238,000 تومان
تعداد صفحات | 170 |
---|---|
شابک | 978-622-378-671-6 |
مقدمه 8
فصل 1 10
مدیریت محصول چیست؟ 10
فصل 2 24
درک استراتژیک یک شرکت 24
فصل 3 43
ایجاد فرضیه فرصت 43
فصل 4 69
اعتبارسنجی فرضیه 69
فصل 5 92
از ایده تا عمل 92
فصل 6 112
کار با طراحی 112
فصل7 129
همکاری با تیم مهندسی 129
فصل 8 142
ورود محصول به بازار 142
فصل 9 160
تکمیل چرخه عمر توسعه محصول 160
منابع و مآخذ 166
مدیریت محصول چیست؟
“هیچکس از شما نخواسته بود که بیایید.” هر مدیر محصول باتجربهای در مقطعی از دوران حرفهای خود، نوعی از این جمله را شنیده است. در این مورد، این کلمات دردناک و ناامیدکننده از کن نورتون، شریک گوگل ونچرز، در یک پست وبلاگ با عنوان “چگونه یک مدیر محصول استخدام کنیم” آمده است. یک شرکت به مهندسی، طراحی، بازاریابی و فروش نیاز دارد تا محصولی را بسازد، به بازار عرضه کند و بفروشد. بازاریابی اطمینان حاصل میکند که مشتریان از محصول آگاه هستند. فروش، مشتریان بالقوه را متقاعد میکند که برای خرید محصول پول خرج کنند. یک شرکت به چه چیز دیگری نیاز دارد؟ نقش مدیر محصول در این فرآیند چیست؟
پرسشهای ساده در خصوص مدیریت محصول، هم سردرگمی ایجاد میکنند و هم فرصت. این پرسشها ممکن است باعث ایجاد تردید در نقش مدیر محصول شوند، اما یک مدیر محصول قوی، کلید شکوفایی شرکت است، هرچند بدون او نیز شرکت می تواند تا حدی به کار خود ادامه دهد. با این حال، با وجود یک مدیر محصول قوی، شرکت میتواند به یک شرکت عالی تبدیل شود.
مدیران محصول چه کاری انجام میدهند؟
به طور خلاصه، یک مدیر محصول (PM) نماینده مشتری است. هیچکس محصولی را نمیخرد برای اینکه صرفاً بخواهد به شرکت پولی بدهد. مشتریان محصولات را میخرند و از آنها استفاده میکنند زیرا این محصولات نیازهای آنها را برطرف میکنند. اگر به درستی انجام شود، محصولات به مشتریان اجازه میدهند که فوقالعاده باشند. نتیجه نهایی نمایندگی مشتری این است که یک مدیر محصول به مشتری کمک میکند تا فوقالعاده باشد.
مفاهیم زیادی در پشت این تعریف ساده وجود دارند. Adam Nash، مدیرعامل Wealthfront و معاون سابق محصول در LinkedIn، مدیریت محصول را اینگونه خلاصه میکند: مدیران محصول مشخص میکنند که یک شرکت در چه بازیای شرکت میکند و چگونه امتیاز کسب میکند (نکته: همیشه مربوط به میزان درآمد شرکت نیست).
بطور روزمره، مدیران محصول باید هم استراتژی کسبوکار و هم اجرا را درک کنند. ابتدا باید مشتریان را بشناسند و مشکلات آنها را درک کنند. آنها باید بدانند چگونه چشمانداز را تعیین کنند، و با استفاده از دادهها و شهود، فرصتهای مناسب را در دریایی از احتمالات پیدا کنند. آنها باید بدانند چگونه موفقیت را با اولویتبندی انجام کار درست برای مشتری و محصول تعریف کنند. آنها باید بدانند چگونه با مهندسان و طراحان کار کنند تا محصول مناسب ساخته شود و تا حد امکان ساده نگه داشته شود. آنها باید بدانند چگونه با بازاریابی کار کنند تا به مشتری توضیح دهند که چگونه محصول نیاز مشتری را بهتر از محصول رقیب برطرف میکند. آنها باید هر کاری که برای کمک به عرضه محصول لازم است انجام دهند، و به جای بهانهجویی، راه حل پیدا کنند. گاهی اوقات، این حتی به معنای تهیه قهوه توسط مدیر محصول برای تیم برای نشان دادن قدردانی است که ساعتهای طولانی کار میکند. مدیران محصول به مدیریت محصول می پردازند ونقشی در مدیریت افراد ندارند. آنها با نفوذ نرم، ارتباط مؤثر و رهبری به اهداف میرسند.
