کتاب افسانه ‏در ‏نمایش

کتاب افسانه ‏در ‏نمایش

146,000 تومان

تعداد صفحات

105

شابک

978-622-378-241-1

فهرست
عنوان صفحه
مقدمه 11
فصـل اول 15
افسانه 15
انتخاب متن، انگیزه اي براي بررسی افسانه ها 19
معناي افسانه 20
علت روایات مختلف از افسانه ها 25
چگونگی شکل گیري افسانه ها 26
تفاوت‌های افسانه و اسطوره 30
ریشه یابی افسانه ها 32
ریشه تاریخی جغرافیایی 33
ریشه اسطوره اي 34
ریشه پهلوانی 35
ریشه عقلی 36
ریشه آیینی 36
ریشه روانی 38
انواع افسانه ها 39
افسانه هاي آمیخته با تکرار 39
افسانه هاي حیوانات سخنگو 39
افسانه هاي جادویی 40
افسانه هاي فکاهی 40
افسانه هاي حماسی 40
افسانه هاي عاشقانه 41
افسانه هاي اسطوره اي 41
بررسی سیر تاریخی حضور افسانه در نمایش 42
جنبه هاي نمایشی داستان‌های افسانه اي 46
فانتزي عامل پیوند میان افسانه و نمایش 52
فصـل دوم 55
اقتباس 55
انواع اقتباس 58
تاریخچه اقتباس 59
اقتباس در نمایش 63
مراحل اقتباس از داستان براي نمایش 65
فصـل سوم 69
کارگردانی 69
تحلیل افسانه ها از منظر نمایش 69
کارگردانی به مثابه اقتباس 87
کارگردانی نمایش هاي افسانه اي 92
منـابع و مآخـذ 103

 

 

 

 

