کتاب خشونت ‏در ‏نوجوان

کتاب خشونت ‏در ‏نوجوان

شناسه محصول: 13577

232,400 تومان

تعداد صفحات

166

شابک

978-622-378-412-5

انتشارات

عنوان صفحه
فصـل اول 13
كليات تحقيق 13
بيان مسئله 15
اهميت و ضرورت تحقيق 16
فصـل دوم 19
مباني نظري تحقيق 19
تعريف خشونت 21
انواع خشونت 25
خشونت جسماني (بدني) 25
خشونت عاطفي 25
خشونت جنسي 25
انواع الگوهاي رفتار خشونت بار 26
نوع پايدار 26
نوع كم دوام 26
نوع تأخيري 26
خشونت و تبعات آن 27
پرخاشگري 27
انواع رفتار پرخاشگرانه 28
هيجان و هيجان خواهي 28
خشونت در خانواده 29
خشونت عليه خود (خود زني) 30
خشونت گروهي جوانان (باندهاي تبهكاري) 31
عوامل مؤثر بر خشونت 32
1- عوامل شخصي 32
2- عوامل خانوادگي 32
3- عوامل اجتماعي 33
4- عوامل محيطي 34
عوامل فردي و خانوادگي مؤثر بر خشونت و بد رفتاري 35
موقعيت اقتصادي – اجتماعي و رابطه آن با خشونت 37
عوامل محيطي – اجتماعي مؤثر بر خشونت، ديدگاه فوشي 37
عوامل سطح فردي مؤثر بر خشونت در ديدگاه فوشي 40
فصـل سوم 41
سابقه و پيشينه تحقيق 42
تحقيقات داخلي 43
تحقيقات خارجي 45
ادبيات نظري 49
تبيين هاي زيست شناختي 49
سزار امبروزو و انتقادات وارده با نظريه لمبروزو 49
نظريه لذت جويي و درد گريزي آيسنك 51
ويليام شلدون (تيپ شناسي) 51
هانس آيزنك 52
نظريه كرموزوم 53
تبيين هاي روان شناختي 53
ساختار شخصيت از ديدگاه فرويد 54
پرخاشگري از ديدگاه فرويد 56
جامعه ستيزي ديدگاه جان باولبي 57
تئوري محروميت – پرخاشگري دولارد 57
پرخاشگري از ديدگاه بندورا 58
ديدگاه انگيزشي 58
تئوري ناهماهنگي شناختي لئون فيتگر و پيتر بلاو 59
چارچوب نظري تحقيق 60
نظريه هاي جامعه شناختي 60
نظريه يادگيري اجتماعي 60
نظريه فرصت افتراقي «ادوين ساترلند» 63
نظريه فشار ساختاري 67
نظريه آنومي اميل دوركيم 68
نظريه بي سازماني اجتماعي«مرتن» 76
نظريه ناكامي منزلتي «آلبرت كوهن» 85
نظريه بي سازماني شاو و مك كي 88
ديدگاه ماركو ويتز 94
تئوري محروميت نسبي 95
نظريه برچسب زدن 96
تبيين هاي خرده فرهنگي 96
الگوي دارو دسته نوجوانان بزهكار 97
نظريه علائق كانوني 98
تئوري خرده فرهنگ خشونت 99
ديدگاه تضاد 101
نظريه رده سني سامپسون و لوپ 107
ديدگاه اكولوژي (بوم شناسي) 108
تبيينهاي تلفيقي 109
جمع بندي مطالب جامعه شناختي 116
نظريه فشار 116
نظريه بي سازماني اجتماعي 119
نظريه تضاد 120
نظريه يادگيري اجتماعي 121
نظريه بي سازماني اجتماعي 121
ديدگاه اكولوژي (بوم شناسي) 122
تئوري محروميت نسبي 122
نظريه رده سني سامپسون و لوپ 123
ديدگاه تضاد 123
تئوري خرده فرهنگ خشونت 124
نظريه فشار ساختاري 124
الگوي تلفيقي اليوت 125
جمع بندي ديدگاه هاي روانشناختي 126
جمع بندي مطالب نظريه هاي يادگيري 126
جمع بندي ديدگاه زيست شناسي 127
فصـل چهارم 129
تجزيه و تحليل داده ها 129
آمار استنباطي 130
آزمون رگرسيون خطي چند متغيره: 141
فصـل پنجم 143
بحث و نتيجه گيري 143
خلاصه 144
نتيجه گيري 145
پيشنهادات و راهكارها 150
محدوديت هاي تحقيق 153
منـابع و مآخـذ 155
منابع فارسی 156
منابع غیر فارسی 162
آثار مولفان 163

