و یکی از این نسخه جدید فیلم Rollover، حکایت تلویزیونی فروپاشی مالی به نام بیش‌ازحد بزرگ‌شده برای ورشکسته شدن لذت می‌برد.
هم‌زمانی‌های بین 1978 و رویدادهای اخیر ترسناک اما ناقص هستند. یک عنصر جهان را نابود کرد که امروز دیگر مشاهده نمی‌شود. سگی است که پارس نکرد: تورم؛ اما واقعیت اینجاست که ما صدای سگ را نمی‌شنیدیم و این بدان معنا نیست که این سگ خطری ندارد.
با تداوم بیشتر تورم دلار در امریکا، معیارهایی مثل شاخص بهای مصرف‌کننده درست از سال 2008 تکان جزئی خورد؛ درواقع، رکودی با شیب ملایم در ماههای معینی رخ داد. در چین تورمی به وجود آمد که دولت برای کاهش آن پول رایج مملکت را دوباره ارزش‌گذاری کرد و در برزیل قیمت‌ها در خدمات اولیه همچون کرایه اتوبوس از نرخ مصوب خود بالاتر رفتند. تورم در بهای مواد غذایی نیز عامل دیگری در اعتراضات مردم در دوران آغازین بهار عربی به شمار می‌رفت. با این اوصاف تورم دلار آمریکا همچنان فروکش کرد.
اگر دقیق نگاه کنیم، می‌بینیم که ستاد تهیه مایحتاج زندگی در امریکا، شاخص‌های بهای دلار را با استفاده از روش‌های پیش از سال 1990 محاسبه کرده و از سبدهای دیگری از کالاها و خدماتی بهره برده که گفته می‌شود بیشتر نمایانگر تورم واقعی‌ای است که مردم آمریکا با آن روبه‌رو هستند. این ستاد با کمک روش‌های جایگزین اخطار می‌دهد که تورم سالیانه امریکا به‌جای دو درصد تعیین‌شده با اقدامات مقامات دولتی، به بیش از 9 درصد نیز می‌رسد. بالواقع هرکسی که شیر، نان یا گازوئیل می‌خرد با رقم بالاتری مواجه می‌گردد. گفته می‌شود این آمارهای ضمنی تأثیر اندکی بر بازارهای ارز بین‌الملل یا سیاست بانکداری فدرال دارد. برای شناخت تهدیدهای وارده به دلار و واکنش‌های سیاسی بالقوه از طرف بانکداری فدرال، لازم است که نگاهی به دلار، از دید ِ خودِ دولت فدرال بیندازیم. از این منظر، دیگر، تورم تهدید محسوب نمی‌گردد؛ بلکه درواقع، تورم بیشتر، هم پاسخ دولت فدرال به بحران بدهی بوده و هم یک سیاست هدفمند است.
این نوع سیاست پیشرفته در رویارویی با تورم، استقبال از یک فاجعه است، حتی اگر که منتقدان مغشوش ِدولت فدرال، ذهن آنها را در نبود تورم، در رویارویی با چاپ بی‌سابقه‌ی اسکناس، توسط بانکداری فدرال و دیگر بانک‌های مرکزی، مخدوش سازد.
با تعمق بیشتر درمی‌یابیم که چطور، دولت فدرال، تأمین پایه پولی را از سال 2008، 400 درصد، آن‌هم بدون هیچ تورمی، افزایش داده است؛ اما دو توضیح برای این شرایط در دست هست – که پتانسیل فروپاشی دولت را پیش‌بینی می‌کنند. توضیح اول این است که اقتصاد امریکا، به لحاظ ساختاری دچار آسیب شده، پس پول به‌راحتی نمی‌تواند برای مصارف خوب هزینه شود. توضیح دوم این است که تورم اتفاق می‌افتد. هر دو توضیح درست هستند – اقتصاد شکننده است و تورم در مسیر خودش قرار دارد.
کتاب مرگ پول این رویدادها را به روشی متمایز شرح می‌دهد. فصول این کتاب نگاهی بحرانی به ابزارهای استاندارد اقتصادی همچون مدل‌های موازنه، شاخص‌های به عبارتی ارزش درخطر و همبستگی‌های مفروض را دنبال می‌کنند. شما در این کتاب متوجه خواهید شد، مدل‌های کلی موازنه به‌طور گسترده، در وضعیتی که موازنه بهم ریخته باشد یا دوگانگی در موازنه رخ‌داده باشد، پوچ و بی‌اساس است. اقتصاد جهان هنوز به وضعیت طبیعی جدید خود نرسیده است. در عوض، دنیا بدون هیچ نقشه یا راهنمایی در سفری از سمت اقتصاد قدیمی به اقتصاد جدید است. حال هرج‌ومرج، یک هنجار به شمار می‌رود.
خطر، از سوی هرج‌ومرج، یا حتی بدون هرج‌ومرج هم می‌آید. اینکه ما فکر می‌کنیم بانک‌های مرکزی روزی نجات می‌یابند، اعتمادی نابه جا است؛ در اصل، این بانک‌ها، خودشان در حال تخریب بازارهای ما هستند. مدل‌های ارزش- در – خطر توسط تنظیم‌کنندگان و شرکت‌های وال‌استریت، برای ارزیابی‌خطراتی به کار می‌رود که مشکلات ناشی از مشتقات خنده‌دار است؛ آنها بیش‌ازحد معمول، مخفی‌کاری می‌کنند که بی‌شرمانه این کار تبدیل به جبران خسارات عجیب‌وغریبی می‌شود که جامعه ما را از حالت تعادل خارج می‌کند. وقتی این هزینه‌های پنهان گریبان گیر مردم شده و مالیات‌دهندگان یک‌بار دیگر، گرفتار پرداخت قبض‌های خود می‌شوند، بانکداران به‌راحتی خود را در عمارت مجلل خویش و کشتی‌های تفریحی‌شان پنهان می‌کنند. اسطوره‌ها به گزارشگران زودباور و سیاست‌مداران رشوه‌گیر توضیح می‌دهند که این فروپاشی جدید چیزی نبوده که پیش‌بینی کرده بودند.
درحالی‌که ما از مواجهه حقایق مرتبط به بدهی‌ها و کسری بودجه‌ها سرباز می‌زنیم، کشورهای زیادی در سراسر جهان بر دلار، فشار می‌آورند. ما فکر می‌کنیم استاندارد طلا، یک یادگار تاریخی است، اما در سراسر جهان، برای طلا، تلاشی هم‌زمان دیده می‌شود که شاید حرکتی به‌سوی بازگشت استاندارد طلا را مشخص می‌کند. ما خطرات ناشی از یک حمله سایبری مالی و ریسک‌های ناشی از جنگ مالی جهانی را دست‌کم می‌گیریم.