معناي افسانه
به دست دادن معنایی کامل از افسانه، کاري است سهل و ممتنع. سهل، چون همه ما افسانه ها را در شکلی کلی می شناسیم. به محض شنیدن کلمه افسانه، قصه هاي ایام کودکی و داستان‌های خردسالی را به یاد می آوریم و از مجموع این شنیده ها تصویري به ذهن می آوریم که این تصویر کلی نارسا اما مشابه را افسانه می نامیم و ممتنع است، چون تعریفی که شامل تمـام نمونـه هـاي عملکردهـاي افسانه در تمام جوامع سنتی و باستانی باشد کاري است بسیار سخت و دشوار.
چرا که افسانه یـک پدیده ساده فرهنگی نیست که تنها داراي یک بعد باشد و قابل تفسیر از یـک جهـت. بلکـه افـسانه پردازي در اشکال متفاوت و گوناگونی که هر یک تفاسیر متفاوتی را می طلبد، قابل بحث و بررسـی است. نخست به سراغ فرهنگ ها و واژگان رساي کلمه افسانه در لغت نامه ها می رویم.
در فرهنگ پارسی عمید واژه افسانه چنین معنا شده:
افسانه: سرگذشت، قصه، حکایت و داستان. در همین فرهنگ و در ادامه آمده است:
افساییدن: افسون کردن و رام کردن، فسانیدن و فساییدن هم گفته شده اسـت یـا افـساي هرگـاه بـا کلمۀ دیگري ترکیب گردد، به معنی رام کننده و افسانه کننده و جادوگر است.
در فرهنگ فارسی امروز ، تألیف صدري افشار، معادل افسانه، تعریف زیر را می بینیم:
افسانه سرگذشتی ساختگی است که قهرمانان آن ممکن است انـسان، موجـودات واقعـی دیگـر یـا موجودات خیالی باشند و به کارهاي غیرعادي و بیرون از توان موجودات واقعی دست یازند.
در فرهنگ زبان فارسی مشیري ، ذیل واژه افسانه چنین نوشته شده است:
افسانه: حکایت ساختگی و غیر واقعی، داستان، قصه.
در فرهنگ فارسی معین در برابر واژه افسانه ذکر شده است:
افسانه: سرگذشت، قصه، داستان، متل.
در لغت نامـه دهخدا، افسانه، سرگذشت و حکایت گذشتگان معنا شده و هم معانی آن:
(قصه، داستان، حکایت، تمثیل، سرگذشت، فسانه، اساطیر، حدیث) هستند.
قصه و حکایت بی اصل و دروغ که براي قصه اي اخلاقی یا تنها براي سـرگرم کـردن سـاخته انـد.
افسانه در این لغت نامه به معنی کلماتی است که ساحران و جادوگردان به جهت حـصول اغـراض خود بکار بندند و خوانند.
همان‌طور که دیدیم بیشتر این تعاریف در واژگان زیر مـشترکند: (حکایـت یـا داسـتان، دروغ، غیـرواقعی، خیالی) و در بیشتر فرهنگ نامه ها، اصطلاح قصه و حکایت، در معناي افسانه آمده است.
همچنین می بینیم که واژه افسانه در معناي (جادو، سحر کردن، مـسحور و مجـذوب کـردن) نیـز آمده است و به همین گونه ارتباطی ریشه اي با لغاتی چون (فسانیدن، مجـذوب کـردن و مـسحور کردن و افسانیدن به معنی تسخیر روح و جادو) دارد. این ارتباط، بستگی مستقیمی با عناصر افسانه یعنی غیر طبیعی بودن آن و وجود عناصر فرا واقعی در آن دارد.
افسانه در خود، عناصر اساسی قصه هاي عامیانه یعنی جنبه جادویی آن را دارا می باشد و به همین جهت است کـه واژه افـسانه معـادل واژه هایی چون Legend و Fable آمده است.
جلال ستاري در مقدمه کتاب (زبان رمزي قصه هاي پریوار) ، چنین می نویسد:
(قصه هاي شگفت جادو که موجودات غیر طبیعی در رویـدادهاي آن مداخلـه دارنـد. قـصه هـاي شگرف جادو که پیچیده هستند و مشتمل بر عناصري فوق طبیعی یعنـی سـحر و طلـسم و جـادو و مسخ که از گذشته هاي دور براي ما به یادگار مانده اند؛ یعنی افسانه، حوزه وسـیعی از خیـال پردازي انسان را در بر می‌گیرد که در آن بشر سعی کرده است با استفاده از عناصري خارج از دنیاي واقعی به چیزي فراتر دست یابد.)
به عبارت دیگر، شگفتی اي که در بطن افـسانه وجـود دارد و از خـارق العـاده بـودن شخـصیت ها و اعمال و کردار آن‌ها سرچشمه می‌گیرد دلیلی است که بشر در افسانه پردازي دنبال آمـوزه اي بـراي نسل هاي بعد بوده است. تنها هدف افسانه، داستان پردازي نیست و صور خیال، تخیل و خیال پردازي در افسانه ها تنها شکلی عامیانه ندارد و صرف جنبه داستانی آن مد نظر نیست.
