کتاب احساس تعلق به مدرسه

کتاب احساس تعلق به مدرسه

120,400 تومان

تعداد صفحات

84

شابک

978-622-378-160-5

نویسنده:

عنوان صفحه
مقدمه 7
فصـل اول 11
کلیات کتاب 11
هدف مطالعه 13
متغيرها 13
سؤالات 14
تعاريف نظري و عملياتي متغيرهاي مورد مطالعه 15
فصـل دوم 17
تعاريف احساس تعلق به مدرسه 17
رويكردهاي احساس تعلق به مدرسه 22
احساس تعلق به مدرسه از نظر رويكرد معرفتشناختي 22
رويكردهاي مختلف در روانشناسي محيطي 24
احساس تعلق به مدرسه از نظر رويكرد يادگيري دانشآموزمحور 25
عوامل مؤثر بر احساس تعلق به مدرسه 27
مدل افزايش احساس تعلق به مدرسه 31
مدل چك كردن ارتباطات 32
عناصر اصلي مدل چك كردن ارتباطات 32
رابطه احساس تعلق به مدرسه با سلامت 35
مدل ارتباطات رسمي و غيررسمي در روي يك پيوستار 36
تأثيرات احساس تعلق به مدرسه 38
پيامد احساس تعلق به مدرسه 39
مطالعات انجامشده در ايران پيرامون احساس تعلق به مدرسه 39
مطالعات خارجي انجامشده پيرامون احساس تعلق به مدرسه 40
عملکرد تحصیلی 41
تعاريف متعدد عملكرد تحصيلي 41
توسعهی شاخص عملكرد تحصيلي براي فراگيران هزارهي جديد (NML) 42
تفاوتهاي فردي و عملكرد تحصيلي 43
عوامل مؤثر در عملكرد تحصيلي 43
عوامل دروني يا شخصي 44
عوامل بيروني يا محيطي 49
مطالعات انجامشده در ايران پيرامون عملکرد تحصیلی 61
مطالعات انجامشده در خارج پیرامون عملکرد تحصیلی 63
فصـل سوم 67
بحث و نتیجه‌گیری 67
منـابع و مآخـذ 73
منابع فارسی 73
منابع لاتین 80

 

 

 

 

 

