149,000 تومان
تعداد صفحات | 106 |
---|---|
شابک | 978-622-378-102-5 |
انتشارات |
فهرست
عنوان صفحه
فصـل اول 11
مقدمه 11
فصـل دوم 17
کنترل عواطف 17
تعریف عواطف 17
ويژگى هاى رشد عاطفى نوجوان 18
انواع عواطف در دوره نوجوانى 19
مقدمه ای بر کنترل عواطف 20
عوامل عاطفى و همبستگى اجتماعى 22
پرورش عواطف 24
احساسات 26
راهبردهاي کنترل احساسات ناخوشایند 27
کنترل براساس یادگیری عاطفی 29
عوامل تعيين كننده جو عاطفي خانواده 29
بررسي مفاهيم مربوط به مؤلفه هاي کنترل عواطف 31
مرحله اول کنترل خشم: خودآگاهی هیجانی 32
دیدگاه های نظری خشم 35
نیازهای اساسی روانشناختی 37
نیازهای روانشناختی 37
ساختار نیاز 38
نیاز از دیدگاه آبراهام مازلو 38
سلسله مراتب نیازهای مازلو 39
نیازهای انسان 39
نیاز از دیدگاه کارن هورنای 40
نیازهای روانی از دیدگاه هنری موری 41
نیازهای روانشناختی از دیدگاه جولین راتر 43
نیازهای روانشناختی از دیدگاه اریک فروم 44
نیازهای روانشناختی ارگانیزمی 47
فصـل سوم 57
روش مطالعه 57
فصـل چهارم 63
تجزیه و تحلیل داده ها 63
سیمای کلی پاسخ دهندگان 64
تحصیلات پاسخ دهندگان و همسران 64
تفاوت سنی بین پاسخ دهندگان با همسر 66
سن پاسخ دهندگان 67
جنسیت پاسخ دهندگان 68
شغل پاسخ دهندگان و همسران 69
مدت زمان ازدواج افراد 71
توصیف متغیرهای مورد مطالعه 72
بررسی نرمالیتی داده ها 78
بررسی فرضیات 82
فصـل پنجم 95
نتیجه گیری 95
منـابع و مآخـذ 101
منابع فارسی 101
منابع غیر فارسی 106
معمولاً پاسخ مردم به این که عواطف چیست، این است که عواطف یعنی احساس محبت و علاقه و بروز آن احساس نسبت به شخص دیگر. گاهی هم می شنویم که می گویند: فلانی آدم عاطفی است و منظورشان این است که فلانی آدم لطیف و حساس و پرمحبتی است. در مجموع وقتی صحبت از عواطف می شود بلافاصله حالت احساسی خوشایندی از جنس عشق و محبت به ذهن متبادر می شود(احمدی، 1385).
معمولاً هیجان و عواطف نیز از نظر علوم رفتاری یکسان یا نزدیک به هم معنی شدهاند. هیجان، واکنش احساسی پیچیدهای است مرکب از یک عده تغییرات فیزیولوژیک که در تغییرات بدنی که مقدمه ی اعمال آشکارند، ظاهر می شود. پس هیجان یا عاطفه نوعی واکنش است. یعنی نوعی رفتار و جنبهی احساسی دارد یعنی ناشی از یک حس و ادراک آن است. از آنجا که احساس در انسانها دارای جنبههای خوشایند یا ناخوشایند است. پس عواطف و هیجانها که رفتارهای ناشی از احساسهای انسان است. خود دارای جنبههای خوشایند و ناخوشایند می باشد. بنابراین تصور اینکه عواطف تنها دارای بار خوشایند است، درست نیست. حالت هایی مثل غم، شادی، خشم، عصبانیت، ترس، اضطراب، افسردگی همگی حالت های عاطفی یا هیجانی است که به نوعی عکس العمل رفتاری را نیز با خود دارد (ایمانی و مهترپور، 1390).