بنفشه حجازي در کتاب (ادبیات کودکان و نوجوانان) چنین می گوید:
(افسانه ها داستان هایی هستند که به علت دارا بودن عوامل تخیلی بسیار، ماجراهایشان امکان وقـوع بسیار بعید و یا غیر ممکن دارند).
بنابراین افسانه در عالم واقعیت امکان وقوع ندارد و از تخیل سرچشمه می‌گیرد و هرگـز از حـدود ذهن پا به دنیاي طبیعی نمی نهد و نمود عینی پیدا نمی‌کند.
میرچا ایلیاده، در کتاب (افسانه و واقعیت) در بیان هستی افسانه می گوید: (افسانه تاریخ مقدسی را روایت نمی نماید. افسانه به حادثه اي که در زمان نخـستین اتفـاق افتـاده مربوط می‌شود و به عبارتی دیگر، افسانه معلوم می دارد چگونه موجودات مافوق طبیعی با اعمـال خود واقعیت را به وجود می آورند)
تعریف ایلیاده از این واقعیت که توسط موجودات فوق طبیعی در افسانه ها به وجود می آید، چنین است. این واقعیت یا کل جهان است یا می‌تواند یک جزیره یا نمونـه اي گیـاه و نـوع ویـژه رفتـار انسان و یک نهاد باشد. ایلیاده در ادامه مطلب می گوید: (افسانه همیشه علت آفرینش است، افسانه چگونگی ایجاد چیزي و آغاز کردن آن را روایت می‌کند). با این تعریـف در نظـر ایلیـاده، افـسانه مضمونی است بسیار گسترده، پیچیده و در عین حال بـسیار کهـن. او راز گـونگی را در افـسانه بـه روایت هاي آغازین خلقت پیوند می زند و از آن مفهومی خلاق و آفریننده می سازد. ایـن تعریـف در عین حال نیم نگاهی به کارکردهاي افسانه دارد.
اکنون در می یابیم که افسانه حدودي از پردازش ذهنی انسان است که در آن سـعی شـده اسـت بـا استفاده از خیالپردازي و تخیل به شرح مطالبی بپردازد که به صورت عادي قابل بیان نبوده انـد و در این راه از عوامل مختلف فوق طبیعی چون سحر، جادو، مسخ و طلسم بهره گرفته شده است.
افسانه داستانی است که در اعصار قدیم براي بشر باسـتانی معنـاي حقیقـی داشـته ولـی امـروزه در معناي لفظی و اولیه خود حقیقت محسوب نمی‌شود و بشر امروزي به آن باور ندارد و بـه عبـارت دیگر افسانه زمانی تاریخ بوده، ولی امروزه به صورت داستان فهمیده می‌شود.
افسانه آفرینشی تخیلی است که در آن رویدادهاي محیرالعقول به وقوع می پیوندد که هم حـوادث و هم قهرمانان آن غیر قابل تکرار در زندگی واقعیند، اما در مجموع، افسانه حکمتی واقعـی را بیـان می‌کند. افسانه در نوع خود یک داستان است و داستان، پدیده ایست کـه خـالق آن هـدف و فکـر خود را در قالب ماجرا و شخصیت هایی که پدید می آورد، بیان می‌کند.
باید توجه داشت که این قصه ها، نوعی از ادبیات سنتی و مردمی و فولکلوریک را تشکیل می‌دهند که جاي خالق هنرمندي در پشت آن خالی است تا به حوادث و صحنه هـاي گونـاگون آن شـکل و معنا بدهد و آن را حول محور و هدف واحدي، گرد هم بیاورد.
تنها کاري کـه شـده ایـن اسـت کـه یکسري صحنه ها و شخصیت‌های مهم مطرح و امور جزئی حذف می‌شوند تا قصه از این طریـق، به یک ساده سازي برسد که هم براي مخاطب قابل درك باشد و هم خـود ایـن مخاطـب بتوانـد از طریق فرافکنی مشکلاتی که دنیاي واقعی براي او فراهم کرده به شخصیت‌های قـصه، خـود را سـبک کند.
دیگر تعریفی که امروزه جوامع پیشرفته به جاي افسانه به کار می برند، کهن الگو یا (آرکی تایـپ) است. آرکی تایپ، کهن الگوي افسانه ازلی، از اصطلاحات روانشناسی یونگ است و آن قـسمت از محتویات موروثی ناخودآگاه جمعی می باشد که همیشه و در همه ملل به شکلی واحـد بـروز پیـدا می‌کند و نشانگر وحدت افسانه ها و ریشه یگانگی آن هاست.
