۱۹۸,۵۷۱ تومان Original price was: ۱۹۸,۵۷۱ تومان.۱۴۳,۷۶۶ تومانCurrent price is: ۱۴۳,۷۶۶ تومان.
تعداد صفحات | 60 |
---|---|
شابک | 978-622-378-586-3 |
انتشارات |
کتاب روشنک در شهر اسبها رمانی جذاب و پرهیجان است که خواننده را به دنیایی اسرارآمیز و سرشار از ماجراهای شگفتانگیز میبرد. این کتاب داستان زندگی روشنک، دختری شجاع و ماجراجو، را روایت میکند که در میان شهری باستانی و افسانهای از اسبها به کشف خود و شناخت عمیقتر زندگی میپردازد.
روشنک، شخصیت اصلی این داستان، دختری است که به دنبال حقیقت زندگی خود راهی شهری مرموز میشود؛ شهری که در آن اسبها قدرتی خاص دارند و رازهای عجیبی در دل آن پنهان است. او در این سفر با چالشها، خطرات و کشفهای تازهای روبهرو میشود که شخصیت او را تغییر میدهد. این کتاب با تلفیق تخیل و واقعیت، داستانی دلنشین و تأثیرگذار خلق کرده که خوانندگان را به تأمل در مفاهیم شجاعت، دوستی و رشد فردی دعوت میکند.
این کتاب برای کسانی که به داستانهای ماجراجویانه و مفاهیم عمیق انسانی علاقهمند هستند، انتخابی فوقالعاده است. روشنک در شهر اسبها شما را به دنیایی میبرد که در آن شجاعت و کشف حقیقت ارزشهایی بینهایت دارند.
برای خرید کتاب روشنک در شهر اسبها و آغاز سفری پرماجرا و اسرارآمیز، به بخش فروشگاه سایت مراجعه کنید یا با ما تماس بگیرید. این کتاب تجربهای بهیادماندنی از شجاعت و امید را به شما هدیه میدهد.
1. چرا روشنک در ابتدای داستان نمیتوانست بخوابد؟
روشنک دلتنگ پدرش بود که برای کار به شهر دیگری رفته بود و هر ماه فقط یکی دو بار به خانه سر میزد.
2. مادر روشنک برای آرام کردن او چه کرد؟
مادرش کنار او نشست، او را در آغوش گرفت و شروع به تعریف کردن قصهای از شهر اسبها کرد.
3. چه چیزی باعث شد روشنک از خواب بیدار شود؟
صدای دو گربه که در کوچه باهم دعوا میکردند و سر و صدای زیادی ایجاد کرده بودند، باعث شد روشنک از خواب بیدار شود.
4. روشنک پس از بیدار شدن از خواب، چه چیزی را در بیرون از پنجره مشاهده کرد؟
🌙 او آسمان مهتابی را دید که نور ماه همهجا را روشن کرده بود. همچنین سایهی درختان روی دیوارها، ساختمان زیبا و قدیمی ابتدای شهر، و چشمانداز وسیع و زیبا توجه او را جلب کرد.
5. کامیونی که روشنک دید، چه ویژگیهایی داشت؟
🚛 کامیون رنگ قرمز و زرد متمایل به طلایی داشت. بدنهی قرمز با حاشیههای زرد و نوشتههای طلایی، و بار آن پر از انواع شکلاتهای رنگارنگ بود.
6. چگونه روشنک داخل کامیون افتاد؟
🍫 او که محو زیبایی شکلاتها شده بود، تلاش کرد چند عدد از آنها را بردارد. اما دستان کوچکش نمیرسید، پس بیشتر به سمت جلو خم شد و در نهایت داخل کامیون افتاد.
7. مادر روشنک چگونه متوجه شد که او در کامیون است؟
👩👧 مادرش از صدای بهم خوردن پنجره بیدار شد، به اتاق آمد و دید که تخت روشنک خالی است. سپس از پنجره بیرون را نگاه کرد و او را روی بار کامیون دید.
8. روشنک چه احساسی داشت وقتی متوجه شد که کامیون در حال حرکت است؟
در ابتدا ترسید، اما بعد از دیدن زیبایی منازل اطراف، کمکم محو آنها شد و ترس و دلهرهاش کاهش یافت.
9. چرا روشنک تصمیم گرفت فریاد نزند؟
او فکر کرد شاید صاحب کامیون آدم خطرناکی باشد و بهتر است که متوجه حضور او نشود. به همین دلیل تصمیم گرفت پس از اولین توقف، از کامیون خارج شود.
10. جملهای از مادر روشنک که او را به فکر فرو برد، چه بود؟
💭 “گاهی واقعیت مثل یک فرشتهی زیبا و رنگارنگ ما را از مسیر حقیقت یکرنگ دور میکند.”
تعداد صفحات | 60 |
---|---|
شابک | 978-622-378-586-3 |
انتشارات |