انسان ها موجوداتي اجتماعي اند كه از بدو تولد در يك مجموعه اجتماعي زندگي مي كنند و نسبت به آن مجموعه احساس تعلق دارند. هر چه كودك بزرگتر مي شود نسبت به والدين، محله، شهر، مدرسه و اعضاي خانواده احساس تعلق بيشتري مي كند. گذشته و تاريخچه زندگي يك فرد در مدرسه اين احساس را قوي تر مي كند و همين ويژگي هاي فردي مشترك با ساير دانش آموزان منجر به احساس تعلق بيشتر آنها به مدرسه مي شود (فرهمنديان، 1387).
دانش آموزان در شرايطي كه خود را با مدرسه بيگانه بدانند، هر چند در مدرسه حضور داشته باشند و درس بخوانند و از حقوق خود قانوني برخوردار باشد؛ اما با تعاريف اجتماعي دانش آموز تلقي نمي شود. دانش آموزي از ديدگاه اجتماعي زماني تحقق مي يابد كه دانش آموز نسبت به مدرسه و زير ساخت هاي آن احساس تعلق كند و در توسعه و تحولات مدرسه مشاركت جويد. قضاوت درباره احساس مسئوليت و مشاركت اعضاي مدرسه در توسعه برنامه هاي مدرسه، فعاليت هاي فوق برنامه با ارزيابي و اندازه گيري شاخص احساس تعلق به مدرسه قابل تبين و تحقق است (ناطق پور، 1389)
احساس تعلق در درجه نخست به معناي خاص و متمايز بودن، ثابت و پايدار ماندن (تداوم داشتن) و به جمع تعلق داشتن است. به عبارت روشن تر، انسان ها با احساس تعلق به جمع داشتن امنيت و آرامش لازم را براي زندگي كسب مي كند (گل محمدي، 1381).
احساس تعلق به مدرسه به عنوان اعمالي كه باعث سازگار شدن دانش آموز در انجام يك فعاليت يا مكان خاص مي شود و به دنبال آن احساس وابستگي به افراد، موضوعات و محيط هاي مختلف را در پي دارد تعريف شده است. اين اعمال باعث افزايش احساس راحتي، خوب بودن و كاهش اضطراب دانش آموز مي شود (كارچر، هولكومب و زامبرنو، 2008).
احساس تعلق زمينه ساز تصميم گيري هاي فرد درباره تنظيم ارتباط خود با محيط و يا امر خاصي است. همچنين تعلق زمينه هاي همكاري و مشاركت در تحولات اجتماعي را فراهم مي آورد. بنابراين احساس تعلق نقطه فرايندي است كه طي آن فرد نسبت به مكان، شي و يا امري احساس تعهد و مسئوليت پيدا مي كند؛ به نوعي كه موجب احساس مثبت نسبت به محيط و يا امر مورد نظر مي شود (ناطق پور، 1389).
احساس تعلق برميزان دلبستگي و تعلق و همچنين تعهدي كه اعضاي يك جامعه (مدرسه) نسبت به جامعه خود احساس مي كنند، دلالت دارد (ابوالقاسمي، 1389).
در روانشناسي تعلق به رابطه شناختي فرد با يك محيط يا يك فضاي خاص اطلاق مي شود كه در آن زندگي مي كند (سرمست و متوسلي، 1389).
تعلق به مدرسه يعني ادراك دانش آموزان از اينكه در محيط مدرسه توسط همكلاسي ها مورد پذيرش و حمايت واقع مي شوند و در نتيجه رضايت و تعلق به مدرسه دارند (روسر ،1996).
با توجه به اينكه مفهوم احساس تعلق به مدرسه داراي كاربرد هايي در حيطه هاي مختلفي از علوم مثل جامعه شناختي، روانشناسي و پزشكي مي باشد، لذا تعاريف متعددي از احساس به مدرسه وجود دارد و توافق چنداني روي مفهوم آن وجود ندارد. تعاريف موجود درباره احساس تعلق به مدرسه به چندين دسته تقسيم مي شود كه يكي از عمومي ترين دسته ها تعاريف زيست بوم شناسانه يا مبتني بر بعد اجتماعي است. در اين رويكرد احساس تعلق به مدرسه به صورت عمومي براي توصيف كيفيت ارتباطات در سطح جامعه و به صورت اختصاصي به عنوان ديدگاه افراد كه باعث افزايش پيوند آنها با محيط مدرسه مي شود تعريف مي گردد (مك نلي،2002؛ به نقل از ابوالقاسمي،1389).
به طور كلي مهمترين عناصر اين تعلق را كارچر، زامبرنو و هولكومب (2008) ارتباط موثر افراد با اعضاي جامعه مدرسه، ميزان تعلق افراد به اهداف جمعي و ميزان دخالت اعضا در فعاليت هاي اجتماعي مي دانند. بر اثر اين رويكرد احساس تعلق به مدرسه را مي توان شامل كيفيت پيوند محيط مدرسه با گروههاي موجود در جامعه قلمداد كرد. در اين رويكرد سعي شده است به مدرسه به عنوان بخشي از جامعه نگاه شود كه براي شناخت آن می بايست آن را در بافت جامعه مورد بررسي قرار داد. تمركز اين رويكرد روي سلامت دانش آموزان و بازده هاي يادگيري آنها مي¬باشد. اين گروه هاي كلي شامل: خانواده ها، كارمندان و دانش آموزان هستند. تمامي اين گروهها مي بايست با يكديگر داراي تعامل باشند كه ويژگي مهم آنها ارتباطات اجتماعي قوي و بين فردي و تعامل با يكديگر است (ابوالقاسمي، 1389).
البته بر اساس اين رويكرد در بين گروههاي مورد نظر هم نمي بايست تضاد واختلافي باشد و اختلافات در مدرسه و سطح جامعه چه به لحاظ قوميتي و فرهنگي و چه اقتصادي باعث كاهش احساس تعلق به مدرسه مي شود (هنریچ و همکاران، 2005؛ به نقل از ابوالقاسمی،1389).