کهن الگوي افسانه اي در خواب و آثار ادبی خلاق به فراوانی دیده می‌شود. مثلاً عبور از آب، نماد تولد دوباره و انتقال به مرحله دیگر است و حتی به مرگ و تولد هم تعبیر شده است. افسانه داراي ویژگی‌هایی می باشد که قصه هاي مدرن فاقد آن هستند. بسیار مهم است کـه آدمـی دریابد که زندگی سراسر آفتابی و فرح بخش نیست، بلکه بسیاري از جنبه هاي هر روزه زندگی بـا بدبختی و مرگ و حوادث غم انگیز توام می باشد.
افسانه ها، دل نگرانی ها و معماها و بن بست هاي هستی آدمی را به طور جدي مطرح می سازند، نیاز به دوسـت داشـته شـدن و تـرس از بـی ارزش شمرده شدن و عشق به زندگی و بیم از مرگ و احساس هاي یاس آور تنهایی و ترس از ترد شدن از سوي جامعه، نگرانی هاي آزار دهنده اي را براي انسان به وجود می آورند.
راه حل هایی که افسانه ها براي این دل نگرانی ها ارائه می‌دهند روشـن و خـالی از ابهـام اسـت. ایـن افسانه ها با بیان ظریف و خاص خود به انسان می فهمانند که پایان عمر آدمـی مـرگ اسـت و راه حل، اندوه خوردن نمی باشد، بلکه دست یابی به رشد و کمـال و کـسب اسـتقلال در دوران عمـر است.
گرچه این افسانه ها سالیان دراز پیش از پیدایش جامعه امروزي به وجود آمده اند و بنابراین دربـاره جامعه امروزي چیزي ندارند که به انسان بیاموزند، اما درباره مشکلات و مسائل درونی آدمـی و راه حل‌های این‌گونه مسائل، از این افسانه ها به مراتب پیش از هر چیز دیگر می‌توان آموخت.
منظور افسانه اساساً بیان گذر است، گذر از یک مرحله به مرحله دیگر. گذري که در دوران زندگی آدمی ناگزیر می باشد. گذري دشوار که هزاران مانع در پیش دارد و نیازمند آزمون هـا و دشـواری هاي بسیار می باشد.
علت روایات مختلف از افسانه ها
به دلیل سنت شفاهی انتقال افسانه ها، روایت هاي مختلف از یک افسانه را می‌توان از زبان راویان مختلف شنید بدین معنی که ساختار اصلی همه افسانه ها یکی است، ولیکن به دلایل مختلفی نظیر شرایط فرهنگی و جغرافیایی راوي، موقعیت هاي زمانی و مکانی و سن مخاطب بخش هاي فرعی آن دچار تغییر و دگرگونی می‌شود.
افسانه ها از سرزمینی به سرزمین دیگر حرکت می‌کنند و در این حرکت، گاه تغییراتی در آن‌ها پدید می آید. به عنوان مثال، در کشوري مانند ایران که از کم آبی در رنج است، این ماده حیـاتی اهمیـت بسیاري دارد و از همین روست که این عنصر جایگاهی قوي در افسانه هاي ایرانی می یابـد. چـون تحریم آب به معنی از بین رفتن زندگی است. همان گونه که در داستان اژدهـایی کـه کنـار چـشمه زندگی می‌کند، چنین باوري جریان دارد و مردم براي بردن آب، ناچـار هـستند دخترانـشان را بـه اژدها بدهند؛ اما این افسانه، در همه سرزمین ها به یک شکل به پایان نمی رسد و پایان آن بـه نـسبت موقعیت کشورها تغییر می‌کند.
این افسانه در سفرش به سرزمین هاي مختلف، وقتـی بـه اروپـا می‌رسد، جلوه هاي عشق و عاشقی اش اهمیت بیشتري پیدا می‌کند. درحالی که در ایران بحـث اصـلی روي بهره گیري از آب است.
در مناطق مختلف جهان روایت هاي مختلفی از یک افسانه را می‌توان یافـت. مثلاً وارن رابـرتس بیش از نهصد روایت مختلف از افسانه ماه پیشونی در سراسر جهان جمع آوري کرده است.
چگونگی شکل گیري افسانه ها
بشر در گذشته و حال با اندیـشه دربـاره مسائل و مـشکلات جهـان پیرامـون کوشـش داشـته تـا رویدادهاي اطراف خود را به شکلی مفهوم و مشخص براي خود و همنوعانش توجیه نمایـد. صـد البته باید دقت داشت این مسئله مربوط به شخصی خاص نیست و جنبه عام دارد و نزد ملت یا قوم خاصی شکل نگرفته و فرم جهانی دارد.
