کتاب پنج ‏جستار ‏در ‏باب ‏فلسفه‌ی ‏طبیعت ‏و ‏سوژه

حراج!

کتاب پنج ‏جستار ‏در ‏باب ‏فلسفه‌ی ‏طبیعت ‏و ‏سوژه

شناسه محصول: 15505

Original price was: ۴۹۲,۰۰۰ تومان.Current price is: ۳۴۰,۴۶۴ تومان.

تعداد صفحات

249

شابک

978-622-378-216-9

انتشارات

نویسنده:

کتاب پنج جستار در باب فلسفه‌ی طبیعت و سوژه؛ کاوشی در مفاهیم بنیادین فلسفی

کتاب “پنج جستار در باب فلسفه‌ی طبیعت و سوژه” اثری عمیق و تأمل‌برانگیز است که به بررسی تعامل بین طبیعت و سوژه از منظر فلسفی می‌پردازد. این کتاب، با ارائه‌ی تحلیل‌های دقیق از مفاهیم بنیادی، خوانندگان را به سفری در دل پرسش‌های وجودی و نظری درباره‌ی جهان و جایگاه انسان در آن دعوت می‌کند.

درباره کتاب

فلسفه‌ی طبیعت یکی از حوزه‌های مهم فلسفه است که به ماهیت طبیعت، قوانین حاکم بر آن و رابطه‌ی انسان با طبیعت می‌پردازد. از سوی دیگر، مفهوم سوژه در فلسفه، به بررسی هویت، آگاهی و جایگاه انسان در ارتباط با جهان پیرامون می‌پردازد. این کتاب با ترکیب این دو موضوع، پنج جستار مستقل اما مرتبط را ارائه می‌دهد که هر کدام دیدگاه جدیدی به این مسائل پیچیده دارند.

موضوعات کلیدی کتاب

  • فلسفه‌ی طبیعت: بررسی چیستی طبیعت و قوانین آن از منظر فلسفی.
  • مفهوم سوژه: تحلیل نقش و جایگاه سوژه در شکل‌دهی به تجربه‌ی انسانی.
  • تعامل سوژه و طبیعت: تأمل درباره‌ی تأثیرات متقابل انسان و محیط طبیعی.
  • پرسش‌های وجودی: بررسی مسائل اساسی درباره‌ی معنا، آگاهی و رابطه‌ی انسان با هستی.
  • رویکردهای متنوع فلسفی: تلفیق دیدگاه‌های سنتی و معاصر در تحلیل مسائل.

ویژگی‌های برجسته کتاب

  1. ساختار جستاری: ارائه‌ی پنج بخش مستقل که هر کدام به موضوعی خاص می‌پردازند.
  2. زبان فلسفی شفاف: مناسب برای خوانندگان علاقه‌مند به فلسفه، حتی در سطوح ابتدایی.
  3. تحلیل‌های عمیق: بررسی دقیق مفاهیم و ارائه‌ی دیدگاه‌های نوین.
  4. پیوند میان طبیعت و انسان: تلاشی برای فهم بهتر جایگاه انسان در جهان طبیعی.

چرا این کتاب را بخوانید؟

  • اگر به فلسفه‌ی طبیعت و مسائل مربوط به آن علاقه دارید.
  • اگر به دنبال درکی عمیق‌تر از رابطه‌ی انسان با جهان هستید.
  • اگر می‌خواهید با رویکردهای فلسفی مختلف در زمینه‌ی سوژه و طبیعت آشنا شوید.

مخاطبان کتاب

  • دانشجویان و پژوهشگران رشته‌ی فلسفه و علوم انسانی.
  • علاقه‌مندان به مسائل فلسفی و وجودی.
  • افرادی که به دنبال توسعه‌ی تفکر انتقادی و مفهومی هستند.

سفارش کتاب

برای خرید کتاب “پنج جستار در باب فلسفه‌ی طبیعت و سوژه” و غوطه‌ور شدن در دنیای مفاهیم فلسفی، به بخش فروشگاه سایت مراجعه کنید یا با ما تماس بگیرید.

این کتاب شما را به تأملی تازه و عمیق در باب رابطه‌ی انسان و جهان دعوت می‌کند.