 

 

انواع الگوهاي رفتار خشونت بار

نوع پايدار

اين الگو بوسيله رشد پرخاشگري طي دوره كودكي مشخص مي شود و علائم آن به مرور زمان رو به شدت وخامت است. اين الگو، رفتار خشونت بار مسئول بخش عمده مشكلاتي است كه براي افراد و جامعه ايجاد مي شود. شواهد مؤيد متعددي در اين زمينه وجود دارد. مثلاً « مافيت و همكاران » دريافتند كه 25 نفر معادل 71% از يك گروه پسران كه به دليل شرارت محكوم شده بودند قبل از 18 سالگي سبك زندگي توأم با پرخاشگري داشتند كه مشخصۀ آن اختلال سلوك طي اوائل زندگي و رفتار ضد اجتماعي طي مرحلۀ بلوغ بوده است. همچنين « تقي آزاد ارمكي و بهار » دريافتند خشونت و پرخاشگري الگويي است كه فرد طي دوره كودكي فرا مي گيرد و با گذشت زمان در او تثبيت مي شود اين محققان بر نقش عوامل ارثي و تعامل آنها با محيط تأكيد كرده اند. ( كي نيا، 1374: 152 ).

نوع كم دوام

ويژگي اساسي اين نوع بروز موارد محدود واگذاري پرخاشگري و خشونت است. اين شرايط    مي تواند طي دوره پيش دبستاني يا دبستان و يا طي نوجواني رخ دهد. با وجود اين دليل گذار بودن شرايط و نيز درگيري كمتر آنها در خشونتهاي جدي، تعداد افراد اين گروه كه دچار دردسرهاي قانوني مي شوند چندان زياد نيست. اما اين امر با توجه به شرايط محيطي مي تواند فاصلۀ بين وقايع پرخاشگرانه و توأم با خشونت را كه ويژگي اين افراد است، كم كند.

نوع تأخيري

اين نوع شامل افرادي مي شود عليرغم درگيري در اقدامات خشونت بار فاقد سابقه بروز پرخاشگري طي دورۀ كودكي و نوجواني هستند. در پاره اي از مطالعات طولي معلوم شده است اقليتي از مجرمان بزرگسال فاقد الگو رفتار پرخاشگرانه و خشونت بار طي سالهاي اوليه زندگي هستند ( همان منبع، 1374: 152 ).

به نظر مي رسد اين گروه بيشتر تحت تأثير عوامل محيطي و موقعيتي دست به خشونت زده اند. در پاره اي از موارد اعتقادات خاص اقليتهاي قومي با هنجارهاي خاص بعضي از خرده فرهنگها نيز در بروز اين شرايط مؤثر است. در رابطه با علت بروز اين پديده برخي محققان اعتقاد دارند كنترل بيش از حد افراد مسبب اين شرايط است اين نظريه در شكل ابتدايي خود توسط « مگارچي » ارائه شد. سپس « بلكبرن ( 1933 ) » آن را شرح و بسط داد. او اعتقاد دارد مجرمان فاقد سابقۀ پرخاشگري طي دوره كودكي خود بازداري هاي قوي داشته اند، كه بر اثر شدت خشم اين بازداري ها كارايي خود را از دست مي دهند و در اين شرايط آنها با حالت انفجاري دست به خشونت مي زنند.

عده اي از محققان با هدف تعيين شرايط دوره زندگي اين گروه، مطالعاتي انجام داده اند. مثلاً « پابل كنين ( 1992 ) » دريافت كه كودكان كاملاً مطيع طي دوره هاي بزرگسالي بيشتر در معرض رفتارهاي ناسازگارانه و مشكل زا هستند. همچنين « وايندل » نشان داد پرخاشگران تأخيري در مقايسه با يك گروه كنترل، عوامل استرس زا و مشكلات روانپزشكي بيشتري طي دوران كودكي خود داشته اند، اما از نظر نمرات پرخاشگري دوره كودكي، پايين تر از گروهي ديگر بودند. ( مركز مطالعات و تحقيقات اداره كل زندانهاي خوزستان، 1380 ).