آنالیز رگرسیون و همبستگی‌ها که موردعلاقه حسابرسان مالی و اقتصاددان‌ها است، برای دورماندن از خطرات پیش رو، مؤثر نیست. فرض این آنالیزها بر این است که آینده به فراخی گذشته خواهد بود. تاریخ آموزگار خوبی است، اما فرضیات کمیتی شامل نواقص مخربی است. اولین فرضیه این است که نگاه به گذشته به‌قدر کافی نبوده است. اغلب داده‌های به‌کاررفته در وال‌استریت تنها به ده، بیست یا سی سال قبل برمی‌گردد. بسیاری از تحلیل‌گران سخت‌کوش و باتجربه‌تر از مجموعه داده‌های صدساله استفاده می‌کنند تا برای ابزارهایی که دیگر به‌مانند گذشته در دسترس نیستند، جایگزین‌های خوبی پیدا کنند؛ اما در تاریخ، دو فروپاشی فرهنگی اساسی داشته‌ایم، سقوط عصر برنز و سقوط امپراتوری رومیان بوده که اولی شانزده قرن پیش بوده و دومی شش‌صدسال پیش. این به معنای فروپاشی قریب‌الوقوع تمدن نیست، ولی فقط به کاربرد محدود اغلب رگرسیون‌ها اشاره می‌کند. نقص دیگر شامل خطاهای کمیتی در شناخت دینامیک‌های مقیاس‌گذاری بوده که اندازه‌گیری‌های ریسک خاص را خارج از تاریخ قرار می‌دهد. ازآنجایی‌که ریسک بالقوه تابعی نمایی از مقیاس‌گذاری سیستم است و چون مقیاس‌گذاری سیستم‌های مالی، اندازه‌گیری شده از طریق مشتقات بی‌سابقه است، لذا می‌توان گفت که ریسک نیز، جدید و بی‌سابقه است.
درحالی‌که واژه‌ی سقوط که در خصوص دلار استفاده‌شده به نظر فاجعه است که کلا معنایی واقعیت گرایی داشته باشد. سقوط دلار به‌سادگی یعنی از دست دادن اعتماد شهروندان و بانک‌های مرکزی به قدرت خرید دلار در آینده. نتیجه این است که کسانی که در دست خود دلارهای ارزان دارند باید خیلی سریع یا آن را خرج کنند یا با آن اموال منقول بخرند. این تغییر رفتاری بسیار سریع منجر به بالاتررفتن نرخ های بهره، تورم بیشتر و تغییر شکل سرمایه می‌شود. نتیجه نهایی می‌تواند رکود (تداعی کننده در دهه 1930) یا تورم (تداعی کننده در دهه 1970) یا هر دو باشد.
سقوط دلار و نظام بین‌المللی پولی کلا قابل پیش‌بینی است. این نتیجه، بحث برانگیز نیست. نظام بین‌المللی پولی سه بار در قرن اخیر، در سال 1914، 1939 و 1971 با سقوط مواجه شده است. هر سقوط نیز به دنبال یک دوره شلوغی و جنجال رخ‌داده است. سقوط سال 1914 که به خاطر جنگ جهانی اول بوده و متعاقباً پیش از آنکه در اواسط دهه 1920 میلادی به ثبات برسد در سال‌های 1919 تا 1922 دچار تورم بیش‌ازحد و رکود شده، البته با کاهش شدید استاندارد طلا که خود باعث سقوطی جدید در دهه 30 میلادی شد. دومین دوره سقوط به جنگ جهانی دوم در سال 1939 برمی‌گردد که ثبات نظام مالی تنها با سیستم برتون وودز که در سال 1944 ایجاد شد دوباره احیا گردید. سقوط سال 1971 نیز به دنبال ممنوع کردن تبدیل طلا به دلار توسط نیکسون رخ داد، گرچه این دوره سالها طول کشید تا پایان بیابد و دست‌آخر هم در سال 1978 باعث سقوط دلار شد.
سقوط‌های پیش رو نیز درست به‌مانند قبلی‌ها، می‌تواند نتیجه جنگ، طلا یا هرج‌ومرج یا هر سه باشد. این کتاب خطرناک‌ترین تهدیدهای وارده به دلار، در چندین سال آینده که در اصل جنگ مالی، رکود، تورم بیش‌ازحد سقوط بازار را به دنبال دارد، بازگو می‌نماید. تنها کشورها و افرادی که امروز سرمایه جمع می‌کنند در آینده می‌توانند از این مهلکه جان سالم به درببرند.
این کتاب به‌جای روش‌های غلط، اگر رایج باشد، به دنبال تئوری پیچیده‌ای است تا بهترین دید را نسبت به خطرات و پیامدهای احتمالی سقوط دلار داشته باشد. بازارهای سرمایه‌ای سیستم‌های پیچیده‌ی بی‌همتایی هستند. تئوری پیچیدگی در تاریخ علوم تقریباً جدید بوده، اما در شصت سالی که تاکنون وجود داشته است بارها بر مسائلی همچون آب‌وهوا، زلزله، شبکه‌های اجتماعی و دیگر سیستم‌های مربوطه است. کاربرد تئوری پیچیدگی برای بازارهای سرمایه هنوز هم در دوره‌ی رشد و بلوغ خود است، اما به ما در خصوص معیارهای ریسک و پویایی قیمت‌هایی که قدرت پیش‌بینی بیشتری به نسبت روش‌های قدیمی دارند، بینش کاملی می‌دهد.
در ادامه خواهیم دید که سقوط مالی بعدی در تاریخ مشابهی نخواهد داشت؛ اما با نگاهی شفاف‌تر به‌اتفاقات مالی در دنیای خود می‌توانیم به تفکر سرمایه‌گذاران، با بهترین استراتژی‌ها، کمک نماییم. در پایان نتیجه‌گیری این کتاب شما به توصیه‌های متعددی دست می‌یابید، اما تصمیم‌گیری در مورد بهترین مسیر برای پیگیری نیاز به درک میدانی ریسک‌ها دارد، وقتی بر سر دوراهی ماندید، به فکر مرگ دلار باشید. فراتر از پیامدهای بازار، جنگ مالی را نیز باید در نظر گرفت.
آیا ما برای جنگ مالی آمادگی داریم؟ اقدام به جنگ مالی از رقابت‌های عادی اقتصادی بین ملل مختلف متمایز است به خاطر اینکه اقدامات عمدی مخرب را در برمی‌گیرد نه صرفاً اقدامات رقابتی. جنگ مالی یعنی استفاده از مشتقات و نفوذ تبادلات که سبب ویرانی و خرابی، تشویش و نهایتاً ناتوان کردن اقتصاد رقیب می‌شود.
جنگ مالی چیزی فراتر از جاسوسی صنعتی است که حداقل از ابتدای دهه 1800 میلادی وقتی یک آمریکایی به نام فرانسیس کابوت لاول، یک دستگاه بافندگی انگلیسی را در امریکا مجدداً تولید کرد وجود داشته است.
زرادخانه¬ی این جنگ مالی مدرن حتماً شامل صندوق‌های مالی مخفی و حملات سایبری بوده که می‌تواند با سیستم‌های ورود سفارش سازش داشته باشد تا از سیلی از سفارشات فروش سهام‌هایی مثل اپل، گوگل و IBM را تقلید نماید. نظریه‌پردازان بازار کارا که به چنین شیوه‌های مظنون هستند، در ارزیابی ِ نقطه‌ضعف نامعقول بازارها در گریز کامل شکست خورند. جنگ مالی نه در رابطه با ثروت‌اندوزی، بلکه در رابطه با پیروزی است.