 

 

در ادامه بخشی از مطالب این کتاب قابل مشاهده است:

آدمی بالطبع می‌خواهد زندگی کند و هرگاه که مانعی باشد وی تلاش بسیاری می‌کند تا آن مانع را بردارد و یا آن را در نظر نگیرد. اگر بتواند وی خرسند خواهد بود و اگرنه افسرده و مرگ‌اندیش. ما خود را به عنوان سوژه بهانه‌ی شناختِ طبیعت قرار داده‌ایم و اگرنه در جهان چه نیازی به شناختِ ماست؟ ما تنها از حیث بهروزی خویش قدم در راه شناخت برمی‌داریم.
البته این هم از مبنایی تکاملی در طبیعت برمی‌خیزد. طبیعت در رابطه‌ی با خودش، با انسان نیز ارتباط دارد و انسان جز پاره ای از طبیعت نیست و تا جایی پیش می‌رویم که بگوییم انسان شی ای است طبیعی و از این جهت در جهان امکان زیستن یافته است.
خودخواهی انسان از دیدِ یک فردِ انسان خاصیتی غریزی از جنس تقلید صدای طوطی یا وفاداری سگ نیست، اما اگر به عنوان یک رفتارشناس، فاصله‌ی خود را با همه‌ی واقعیت‌های غریزی حفظ کنیم به‌ راستی خودخواهی غریزه ای است مختص انسان، تفکر، نطق و آن همه «تاکید بر لوگوس » چیزی جز سرپوشِ این خودخواهی نیست، انسان بالطبع خودخواه است. در فصلی جداگانه به این نکته خواهیم پرداخت که چرا انسان حتی در اسطوره‌پردازی هایش خودخواه است. در عین حال دوریِ وی از اجتماع افسردگی به بار می‌آورد- چرا؟ – پاسخِ کوتاه، این که این انسان جدا افتاده، انگلی است که میزبان خود را (اجتماع) از دست داده است و این خودخواهی از بطنِ استمرارطلبیِ وی روییده است، یعنی قاعده‌ی «اصل بر قدرت» که نقطه‌ی صفر آن حفظ جان است یا همان صیانتِ ذات ‌و واپس راندن سایق مرگ.
ما نمیتوانیم با همین روش پیش‌برویم چرا که کار به چنان درازایی خواهد کشید که مثل آن‌را کمتر خواهید یافت! پس باید به نحوی صوری به مبانی بپردازیم و ماده- ارجاع مادی- را به معنای خاصی که در شرح اصطلاحات خواهیم آورد محدود می‌کنیم و به کار میبریم.
ما اصول را استنتاج نمی‌کنیم اما خود را ملزم بدان میدانیم که نظام مبتنی بر اصول، خود فراتر از اصول نرود، در جایی هم که از «استنتاج اصول» استفاده می‌کنیم مقصود اصول ثانویه است، اصولی که ناظر به قانون طبیعی اند و نه ناظر به طبیعت که البته این تمایز را لازم است به صورت مستمر پیش چشم داشته باشیم. ما سخت به اصول منطقی و البته صورت‌های موجه آن پای‌بندیم و بخش عمده‌ای از کارما تحلیل احکام و گزاره‌هایی است که تشکیل حکم حملی می‌دهد، این که چرا حملی، بحث مفصلی است که بدان خواهیم پرداخت.
طبیعت یا بهتر بگویم «داده‌ی طبیعی » ارجاعی به متافیزیک نمی‌‌دهد اما آنگاه که سخن از «قانون طبیعی » یا «قانون طبیعت» باشد ارجاع به صورت موکّد متافیزیکی خواهد بود: اما به چه معنی «متافیزیکی»؟
ما وقتی از طبیعت حرف می‌زنیم واقعیتی ملموس در کار است و حتی وقتی قانونی را بنا به تجربه وضع می‌کنیم، باز چیزی به جز داده‌ی طبیعی درکار نیست، اما همین که پای نظام‌های طبیعی به میان می‌آید «فرا قانونها یا همان قانونِ قانون‌ها» و شناخت‌هایی که متصرّف و محرّف واقعیت شده اند باید بکوشیم هرچه بیشتر به همان «داده‌های طبیعی» برگردانیم.