شیوههای بروز عواطف در افراد، گوناگون است و تحت تاثیر یادگیری و زمینههای زیستی و ارثی قرار می گیرد. اما آنچه قطعیت دارد این است که رفتارهای عاطفی بیشتر متاثر از الگوهای محیطی است و چون این رفتارها جنبهی یادگیری دارد، بنابراین می توان برنامههایی برای آموزش ایجاد تعادل و هماهنگی در بروز عواطف در نظر گرفت و به این ترتیب بطور غیرمستقیم به کودکان کمک کرد تا عواطف خود را به نحو درست بروز دهند. عدهای فکر می کنند که تسلط بر رفتار عاطفی یعنی کوشش برای سرپوش گذاشتن برآن و بروز ندادن آنها؛ که این تصور نادرست است و باید به فکر ایجاد محیطهایی باشیم تا در آن فرزندان ما بطور غیرمستقیم و با یادگیری از الگوهای سالم در اطراف خود بتوانند عواطف خود را به درستی و به اندازهی لازم نشان دهند. اصولاً نشان دادن عواطف چه عواطف خوشایند چه عواطف ناخوشایند برای سلامتی، بقا و ارتباط سالم بین انسانها ضروری است(احمدی، 1385).
ويژگى هاى رشد عاطفى نوجوان
رشد عاطفى نوجوان ويژگى هاى خاصى دارد كه عبارتند از:
1- هيجان و عواطف تند و شديد
2- نوجوان از محرّك هاى هيجانى به سرعت متأثر مى شود كه دليل آن نامتعادل شدن ترشّحات غدد داخلى و تغيير گرايش او نسبت به محيط است كه از يك سو، نمى خواهدو نمى تواند واكنش هاى كودكى را از خود نشان دهد و از سوى ديگر، هنوز نمى تواند كاملاً با وضع موجود سازش يابد و واكنش مطلوب اطرافيان را نشان دهد. از اين رو، وقتى به رفتار او انتقاد مى شود سريع ناراحت و غمگين مى شود.
3- گاهى در تعبير و بيان عواطف خويش دچار ترديد مى شود و حتى به دليل نگرانى از انتقاد و سرزنش مردم، آن ها را آشكار نمى كند. به اين دليل، در خود فرو مى رود، به توهّمات پناه مى برد، از مردم كناره مى گيرد و گاهى از ناسازگارى اميال با واقعيات نااميد مى شود.
4- واكنش هاى هيجانى و عاطفى نوجوان ناپايدار است كه دليل اين ناپايدارى در دو چيز مى باشد: الف. تغيير در ترشحات غدد درون ريز كه موجب تحريك عاطفى بيش تر او مى شود. و ب. تغييرات رشدى خاص دوران بلوغ و ترديدهاى اجتماعى كه تنش عاطفى نوجوان را افزايش مى دهد.
5- به دليل آن كه نوجوان تجربه بزرگ سالان را ندارد، در نحوه اظهار پاسخ هاى هيجانى و عاطفى نمى تواند سنجيده عمل كند; مثلاً، نمى داند محبت خودراچگونه به جنس مخالف نشان دهد(فتحی آشتیانی، 1391).
انواع عواطف در دوره نوجوانى
عواطف در دوره نوجوانى به امور خاصى تعلّق مى گيرد كه شايد در ابتداى امر متناقض به نظر برسند؛ مثل ترس و خشم كه نوجوان از طرفى مى ترسد و از طرف ديگر خشم مى كند.
الف ـ ترس: برخى تحقيقات نشان مى دهد كه نوجوان در اوايل بلوغ هنوز برخى ترس هاى كودكى را دارد؛ مثل ترس از اشباح كه به تدريج، اين ترس ها را از خود دور مى كند. موضوع ترس در نوجوانى ممكن است اين موارد باشد:
1- ترس هاى مدرسه اى؛ مثل ترس از امتحان، كوتاهى در انجام تكاليف، تمسخر و استهزاى معلمان و هم كلاسان و اجبار به شركت در بحث گروهى و سخنرانى؛
2- ترس هاى بهداشتى كه به شكل ترس از حوادث ناگهانى، مصيبت ها، بيمارى و مرگ ظاهر مى شود؛
3- ترس هاى خانوادگى كه هنگام بيمارى افراد خانواده يا مشاجره آن ها مشاهده مى شود؛
4- ترس هاى اقتصادى كه از پايين آمدن سقف اقتصادى خانواده ناشى مى شود؛
5- ترس هاى اخلاقى كه به صورت احساس گناه در هنگام خطا و اشتباه ظاهر مى شود؛
6- ترس هاى جنسى كه ناشى از نگرانى كيفيّت ارتباط با جنس مخالف واختلال احتمالى كاركرد اعضاى تناسلى اومى باشد(رحمتی، 1390).