ریسک‌های جنگ مالی در دوره برتری دلار، جدید هستند، چون امریکا، هرگز در دنیایی که مشارکت‌کنندگان بازارش به خاطر امنیت ملی خود دلار را خرج نمی‌کنند، مشارکت نخواهد داشت. حتی با بالا رفتن ارزش دلار در سال 1978، از آلمان، ژاپن و صادرکنندگان نفت هم انتظار می‌رفت که دلار را به خاطر اینکه به امریکا وابسته اند تا از آنها در برابر تهدیدهای شوروی محافظت کند، سرپا نگه دارند. امروزه، ملل قدرتمندی همچون روسیه، چین و ایران برای امنیت ملی دیگر به امریکا وابسته نیستند و حتی در این اقتصاد زخمی امریکا منافعی برای خود می بینند. بازارهای سرمایه قطعاً به سمت حوزه کارهای استراتژیک حرکت کرده‌اند و وال‌استریت و تحلیل‌گران و سیاست گذاران واشنگتن که نیاز بیشتری به شناخت پیامدهای این شیوه دارند، تنها کسانی هستند که به‌تازگی این دنیای جدید را شناخته اند.
تورم
انتقادهای ریچارد کانتیلون در اوایل قرن هجدهم به وی آی لنین و جان مینارد کینز در قرن بیستم، در دیدگاه شان نسبت به اینکه تورم مخرب پنهانی سرمایه، پس‌انداز و رشد اقتصادی است، به یک زبان بودند.
تورم اغلب به‌طور غیر محسوس شروع شد و پیش از اینکه قابل تشخیص باشد جای پای خود را محکم می ساز. تأخیر در درک تورم، برای بانک مرکزی که به آن توهم پول می‌گوید و عبارتی است که به درک ثروت واقعی تولید شده برمی‌گردد، بدین سان که “ارواح حیوانی” معتقدین اصول کینز بیدار می‌شوند، بسیار مهم است.
بعدها مشخص می‌شود که بانکداران و سرمایه‌گذاران زیرک، ثروتمند شده و هرروز پس‌اندازها، حقوق ها و بیمه عمر شهروندان کم ارزش می‌شوند.
دهه‌های 60 و 70 میلادی مطالعه‌ی موردی مناسبی در مورد توهم پولی، انجام شد. از سال 1961 تا 1965، متوسط تورم سالانه امریکا 1.24 درصد بود. در سال 1965، رئیس‌جمهور لیندان جانسون، شروع به خرج کردن سرمایه کشور کرد و کمی بعد با سیاست “هم اسلحه و هم نان و آب ” خود مبنی بر جنگی وسیع علیه ویتنام و منافع جامعه بزرگ، با کمبود بودجه مواجه شد. بانک مرکزی فدرال برای این خرج ها وام داد و این وام دادن ها تا انتخابات دوباره رئیس‌جمهوری نیکسون در سال 1972 ادامه داشت. تورم به‌تدریج از مرز 2.9 درصد در سال 1966 به مرز 3.1 درصد در سال 1967 رسید. سپس کنترل از دست خارج شد و در سال 1970 این میزان تورم به 5.7 درصد رسید، نهایتاً هم در سال 1980 تورم به نقطه 13.5 درصدی خود رسید. تا سال 1986، تورم هنوز به سطح 1.9 درصدی خود که حتی بیش از ابتدای دهه 60 میلادی هم بود برنگشت.
از دهه‌های 60 و 70 میلادی می‌توان دو درس گرفت. درس اول این است که تورم می‌تواند پیش از اینکه عموم مردم متوجه آن شوند با سرعت قابل‌توجهی اتفاق بیفتد. تا سال 1974، نه سال بود که کشور در چرخه تورم گیرکرده بود و تورم به مسئله سیاسی قوی و سیاست عمومی مهمی تبدیل شد. این تأخیر در وقوع و مشخص شدن تورم باعث به وجود امدن توهم پولی شد.
درس دوم، به محض اینکه درک تورم تغییر کند، بازنشاندن آن به حالت اولیه کار بسیار دشواری خواهد بود. در عصر ویتنام نه سال برای آمریکایی‌های معمولی زمان برد تا بر تورم تمرکز کنند و یازده سال دیگر نیز زمان گرفت تا دوباره به حد انتظارات خود برسند. به عبارتی پایین آوردن و سر دادن یک تخته سنگ از بالای تپه به‌مراتب سریع تر از هل دادن و بالا بردن آن صورت می‌گیرد.
اخیرا، بدون دامن زدن به تورم بیشتر در امریکا، از سال 2008 بانک مرکزی فدرال، بالغ بر 3 تریلیون دلار پول جدید چاپ کرده است. بااین‌حال، هنوز هم بانک فدرال در نظر دارد تا تورم را حداقل به 2.5 درصد، یا احتمالا بیشتر برساند و تا زمانی که به هدفش نرسد هم دست از چاپ پول بر نمی دارد. بانک فدرال تورم را راهی برای ضعیف کردن ارزش واقعی بدهی‌های امریکا و اجتناب از شبه تورم زدایی می‌داند.
این موضوع خطری جدی دارد. تاریخ و روانشناسی رفتاری هر دو دلایلی ارائه می‌دهند تا باور کنیم به محض اینکه، فدرال به هدف تورم رسید و انتظارات تغییر کرد، حلقه بازخوردی پدید می‌آید که در آن تورم بیشتر باعث انتظارات تورمی بالاتر و حتی تورم بیشتر و غیره می‌گردد. فدرال دیگر قادر به دام انداختن این حلقه بازخورد نخواهد بود چراکه پویایی این حلقه تابعی از خط مشی پولی نبوده بلکه تابعی از ماهیت انسانی است.
وقتی این حلقه بازخورد تورم انرژی بگیرد، دوباره تکرار اواخر دهه 70 میلادی رخ خواهد داد. بالا رفتن سریع بهای طلا و پایین امدن ارزش دلار، دو روی یک سکه هستند که به‌سرعت رخ می‌دهند. تفاوت بین مرحله بعدی فرار از تورم و در اصل گام آخر این است که روسیه، چین و IMF از طلا و SDR ها به‌جای پول استفاده می‌کنند نه از دلار تا بتوانند دارایی‌های ذخیره جدیدی را فراهم کنند. وقتی دلار از بالا به پایین سقوط کند دیگر به دام نخواهد افتاد.
رکود
در سالهای 1927 تا 1933 در ایالات‌متحده امریکا هیچ دوره رکود ماندگاری وجود نداشته است؛ درنتیجه، آمریکایی‌ها اساسا خاطره زنده ای از رکود به یاد ندارند. از سال 2009 تا 2013 امریکا شاهد رکود شدیدی بود اما این رکود اساسا در برابر چاپ گسترده ی پول توسط بانک مرکزی فدرال صورت گرفت. حرکت تدریجی رکود غالب در اقتصاد ایالات‌متحده امریکا از بین نرفته است. فقط ماست مالی شده است.