بنابراين با توجه به نكات ذكر شده سيستم حاكم بر مدرسه بايستي به فرهنگ ها، اقليت هاي قومي و نژادي احترام بگذارد. ديدگاه مبتني بر جامعه شناسي با اينكه در جهت افزايش سلامت در مدرسه طراحي شده است، ولي داراي تأثيرات زيادي بر روي افزايش احساس تعلق به مدرسه مي باشد. رويكرد ديگر در تعريف احساس تعلق به مدرسه رويكرد روانشناسانه احساس تعلق به مدرسه است كه در آن دانش آموزان احساس كنند خود و ديگر دانش آموزان مورد مراقبت و حمايت از طرف مدرسه هستند (اسمایت ،2009).
براساس اين رويكرد هنگامي كه دانش آموزان با قوانين سخت گيرانه از طرف مدرسه رو به رو شوند و با اولين خطا در مدرسه تنبيه يا حتي اخراج شوند داراي احساس تعلق كمتري نسبت به دانش آموزاني هستند كه در مدارس آسان گير مي باشند (لد و دينلا ،2009). همچنين تحقيقات نشان دهنده افزايش خشونت، مصرف مواد مخدر، ترك تحصيل و افت تحصيلي در اين مدارس نسبت به مدارس آسان گير است (پشت مشهدي و همكاران، 1389).
تعريف ديگر با توجه به رويكرد روانشناسانه نسبت به احساس تعلق به مدرسه مي باشد كه توسط كارچر، هولكومب و زامبرنو (2008) توصيف شده است و برمبناي تعريف اين دانشمندان، احساس تعلق به مدرسه به عنوان اعمالي درنظرگرفته شده است كه باعث سازگار شدن دانش آموز در يك فعاليت يا در مكان خاص مي شود كه اين مكان خاص داراي افراد، موضوعات و محيط هاي مختلف است. اين اعمال باعث افزايش احساس راحتي، خوب بودن و كاهش اضطراب دانش آموز مي شود. بر طبق رويكرد روانشناسانه ديگراحساس تعلق داراي عنصر پايداري است و از پيوند عاطفي ميان والدين و كودك سرچشمه مي گيرد (بوش ،2009).
در اين رويكرد اولين تعاملات فرد با والدين و اعضاي خانواده و به طور اختصاصي پرستار بچه باعث شکل گرفتن مفهومي از ارتباط و تعاملات ميان فردي در شخص مي شود كه روابط و كيفيت ارتباطات او را در آينده تعيين مي كند (كارچر، هوكومب و زامبرانو،2008)
اگر نگرش دانش آموز نسبت به روابط با ديگران مثبت باشد و در كودكي داراي تجربيات لذت بخشي در رابطه خود با والدين باشد، در آينده روابط مثبت و عميق با اطرافيان خواهد داشت ولي اگر اين تجربيات منفي باشد باعث منزوي شدن و تعلق كمتر نسبت به محيط و اطرافيان خواهد شد (بوش، 2009).
در رويكرد ديگر نسبت به احساس تعلق سعي شده است با حاصل و بازده هاي آن تعريف شود. با توجه به اين رويكرد، فردي داراي احساس تعلق به مدرسه مي باشد كه نمرات و معدل خوبي در مدرسه داشته باشد. در رويكرد هاي ديگر سعي به تعريف و اندازه گيري احساس تعلق به عنوان ميزان شمول و فعاليت دانش آموز در تكاليف مدرسه و فعاليت در امور فوق برنامه شده است (مك نلي،2002؛ به نقل از ابوالقاسمي 1389) به طور كلي مي توان به اين نكته اشاره كرد كه عنصر مشترك همه تعاريف، ارتباط، احساس امنيت و استقلال است. چندين نظريه نيز احساس تعلق را به عنوان احساس فيزيكي داشتن، امنيت، نزديكي و خود را جزيي از مدرسه دانستن و لذت بردن از حضور در مدرسه تعريف كرده اند (ابوالقاسمي، 1389).
احساس تعلق به يك عنوان در جهت ديگران حركت كردن از طريق فعاليت هاي مثبت تعريف مي شود. تعلق به پاسخ دانش آموز به احساس تعلق و ارتباط اشاره دارد. اين تعريف كليد اوليه براي يك مداخله را فراهم مي كند. براي ارتقاي احساس تعلق، مشاوران مدرسه بايد بافت هايي (زمينه هايي) را در مدرسه ايجاد كنند كه احساس نوجوان را به مدرسه و ارتباط با معلمان را فراهم كند. زماني كه احساس نوجوان يك حس ارتباط و پيوند باشد، آنها به طور خاصي براي ارتباطات دوستانه خود ارزش قايلند. احساس تعلق مي تواند در ادراك نوجوان ازخود، ديگران، ارتباط و علاقه به ديگران و فعاليت ها مؤثر باشد. احساس تعلق به دست آمده يك مقياس قابل اندازه گيري است كه به عنوان يك شاخص مهم براي اندازه گيري برنامه راهنمايي مورد استفاده قرار مي گيرد. نوجوانان به احساس تعلق سالم نسبت به خانواده، خواهرها و برادرها، دوستان و سرانجام والدين ايده آل نياز دارند تا خودشان را سفت و سخت به شبكه حمايتي آنها بچسبانند (كارچر، هوكومب و زامبرانو، 2008).
احساس تعلق به مدرسه، معلمان و همسالان در طول دوره راهنمايي و دبيرستان به طور خاصي پيش بيني كننده بسيار قوي براي موفقيت هاي آينده و موفقيت هاي علمي نوجوان و مهارت هاي آنان است. همچنين احساس تعلق سالم از بيگانگي و بيگانه پرستي كه خود عامل خشونت هايي چون قتل عام، كشت و كشتار و زخمي كردن ديگران و متهم كردن ديگران مي باشد، جلوگيري مي كند. از آن جايي كه والدين و پژوهشگران به دنبال اين هستند كه احساس تعلق را لازم و ضروري در همه جا بدانند، لذا براي مشاوران مدرسه مهم است كه بدانند چطور مي تواننداحساس تعلق را اندازه بگيرند و آنرا ارتقا بخشند (گریف ،2004).