مردمان براي آن کـه بتواننـد بـر عوامـل ناشـناخته طبیعـت وحشی پیرامون فائق آیند، دست به دامان اندیشه و تخیـل خـویش زده و داسـتان هایی بـا قهرمانـان خیالی ساخته و پرداخته نموده اند که داراي خصوصیات و فضایلی بوده که خود این مردم آرزومنـد داشتن آن بودند و می کوشیدند با یادآوري این داستان ها و قهرمانان خود را تهییج کـرده و یـا خلأ ناشی از نادانی، ناتوانی و بی اطلاعی خود را جبران نمایند.
این قهرمانان اشکالی از مردمان کامل بودند در اذهان مردمان ناکامل تا چاره جوي کمبودهاي مـردم باشند در مقابله با طبیعت پیرامون. گاه نیز می‌شد که بشر با نادانی، از قواي طبیعت براي این نیروهـا شـکلی انـسانی قائـل می‌شد و توقعاتی که از این امر حاصل شدند بشر را در رسیدن به خواسته ها و تسلط بـر طبیعـت بـه شـکل توتم پرستی و پرستش ارباب انواع یاري دادند.
بدین ترتیب بود که بشر با قائل شدن خدایانی براي هر یک از اشکال طبیعت یا مراسمی مثل خداي ابرها یا دریاها و یا خداي شکار و رقص کوشید تـا به یاري دعا و قربانی کردن، بر طبیعت غلبه نماید. یکی از دیگر از عواملی که در پیدایش افسانه ها نقش ایفاء می نموده ترس از مـرگ بـوده و هـست.
ترسی که هم براي اغنیاء و هم براي فقرا و بندگان وجود داشت. آن‌ها براي جبران این نقص دسـت به دامان قهرمانانی شدند که زندگی جاودانه داشتند و یـا بـه وسـیله عامـل جـادویی بـه آن دسـت می یافتند.
این امر نه تنها در قصه ها که در انواع هنرها همچون معماري و نقاشی و سفالگري نیز تأثیر نهـاد و هنوز در اشکالی چون اهرام مصر و قبرستان هایی که در دل کوه کنده می‌شدند، وجود دارد.
احساس ناتوانی فراوان بشر در مقابل قواي طبیعی نیز عاملی بوده که باعث شده تـا قهرمـانی پدیـد آید که به سهولت بتواند بر قواي طبیعت وحشی غلبه کند. این قهرمانان افرادي بوده اند چون پهلوانان باستانی و شوالیه هاي دوره جدید. کنجکاوي نوع بشر براي دستیابی به راز و رمزهاي عالم حیوانات و سخن گفتن در میان آن‌ها باعـث گردید تا نوع بشر خود را در قالب حیوانات و در دنیاي ایـشان بگـذارد و گـاه نیـز تـرس از بیـان مطلب در زبان بشري دلیلی شد تا بشر دست به ساختن افسانه هایی در شکل قـصه هـاي حیوانـات بزند.
عناصري چون بی بـاري خـاك، نباریـدن بـاران و خشکـسالی در جـوامعی مثـل جوامـع اولیـه کـه اقتصادشان بر پایه کشاورزي بوده، باعث ایجاد احساس مذلت و مسکنت در آن محیط ها مـی گـشته که مردمان این جوامع در چنین مواقعی، چاره را در افسانه سازي می دیدند.
آنگاه که شیوهاي از زندگی می‌میرد، محتویات آن در شکل افسانه ها پدیدار می‌شود. افسانه ها چنـان آثار مشهودي از مفاهیم دینی را در بر می گیرنـد کـه می‌توان آن‌ها را بـدون یـاري و اسـتعانت از بررسی‌های تاریخی رد یابی نمود و نشان داد. به عنوان نمونه در میان قصه هـا و اعتقـادات در جـایی می بینیم که قهرمان قصه به یاري اسب پرنده از مکانی به مکان دیگر انتقال مـی یابـد و در قـصه اي دیگر قهرمان توسط قالیچه پرنده این مسیر را طی می‌کند و در پاره اي مـوارد بـه وسـیله سـیمرغ و عقاب و پرندگان طی مسیر می‌کند.
در هر داستان بنا بر شیوه زندگی آن زمـان ایـن انتقـال صـورت گرفته، در جایی که قهرمان سوار بر اسب بالدار حرکت می‌کند، این افسانه را در جوامع کـشاورز و گله دار می‌توان یافت. افسانه سیمرغ و عقـاب در جوامـع شـکارچی و صـیاد رواج داشـته اسـت و قالیچه پرنده در زمانه شهر نشینی و عصر تجارت پدید آمده است.
افسانه ها، در حقیقت نمایشگر خاطرات دوران کودکی نوع بشر می‌باشند و چون منشأ آن‌ها به ما قبـل تاریخ می‌رسد، پیش از هر گونه ادبیات وجـود داشـته و در حقیقـت افـسانه هـا قـالبی بـراي ابـراز محرومیت ها، ناکامی ها و رنجدیدگی هایی است که اکثریت وسیع مردم جامعه در طـول زمـان دچـار آن بوده اند. حتی می‌توان گفت که عمده افسانه ها جبران کمبودهاي بشري است که در نهایت موجـب تقویت روح و اراده بشر می‌شود.