 

خشونت و تبعات آن

پرخاشگري

رفتاري است بمنظور آسيب رساندن يا معدوم ساختن كسي با چيزي. در اكثر نقاط جهان پرخاشگري به صورت خشونت و عمل تخريبي عليه افراد و يا اموال جلوه گر مي شود اما گاهي اوقات به رقابت حمله كلامي، يا جلوه ديگر خصومت به شكل آسيب بدني مختصر محدود مي شود. به عبارت ديگر اصطلاح پرخاشگري در مورد انواع رفتاري بكار مي رود كه نتيجه آن انهدام يا تخريب چيزي و آسيب رساندن يا نابود ساختن موجود زندۀ ديگري است. دانشمندان در مورد پرخاشگري جوانان و نوجوانان به تعبير و تفسير مختلفي پرداخته اند. از جمله آن را ناشي از استعدادهاي موروثي دانسته اند. روي هم رفته چنين به نظر مي رسد كه ما پيش آمادگي يا زمينه براي پرخاشگر بودن زاده مي شويم. سپس آشكار سازي يا بازداري آن را ياد مي گيريم.

انواع رفتار پرخاشگرانه

الف ) پرخاشگري ناشي از خشم: اين نوع پرخاشگري عموماً همراه با علائم برانگيختگي هيجاني و اغلب ناشي از درد يا ناكامي است.

ب ) پرخاشگري ناشي از حس غارتگري: اين نوع پرخاشگري كاملاً متفاوت با پرخاشگري ناشي از خشم است. در اين نوع پرخاشگري انسان يا حيوان بدون احساس خاصي به مورد خود حمله مي كند.

پ ) پرخاشگري ناشي از ترس: اگر انسان يا حيواني در تنگنا قرار گيرد و مورد حمله واقع گردد، در اين نوع پرخاشگري با خشونت جواب حمله كننده را مي دهد.

ت ) پرخاشگري عامل: يك موجود زنده ممكن است عمل پرخاشگرانه را به اين علت انجام دهد كه براي انجام آن پاداش دريافت كند و يا به خاطر انجام ندادن آن تنبيه شود.

ث ) پرخاشگري دوستانه: نوعي پرخاشگري مي باشد كه موجودات براي دفاع از هم نوع خود، مانند مادر از فرزندانشان نشان مي دهد.

در مجموع پرخاشگري همواره نتيجه ناكامي مي باشد و وقوع پرخاشگري و رفتار پرخاشگرانه جوانان و نوجوانان هميشه دال بر وجود پيشين ناكامي است. و برعكس وجود ناكامي همواره منجر به گونه اي پرخاشگري مي گردد.

هيجان و هيجان خواهي

هيجان و هيجان خواهي در جوانان و نوجوانان در حال حاضر با وجود تحقيقات و بررسي هاي جديد و كامل توجه پژوهشگران به نوعي ويژگي شخصيتي جديد با عنوان هيجان خواهي جلب شده و آنان اميدوارند تا با بررسي دقيق گستره اين ويژگي بتوانند به تبيين بروز اين بزهكاري جوانان و نوجوانان بپردازند.

شايد شما هم در جرايد و ساير رسانه هاي جمعي، اخبار خوانده يا شنيده باشيد كه مثلاً جواني با رانندگي خطرناك خود سبب مرگ عده اي شد، چند جوان به مغازه اي دستبرد زدند و… روانشناسان عقيده دارند كه فعاليتهاي مهم مانند تخريب، اعمال منافي عفت، رفتارهاي پرخاشگرانه در بعضي از موارد در نتيجۀ نياز جوان به هيجان خواهي صورت مي گيرد. در تحقيقاتي كه بر روي گروهي از مجرمان جوان صورت

گرفت، مشخص گرديد كه مجرمان از نظر هيجان خواهي در سطح بالايي قرار دارند. همچنين بررسي ها نشان داده است كه بزهكاران به مراتب بيشتر از غير بزهكاران به ماجرا جويي مي پردازند و آنان در تحريك و استقبال خطر سخت شايق و حريص هستند. در مجموع، مي توان هيجان خواهي را به عنوان نياز براي تنوع و تازگي احساسات، رضايت خاطر براي تجربه خطرهاي فيزيكي و اجتماعي و ماجرا جويي تعريف كرد.