به دلایل زیادی، رکود یکی از بدترین کابوس های بانک مرکزی فدرال است. بهره ی واقعی حاصل از رکود را به‌راحتی نمی‌توان مالیات بست. اگر مثلاً مدیر یک مدرسه سالانه 100.000 دلار درآمد داشته باشد، در صورتی که قیمت‌ها ثابت باشند و 5 درصد اضافه حقوق داشته باشد، استاندارد واقعی معیشتی او پیش از کسر مالیات به 5.000 دلار می‌رسد، اما هر چه مالیات‌های دولت زیاد شوند، مقدار کمتری پول برای فرد باقی می ماند؛ اما اگر درآمد او ثابت باقی بماند و قیمت‌ها 5 درصد افت کنند، او همان 5.000 دلار افزایش را در استاندارد معیشتی خویش خواهد داشت، اما دولت به خاطر اینکه این پول از قیمت‌های پایین تر بدست امده تا دستمزدهای خیلی بالا، نمی‌تواند روی بهره آن مالیات ببیندد.
رکود، ارزش واقعی بدهی‌های دولت را افزایش می‌دهد و بازپرداخت آنها را دشوارتر می‌سازد. اگر رکود قابل برگشت نباشد، آشکارا روی بدهی‌های ملی تأثیر می‌گذارد تا اینکه پیامدهای آسیب زای کمتری در نکول با تورم داشته باشد. رکود روند رشد غیر واقعی ِ GDP را آهسته می‌کند، درحالی‌که هر ساله به خاطر کسری ها در بودجه، میزان بدهی‌های جزئی (کم ارزش) بیشتر و بیشتر می‌شود. همین امر سبب می‌شود تا نسبت بدهی به GDP بالا برود و ایالات‌متحده امریکا را در مسیری مشابه با یونان قرار دهد که دچار بحران بدهی شد.
رکود همچنین ارزش واقعی بدهی‌های شخصی را نیز افزایش داده و موجی از قصورات در پرداخت بدهی و ورشکستگی به وجود می‌آورد. این ضررها سپس به بانک‌ها نیز می‌رسد و بحرانی را در بانکداری رقم می‌زند. ازآنجایی‌که دستور اولیه بانک مرکزی فدرال سرپا نگه‌داشتن سیستم بانکداری است، لذا به خاطر اینکه بدهی‌های بد، قدرت پرداخت بانک را تهدید می‌نمایند، باید از رکود اجتناب ورزد.
نهایتاً گفته می‌شود که رکود خودش را تغذیه می‌کند و تقریباً برای دولت فدرال غیرممکن است که از این شیوه استفاده نماید. بانک مرکزی فدرال نسبت به قابلیت خویش در کنترل تورم مطمئن است، اگرچه که درس های اموخته شده از دهه 70 میلادی نشان می‌دهند اقدامات بیشتری در این خصوص مورد نیاز است. فدرال در خصوص دشواری ِ خاتمه دادن به رکود توهماتی در سر ندارد. وقتی پول نقد روز به روز ارزشمندتر شود، ویژگی تعریف رکود، مردم و کسب‌وکارها را به احتکار پول نقد وادار می‌کند و پول را خرج یا سرمایه‌گذاری نکنند. این احتکار تقاضای انبوه را در هم می شکند و سبب می‌شود که GDP بی مهابا خرج گردد. به همین خاطر است که از سال 2008، بانک فدرال بالغ بر 3 تریلیون پول جدید چاپ کرده تا با رکود از همان مراحل اولیه مقابله کند. این مسیر به احتمال زیاد مسیر سیاست‌های بانک مرکزی فدرال است که طی سالها آینده برای جلوگیری از کاهش میزان تورم به چاپ گسترده پول ادامه می‌دهد. فرض اجرای کار در فدرال بدین قرار است که هر پیامد حاصل از رکود را بتواند در این مرحله از بین برد.
با ادامه دادن چاپ پول در مهار کردن رکود، فدرال، شاید وقتی ترازنامه بانک فدرال از مرز 5 تریلیون دلار گذشت یا وقتی که طبق اصل ِ بازار بدهی‌های غیر قابل پرداختش را پرداخت کرد به محدودیت های سیاسی چاپ پول برسد. در این مرحله، سیاست مداران و حاکمین دولت فدرال ممکن است فرصت انتخاب رکود را داشته باشند.
در سناریوِ رقص با شیطان، دولت فدرال برای حفظ تقاضای انبوه به یک خط مشی مالی نیاز دارد. یا باوجود چاپ پول ممکن است رکود، چیره شود. این قضیه می‌تواند زمانی رخ دهد که دولت فدرال پول را مستقیما از هلیکوپتر روی سر شهروندان بریزد، اما شهروندان پول را به خاطر اینکه اگر از زمین بردارند تبدیل به بدهی برای آنها می‌شود، رها کنند. در سناریویی دیگر می‌بینیم که ایالات‌متحده امریکا به ناگاه به سال 1930 وقتی که با رکودمواجه شده بوده برمی‌گردد.
در چنین شرایطی، تنها راه شکست رکود برای ایالات‌متحده امریکا این است که با حکم اجرایی خویش اعلام کند بهای دلار برای هر اونس طلا 7000 دلار و شاید بیشتر می‌شود. بانک مرکزی فدرال آنگاه می‌تواند به نفع خزانه‌داری، با استفاده از طلا در فورت ناکس، با اجرای شیوه‌های بازارآزاد، این قیمت را نهادیه کند. دولت فدرال هر اونس طلا را 6900 دلار می‌خرد و برای اینکه بهای هر اونس طلا روی 7000 دلار بماند، آن را به قیمت 7100 دلار می فروشد. هدف از این کار این نیست که فدرال طلا جمع کند بلکه هدف این است که طلا را به سطح بهای کلی بر گرداند.
چنین حرکاتی به نظر غیرممکن اما مؤثر هستند. ازآنجایی‌که هیچ حرکتی به‌تنهایی صورت نمی‌گیرد، این نوع پایین آوردن ارزش دلار در برابر طلا می‌تواند به‌سرعت در بالا رفتن قیمت دلار برای هر چیز دیگر اثرگذار شود. دنیای طلای 7000 دلاری همان دنیای بشکه نفت 400 دلاری و نقره 100 دلاری است. بازگشت تورم را زمانی می‌توان شکست داد که ارزش دلار در برابر طلا پایین بیاید، این قضیه در سال 1933 زمانی که ایالات‌متحده امریکا طلا را از 20.67 دلار برای هر اونس به 35.00 دلار برای هر اونس ارزش‌گذاری مجدد کرد و دلار 41 درصد تنزل قیمت پیدا کرد، رخ داد. اگر دوباره ایالات‌متحده امریکا با چنین رکودی مواجه گردد، راه‌حل تنزل قیمت دلار در برابر طلا مشابه خواهد بود، چون وقتی چاپ پول با شکست مواجه می‌شود هیچ راه‌حل دیگری مؤثر واقع نمی‌شود.