ارتباط و احساس تعلق دو عامل پيش بيني كننده اي هستند كه چگونگي دريافت حمايت اجتماعي نوجوان از ديگران را توضيح مي دهد. مثلاً نوجوان پرخاشگري كه در ارتباطات اجتماعي با دوستان و همسالان خودش را دست بالا مي گيرد و عزت نفس بالايي را از خود گزارش مي دهد در مداخلات صورت گرفته بسيار متفاوت عمل مي كند (كارچر، هوكومب و زامبرانو،2008).

رويكردهاي احساس تعلق به مدرسه
يكي از معاني مهم و مؤثر در ارتباط انسان و محيط و كيفيت آن، احساس تعلق مي باشد. اين حس عامل مهم در شكل گيري پايه هاي ارتباط استفاده كنندگان و محيط مي باشد و نهايتاً منجر به ايجاد محيط هاي با كيفيت نيز خواهد گرديد. (قنبري، جعفرزاده پور، فروزنده،1390).
بنابراين رويكرد هاي معرفت شناختي و يادگيري دانش آموز محور درارتباط با احساس تعلق به عنوان ابعاد احساس تعلق به مدرسه مورد بررسي قرار مي گيرد.

احساس تعلق به مدرسه از نظر رويكرد معرفت‌شناختي
مطالعات بسيار متعددي درمورد شناخت احساس تعلق به مدرسه و ارتباط آن توسط علوم مختلف صورت گرفته است و متفكرين مختلفي درحوزه هاي گوناگون به تبيين و شناخت اين حس و نقش آن در زندگي انساني پرداخته اند. به طور كلي اين گروه از متفكرين را مي توان در دو دسته تقسيم بندي كرد:
• گروه اول: پديدارشناسان
• گروه دوم: روانشناسان محيطي