خشونت در خانواده

ارتكاب انواع اعمال جنايتكارانه برخي والدين سنگدل نسبت به فرزندانشان كه به محض انتشار اخبار مربوطه موجي از اندوه افكار عمومي را به دنبال مي آورد، ريشه هاي عميقي دارد كه در صورت بي توجهي به اين نكات، يقيناً در آينده نزديك بروز موارد مشابه و افزايش آمارهاي مربوط دور از انتظار نخواهد بود. به اعتقاد روانپزشكان، اختلالات رواني، بروز بيماريهاي طولاني مدت جسمي از علت اصلي بروز رفتارهاي غير طبيعي و حتي پرخاشگرانه در كودكان است. حال آنكه فقر مالي، اعتياد، گذراندن دوره هاي كودكي پر فراز و نشيب توأم با آرزوهاي مختلف، ازدواج در سنين پايين، داشتن فرزندان متعدد، مهاجرتهاي غير اصولي و انواع محروميتهاي اجتماعي از جمله عواملي است كه برخي والدين را به ارتكاب رفتارهاي خشونت آميز نسبت به فرزندانشان وا مي دارد، معمولاً كودكان به شدت پرخاشگرند، والديني پرخاشگر دارند. بنابراين در چنين خانواده هايي رفتارهاي متقابل شرايط بروز رفتارهاي پرخاشگرانه نتيجه ناتواني كودك در كنترل رفتار خود است، كه به طور طبيعي با تشخيص بموقع چنين مشكلاتي مي توان از بروز انواع آسيب هاي اجتماعي و اعمال خشونت عليه كودكان به شكل چشمگيري كاست. انتقال خشونت بين نسلها يكي از نكات برجسته در خانواده هاي كودكان آزار ديده انتقال خشونت از نسلي به نسل ديگر است. به اين ترتيب كودكي كه تحت آزار و اذيت والدين قرار مي گيرد، به وسيله ساز و كارهاي رواني بويژه همانند سازي و يا مشابهت با والدين به تدريج خود نيز رفتار خشونت آميز بروز مي دهد و به همين شكل اين رويه را به فرزندان و نسلهاي بعدي منتقل ميكند. بنابراين كارشناسان معتقدند براي كاهش شمار كودك آزاري ها پرخطر و خشن، دستگاه هاي نظارتي و حمايتي بايد با بهره مندي از نظرات كارشناسان و خبرگان، در يك نقطه اين چرخه معيوب را قطع كنند. كمك به انجام ازدواجهاي موفق در سنين مناسب، برخورداري زوجين از شرايط اوليه زندگي مطلوب، داشتن شغل مناسب، عدم اعتياد، حمايت از سوي خانواده، خواهان تولد كودك، بدون برخورداري از امكانات تفريحي و ورزشي مناسب، براي كودك و خانواده مي تواند در كاهش پرخاشگري و تحريك عصبي والدين نقش اصلي داشته باشد. پژوهش ها نشان مي دهد كه خشونت در خانواده پيچيده تر از خشونت عليه افراد بيگانه است. شدت و جدي بودن خشونت در خانواده امري واضح است، اما تعيين گستردگي آن مشكل است زيرا نه تنها دربارۀ تعريف آن توافق وجود ندارد بلكه بيشتر قربانيان اين خشونت ها مايل يا قادر به گزارش كردن آنها نيستند. ( روزنامه ايران، 5/11/1383 ).

خشونت عليه خود ( خود زني )

رفتار عمومي بدون قصد خود كشي در آسيب رساندن به خود، خود زني نام دارد، كه به صورت بريدن يا سوزاندن بدن روي مي دهد. بر اساس اين تعريف، در خود زني فرد مايل نيست به زندگي خود پايان دهد. خود زني به خودي خود يك هدف است و رفتاري است كه وحشت ايجاد مي كند و به نظر مي رسد كاملاً غير منطق مي باشد. متأسفانه رفتار خود زني كم نيست. طبق برآورد افرادي كه خود زني يا به طور مكرر به خود آسيب مي رسانند به ميليونها نفر مي رسند. اين رفتار هر سال در هر صد هزار نفر به هزار نفر مي رسد.