سقوط بازار
چشم‌انداز سقوط بازار تابعی از ریسک ِ منظم مستقل از سیاست اقتصاد بنیادین است. ریسک سقوط بازار به خاطر عدم صلاحیت قانون‌گذاران و حرص و طمع بانکداران تشدید می‌شود.
تئوری پیچیدگی، طرح مناسبی برای تحلیل این ریسک است.
نقطه شروع در این تحلیل، شناخت بازارهای سرمایه‌ای است که چهار سیستم پیچیده تعریف کیفیت‌ها را نشان می‌دهند: تنوع سازمان‌ها، ارتباطات، استقلال و رفتارهای سازگار. نتیجه این است که بازارهای سرمایه سیستم‌های پیچیده‌ای هستند که برای مدیریت ریسک و قانون‌گذاری پیامدهایی را رقم می‌زنند. پیامد اول این است که مدیریت مناسب ریسک، ارزش انبوه مشتقات ملی است نه مقدار خالص آنها. اندازه انبوه مشتقات بانکی، امروز به بیش از 650 تریلیون دلار یعنی نه برابر GDP کل می‌رسد.
پیامد دوم، این است که بزرگ‌ترین فاجعه می‌تواند در یک سیستم پیچیده که تابعی نمایی و غیرخطی از مقیاس سیستمی است، رخ دهد. این بدان معناست که وقتی سیستم دو برابر یا سه برابر مقیاس باشد، ریسک فاجعه با ضریب 10 یا 100 افزایش می‌یابد. این نشان می‌دهد که چرا تست‌های فشار مبنی بر دوره‌های تاریخی همچون 9/11 یا سال 2008، ارزشی ندارند، چون‌که مقیاس سیستمی پیش‌بینی‌نشده، ریسک سیستمی پیش‌بینی‌نشده را نشان می‌دهد.
راه‌حل‌های غلبه بر ریسک سیستمی به طرز عجیبی ساده است. اقدامات فوری می‌تواند بانک‌های بزرگ را با ورشکستگی مواجه سازد و اغلب مشتقات آنها را ممنوع سازد. بانک‌های بزرگ برای نظام مالی جهانی لازم نیستند. وقتی سیستم مالی بزرگی نیاز باشد، بانک مرجع می‌تواند یک سندیکایی سازمان‌دهی نماید که به‌صورت منظم برای پروژه‌های زیرساختی انبوه همچون لوله آلاسکا، ناوگان حمل‌ونقل تانکرهای نفتی و بوئینگ‌های 747، کار کند. مزیت تفکیک بانک‌های بزرگ، این نیست که شکست‌های بانکی را از بین ببرند، بلکه این است که دیگر شکست بانک‌ها تهدید محسوب نمی‌شود. هزینه شکست قابل‌تحمل می‌شود و اجازه نمی‌دهد شکست طوری بزرگ شود که برای سیستم تهدید محسوب گردد. موضوع ممنوع کردن اغلب مشتقات حتی از این هم ساده‌تر است. مشتقات اساساً هدفی جز غنی‌سازی بانکداران از طریق قیمت‌گذاری‌های مبهم و اغفال سرمایه‌گذاران از طریق حسابداری ترازنامه‌ها ندارند.
معیار این استراتژی‌ها هرچه که هست، چشم‌انداز انحلال بانک‌های بزرگ یا ممنوعیت مشتقات مالی، هیچ است. این بدان خاطر است که قانون‌گذاران از مدل‌های مطلق استفاده می‌کنند یا به مدل‌های خود بانکداران متکی هستند و آنها را در درک ریسک سیستمی ناتوان می‌سازند. کنگره هم چون اعضایش، روی‌هم‌رفته، به‌شدت تحت تأثیر مشارکت‌های سیاسی بانک قرار دارند، اقدامی نخواهد کرد.
ریسک بانکداری و مشتقات مالی همین‌طور بیشتر و بیشتر می‌شوند تا به خاطر عدم درک مقیاس سیستم، سقوط بعدی با دامنه‌ای بی‌سابقه رخ دهد. چون منابع بانک مرکزی فدرال به‌ندرت می‌توانند از سقوط کامل سال 2008 جلوگیری کنند پس انتظار می‌رود که در آینده‌ای نه‌چندان دور سقوطی بزرگ‌تر ترازنامه‌ی فدرال را مغلوب سازد. چون فدرال هم‌زمان با این آرامش نسبی، بالغ‌بر 3 تریلیون پول چاپ کرده، پس به لحاظ سیاسی پاسخگویی در آینده با چاپ 3 تریلیون دلار پول دیگر، امکان‌پذیر نخواهد بود. وظیفه‌ی تائید اعتبار جهان به عهده‌ی IMF است، چون IMF تنها ترازنامه ساده‌ای بین مؤسسات رسمی باقی خواهد گذاشت. IMF هم در این موقعیت صدور SDR ها را در اولویت قرار داده و با این اقدام به‌طور مؤثر به نقش دلار به‌عنوان اندوخته ارزی پیشرو خاتمه می‌دهد.
طوفان خطرات
تهدیدهای وارده به دلار در همه‌جا هست. تهدیدهای داخلی مربوط به چاپ پول توسط فدرال و توهم تورم شدید است. تهدیدهای خارجی شامل جمع‌آوری طلا توسط روسیه و چین (که در فصل 9 بیشتر به آن می‌پردازیم) است که باعث شده طلا به یک دارایی ذخیره جدید تبدیل شود.
تهدیدهای فرعی بسیاری وجود دارد. اگر تورم پدید نیاید، دلیل ِآن رکود بی‌وقفه خواهد بود و واکنش فدرال، موجب تورم اساسی طلا خواهد بود. روسیه و چین به‌ندرت تمایل به رهایی از استاندارد طلا دارند. ایران و هند پیشروی این جنبش در سیستم ارز ذخیره آسیا هستند و اعضای شورای همکاری خلیج نیز به دنبال این اند تا طبق پول منطقه‌ای جدید ِ صادره از سوی بانک مرکزی در خلیج‌فارس، بر روی صادرکنندگان نفت قیمت‌گذاری نمایند. تهدیدهای ژئوپلیتیکی ِ وارده به دلار، به رقابت‌های اقتصادی محدود نمی‌شود، بلکه شکل جنگ مالی را به خود می‌گیرد. در آخر، سیستم مالی جهانی به‌سادگی به‌تنهایی بدون تجاوزی از سوی دیگری به دلیل پیچیدگی‌های داخلی و اثرات سرریز، از هم می‌پاشد.