نمودها و مظاهر ترس: الف)- اضطراب و دلواپسی که معمولا علت آن روشن نیست؛
ب)- کم رویی که با ترس از وضع موجود در محیط همراه است و از توجه نوجوان به خویش ناشی می شود؛
ج)- پریشانی که با ترس همراه است و هنگام نومیدی و نیافتن راه گریز از وضع موجود، پیدا می شود و همچنین ترس از استهزای دیگران یا افراط در تعریف و تمجید که او را پریشان می کند؛
د)- افسردگی که غالباً نتیجه یادآوری ناکامی ها، شکست ها و غم خوردن های پیشین است(شعاري نژاد، 1386)
ب – خشم: عوامل خشم در نوجوان عبارت است از:
1- به تعویق انداختن: او اگر نتواند در فعالیتی که انجام می دهد موفق شود یا او را از گفت وگو، خواب یا غذا منع کنند و کارش را به تعویق اندازند؛
2- احساس ستم و محرومیت: وقتی از اعضای خانواده، معلم یا دوستان نسبت به خود ستمی احساس نماید یا دیگران به نزدیکان او ظلمی کنند؛
3- تعدی به حریم و مقدسات فرد: مثل این که کسی به خط و فکر و دین نوجوان توهین کند؛
4- وضع مزاجی: مزاج نوجوان از عوامل طبیعی خارجی متاثر می شود؛ مثلاً اگر باد تند بوزد یا گرما شدید باشد یا دیر به ماشین برسد خشمگین می شود(رستمی، 1390).
مقدمه ای بر کنترل عواطف
عواطف بخش مهمی از زندگی انسان را تشکیل می دهند به گونه ای که تصویر زندگی بدون آن پنداری دشوار است. ویژگی ها و تغییرات عواطف، چگونگی ارتباط گیری عاطفی و درک و تفسیر عواطف دیگران نقش مهم در رشد و سازمان شخصیت، تحول اخلاقی و روابط اجتماعی، شکل گیری هویت و مفهوم خود دارد (لطف آبادی، 1379).
عواطف اهميت زيادي دارند؛ نه فقط به واسطه ايجاد احساسات خوشايند يا ناخوشايند، بلكه همين احساسات هستند كه چگونگي رفتار ما را مشخص ميكنند. عواطف بر خلاف رفتار، در معرض كنترل سايرين نيستند؛ نه ما قادر به كنترل عواطف ديگران هستيم و نه ديگران ميتوانند عواطف ما را كنترل كنند و به بياني ديگر، احساسات ما فقط متعلق به ماست. البته ديگران هم ميتوانند حداكثر كوشش خود را براي تأثير روي احساسات ما انجام دهند اما فقط و فقط ما ميتوانيم انتخاب كنيم كه اين تأثيرات اعمال شود يا نه! در يك طبقهبندي كلي، احساسات را ميتوان به 2 گروه تقسيم كرد: احساساتي كه به ما كمك ميكنند، عملكرد مؤثرتري داشته باشيم. داشتن سطح مناسبي از اضطراب است كه عملكرد را ارتقاء ميبخشد و در نتيجه، بهتر از زماني كه بهصورت معمول و عادي به مسائل نظر داريم، اقدام ميكنيم. و احساساتي كه موجب ميشوند عملكرد مؤثر ما پايينتر از سطح توانمندي های ما باشد، احساساتي مانند خشم، دلواپسي و احساس گناه هستند كه غالباً مانع عملكرد مؤثر ميشوند. در ضمن مادامي كه اين حالات در ما وجود دارد، احساس ناخوشايندي خواهيم داشت. واضح است احساساتي كه موجب ارتقاي عملكرد ميشوند، مطلوب و لذتبخش هستند، در مقابل احساساتي كه باعث افت عملكرد ميشوند، هم ناخواسته و هم ناخوشايند هستند(کریم پور، 1391).
همه انسان ها هیجان ها و عواطف را در زندگی خود تجربه می کنند و این کاملاً طبیعی است که در رویارویی با موقعیت های گوناگون هیجان ها و عواطفی متفاوت از خود نشان دهند، اما هیجان ها و عواطف منفی شدید غیر عادی است و نه تنها سازنده نیست بلکه آثار مخرب و زیان باری نیز دارد (قدیری، 1384).
افراط و تفریط در هیجان ها افراد را منجر به ناسازگاری، پرخاشگری، خشم، نفرت، و اضطراب می کند که به صورت کنترل نشده، بهداشت روانی و عاطفی افراد را به گونه ای جدی تهدید می کند (احمدی، 1380).