خود زني در بيماران روانپزشكي بسيار بيشتر است و از هر 20 هزار نفر يك نفر اقدام به خود زني مي كند. يعني در حدود 4 درصد از تمام بيماران بيمارستانهاي روانپزشكي، نسبت زنان به مردان در حدود 3 بر 1 مي باشد. خود زني در 30 درصد تمام مصرف كنندگان موارد مخدر و در 10 درصد تزريق كنندگان موارد مخدر كه در بخش درمان معتادين پذيرفته مي شوند، ديده مي شود. و بيماران ممكن است مجرد يا متأهل باشند و در حدود 20 سالگي باشند. بيشتر خود زني ها با ظرافت انجام مي شود، خود زني ها معمولاً در خلوت و با تيغ، چاقو، تكه شيشه يا آينه انجام مي شود. بيشتر محلهاي خود زني عبارت است از: مچ، بازو، ران و ساق پا، صورت، سينه و شكم كمتر مورد خود زني قرار مي گيرد. اكثر افراد داراي اختلال شخصيت، افرادي درون گرا و مبتلا به مسائل رواني هستند و سوء مصرف الكل و ديگر مواد مخدر در آنها شايع مي باشد. بيشتر افرادي كه دست به خود زني مي زنند اقدام به خود كشي هم دارند، برخي رفتار خود زني را يك رفتار شبيه خود كشي مي دانند. (نشريه حمايت؛ 2/3/1385).

خشونت گروهي جوانان ( باندهاي تبهكاري )

با اينكه بيشترين ميزان رفتار گروهي براي بزه در قالب انواع سرقت صورت گرفته، اما نيم نگاهي به اخبار حوادث نشان مي دهد كه جرايمي نظير توزيع مشروبات الكلي، توزيع و فروش مواد مخدر و قاچاق انسان نيز در قالب فعاليتهاي گروهي صورت مي گيرد. در اين كنش جمعي و اشكال متنوع آن كجروان جوان افزون بر اينكه يكديگر را از حمايتهاي مالي برخوردار مي سازند. نيازهاي عاطفي و ارزشي همديگر را نيز برآورده مي كنند. كارشناسان مسائل اجتماعي با دقيق شدن در رفتارهاي صورت گرفته در قالب كجروي گروهي جوانان نشان مي دهند كه برآورده شدن اين نيازها پشتوانه رواني مهمي براي تقويت و استمرار بخشيدن به رفتارهاي ياد شده بشمار مي آيد. در يك تحقيق دانشگاهي حضور جوانان و نوجوانان در اين گونه فضاهاي خرده فرهنگي و همراهي و مشاركت آنان در اين نوع مناسبات به معناي ابراز پايبندي به الگوهاي رفتاري خرده فرهنگهاي كجروي معرفي شده است.

مطالعات جامعه شناسان نشان مي دهد اينگونه رفتارها گاه با تدارك مقدماتي خاص از قبيل تشكيل دار و دسته، طرح و نقشه و تهيه لوازم و ابزار صورت مي پذيرد. از جمله نمونه هاي مطرح در اين شكل از رفتار مي توان به تشكيل دار و دسته هاي بزهكاري در سطح محل يا باندهاي خاص منطقه اي، كشوري و حتي بين المللي اشاره كرد.

جرم شناسان در موارد ديگر اعلام مي كنند، خشونت گروهي جوانان و نوجوانان ممكن است تحت تأثير محرك قوي و هيجاني شديد در وضعيتي خاص و به شكل غير مترقبه اتفاق بيافتد، غير قابل پيش بيني بودن اين امر منجر به شكل گيري گروه هاي بزهكاري در درون گروه هاي جوانان و نوجوانان جامعه مي شود. كجروي هاي گروهي در ميان اين عده به شكل جنبش احساسي، تحرك پذير، آشوب طلب، پر تحرك و به همان نسبت خطرناك، عاطفي و اصلاح پذير توصيف شده كه توجه محققان و كارشناسان علوم اجتماعي را به خود معطوف كرده است ( تركاشوند، نشريه حمايت، 1385 ).