اگرچه همیشه از بیرون مشخص نیست که مدیران محصول چه میکنند، اما آنها واقعاً کارهای زیادی انجام میدهند! مدیران محصول آنقدر کار میکنند که گاهی اوقات آنها را “مدیر عاملان کوچک” مینامند.
به طور طعنهآمیز، نقش اصلی یک مدیر محصول، در واقع، گفتن «نه» به ایدههای نامناسب است. نیاز به مدیر محصول از این جهت است که بین خواستههای افراد و نیازهای مشتریان تمایز قائل شود و تنها ایدههای ارزشمند برای محصول را انتخاب کند. با توجه به اینکه همه ایدههای زیادی برای ویژگیها دارند، چرا باید به مدیر محصول اهمیت داد؟ درست است که همه ایدههای زیادی دارند، برخی از آنها خوب هستند، اما بیشتر ایدههایی که مردم دارند، برای چیزهایی است که خودشان میخواهند، نه لزوماً چیزهایی که مشتریان میخواهند. مثلاً، به مهندسی فکر کنید که روزهایش را صرف استفاده از ابزارهای خط فرمان مبهم میکند. مطمئن هستم کسی را میشناسید که این گونه است!
این مهندس احتمالا به میانبرهای صفحه کلید علاقه دارد، از رابطهای گرافیکی خوشش نمیآید و ترجیح میدهد از کد برای مشخص کردن صریح معنا استفاده کند. حالا تصور کنید این مهندس بخشی از تیمی است که روی یک پردازشگر متن برای تبلت آیپد برای سالمندان کار میکند. آیا فکر میکنید ویژگیهایی که این مهندس در اولویت قرار میدهد با نیازهای مشتریان مطابقت دارد؟ بخش بزرگی از کار مدیر محصول این است که تعداد کمی از ویژگیهای کلیدی را برای مشتری در اولویت قرار دهد و با گفتن “نه” به درخواستهای متعددی که با نیازهای مشتری مطابقت ندارد، زمینه را برای دوام تجاری بلندمدت فراهم کند.
مشابه اما متفاوت
همچنین ارزش دارد به نقشهایی که با مدیریت محصول مرتبط هستند اما از آن متفاوت هستند نگاهی بیندازیم. این مشاغل با مدیریت محصول اشتباه گرفته میشوند زیرا در برخی از شرکتها، مدیر محصول مسئولیتهای این نقشها را نیز بر عهده میگیرد، حتی اگر این وظایف نقاط قوت اصلی مدیر محصول نباشند. به عنوان مثال، به یاد داشته باشید که چگونه گفتیم یک مدیر محصول خوب هر کاری که برای عرضه محصول لازم است انجام میدهد؟ برای پیچیدهتر کردن موضوع، همه این نقشهای مرتبط ، با “PM” مخفف میشوند.
مدیران پروژه اغلب با مدیران محصول اشتباه گرفته میشوند. در حالی که تفاوتهای ظریفی وجود دارد، میتوان آنها را با این جمله خلاصه کرد که مدیر پروژه صاحب برنامه زمانبندی است و به اطمینان از اینکه تیم در مسیر رسیدن به هرگونه مهلت مقرر قرار دارد کمک میکند. مدیر پروژه اغلب با مدیر محصول کار میکند و مدیر محصول در مورد برنامه زمانبندی نظر میدهد. مدیران پروژه استاد برنامه زمانبندی و نمودارهای گانت هستند، نه نماینده مشتریان.
مدیران برنامه معمولاً شباهت بیشتری به مدیران محصول دارند. به طور کلی آنها بیشتر روی “ساختن محصول” تمرکز میکنند و با مهندسی و عملیات همکاری نزدیکی دارند. به عنوان مثال، اگر شما در حال ساختن یک محصول پوشیدنی هستید، مدیر برنامه احتمالاً به طور مرتب با تجهیزات تولیدی در ارتباط خواهد بود، در حالی که مدیر محصول تعامل محدودی با این تجهیزات خواهد داشت. مدیران برنامه تمایل دارند که در اجرای کار، مانند یک “ابر” مدیر پروژه استاد باشند.