گروه اول: پديدارشناسان
از نگاه پديدارشناسان احساس تعلق به مدرسه به معناي پيوندي محكم و عاملي تأثير گذار ميان دانش آموزان و مدرسه با اجزاء تشكيل دهنده آن است كه اين پيوند به صورت مثبت بوده و سبب گسترش عميق ارتباط فرد با محيط مي گردد و با گذر زمان عمق بيشتري نيز مي يابد (رلف ،1976).
از نگاه اين رويكرد، تجربه اصلي ترين ركن معناي يك مكان را داراست و لذا در يك مكان ارتباط مستقيم با نحوه ادراك انساني و مقولات مربوط به آن را دارد. تحقيقات به عمل آمده نشان مي دهد كه هرچه مدت ارتباط فرد با يك مكان بيشتر شود به همان نسبت شناخت و ادراك انسانها از آن مكان نيز افزايش مي يابد و امكان ايجاد احساس تعلق در محيط نيز افزايش پيدا مي كند (هایدالگو ،2001).
رلف با بيان ارتباط اساسي و جدايي ناپذير مفهوم احساس تعلق به مدرسه با جنبه هاي انساني اعلام مي دارد كه تعامل و ادراك انساني در بستر زمان مسأله اي است كه عمدتاً به بعد ناآگاهانه و ادراكي در لايه هاي خاموش تجربه افراد دلالت دارد كه ازآن به عنوان حس تعلق تعبير مي شود و احساسي توأم با عاطفه در مكان ايجاد مي كند. رلف از اين حس به عنوان نقطه امن اتكايي فرد از دنياي اطراف خود اشاره مي كند و تعلق مهم روحي – رواني فرد به مكان خاص را نتيجه اين احساس بيان مي كند (رلف، 1976.(

گروه دوم: روانشناسان محيطي
روانشناسان محيطي نزديك به حدود چهل سال به مطالعه روابط انساني با محيط پرداخته اند. اين روانشناسان با مطالعه و بررسي محيط زندگي انساني و بررسي رفتارهاي روزمره به تدوين مباني نظري منطبق برمحيط آدمي پرداخته اند. احساس تعلق به مدرسه در روانشناسي محيطي از جمله موضوعات جالب توجه بوده است. به طور خاص روانشناسي محيطي شامل چند رويكرد زير مي شود.
رويكردهاي مختلف در روانشناسي محيطي
 رويكرد شناختي
اين رويكرد بر نقش شناخت انسان از محيط به عنوان ضرورت ايجاد حس تعلق تأكيد مي كند. بر اين اساس محيط هاي با آگاهي و شناخت بيشتر براي افراد داراي بار معنايي بيشتري نسيبت به محيط هاي مشابه با شناخت فردي كمتر مي باشند (مطلبي، جوان فروزنده،1390).
 رويكرد اجتماعي
از نگاه اين رويكرد احساس تعلق به مدرسه برآيند عواملي از تعاملات اجتماعي مي باشد كه درمحيط مدرسه صورت مي پذيرد. براساس اين رويكرد، محيط مدرسه حاوي اطلاعات و نشانه هاي مشترك اجتماعي است كه انسانها با درك و رمز گشايي با محيط مورد نظرخود به تعامل مي رسند (قنبري، جعفرزاده پور، 1390).
 رويكرد احساسي
اين رويكرد به بعد عاطفي و احساسي ارتباط انسان با مدرسه اشاره دارد و تعامل در اين درجه را ناشي از نوعي ارتباط عميق بين فرد و محيط مي داند. بسياري از نظريه ها احساس تعلق در اين رويكرد را انعكاسي از شناخت و ادراك نسبت به محيط مي دانند (اشرفي، اسدي، موسوي، واعظ مهدوي،1389).
 عوامل محيطي
اين دسته ازعوامل براساس «نظريه رفتار» در روانشناسي محيطي به كار دسته بندي محيط مي پردازد. فعاليت هاي حاكم در محيط مدرسه براساس عوامل اجتماعي، كنش هاو تعاملات انسان ها تعريف مي شود و شكل و ويژگي هاي هر يك نقش مؤثري در شكل گيري احساس تعلق به مدرسه داشته است. بنابراين احساس تعلق يكي از علايم و عوامل مهم در ارزيابي ارتباط انسان و ايجاد محيط هاي انساني با كيفيت مي باشد. اين سطح يا معناي محيطي بيانگر نوعي ارتباط عميق فرد با محيط بوده و در اين سطح فرد نوعي هم ذات پنداري بين خود و مكان مورد نظراحساس مي نمايد (هایدالگو،2001).
يك مدل كه براي احساس تعلق مطرح گشته است، مدل درماني «كار » می‌باشد. براساس اين مدل ارتباطات و نحوه ارتباطات با اولين پرستار بچه شكل مي گيرد. اين تعاملات تصاويري را از خود و ديگران و محيط اطراف فراهم مي آورد كه تجربيات فرد و نحوه تعبير و تفسير آن را تحت تأثير قرار مي دهد و در طول حيات تبديل به مدل پيچيده تر و با ثبات تر مي كند كه پايه و اساس روابط با ديگران را فراهم مي آورد. بر طبق اين مدل يكي از مهمترين عواملي كه باعث احساس تعلق به مدرسه مي شود بافت مدرسه است كه شامل محيط كلاس، سيستم مديريتي كلاس و نحوه ارتباط بين معلم و شاگرد و همكلاسي ها مي شود (ریکترز ،2007).
جامع ترين مدل درباره عوامل مؤثر بر احساس تعلق به مدرسه از طرف رو و استوارت (2007) ارایه شده است كه براساس اين مدل افزايش احساس تعلق به مدرسه از طريق دو راهبرد زير صورت مي پذيرد:
1) فرايندي كه باعث افزايش مشاركت تمامي افراد و ايجاد يك اجتماع مي شود. همچنين فعاليت در جامعه و مشاركت برابر و دموكراتيك ميان اعضاي جامعه.
2) ساختار سياست هاي مدارس، محيط فيزيكي، تزيينات سازماني مدارس و به طور كلي كليه اموري كه منعكس كننده ارزش مشاركت و دخالت در جريان آموزش مي باشد (كياني، 1389).