 

عوامل مؤثر بر خشونت

عوامل متعددي مي تواند رفتار افراد را تحت تأثير قرار داده و در آن نقش داشته باشد. تنها يك عامل خطر زا نيست كه موجب رفتار پرخاشگرانه يا ضد اجتماعي مي شود، بلكه عوامل متعدد و چندگانه اي براي تأثير گذاشتن و شكل دادن رفتار افراد در تمام دوران رشد فرد بويژه در نوجواني با هم تركيب مي شوند كه موجب تقويت يا پيشگيري از رفتارهاي فرد مي شوند. بر اين اساس رفتار افراد تحت تأثير عوامل شخصي، خانوادگي، اجتماعي و محيطي است.

1- عوامل شخصي

بوم شناسان معتقدند كه ويژگيهاي شخصي با خشونت رابطه دارند. تحليل يافته هاي بيانگر آن است كه رفتارهاي پرخاشگرانه در دوران بچگي به صورت منظم خشونت در سنين بالاتر در ميان پسران را پيش بيني كرده است. ولي اين امر براي دختران ثبات كمتري داشته است. همچنين درگير شدن در ديگر رفتارهاي ضد اجتماعي از قبيل مصرف مواد مخدر، سرقت، تخريب اموال ديگران و شكست در كارها با خشونت رابطه مستقيم دارند و باعث بروز رفتارهاي پرخاشگرانه مي شوند.

2- عوامل خانوادگي

خانواده پايه بنيادين جامعه و نهادي است كه به اعضاي خود احساس امنيت و آرامش مي دهد و طي هزاران سال پايدارترين و مؤثرترين وسيله حفظ ويژگيهاي فرهنگي و عامل انتقال آنها به نسلهاي بعدي بوده و قرار است كه باشد؛ اما آمارها نشان مي دهند كه افراد از منزل، ضرب و شتم و اضطراب در خانواده باعث بوجود آمدن اختلالات رواني و شخصيتي در افراد مي شود و در نهايت منجر به خشونت مي گردد. تحقيقات نشان داده اند كه درگيری والدين يا سرپرستان با هم گرايش فرد نسبت به درگير شدن در رفتارهاي خشونت آميز را افزايش داده است. فقدان تعامل مطلوب و مناسب والدين – فرزند، نظارت والدين بر فرزندان، اعمال تربيتي و انضباطي و خشك و خشن والدين مي تواند به بزهكاري جوانان منجر مي شود. بد رفتاري با بچه ها و بي توجهي به آنها به عنوان عوامل خطر زاي ديگر در سطح خانواده در نظر گرفته شده است كه احتمال خشونت آنها را افزايش مي دهد. شواهد نشان داده است بچه هايي كه مورد بد رفتاري فيزيكي يا بي توجهي واقع شده اند نسبت به افرادي كه تحت چنين شرايطي نبوده اند، احتمال بيشتري داشته است كه در زمانهاي بعدي مرتكب جرايم خشونت آميز شوند. از طرف ديگر اعضاي خانواده و به ويژه والدين يا سرپرستان مي توانند با تأكيد بر آموزش و حمايت و محبت نقش مهمي در محافظت جوانان از خشونت ايفا كنند. گفتگو و ارتباط عميق بين والدين و فرزندان، داشتن مرزهاي آشكار در خانواده و اعمال تربيتي مستدل و قانع كننده مي توانند از خشونت جوانان پيشگيري كنند (ستوده، سيف الهي، 1386: 104 و 105).