قانون چیست؟
ما وقتی می‌گوییم «قانون طبیعی» منظورمان کلّیت و محاسبه پذیریِ نسبی در هر منظری از طبیعت است، اما وقتی از خود طبیعت حرف می‌زنیم قوانین مطرح نیستند و این نسبتِ میانِ خود قوانین است که اهمیت می‌یابد پس می‌بایست همین جا میان «قانون طبیعی» و «قانون طبیعت » فرق بگذاریم، برای مثال «علیت» یک قانون طبیعی نیست بلکه «قانون طبیعت» است و اگر ما به نقدِ آن بپردازیم از همین جهت خواهد بود. این نکته بسیار اهمیت دارد که ما با «داده‌ی طبیعی» سر و کار داریم یا با خود مسئله «دادگی طبیعت» و دسترس ما به طبیعت، نسبیت و قطعیتِ کلّیِ نسبتِ ما با طبیعت. این مساله مستقیما در کارکردِ «صوری» و «مادّی» تحلیل ما روشن خواهد شد. انسان به عنوانِ یک شیء طبیعی «قانون طبیعی» را وضع نمی‌کند و این بسیار ناشیانه است که بگوییم آدمی «قانون طبیعی» را وضع می‌کند، اساس افتراق ما میان قانون طبیعی و یا مثلا قانون ذوقی همین است، آدمی قانونِ طبیعت را در نمادهای خود باز می‌نماید و اگر فرض کنیم این نمادها کاملا بسته اند و نقد و تصحیح هم نمی‌پذیرند، به نوعی نسبتِ خود با طبیعت را نفی کرده‌ایم، در عین حال که طبیعت کامل است و تمام قوانین ما در دقّت، شیوه‌ی بیان و بسیاری از پارامترهای دیگر، تغییر می‌کنند و همین جا تکلیف خود را با مساله‌ی تفسیر روشن می‌کنیم. قانونِ طبیعی تنها می‌تواند تغییر کند و هیچ تفسیری نمی‌تواند به دست دهد، برای مثال می‌توانید قانون طبیعی را با قانون اخلاقی مقایسه کنید که منظور مرا در تغییر پذیری یا غیرِ آن دریابید.
منظور ما از متافیزیک طبیعت چیست؟ در بند بالا به «قانونِ قانون» اشاره کردم و همچنین به علّیّت. داده‌هایِ طبیعی ممکن است در یک نظام، گرد هم آیند این نظام علاوه بر دلالتِ درون ساختاری، یک دلالتِ ذهنی نیز خواهد داشت یعنی قانونِ ذهن ما نیز خواهد بود، پس طبیعت قانون‌گذارِ ذهن نیز هست و نگرش ما را تغییر می‌دهد. از این جهت، قانونِ طبیعت، داده‌ی ناظر به غیر خود نیز هست، پس این که چگونه می‌بایست تغییرِ ذهنیِ قوانین را معیّن کرد در متافیزیک طبیعت بررسی می‌شود، همچنین درجه‌ی صوریت «حکمِ طبیعی» در متافیزیک طبیعت روشن می‌شود. مدخل ما به متافیزیک طبیعت، هستی شناسی طبیعی خواهد بود، البته به معنایی ساختاری و منطقی. جوهر برای ما به مثابه‌ی وسیله ای خواهد بود برای تحلیل احکامِ حملی یا احکامِ هم شکل آن: جوهر در تحلیل صوری ما از جهان به عنوان امری با بالاترین درجه‌ی صوریّت خواهد بود که برای مثال «وحدت طبیعی » را توضیح می‌دهد. «ساختارِ طبیعیِ حکم » در واقع ساختار مبتنی بر جوهرِ طبیعی است. «جوهر طبیعی» تداوم امر طبیعی است و کارکردِ آن همان تداوم بخشیدن به نسبتِ میان موضوع و محمول است، تداوم طبیعی.