در افسانه ها ترس و ناامنی از انسان‌ها دور می‌گردد و مـاجرا طوري پایان می‌پذیرد که آدمی، ناتوانی و درماندگیش را به دست فراموشی می‌سپارد. این مقصود، بـا پیروزي قهرمان که در حقیقت نماینده نوع بشر است بر عناصر شر و پلید حاصل می‌شود.
یکی دیگر از علل اساسی خلق افسانه ها و اساطیر در شکل حماسـی ایـن اسـت کـه بعـضی اقـوام بایاس و سرخوردگی می‌بینند سرزمین محبوبشان کـه در آن سـاکن و مـستقر شـده انـد در معـرض هجوم و حمله قرار می‌گیرد و دچار مصائب و بلایا می‌شود. در این هنگام است که مردمـان دست به افسانه سازي می‌زنند و اسطوره اي می سازند جبران کننده و می کوشند تا به یاري داسـتانی تخیلـی که درست خلاف واقعیت است عقده هاي خود را جبران کنند.
چون این گونه داستان‌ها مربوط به مردم عادي است، پهلوانان یا ارباب انـواع و خـدایان ضـرورتاً در آن نقشی فائق و اصلی دارند. آنان پا به دنیاي خارق عادت و فوق طبیعت می نهند. البته ایـن گونـه داستان‌ها یک روزه پدید نمی آیند، ولی شکلی جاودانه و دائمی دارند و طبیعتاً براي سرکوبی ناامیدي و سرخوردگی هاي بشر خلق شده اند. باید دانست تخیل بشري سر خـود و دلخـواه چیـزي را ابـداع نمی‌کند بلکه چیزهایی می‌سازد که تأثیر بازسازي تمامیت روان ماست که هرگاه احـساس حقـارت نفس آن را دچار عدم تعادل می‌کند، لازم است در شکلی دیگر جبران گردد. براي مثال ارباب انواع مهربان، زاده تخیل گروهی هستند که به وجود غرایز جنایت و غـارتگران در خود آگاهی دارند.
پس انسان‌ها به زبان رمز و نماد، خطرات مبهم و حالت هاي کـشف ناشـدنی اي را که در مرتبه ناخودآگاهی تهدیدشان می‌کند نمودار می‌سازند و البته دادن شکلی تمثیلی بـه آن‌ها در حکم یافتن امکان مبارزه ثمربخش با آن‌هاست.
احساس خواري و مذلت در میان اقوام آرزومند کسب برتري سیاسی و خواسـتار شـوکت و افتخـار نیز وجود داشت که این احساس اکثراً نتیجه شکست هـاي نظـامی بـود. سـپس نیـروي تخیـل کـه آفریننده افسانه هاست، به کار افتاده و در عالم داستان این برتري سیاسی و شـوکت اجتمـاعی را بـه نمایش در می آورده است؛ مانند افسانه رستم در ایران یا قصه هرکول در یونان باستان.
این‌گونه افسانه ها را می‌توان به دو دسته کلی تقسیم نمود:
الف – افسانه هایی در جهت جبران شکست و توفیق یا تفوق.
ب – افسانه هایی در جهت کوچک کردن شکست و بزرگ نمائی پیروزی هاي قبلی.
به هر دو شکل، افسانه ها در شکل کلی خود بیشتر در بیان مردم عوامی که در زیر ظلم قـرار داشـتند و یا از شکست‌ها لطمه بیشتر می دیدند، پدید می آمدند و از این منظر می‌توان گفت افسانه ها مخـتص و ساخته مردم طبقه پست و متوسط جامعه است
باید به این نکته توجه داشت که نباید در افسانه ها همیشه به دنبال رمز و معانی عمیق گـشت. هـیچ چیز به ما اجازه نمی‌دهد که فکر کنیم هر تصویر خیالی، هر نام و یا هر شیئی که در افسانه ها هست داراي نقش تمثیلی است. حتی افسانه هاي بزرگی که از لحاظ مفهوم مورد قبول تمام صاحب نظران هستند نیز شامل آمیزه اي از تمام مواردند.
برخی رمزي اند و برخی دیگـر ناشـی از تفـسیرهاي آزاد راویان، نقالان، حماسه سرایان و یا حتی روایات مردم عادي که براي جلـب توجـه شـنوندگان و پیوند دادن آن‌ها با موقعیت خود، افسانه ها را با پیرایه هاي فرعی و ملحقات و ضمایمی که از زندگی روزانه خود استخراج می‌کرده اند، زینت می داده اند. این افسانه ها عموماً به جهت سرگرمی و جلـب توجه مخاطبان نقل می‌شده‌اند که از این دست می‌توان به افسانه اي کودکانه اشاره نمود، هماننـد افسانه (بز زنگوله به پا) که همواره براي مخاطبانش جذاب و دوست داشتنی می باشد.