در واقع ما هرگز نمی توانیم از احساسات منفی بگریزیم زیرا احساسات بخشی جدا ناپذیر از زندگی هستند و باعث رشد و بالندگی ما می شوند (رابینز، ترجمه پزشکی پور، 1386). بهتر است به جای آن که از بروز هیجان ها جلو گیری کنیم، آثار واکنشی آن ها را کاهش داده تا فرصت کافی برای تصمیم های بهتر، آینده نگری و خلاقیت داشته باشیم (شریفی درآمدی و آقایار، 1386).
به گفته گروس (1998) منظور از مهارت کنترل عواطف عبارت است از این که فرد بیاموزد که چگونه عواطف خود را در موقعیت های گوناگون تشخیص دهد و آن را ابراز و کنترل نماید. از طرفی دان هام (2008) از قول کوردوا (2005) بیان می دارد که این مهارت اثرات گوناگون در جنبه های مختلف زندگی فرد، تعاملات بین فردی، بهداشت روانی و سلامت فیزیکی و جسمی فرد دارد. در واقع مدیریت هیجان موجب می شود افراد، واقع بین، نیک انیش و درست کردار شوند و فردی مفید و کارآمد در پیشرفت جامعه به شمار آیند (شعاری نژاد، 1386).
یکی از اقشار جامعه ی ما نوجوانان هستند که به دلیل داشتن نبرد برای استقلال، فشارهای تحصیلی، فشار دوستان، روابط جدید و مسئولیت های محوله زندگی پر دغدغه ای دارند؛ آنها با مشکلات و تصمیم گیری های فراوانی در جاده بزرگسالی روبرو هستند که این امر می تواند در نوجوان احساس دستپاچگی ایجاد نماید و احساس کند که همه چیز خارج از کنترل اوست و توانایی مدیریت کنترل عواطف خود را در موقعیت های اجتماعی و خانوادگی ندارد، بنابراین دچار مشکلاتی می شود که افزون بر آسیب رساندن به خود باعث آسیب رساندنی به جامعه نیز می گردد که می توان به افسردگی، خشم، اضطراب و … اشاره کرد (بیابانگر، 1384). همچنین می توانیم بگوییم که نوجوانان در این عصر نسبت به نسل گذشته از نظر هیجانی با مشکلات بیشتری رویارو هستند که این امر اهمیت کنترل عواطف در نوجوانان را دوچندان می کند (شریفی درآمدی و آقایار، 1386).
عوامل عاطفى و همبستگى اجتماعى
عواطف، گرایش ها و احساساتی است که توجّه انسان را از خود به نفع غیر معطوف می دارد. عواطف، استعدادی است فطری و از سرمایه های مهم آدمی است که در تربیت و کسب فضایل، نقشی اساسی ایفا میکند. زندگی انسان از حرارت عواطف گرم می گردد. احساسات و عواطف انسانی، زندگی را غنی و پربار ساخته، آن را قابل تحمّل نموده، از یک نواختی بیرون می آورد. بسیاری از جنبش های مهم اجتماعی و حتّی صلح و جنگ از عواطف و احساسات نشأت می گیرد. عواطف و احساسات مجموعه ای از انفعالات، انجذابات و حالات ظاهراً متضاد با منافع شخصی است که اگر بر اساس منطق و روی میزان صحیح از آنها استقبال و پیروی گردد، نقش تعیین کننده ای در رشد و تعالی انسان خواهد داشت(اسماعیلی یزدی، 1386).
عواطف به دو دسته تقسيم مى شوند:
الف) عواطفى كه تابع عوامل طبيعى هستند و به دنبال تأثير عوامل طبيعى، شكوفا شده و جهت خاص خود را پيدا مى كنند؛ مثل عواطف خانوادگى، كه در نتيجه ازدواج مرد و زن و تشكيل خانواده، بر اساس عامل طبيعى يا غريزى، ميان آن دو و فرزندانشان برقرار مى شود و حتى عواطف متقابل مرد و زن، كه سبب ازدواج آن دو و تشكيل خانواده مى شود، تابعى از همان عامل طبيعى و غريزى خواهد بود.