احساس تعلق به مدرسه از نظر رويكرد يادگيري دانش‌آموزمحور
ديدگاههاي متفاوتي در مورد يادگيري وجود دارد. يادگيري را تغيير نسبتاً دائمي در رفتار يك شخص براثر كسب تجربه تعريف مي كنند؛ ولي طبق ديدگاه سازنده گرايي، يادگيرنده به صورت فعال و از راه تعامل دائم با محيط، به ساختن دانش مي پردازد (مشكوه و نصيري فيروز،1388).
لذا تصور مي شود كه دانش وابسته به يادگيرنده است و در شرايط يكسان، افراد به آگاهي هاي متفاوت مي رسند. به طور كلي اين روش آموزشي، روش دانش آموز محور است كه در آن بر شركت فعال يادگيرنده در كسب دانش تأكيد مي شود. همچنين در آموزش مبتني بر سازنده گرايي، به فرايندهاي يادگيري و تفكر نسبت به فراورده هاي آن بيشتر توجه مي شود (مصرآبادي، فتحي آذر و استوار، 1384).
بر اساس اين رويكرد سازنده گرايان معتقدند دانش آموزان، واقعيت هاي خودرا براساس فهم و تجارب خود تجزيه وتحليل مي كنند. بنابراين دانش يك فرد از عملكرد، تجارب قبلي، ساختار فكري، عقايد و روش تجزيه و تحليل وقايع و موضوعات شكيل مي شود (ناكاتاني ،2005).
در اين روش دانش آموزان به شكل فعال با نتايج كار و يادگيري خود در امتحان مواجه مي شوند. بدين معنا كه دانش آموز ديگر فردي بي اختيار و بي اراده كه منتظر اعلام نظر معلم است، نمي باشد. در اين روش دانش آموز خود در روند يادگيري در مورد نتيجه زحمات خويش، اظهار نظر مي كند و از آنجا كه دانش آموز مستقيماً درگير روند يادگيري و آموزش خويش است، بهتر ياد خواهد گرفت و احساس تعلق بيشتري به كلاس و مدرسه خواهد داشت (مشكوه و نصيري فيروز، 1388).
هنگامي كه دانش آموز درگير ارزيابي خود شود و اين ارزيابي هدايت شده، صحيح و ثمربخش باشد، درچنين دانش آموزي بيش از پيش علاقه به مدرسه پيدا خواهد شد. لازم به توضيح نيست كه اگر دانش آموزي از خود علاقه نشان دهد، امكان و احتمال پيشرفت و موفقيت به شكل تصاعدي افزايش مي يابد (ریچاردز ،2002).

تعداد صفحات

84

شابک

978-622-378-160-5

نقد و بررسی‌ها

هنوز بررسی‌ای ثبت نشده است.

.فقط مشتریانی که این محصول را خریداری کرده اند و وارد سیستم شده اند میتوانند برای این محصول دیدگاه(نظر) ارسال کنند.