3- عوامل اجتماعي

پيچيده شدن جامعه، تغيير در روابط پيدايش شهرهاي بزرگ كه در آن فرد تا اندازه اي هويت خود را از دست مي دهد و موجب افزايش انحرافات در جامعه شده است. عوامل اجتماعي به عنوان مؤثرترين عناصر در بروز و پيدايش انحرافات در سطح اجتماع نقش اساسي دارند. بعضي از عوامل سطح اجتماعي كه بر خطر جوانان براي ارتكاب خشونت مؤثر هستند شامل دسترسي به دارو و اسلحه، بي سازماني اجتماعي، عدم دسترسي به فرصتهاي باز آفريني و آموزش برابر است. تركيبي از سياستهاي دولت و قانون گذاري و پويايي هاي اجتماع دسترسي افراد محله به مواد مخدر و اسلحه را تحت تأثير قرار مي دهد. همچنين وجود باندهاي جنايتكار، خريد و فروش و توزيع اسلحه و مواد مخدر در محله افزايش مي دهد. البته اين عوامل خود با شرايط فعاليتهاي اقتصادي – اجتماعي محله رابطه دارد. براي مثال فرصتهاي محدود اقتصادي در يك اجتماع يا محله ممكن است به خريد و فروش مواد مخدر در سطح محله مشروعيت بخشد. بي سازماني اجتماعي پيش بيني كننده ديگري براي فعاليتهاي خشونت آميز است، اين عامل شامل ميزان بالاي جرم، فعاليتهاي باندهاي جنايتكار، مساكن فقير، و پسرفت عمومي در اجتماع يا محله است. اين نوع محلات معمولاً فاقد نهادهاي مناسب و خدمات مطلوب براي جوانان است، اجتماعات و محله ها مي توانند فرصتهايي براي جوانان ايجاد كنند تا در فعاليتهايي شركت كنند كه قدرت مسئوليت پذيري آنها را افزايش دهد. چنين تجربياتي به جوانان كمك مي كند تا مهارتهاي جديدي را بدست آورده و اعتماد به نفس آنها را افزايش دهد. اين شرايط خود احتمال خشونت را كاهش مي دهد ( شيخي، 1382: 90 و 93 ).

4- عوامل محيطي

بر اساس مطالعات بدست آمده توسط كليفورد[1]، بعضي از محيطها براي رشد و پرورش بهنجار اطفال مساعد نيست. مناطق فقير نشين و غير استاندارد چون زاغه ها نظير آن موجب بروز بسياري از انحرافات مي گردند. در نقاط ياد شده به دنبال پايين بودن سطح زندگي و وجود زمينه هاي مختلف فقر، امكان به انحراف كشاندن نوجوانان و جوانان به چشم مي خورد در چنين جوامعي يا در چنين محيطهايي نشانه هايي از بي ثباتي مشاهده مي شود. ضعف قوانين و نبودن ممنوعيت هاي اجتماعي، باعث بسياري از مفاسد در جامعه مي گردند، كه نه تنها در آن نقاط آثار نامطلوب بر جاي مي گذارند، بلكه نتايج و اثرات آن در ساير نقاط جامعه نيز منعكس مي شود. عوامل محيطي نقش اساسي در گسترش فرهنگ خشونت در ميانه گروه ويژه اي از مردم دارد. بعضي از عوامل كه در اين سطح با خشونت مرتبط هستند عبارتند از: فقر، در معرض خشونت رسانه ها قرار گرفتن، آزادي عمومي جوانان و…. محققان اثبات كرده اند جواناني كه در فقر زندگي مي كنند و پايگاه اقتصادي – اجتماعي پاييني دارند احتمال بيشتري دارد كه درگير رفتارهاي خشونت آميز شوند. تحقيقات ديگر نشان داده است كه در معرض خشونت رسانه ها قرار گرفتن به ويژه در دوران بچگي موجب رفتارهاي پرخاشگرانه در فرد مي شود. رسانه ها با نمايش فيلم و صحنه هاي پرخاشگرانه و خشونت آميز ممكن است درك افراد از خشونت به عنوان يك رفتار هنجاري و معمولي و تقويت اين ايده كه خشونت يك استراتژي خوب و قابل قبول براي حل مشكلات است را تحت تأثير قرار دهند. به علاوه وقتي كه بزرگسالان نسبت به جوانان بي توجه و بي اعتنا شوند، موجب مي گردد كه جوانان نيز در ايجاد يك رابطه اساسي و مهم با بزرگسالان در جامعه با مشكل مواجه شوند و اين فقدان رابطه به نوبه خود موجب از خود بيگانگي فرد گرديده و در نهايت احتمال رفتارهاي بزهكارانه و خشونت آميز او را افزايش مي دهد ( همان منبع، 1382: 102 و 103 ).

تعداد صفحات

166

شابک

978-622-378-412-5

انتشارات

نقد و بررسی‌ها

هنوز بررسی‌ای ثبت نشده است.

.فقط مشتریانی که این محصول را خریداری کرده اند و وارد سیستم شده اند میتوانند برای این محصول دیدگاه(نظر) ارسال کنند.