برای پیچیدهتر کردن موضوع، عنوانی که وظایف یک مدیر محصول را توصیف میکند، از شرکتی به شرکت دیگر کمی متفاوت است. به عنوان مثال، مایکروسافت مدیران محصول خود را “مدیران برنامه” مینامد. اپل معمولاً نقش مدیر محصول را به “مدیر برنامه مهندسی” (EPM) و “مدیر بازاریابی محصول” (PMM) تقسیم میکند، که PMM به تعریف ما از یک مدیر محصول نزدیکتر است و EPM به یک مدیر پروژه نزدیکتر است.
مدیر محصول شدن
مسیر مشخصی برای تبدیل شدن به مدیر محصول وجود ندارد و اگر شما در حال بررسی رزومه برای استخدام مدیر محصول بالقوه هستید، به خصوص اگر بنیانگذار یک استارتاپ هستید، مشخص نیست که به دنبال چه چیزی باشید. اکثر مشاغل مسیر مشخصی دارند. شما به مدرسه می روید، علوم کامپیوتر می خوانید و سپس آماده می شوید که مهندس شوید. مدیریت محصول یکی از این مشاغل نیست. از آنجایی که مدیریت محصول یک رشته نسبتا جدید است، فرآیند آموزش رسمی کمتری نسبت به سایر مشاغل دارد. با توجه به اینکه این نقش اغلب به “انجام هر کاری که برای عرضه محصولی که مشتریان آن را دوست دارند و به اهداف تجاری دست می یابد” خلاصه می شود، مدیران محصول باید افراد باهوش و با استعدادی باشند که بتوانند به تنهایی مسائل را حل کنند.
علاوه بر این، مدیران محصول معمولا در مجموعه ای از زمینه های فنی و نه فقط مهندسی مانند صنعت و مهارت های ارتباطی تخصص دارند. رایج ترین نوع مدیر محصول کسی است که دارای تخصص در زمینه مهندسی/علوم کامپیوتر است و به تجارت علاقه مند شده است. مدیران محصول اغلب به عنوان مهندسین فردی شروع می کنند و سپس مسئولیت های بیشتری را بر عهده می گیرند: انجام مصاحبه با مشتری، کار با طراحی برای اعتبارسنجی ایده ها و حتی همکاری با بازاریابی برای اطمینان از اینکه آنچه روی آن کار می کنند با نیازهای مشتریان همسو است. آنها لزوما بهترین برنامه نویسان یا متخصصان حوزه نیستند، اما ترکیب مهارت هایشان آنها را منحصر به فرد می کند. گاهی اوقات مدیران محصول از طراحی، بازاریابی یا حتی مدرسه کسب و کار می آیند!
در Product School، ما اغلب در مورد مثلث محصول (شکل 1-1) صحبت می کنیم. این یک راه ساده برای تجسم و درک این است که مدیریت محصول (در حالت ایده آل) در رابطه با سایر بخش های اصلی در کجا قرار می گیرد.
مدیران محصول مانند رهبر ارکستر هستند. رهبر ارکستر هرگز صدایی تولید نمیکند، اما مسئول این است که ارکستر به طور کلی به طور شگفتانگیزی به صدا درآید تا اجرایی عالی را به مخاطبان ارائه دهد. رهبران ارکستر بزرگ همه افراد در ارکستر را درک میکنند و با آنها تعامل دارند، از واژگان مناسب با هر بخش استفاده میکنند، با درایت همه را به سمت هدف مشترک یک اجرای عالی هدایت میکنند. مدیران پروژه همانند رهبران ارکستر به سازماندهی همه تمرینات کمک میکنند تا یک اجرای فوق العاده داشته باشند. مدیران برنامهریزی، برنامهریزی فصلی سالن کنسرت و پشتیبانی از اجرای موفق هر برنامه را بر عهده دارند.
تعداد صفحات | 170 |
---|---|
شابک | 978-622-378-671-6 |