در حال حاضر دلار و سیستم پولی بین‌الملل، هم‌راستا هستند. اگر دلار سقوط کند سیستم پولی بین‌الملل هم سقوط می‌کند و غیر این نمی‌تواند باشد. شهروندان، پس‌انداز کنندگان و بازنشستگان امروز، قربانیان اصلی این هرج‌ومرجی هستند که با یک سقوط همراه است، اگرچه چنین سقوطی به معنای پایان تجارت، کارهای مالی یا بانکداری نیست. فعالان اصل‌کاری سیستم مالی صرف‌نظر از ملیت، بانک‌ها یا مؤسسات چندجانبه، گیر می‌افتند، درحالی‌که وزرای مالی، بانکداران مرکزی و سران مملکت، بی‌وقفه با یکدیگر به دنبال وضع قوانین جدیدی برای این بازی هستند. اگر اغتشاش اجتماعی پیش از اینکه نخبگان مالی، سیستم را بازیابی کنند، رخ دهد، ملت‌ها باید پلیس، ارتش، هواپیماهای بدون خلبان، سیستم‌های نظارتی و دستورات اجرایی خود را برای سرکوبی این به اغتشاش آماده سازند…
نظام پولی بین‌المللی آینده، به خاطر کشورهای تولیدکننده نفت، روسیه و چین و دیگر کشورهای نوظهوری که بر خاتمه دادن تسلط نظام مالی امریکا پافشاری دارند و به دنبال ایجاد استاندارد پولی جدید هستند؛ دیگر بر پایه دلار نخواهد بود. چه این استاندارد پولی جدید بر پایه طلا باشد چه SDR، یا یک شبکه از ارزهای ذخیره منطقه‌ای؛ نتیجه بعداً مشخص خواهد شد. باز هم به نظر می‌رسد که انتخاب‌ها محدود باشند و مطالعه دقیق در مورد احتمالات پیش رو می‌تواند به سرمایه‌گذاران لبه دیگر این سیستم مالی و چشم‌انداز معقول حفظ ثروت در این دنیای جدید را نشان دهد.
این سیستم از کنترل خارج می‌شود؛ وضعیت دنیای اقتصادی با عوامل جدید، وفاداری‌ها، ناکارآمدی‌های سیاسی را تغییر می‌دهد و تغییرات فناوری، سرمایه‌گذاران را سردرگم می‌کند. در کتاب مرگ پول شما نظری اجمالی بر روزهای پایانی دلار و سقوط نظام پولی بین‌الملل خواهیم داشت، همچنین نگاهی بر سیستم جدیدی می‌اندازیم که از خاکسترهای قدیمی بلند شده است.

” هیچ‌کس به‌تنهایی تجارت نمی‌کند “. قاعده کلی بازارهای مالی، بدیهی است که هر تجارتی سوابق معاملاتی دارد که باید دیده شود. اگر کسی بداند کجا جستجو کند و چطوری تاریخ و داده‌ها را بررسی کند، نه‌تنها می‌تواند در خصوص فروش سهام روزانه توسط عوامل مشخص، بزرگ و کوچک، اطلاعات کافی به دست آورد، بلکه می‌تواند حقایق و روندهای مشکل‌آفرین را نیز بیاموزید. شواهد بازار پیرامون قضیه 9/11 – که اغلب آنها توسط عموم به‌ندرت درک می‌شوند – موضوعی است که باید به آن اشاره داشت.
اتاق‌های نشست امن در دفاتر اصلی بدون پنجره، ساکت و تنگ لانگلی ِ CIA – توسط کسانی که از این اتاق‌ها استفاده می‌کنند ” گنجه ” نامیده می‌شود. در 26 سپتامبر 2003، من و جان مولهرن، در کنار یک گنجه‌ی چهار طبقه در دفتر مرکزی نشسته بودیم. مولهرن یکی از تاجران بزرگ و سرمایه‌دار سهام تاریخ وال‌استریت است. من مسئول مدل‌سازی تجارت تروریستی برای CIA، بخشی از یک تحقیق وسیع در تجارت سهام در مورد دانش پیشبرد حملات تروریستی 11 سپتامبر بودم.
من به چشمانش نگاه کردم و پرسیدم که آیا باور دارد در داخل بازار سهام هواپیمایی‌های امریکا دقیقاً پیش از 11 سپتامبر، تجارتی داخلی وجود داشته یا خیر. پاسخ او دلسردکننده بود: ” این پرسروصداترین پرونده تجارت داخلی‌ای است که تاکنون دیده‌ام “.
مولهرن، فعالیت اش در تجارت سهام را از اوایل دهه 70 میلادی در سن بیست‌وپنج‌سالگی شروع کرده و کمی بعد به یکی از جوان‌ترین مدیران اجرایی‌ای تبدیل شد که تا آن زمان در مریل لینچ کار می‌کردند. او در سال 1990 به‌عنوان بخشی از رسوایی‌های تجاری دهه 80 میلادی محکوم‌به تجارت محرمانه و داخلی شد اما رأی دادگاه استیناف رد شد. محکومیت او بر اساس شهادت ایوان باسکی که خودش زبانزد تجارت‌های محرمانه بود، جاری شد. در طی این پرونده، مولهرن درحالی‌که با یک تفنگ پر در ماشینش برای کشتن ایوان باسکی در روز روشن نشسته بود، توسط پلیس در عمارت خویش در رامسون نیوجرسی، دستگیر شد.
مولهرن در معاملات سهام و ارتباطات ریاضی بین قیمت‌های گزینه‌ها و قیمت‌های سهام واقعی که اختیار معاملات با آنها ثبت می‌شوند، تخصص داشت. او در به دست آوردن اکثریت سهام شرکت و مهار آن، تاجر ماهری بود و می‌دانست اطلاعات معاملاتی که اغلب از قبل فاش می‌شوند، فراخوانی علنی برای تجارت داخلی است. (خریدوفروش سهام یک شرکت و غیره توسط کارمندان رازدار آن (که معمولاً غیرقانونی است)). هیچ‌کس بیشتر از مولهرن اطلاعاتی در مورد ارتباط بین تجارت داخلی و سیگنال‌های گویای قیمت‌گذاری نداشت.
وقتی ما همدیگر را در لانگلی ملاقات کردیم، مولهرن مدیرعامل ِ شرکت بیر واگنر یکی از هفت شرکت متخصص بورس سهام نیویورک در زمان خود بود. اخیراً، شرکت‌های متخصص اهمیت خود را ازدست‌داده بودند، اما در حادثه 11 سپتامبر، مهم‌ترین رابط بین خریداران و فروشندگان محسوب می‌شدند. شغل آنها ایجاد بازار و قیمت‌های باثبات بود. متخصصین از بازارهای اختیار معامله برای متوقف ساختن ریسکی که بازار آنها را تهدید می‌کرد استفاده می‌کردند.
آنها ارتباطی حیاتی بین معامله سهام نیویورک و اختیار معاملات و خریدوفروش شیکاگو داشتند.
شرکت مولهرن، در زمان حملات تروریستی 11 سپتامبر، سازنده بازار هدف در سهام هواپیمایی امریکا بود. وقتی هواپیماها به برج‌های دوقلو برخورد کردند، مولهرن از دفترش در نزدیکی مرکز تجارت جهانی شاهد دود و آتشی بود که از برج‌های دوقلو بر می‌خواست و فوراً متوجه شد که چه اتفاقی رخ‌داده است. درحالی‌که سایرین به یک هواپیمای کوچک فکر می‌کردند، اما مولهرن دیوانه‌وار 500 تا از معاملات سهام S&P ِ آینده‌اش را فروخت. در عرض 90 دقیقه بین زمان حمله تا زمان بسته شدن تبادل سهام‌های وصول نشده، مولهرن 7 میلیون دلار باعث کاهش قیمت سهام شد. وی بعداً همه سود حاصل از آن را به خیریه بخشید.
