۱۴۹,۰۰۰ تومان Original price was: ۱۴۹,۰۰۰ تومان.۱۲۶,۶۵۰ تومانCurrent price is: ۱۲۶,۶۵۰ تومان.
تعداد صقفحات | 81 |
---|---|
شابک | 978-622-378-458-3 |
انتشارات |
دوازده مهمان خاکستری بنفش روایتگر مجموعهای از داستانهای بههمپیوسته است که در آن، شخصیتهای مختلف با رازهایی پیچیده و روابطی مرموز روبهرو میشوند. این کتاب شما را به سفری در میان زندگیها و احساسات متفاوت میبرد، جایی که هر مهمان داستان خود را روایت میکند و پرده از رازهایی شگفتانگیز برمیدارد.
کتاب دوازده مهمان خاکستری بنفش با محوریت گردهماییای عجیب در خانهای مرموز آغاز میشود. دوازده مهمان، هر یک با داستان و گذشتهای خاص، در این خانه جمع میشوند. با گذشت زمان، رازهای آنان یکی پس از دیگری آشکار میشود و ارتباط بین آنها عمیقتر و پیچیدهتر از چیزی است که به نظر میرسد. این رمان داستانی از گرههای انسانی، عشقهای پنهان، خیانتها و جستجوی حقیقت است.
اگر به داستانهایی که در آن رازها، روابط و تعلیق بهصورت هنرمندانه در هم تنیده شدهاند علاقه دارید، کتاب دوازده مهمان خاکستری بنفش میتواند انتخابی بینظیر باشد. این کتاب شما را به دنیایی پر از احساسات و پیچیدگیهای انسانی میبرد و تا آخرین صفحه شما را همراه خود نگه میدارد.
برای تهیه کتاب دوازده مهمان خاکستری بنفش و آشنایی با داستانی پر از رمز و راز، همین حالا به فروشگاه سایت ما مراجعه کنید یا با ما تماس بگیرید. این کتاب تجربهای فراموشنشدنی را برای شما رقم خواهد زد.
مقدمه 7
اتاق آبی 8
آکواریوم 12
پیشکش 14
تاج جواهرنشان 18
ترکیب 23
چهره 27
خاکستری بنفش 31
دستها و آشیانه ها 34
ردّپا 44
سنگ 48
عشق نو 51
فرار 56
قصههای زنده 59
کشتی نوح 63
لیلا 66
مترسک 71
ملوک السلطنه عزیز 75
هیاهوی گرداب 79
نگاههای نگران مادرم فراموش نشدنی است حتی آن شیارهای عمیق اندوه زمانبر دور لبانش…
با تشویش نگاهم میکند و میگوید: چند بار باید به تو گوشزد کنم از اینجا بروی؟ اینجا که جای بازی بچهها نیست!! بغض میکند و به لکنت زبان میافتد با دستانش به آسمان و به بالا اشاره میکند و میگوید: پدربزرگت از همینجا پیش خدا رفته است…
هزاران سؤال در ذهنم نقش میبندد…. مامان مگه نگفتی جای بچهها هم توی آسمونه !؟ نمیشه منم برم پیش پدربزرگ؟
او لب پایینش را که میلرزد گاز میگیرد و بازویم را میکشد و مرا با سرعت از آنجا دور میکند و به اتاقی میبرد. در را برویم میبندد. دیگر فقط صداهای اطراف و شیون و زاریها را میتوان شنید.
چرا؟ چرا همه گریه میکنند؟؟؟؟؟؟؟؟
عکس پدربزرگ را در قاب منبت چوبی روی میز قرار دادهاند و کنار آن حلوا و خرما و کتابهای دعا چیدهاند.
او که مرد درشتاندام و تنومندی بود، نمیدانم چطور توانست به آسانی به آسمان پرواز کند و مسافت زیادی را طی کند تا پیش خدا برود!؟
اما هرچه که هست انگار به جایی رفته که مکان خوب و خوشایندی نیست. حدس میزنم آنقدر جای بدی است که مایه تأسف و گریه فامیل شده است. شاید رفتن او از آنجا به نزد ما بدون بازگشت است که انقدر برای همه دردآور است!!
مادرم پیراهن و دامن یکپارچه سیاهی پوشیده است. همینطور بقیه کسانی که به مهمانی ما دعوت شدهاند تیره بتن کردهاند اما پدربزرگم همیشه پیراهن آبی میپوشید درست همرنگ چشمان آسمانیاش….
خودم چندین بار نیمهشبها خودم را به خواب زده بودم و او را میدیدم که به بهانه خوابیدن روی پشتبام، پاورچین و آهسته بدون اینکه کسی متوجه او شود به آسمانها پرواز میکرد و آنقدر از خانه و زمین دورمی شد، که دیگر دیده نمیشد. .. . اوایل هرچه میخواستم رازش را به مادرم فاش کنم، هر بار دهانم بسته میماند. یا مادرم مشغول به کاری بود و حوصله شنیدن حرفهایم را نداشت و یا کسی سرزده میآمد.
پدربزرگ هر وقت که عینک میزد با دقت بیشتر نگاهم میکرد و به چشمانم از بالای عینک خیره میشد.
گاهی برایم قصه هفتخوان رستم را تکرار و یا قصه شاهپریان را بارها و بارها بازگو میکرد. اما صدایش انقدر گیرا و عجیب بود که دوست داشتم آن را تا ابد در گوشم بشنوم. آهنگ صدایش شبیه زمزمه چشمهها بود. بیشتر مانند همان چشمهای که گاهی مرا به آنجا میبرد و با دستان پیاله مانند آب آن را به من مینوشاند. وجود پدربزرگم ترکیب هیجان، آرامش و اندوهی مبهم بود…..
تعداد صقفحات | 81 |
---|---|
شابک | 978-622-378-458-3 |
انتشارات |
.فقط مشتریانی که این محصول را خریداری کرده اند و وارد سیستم شده اند میتوانند برای این محصول دیدگاه ارسال کنند.
دیدگاهها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.