تفاوت‌های افسانه و اسطوره
گرچه میان اسطوره ها و افسانه ها وجوه مشترك بسیار وجود دارد، به خصوص که ایـن دو انتقـال دهنده مجموع تجارب بشر و به ویژه تجارب جـوامعی می‌باشند کـه حفـظ گنجینـه هـاي خرد گذشتگان و انتقال آن‌ها را به نسل‌های آینده در نظر داشته اند، با این همه تفاوت‌هایی میان اسطوره هـا و افسانه ها وجود دارد؛ زیرا با اینکه هر دو کشاکش هاي درونـی آدمـی را تجـسم مـی بخـشند، امـا قهرمانان اسطوره ها الهی و داراي جنبه هاي فوق بشري می‌باشند. اسطوره در بلنـداي خیـال یـک قوم اتفاق می‌افتد، اما افسانه بر روي زمین در کنار دست‌ها و چشم هایی اتفاق می‌افتد که واقعیات را لمس می‌کنند و می بینند.
اسطوره ها ریشه در اندیشه مذهبی، خرافات، سحر و جـادوگري و افـسون دارنـد و جنبـه هـاي سمبولیک آن‌ها باعث می‌شود که در حال و هواي رویدادهایـشان فـوق انسان‌ها بـه وجـود آینـد و نیروي خدایی به آنان داده شود؛ بنابراین از جمله تفاوت‌های بین افـسانه و اسـطوره ایـن اسـت کـه افسانه ها مرجع ایمان و اعتقاد ملتی نیستند و بیشتر زائیده خیالند و براي مشغول کـردن و مـسرت خاطر خواننده و شنونده ساخته شده اند. در حالی که اساطیر مضامینی را در بردارند که از اتفاقـات و حوادث واقعی سرچشمه گرفته اند.
به تعبیري دیگر: اساطیر، شامل روایاتی از اعمال فوق العاده انسان‌ها یا موجوداتی آرمانی است کـه زاده تخیل افراد یا اقوام بوده و خود از حوادث تاریخی و واقعی که در بستر زمان تغییر شـکل یافتـه است، نشات گرفته اند. فرق میان افسانه با قصه نیز در این است که افسانه قـالبی اسـت کـه کلیـه ویژگی‌های قـصه را دارا می باشد، با این تفاوت که عناصر خیالی و امـور خـارق العـاده در آن زیـادتر و قـوي تـر اسـت.
افسانه ها در زنـدگی و ادبیـات هـر قـوم و ملتـی داراي اهمیـت و شـایان مطالعـه انـد. جمعـی از پژوهشگران علم فولکلور معتقدند که هند، مهد بسیاري از افـسانه هـایی اسـت کـه هـم اکنـون در کشورهاي جهان وجود دارد. گرچه در افسانه مانند اسطوره موجودات غیر انسانی و موهوم وجـود دارد و ماننـد اسـطوره در آن راز و رمز حاکم است و این دو مشترکاتی مانند حیوانات سخن گو، نباتات و جمـادات دارنـد، امـا دنیاي اسطوره دنیاي باور است و فضاي افسانه این ویژگی‌ها را بـی باورانـه مـی نمایانـد. انـسانی با جهان بینی اسطوره اي افسانه را خیـال مـی بینـد و دروغ، در نتیجـه بـراي او عناصـر افـسانه معنـایی سمبلیک پیدا می‌کند.
انسانی با جهان بینی اسطوره اي به شیطان بـاور دارد و اعمـال او را ممکـن و خطرناك می داند؛ اما همین انسان به دیوها و کردار ایشان در افسانه ناباورانه می نگرند. تفاوت دیگر افسانه و اسطوره در قهرمانان آن هاست، قهرمانان اسطوره ها به خود متکـی و خـود کفـا هستند و نهایتاً در شکل ویژه متصل به ایمان به خدا هستند؛ اما قهرمان افـسانه هرچـه می‌کند بـا کمک موجودات جادویی و اشیاء و وسایل خارجی است.
براي اثبات این امـر و اهمیـت قهرمانـان این دو کافی است به گذشته بازگردیم. انسان‌ها در سـابق بـراي قهرمانـان اسـطورهاي خـود معابـدي می ساختند و حتی آن‌ها را پرستش می‌کردند و برایشان قربانی می‌نمودند، اما در مورد افسانه ها هرگز چنین نمی‌نمودند. البته گاهی افسانه و اسـطوره در رونـدي تـاریخی و طـی زمـان بـه هـم تبـدیل می‌شوند، اما در حالت کلی و شکل ویژه تفاوت‌هایی که بین این دو سبک می‌توان قائل شد به قرار زیر است:

1- قهرمانان اساطیري نیمه خدا و نیمه بشرند، اما در افسانه ها قهرمانان انسان‌ها، دیوها و یـا پریـان هستند. هرچند با ویژگی‌هایی خاص اما هرگز خدا نمی‌شوند و مورد پرستش عوام قرار نمی گیرند.
2- عناصر طبیعی در هر دو زنده هستند و جان دارند، ولی در افسانه همیشه و در اسـطوره بـسیار اندك به حرف می آیند.
3- در افسانه و اسطوره مرده می‌تواند زنده شده به جهان خاك باز گردد؛ اما در افـسانه ایـن زنـده شدن به کمک نیروهاي جادو و قدرت قهرمان صورت گرفتـه و در اسـطوره بـا تمنـاي قهرمـان از ارباب انواع یا ایزدان انجام می‌گیرد.
4- گفتیم که حیات غیر انسانی نزد هر دو وجود دارد اما گاهی در افسانه ها انسان در حالت طلسم شده به قالب حیوان، پرنده و یا گیاه می رود، اما در اسطوره چنین نیست.

تعداد صفحات

105

شابک

978-622-378-241-1

نقد و بررسی‌ها

هنوز بررسی‌ای ثبت نشده است.

.فقط مشتریانی که این محصول را خریداری کرده اند و وارد سیستم شده اند میتوانند برای این محصول دیدگاه(نظر) ارسال کنند.