مولهرن خود یک شاهد بود: او دو حمله تروریستی در 11 سپتامبر را مشاهده کرد و به‌سرعت در داخل شرکت خود معاملات داخلی انجام داد. حضور او در لانگلی در سال 2003 به‌عنوان بخشی از پروژه‌ای در CIA بود که ریشه در زمان قبل از خود حمله داشت.
تجارت تروریستی
5 ام سپتامبر 2011 روزی بود که بن‌لادن می‌دانست حملات تروریستی نیویورک و واشنگتن در 11 ام سپتامبر قرار است رخ دهد. شمارش معکوس این حمله تروریستی آغازشده بود. چهار روز تجارت پیش از اینکه خیابان‌های اطراف بازار بورس اوراق بهادار امریکا غوغایی را شاهد باشد و با مرگ و دود دست و پنچه نرم کند باقی‌مانده بود. تاجران تروریست با اطلاعات داخلی‌ای که از حمله داشتند تنها چند روز برای اجرای استراتژی‌های خود جهت سود بردن از این ترور زمان در اختیار داشتند. در ششم سپتامبر، با آگاهی قبلی از حمله 11 سپتامبر، نوسان قیمت شدید در تجارت‌های داخلی رخ داد.
بن‌لادن که سطح مالی بالایی داشت دریکی از ثروتمندترین خانواده‌های عربستان سعودی بزرگ‌شده بود. دیگر رهبران القاعده هم همچون کسانی که هواپیماهای 11 سپتامبر را ربوده بودند، از اقشار رده پایین و بی‌بضاعت نبودند؛ آنها دکترها و مهندسین بودند. بسیاری از آنها در کشورهایی همچون آمریکا و آلمان زندگی می‌کردند. ثروت و نظام مالی القاعده به سعودی‌های ثروتمندی برمی‌گردد که بر اساس یک قاعده مقرر به تجارت سهام مشغول هستند.
آشنایی القاعده باکار بازار بورس اوراق بهادار نیویورک شناخته‌شده است. در مصاحبه‌ای با روزنامه‌نگار پاکستانی، تنها چند هفته پس از حملات 11 سپتامبر، مشخص شد که بن‌لادن طی نظراتی بیان کرده که چه ارتباط نزدیکی بین حمله تروریستی و معاملات انجام‌شده وجود داشته است:
من می‌گویم اتفاقاتی که در روز سه‌شنبه 11 سپتامبر در نیویورک و واشنگتن افتاد واقعاً از هر نظر اتفاقات بزرگی بود… اگر سقوط دو برج رویداد بزرگی است، پس اتفاقاتی که پس‌ازآن قرار است بیفتد را نیز در نظر بگیرید… اجازه دهید در مورد ادعاهای اقتصادی صحبت کنیم که هنوز هم ادامه‌دارند…
افت بازار وال‌استریت خود به‌تنهایی به 16 درصد رسید. وال‌استریتی‌ها می‌گویند که این عدد یک رکورد بی‌سابقه است که هرگز از زمان بازگشایی این بازار طی 230 سال گذشته رخ نداده بود… حجم انبوه معاملات انجام‌شده در این بازار به 4 تریلیون دلار می‌رسد. پس اگر این 16 درصد را در 4 تریلیون دلار ضرب کنیم می‌بینید که چقدر بر روی افت سهام تأثیر داشته و به مرحمت خداوند افت سهام را به 640 میلیارد دلار می‌رساند.
هواپیمایی‌های آمریکایی و امارات متحده عربی مجریان چهار پروازی بودند که در 11 سپتامبر ربوده شدند، این‌ها شرکت‌های دولتی‌ای هستند که سهام آنها در بازار بورس نیویورک معامله می‌شود. در سال 2001، نماد سهام هواپیمایی‌های آمریکایی و اماراتی روی صفحه‌نمایش بازار بورس به ترتیب AMR و UAL بود.
محققی هم که به دنبال شواهد تجارت‌های داخلی می‌گردد باید معمولاً از بازارهای اختیار معامله که مرتبط به بازار سهام است شروع کند. دهه‌ها پرونده‌ی معاملات داخلی سهام نشان داده که بازارهای معاملاتی ابزار انتخاب تاجران داخلی هستند. دلیل آن مشخص است: بازارهای اختیار معامله، نسبت به تجارت اوراق بهادار مقرر، از نفوذ بیشتری برای پول نقد برخوردار هستند. چیزی که برای وال‌استریت کلاه‌برداری به شما می‌رود برای تروریست‌ها هم به همین صورت است. وقتی بتوان روی یک‌چیز مشخص شرط‌بندی کرد، با پول قرضی سرمایه‌گذاری کردن، سود مورد انتظار را بیشتر کرده و درنتیجه تروریست‌ها نیز روی همان چیز شرط‌بندی می‌کنند، این‌چنین به دنبال حملات آنها وحشتی ایجاد خواهد شد.
درحالی‌که جزئیات حملات تروریستی 11 سپتامبر همان اول برای تنها کادر کوچکی از عوامل اجرایی مشخص شد، اما اطلاعات حملات 11 سپتامبر برای عده بیشتری از افراد مشخص گردید. این گروه از افراد کسانی همچون همدستان ربایندگان هواپیما، زنان آنها و حامیان مالی و همچنین خانواده و دوستان بودند. کسانی که از تروریست‌ها در رابطه با حملات تروریستی شنیده بودند این موضوع را به دیگران گفتند و این اطلاعات به‌سرعت با ویدئوهای پربازدید در شبکه‌های اجتماعی پخش شد.
دانش پیشرفته یک حمله که در شبکه‌های اجتماعی راجع به آن بحث شده کمکی به سازمان‌های جاسوسی نمی‌کند مگر آنکه پیام‌ها ردیابی شوند. ردیابی چالشی را هم هدایت منابع گردآوری‌شده در کانال‌های درست و هم در تفکیک سیگنال از نویز، ایجاد می‌کند؛ اما حداقل یک کانال بوده که پیش از حمله 11 سپتامبر اخطار داده و در رابطه با این فاجعه به جهانیان خبر دهد. آن کانال رأس سازمان مالی آمریکا- یعنی بازار بورس اوراق بهادار نیویورک- بوده است.