ب) عواطفى كه تابع عوامل طبيعى نيستند، بلكه پس از شكل گيرىِ اجتماع به وجود آمده و مى توانند در بقاى جامعه و تحكيم روابط اجتماعى تأثير داشته باشند؛ يعنى، پس از اين كه انسان ها به حكم عقلشان، براى تأمين نيازهاى مادى و معنوىِ خود، همزيستىِ اجتماعى و زندگىِ مشترك خود را در جامعه آغاز كردند، در سايه اين همزيستىِ متقابل، عواطف متقابلى نيز ميان آنان پديد مى آيد؛ زيرا وقتى شخصى احساس كند كه انسان هاى ديگر، خدماتى را به نفع او انجام مى دهند و نيازهاى وى را در زندگىِ اجتماعى برطرف مى كنند، عواطف و محبت وى نسبت به آنان برانگيخته مى شود.
بنابراين، مى توان نتيجه گرفت كه عواطف، در تشكيل زندگىِ اجتماعى و در تحقق جامعه بزرگ يا جامعه مدنى، نقش اساسى و احداثى ندارند، بلكه نقش آن ها تنها در تقويت و استحكام روابط اجتماعى ـ كه بر اساس عوامل ديگرى كه قبلا تحقّق يافته است ـ و بقا و تداوم آن ها خلاصه مى شود. در اين جا شايد اين مسأله به ذهن برسد كه: از آن جا كه همه انسان ها از يك پدر و مادر متولد شده اند، پس همگىِ آن ها در حقيقت، اعضاى يك خانواده به حساب مى آيند و در اين صورت، روابط عاطفىِ ميان اعضاى خانواده، بايد عامل وحدت و همبستگىِ همه آن ها، نه تنها در جوامع منطقه اى و ملت ها و حكومت ها، بلكه در جامعه واحد انسانى و جهانى باشد، ارتباط كل جامعه انسانى را در پى داشته و مانع از متلاشى شدن جامعه گردد.
با توجه به اين حقيقت كه همه افراد انسان، اعضاى يك خانواده بزرگ و داراى يك پدر و مادرند، نتيجه مى گيريم كه در ميان آن ها عواطف خانوادگى وجود دارد و اين عواطف، بايد عامل وحدت و همبستگىِ انسان ها در جامعه انسانى و جهانى شوند، در حالى كه چنين نيست. گستره عواطف خانوادگى، نامحدود نيست، بلكه محدود به خويشاوندان نزديك است. روابط عاطفىِ خويشاوندى و خانوادگى، در محيط خانواده، نيروى فوق العاده اى دارند؛ ولى هر چه واسطه، بيش تر و خويشاوندى دورتر شود، اين عواطف، ضعيف تر و كم رنگ تر خواهند شد و در بعضى شرايط تاريخى و زمانى، تأثير خود را در عشيره و قبيله، تا حدودى حفظ مى كنند؛ اما با افزوده شدن واسطه ها كار به جايى مى رسد كه اين رابطه نَسَبى و خويشاوندى، به كلى فراموش مى شود. بگذريم از اين كه برخى از زيست شناسان، اساساً وجود چنين ارتباط كلى و همگانى را مورد شك و ترديد قرار داده و يا حتى آن را انكار كرده اند. بسيارى از پيروان نظريه داروين معتقدند كه انسان ها از پدر و مادرهاى مختلف به وجود آمده اند. سفيدپوستان از يك حيوان خاص و سياه پوستان و سرخ پوستان و ديگر نژادهاى انسانى، هر كدام منشأ و ريشه اى جداگانه دارند و از پدر و مادرى خاص متولد شده اند. البته اين نظريه، مورد قبول ما نيست؛ اما همان طور كه گفتيم، روابط خويشاوندى و نَسَبى، در سطح جامعه بزرگ نمى تواند عاطفه نيرومندى در ميان اعضاى آن ايجاد كند و تنها اين حقيقت كه همه انسان ها به يك پدر و مادر منتهى مى شوند، كافى نيست تا روابط اجتماعىِ نيرومندى در ميان آن ها به وجود آيد و پيوند و وحدت آنان را تضمين كند؛ در بسيارى موارد، انسان ها در جنگ هايى گسترده، يكديگر را به خاك و خون مى كشند و با بى رحمى، همه متعلقات يكديگر را نابود مى كنند. بنابراين، نتيجه مى گيريم كه عواطف در تشكيل و تأسيس جامعه بزرگ، چندان نقشى ندارند(مصباح يزدى، 1380).
تعداد صفحات | 106 |
---|---|
شابک | 978-622-378-102-5 |
انتشارات |
.فقط مشتریانی که این محصول را خریداری کرده اند و وارد سیستم شده اند میتوانند برای این محصول دیدگاه(نظر) ارسال کنند.
نقد و بررسیها
هنوز بررسیای ثبت نشده است.