کتاب عشق در چند سطر

کتاب عشق در چند سطر؛ شعری از دل برای دل

کتاب “عشق در چند سطر” مجموعه‌ای از اشعار عاشقانه است که با کلمات دلنشین و عمیق خود، عشق را در ساده‌ترین و زیباترین حالت ممکن توصیف می‌کند. این اثر هنری با زبان شعری روان و لطیف، به دل خواننده نفوذ کرده و او را در سفری احساسی به دنیای عشق و احساسات انسانی می‌برد.

درباره کتاب

این مجموعه شعر با بهره‌گیری از تصاویر شاعرانه و احساسات صادقانه، عشق را در لحظه‌های مختلف زندگی روایت می‌کند. هر شعر، تصویری کوچک اما ماندگار از عشق، امید، درد، و زیبایی است که خواننده را به تأمل وامی‌دارد. کتاب “عشق در چند سطر” نه‌تنها یک اثر ادبی، بلکه پلی برای ارتباط با عواطف درونی و تجربه‌های مشترک انسانی است.

ویژگی‌های برجسته کتاب

• اشعار کوتاه و تأثیرگذار: هر شعر، تنها در چند سطر، داستانی از عشق و احساسات را بازگو می‌کند.
• زبان ساده و روان: مناسب برای هر کسی که به ادبیات و شعر علاقه‌مند است.
• موضوعات متنوع: عشق به خود، دیگران، طبیعت، و زندگی.
• احساسی و الهام‌بخش: اشعاری که به عمق دل و جان مخاطب راه پیدا می‌کنند.

چرا این کتاب را بخوانید؟

• اگر به دنبال اشعاری هستید که در کوتاه‌ترین کلمات، عمیق‌ترین احساسات را بیان کنند.
• اگر می‌خواهید لحظه‌ای از روزمرگی فاصله بگیرید و با عشق و زیبایی ارتباط برقرار کنید.
• اگر عاشق ادبیات احساسی و الهام‌بخش هستید.

موضوعات کلیدی اشعار

• عشق به خود و کشف ارزش‌های درونی.
• عشق به دیگران و تجربه‌های مشترک انسانی.
• فقدان، امید، و تأمل در معنای عشق.
• زیبایی لحظه‌های کوچک و ساده زندگی.

مخاطبان کتاب

• علاقه‌مندان به شعر و ادبیات عاشقانه.
• کسانی که به دنبال آرامش و الهام از طریق کلمات هستند.
• افرادی که به دنبال درک عمیق‌تر از احساسات انسانی‌اند.

سفارش کتاب

برای تهیه کتاب “عشق در چند سطر” و لذت بردن از اشعار ناب عاشقانه، به بخش فروشگاه سایت مراجعه کنید یا از طریق تماس با ما، سفارش خود را ثبت کنید.

با خواندن این کتاب، عشق را در کوتاه‌ترین و زیباترین جملات تجربه خواهید کرد؛ عشقی که از دل برخاسته و با دل‌ها سخن می‌گوید.

در ادامه بخشی از مطالب این کتاب قابل مشاهده است:

گذر عمر
صبحو شب میگذرد عمر رود رو به فنا
فقط ان خوبی وخیر است که بماند به بقا
چشم به هم بگذاشتم عمر تلف شد صد حیف
و نشد در این همه عمر مرا چندین کیف
بگذشت عمر و بدیدم که چگونه اتلاف
با همه سر زندگی رفت به سوی اجحاف
تو بخواه تا که بداری انصاف
ما که در روزنه ی عمر ندیدیم اسراف
بخدا سعی کنم بر لب من خنده نیاید
هر چقدر هم که بگوییم عمر من باز نیاید

دل عقل ندارد
دل دیوانه ببین رحم ندارد دلبر
راه خاصی و درستی ندارد دلبر
ببرد روح ز جسمت و تو غافل باشی
ان دمی راه ببینی که تو عاقل باشی
من اگر پند درستی به تو دادم گوش کن
من اگر راه درستی به تو دادم گوش کن
دل چشم ببندد و فقط عشق بیند
عقل احساس ببندد که به واقع بیند

عشق رفته از این شهر کجا میگردی؟
به درون خود سفر کن بجا میگردی
بادو طوفان مه و خورشید و فلک نالان است
تا که در یافتن خود رو به تثلثل گردی
فقط آن کس به تو انگیزه داد
که در اییه تقدیر به او رو کردی

خداوندا تویی یار امینم
خداوندا تویی یار حزینم
فقط حق را به روی خود ببینم
زمانی که تویی بال یقینم
بگیر دستم تا حال جبینم
به یغما میبرد شال حبیبم

راه سستی و کجی و بی امید
میبرد روزت به کام بی نوید
روز را با سایه هایت سر نکن
تو دلیری به خودت شک هم، نکن

بامن و تو عاشقو معشون ساختند
اب و اتش به دلم انداختند
ترس من تنها تویی ای بی نظیر
بر دلم تنها تو باشی، یک امیر
بی تو اندازی یک بال مگس صبر ندارم
با وجود تو مگر ساعت و ثانیه ملاکی دارد؟