آمریکا همین‌طور که به زمان حمله نزدیک می‌شد سیگنال‌های بازار نیز مانند سونامی به نوسان می‌افتادند. نسبت عادی ِ شرط‌بندی سهام که ارزش سهام را پایین می‌آورد و شرط‌بندی روی سهام بالا می‌برد 1 به 1 است. در 6 ام و 7 ام سپتامبر این نسبت در سهام هواپیمایی امارات متحده افت کرد و شرط‌بندی روی سهام 12 به 1 افزایش یافت. معاملات در آخر هفته در 8 ام و 9 ام سپتامبر بسته شد. آخرین جلسه معامله پیش از حمله، 10 ام سپتامبر بود، روزی که سهام هواپیمایی آمریکا پایین می‌آید و تعداد شرط‌بندی‌ها بی‌سابقه تا نسبت 6 به 1 افزایش می‌یابد. در 11 سپتامبر 2001، پروازهای هواپیمایی امارات و امریکا به مرکز تجارت جهانی و پنتاگون برخورد می‌کنند. اولین روز تجارت پس از حملات، سهام هواپیمایی امارات، 43 درصد و هواپیمایی امریکا، 40 درصد از آخرین باری که معامله‌شده بود، افت می‌کند. هزاران آمریکایی کشته می‌شوند. تاجرین معاملات حالا میلیونر می‌شوند.
این تجارت یک‌طرفه، بیشتر از شرط‌بندی‌های در حال ترقی ِ مشاهده‌شده درست قبل از 11 سپتامبر، در حال افت بود، اگر اخبار منفی در خصوص سهام وجود داشته باشد، این امر غیرمعمول نیست؛ اما در آن روزها، اخباری در مورد هواپیمایی‌ها نبود. سهام دیگر هواپیمایی‌ها مثل ساتوست و یو اس ایرویز چنین افتی را که هواپیمایی آمریکایی و امارات متحمل شدند، به خود ندید.
واضح بود که روی این افت بهای سهام هواپیمایی‌های امریکا و امارات در چهار روز آخر ِ پیش از 11 سپتامبر، یک شرط‌بندی یک‌طرفه‌ای وجود داشته است. تاجرین خبره و برنامه‌های کامپیوتری پیشرفته تشخیص دادند که این الگو برای چیست – خیلی سریع اخبار مغایر در مورد تجارت درونی پیچید. تنها خود تروریست‌ها و شبکه اجتماعی آنها بودند که می‌دانستند این اخبار قرار است به وحشتناک‌ترین حمله تروریستی تاریخ امریکا تبدیل شوند.
رکوردهای تجاری تنها مدرک ِ نشان‌دهنده‌ی ارتباط تروریست با تجارت داخلی و این حملات نیستند. با این اوصاف شایان‌ذکر است که با این شواهد، کمیسیون رسمی 11 سپتامبر بدین نتیجه رسید که:
تحقیقات بی‌وقفه انجام‌شده از سوی کمیسیون بورس و اوراق بهادار، FBI و دیگر سازمان‌ها نشان داده که هیچ‌کسی دانش قبلی از سود حاصل از این حملات تروریستی از طریق تراکنش‌های امنیتی نداشته است.
این لحن بیانیه در گزارش کمیسیون 11 سپتامبر در اصل اهمال یک وکیل است. اینکه بگوییم سازمان‌ها هیچ مدرکی پیدا نکردند به معنای آن نیست که مدرکی اصلاً وجود ندارد و حتماً نهادها موفق به پیدا کردن آن مدرک نشدند. اینکه بگوییم هیچ‌کس از این حمله سودی نبرده بدان معنا نیست که معاملاتی انجام نگرفته، صرفا بدین معناست که سودی حاصل نشده است. شاید مرتکبین این جرم نتوانسته‌اند مبالغ خود را جمع کنند، مثل دزد بانکی که یک کیف پرپول را داخل هواپیما بیندازد. تجار تروریست داخلی شاید نمی‌دانستند که قرار است معاملات تا چندین روز پس از حمله بسته شوند و کار را برای تسویه‌حساب در معاملات و گرداوری مبالغ غیرممکن سازد.
برخلاف تکذیب رسمی، اثبات ارتباط تجارت تروریستی با بررسی عمیق‌تر صحنه جرم و پدیده تقویت سیگنال، تائید شد. تجارت در بازارهای اختیار معامله نامعمول قبل از 11 سپتامبر توسط دانشگاهیان به‌دقت موردبررسی قرار گرفت. مقالات و ادبیاتی که بیشتر آنها پس از اتمام کار کمیسیون 11 سپتامبر منتشر شدند، نگاهی دقیق به اختیار معاملات پیش از 11 سپتامبر داشتند که مبنی بر اطلاعات داخلی بود.
بین سال‌های 2002 تا 2006، طی چهار سال مطالعه‌ای علمی توسط آلن ام پوتشمن در دانشگاه ایلینویز در کمپین آربانا در خصوص تجارت داخلی تروریستی 11 سپتامبر صورت گرفت. نتایجی که توسط ایشان به دست آمد در دانشگاه شیکاگو در سال 2006 منتشر شد.
این نتایج مبنی بر تکنیک‌های آماری قدرتمندی بودند. به‌مانند استفاده از DNA برای اثبات جرم زمانی که شاهد عینی در دسترس نیست، وی نیز از تکنیک‌های قدرتمندی بهره جسته بود. در پرونده‌های قتل، دادستانی‌ها، DNA ِ متهم را با نمونه پیداشده درصحنه جرم مقایسه می‌کنند. خیلی کم پیش می‌آید که آزمایش DNA اشتباه کند، معمولاً اگر چنین اتفاقی هم بیفتد، خیلی بعید به نظر می‌رسد، هیئت ژوری متهم را قربانی می‌کنند. همبستگی‌های دقیق آماری به‌قدری قوی هستند که شانس خطاهای میکروسکوپی را نیز پایین می‌آورد.
افرادی مانند پوتشمن، مجموعه بزرگی از داده‌ها را به کار گرفته و رفتار نرمال سهام را به‌عنوان خط مرجع خود قرار داده‌اند. محققین، سپس، روند واقعی تجارت را در دوره هدف، با خط مرجع برای اینکه ببینند آیا در دوره هدف فعالیت نرمال بوده یا شدید، مقایسه می‌نمایند. متغیرهای توضیحی برای برآورد فعالیت‌های شدید تست می‌شوند. این تکنیک‌ها در بسیاری از متون تحقیقی و اجرایی قابل‌اعتماد هستند. برای مثال در وب‌سایت bubble.com، افراد عادت داشتند تا بک دیتینگ اختیار معامله غیر قانونی گسترده را توسط شرکت‌های فناوری کشف کنند.
داده‌های پوتشمن برای ایجاد این خط مرجع شامل یک رکورد روزانه از تجارت‌های اختیار معامله روی همه سهام‌ها در شاخص S&P از سال 1190 تا 20 ام سپتامبر 2001 کمی پس از حملات تروریستی 11 سپتامبر بوده است. تمرکز وی بر نسبت‌های نسبی متعدد پیش از شروع یک چنین روندی بود که توسط تروریست‌ها استفاده‌شده است – خرید ساده یا اختیار فروش سهام AMR و UAL. اختیار فروش روی یک سهام، شرط‌بندی‌ای است که قیمت سهام را پایین می‌آورد.

 

 

 

 

 

 

تعداد صفحات

356

شابک

978-622-378-188-9

نقد و بررسی‌ها

هنوز بررسی‌ای ثبت نشده است.

.فقط مشتریانی که این محصول را خریداری کرده اند و وارد سیستم شده اند میتوانند برای این محصول دیدگاه(نظر) ارسال کنند.