جوهر و معانی که می‌توان از آن استخراج کرد
موضوع و محمول. موضوع طبیعی پیش از هر چیز تحت اصل تداوم طبیعی، حاصل جوهرِ طبیعی است، اما تداوم طبیعی چه فرقی با تداوم جوهری محض دارد که ما به تشخیص افتراقی میانشان قائلیم؟ تداوم طبیعی، حاصلِ جوهر طبیعی است و جوهر طبیعی در مصدر موضوع می‌نشیند، اما جوهر طبیعی تنها درجه‌ی بالایی از صوریّتِ تعداد زیادی و (همواره زیادشونده‌ی تعداد کثیری) از شیء‌‌های طبیعی است. پس پرواضح است که 1) اکثریت و 2) صوریّتِ جوهر از شیء به شیء دیگر یکسان می‌ماند و وحدت طبیعیِ جوهر از همین جا نتیجه می‌شود. واقعا نمی‌توانیم بگوییم که این جوهر همان زیرنهاده است چون که جوهر در تعریف کلاسیک شی‌ای است علت خود (Spinoza, ETHICA: 1-6) اما اینجا جوهر تنها مرجعِ تداوم است. تداومی حاصل آمده از «صوری سازیِ تجربیِ» هر شیء منفرد. پس دیگر نمی‌توانم بگویم این جوهر که ما برداشتی از آن داریم «شی‌ای است علّت خود»؛ اما اگر جوهر را راجع به کلّ طبیعت به کار ببریم یعنی «جوهر واحدی به نام طبیعت»، اینجا ما به تعبیر کلاسیک جوهر نزدیک می‌شویم و تلاش من هرچه نزدیک‌تر کردن این دو تعبیر از جوهر است که به طور خلاصه می‌توان گفت محمول مستخرج از تداومِ موضوع است، البته منظور محمول طبیعی است. در طبیعت تالیفی وجود ندارد، اگر طبیعت جوهر است هر محمولی که ضدِّ ساختار کلی نباشد در تداومِ موضوع، مندرج است. در حدِّ مقدمه نمی‌توان بسط بیشتری داد چراکه ظرافت‌های بسیاری در این تحلیل وجود دارد و مقدمه‌ی طولانی جز خارج شدن از اصل بحث نیست!
دو اصطلاح را فارغ از کاربردشان لازم است توضیح دهم که مستقیما به مفهوم «تداوم» باز می‌گردند، ما دو گونه نحوه‌ی تداوم را از هم جدا می‌کنیم یکی «تداوم معنایی» و دیگری «تداوم تحلیلی». البته این دو به هیچ وجه به صورت مطلق از هم جدا نیستند. «تداومِ معنایی» در مورد متافیزیک طبیعت در نسبتِ میان برداشتِ عرفی «عقل طبیعی» از طبیعت و برداشتِ مبتنی بر «قوانین-نظام احکام طبیعی» رخ می‌دهد و «تداوم تحلیلی» میان طبیعت به مثابه‌ی موضوع و میان طبیعت به مثابه‌‌ی محمول (جوهر) که در واقع تداومِ تحلیلی «جوهر منطقیِ طبیعی» است.
نسبتی که میان تداوم معنایی و تداوم تحلیلی وجود دارد یک اعتبارِ نسبی به عقلِ عرفی در برداشت از طبیعت می‌دهد که به هیچ وجه به معنای صادق بودن آن نیست، اما کاملا هم بی ربط نیست، برای مثال برداشت‌های اساطیری از طبیعت و یا «شاعرانگی طبیعت» و استعاره‌های مبتنی بر طبیعت: این‌ها نیز به ورطه‌ی بیان کشیدن طبیعتِ بی زبان است و از آنجا که «بیان» و در کل انسان خود شیء طبیعی است نمی‌توانیم این گونه گرایش‌ها به طبیعت را بیهوده بیانگاریم، درعین حال این «بیان» هرگز در احکام طبیعی راه پیدا نمی‌کند و تنها «معنایی» است که در ادامه‌ی صورتِ طبیعی به صورت ذهنی تبدیل شده: مثلا روان بودن رود در طبیعت تبدیل به بیانی شده که ما گذر عمر می‌نامیم: دلالتِ میان این دو را تنها انسان ساخته و پرداخته که در «پدیدار شناسی سوژه» بدان خواهیم پرداخت.

تعداد صفحات

249

شابک

978-622-378-216-9

انتشارات

دیدگاهها

هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.

.فقط مشتریانی که این محصول را خریداری کرده اند و وارد سیستم شده اند میتوانند برای این محصول دیدگاه ارسال کنند.